ماهان شبکه ایرانیان

فضیلت ها و ویژگی های یاران امام حسین علیه السلام

ذلت و زبونی نفس، ره آورد خویشتن ناشناسی، فقدان درک جایگاه خویش و شدت آزمندی و آرزومندی است. وقتی کسی بخواهد اسیر داشته هایش باشد برای رسیدن به خواسته ها و یا حفظ داشته ها ممکن است ارج و آبروی خویش را به سادگی زیر پا بگذارد و زیستنی ذلیلانه و زبون را پیشه کند

عزیز و نفوذ ناپذیر

ذلت و زبونی نفس، ره آورد خویشتن ناشناسی، فقدان درک جایگاه خویش و شدت آزمندی و آرزومندی است. وقتی کسی بخواهد اسیر داشته هایش باشد برای رسیدن به خواسته ها و یا حفظ داشته ها ممکن است ارج و آبروی خویش را به سادگی زیر پا بگذارد و زیستنی ذلیلانه و زبون را پیشه کند. ذلت نفس، خود زادگاه زشتی ها و تباهی های فراوانی خواهد شد. نفاق و دورویی از حقارت و ذلت نفس سرچشمه می گیرد؛ نفاقُ المرء مِنْ ذُلٍّ یجدهُ فی نفسِهِ »1

وقتی خود خواربینی و خودتحقیری و ذلت به قلمرو زندگی انسان قدم می گذارد، خیر و سودمندی از در دیگر می گریزد. به دیگر زبان انسان خوار و ذلیل، سودمندی و کار ایی خود را از دست می دهد و نه تنها به خیرش امید نیست که وجودش شرانگیز و خطرآفرین خواهد شد. این نکته را از دو سخن حکیمانة زیر می توان دریافت که نخستین از امیرمومنان علی علیه السلام و دومین از امام هادی علیه السلام است:

آن که خود را پست و ذلیل بداند (یا بسازد) امیدی به خیرش نیست.2

آن که خود را خوار و ذلیل بداند (یا بسازد) از شرش ایمن مباش!3

نقطة مقابل ذلت پذیران و خویشتن شکنان، عزتمندان و سرافرازان آزاده اند. اینان در تندباد حادثه ها نمی شکنند. تهدیدها و تطمیع ها، آرمان و ایمانشان را متزلزل نمی سازد. تحقیر و تمسخر در عزیمت و سلوکشان سستی نمی آفریند و شمشیر و خطر، به توقف و سکون و یا گریزشان نمی کشاند.

این که اینان از کجا به این منزلت و شکوه و عظمت می رسند؟ باید از زبان قرآن شنید که روانکاوانه و ظرافتمندانه دلیل این مقاومت و پایداری را روشن و تبیین می کند. قرآن، گویی پرسشی مفروض را پاسخ داده است که مَنْ کانَ یریدُ العزّهَ فللّه العزّه جمیعاً»4 چه کسی در پی عزت است و عزت را در کجا باید یافت پاسخ این است که هرکس عظمت و ارج و بزرگی می طلبد بداند که عزت همه از خداست. و در جایی دیگر ولله العزه لرسوله و للمومنین»5 پس هرکس زیر چتر خدا قرار گیرد، در مدار عزت جای می یابد و خدامداران، عزتمندان و سرفرازانند. فرهنگ حسین، فرهنگ عزت و پاسداشت حریم حرمت مومنانه است. یاران حسین، طنین پرشکوه این سخن مولایشان را در گوش داشتند که مرگ همراه با عزت از زیستن ذلیلانه بهتر و برتر است. 6یعنی اگر عزیز بمیری بهتر از آن است که ذلیل و زبون بمانی»! در سفر کاروان حسینی کم نبودند کسانی که فرصت سعادت ابدی و نام شکوه مند شهید برایشان فراهم شد اما عزت حسینی را برنگزیدند و یک عمر در حسرت و شرمساری و پشیمانی سوختند و خاک کربلا بر سر کردند. عبدالله بن حرّ جعفی از آن جمله است. او را نخستین زائر کربلا نوشته اند. حضرت ابا عبدالله در منزلگاه قصربنی مقاتل به یاریش خواند و عفو همة گذشته های تاریک و بهشت الهی را وعده داد و او تنها به پیشکش کردن شمشیری و اسبی بسنده کرد و امام او را رها کرد و به دور شدن از حوالی کربلا فراخواند تا صدای مظلومیت وی را نشنود که شنوندة صدای مظلوم اگر از یاری پروا کند در دوزخ هم نشین ظالم خواهد بود.

یاران و باورمندان همراه حسین علیه السلام عزیز بودند و همین عزت، هراس از دل هایشان شسته بود و وفاداری، جان نثاری، استواری و صلابت و شوکت را در رفتارشان رقم زده بود. آنان شاگردان و پروردگان مکتب امامی بودند که در منزلگاه شرافت، وقتی حربن یزیدریاحی راه بر امام بست و به مرگ و شمشیر تهدید کرد، امام در پاسخش فرمود: شأن و جایگاه من، شأن و جایگاه هراس زدگان از مرگ نیست. مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق چه قدر آسان و دل پذیر است! مرگ در راه عزت، جز جاودانگی، و زیستن با ذلت جز مرگی تهی از زندگی نیست. ایا از مرگم می ترسانی؟ تیر در کمان خطا نهاده ای و گمان تباه و ناروا برده ای. من آن نیستم که از مرگ بهراسم. منش من فراتر و همت من والاتر از آن است که ترس از مرگ شانه هایم را به تحمل بار ستم بکشاند. ایا تو جز مرگ و کشتن من کاری دیگر می توانی؟ درود و آفرین بر مرگ در راه خدا باد. زنده باد مرگ عاشقانه! شما قادر به نابودی شوکت و عظمت و شرف و عزت من نیستید. پس همین است که پروای کشته شدنم نیست.7

یاران عزیز و سرفراز حسین، کوهساران بشکوه و ایستاده ای بودند که جان مالامال از شجاعت و بی باکی شان آنان را عزیز ساخته بود و مگر امام شجاعت نفرموده است که شجاعت یکی از گذرگاه های رسیدن به عزت و سربلندی است»8 وجهاد مایة عزت و سرفرازی اسلام است.»9

نه تیرباران صبح، نه شیهه باران و شمشیر ریز میدان و نه محاصره و تشنگی و تمسخر و تطمیع هیچ یک نتوانست در اراده و باور اصحاب امام فتور و سستی بیافریند. وقتی امام یاران را به رفتن می خواند قاطع و شورانگیز پاسخ می گفتند که اگر نیزه در سینه هامان بشکند و در کارزار جز دستة شمشیر در دست هایمان نماند از تو دفاع خواهیم کرد و هرگاه هیچ سلاحی برای نبرد نماند با سنگ آغاز خواهیم کرد.

یاران حسین عزیز و ذلت ناپذیر بودند چراکه اوج ایمان، جانشان را دریایی و بصیرت و عشق وجودشان را آسمانی کرده بود.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان