آمیزه شدت و رحمت (تولی و تبری)
زیارت نامه اولیا، آمیزه سلام و لعنت است؛ عشق و نفرت، خواندن و راندن و این فرهنگ و رویکرد، تعادل رفتاری و نگرشی مومن را تضمین می کند. در قرآن، باورمندان پیامبر و همراهان او اشداء علی الکفار و رحماء بینهم (فتح، 27) معرفی شده اند.
یعنی رویاروی ستم، همه خشم و بغض و شدت اند و با دوستان و همراهان، همه رحمت و لطافت نرم تر از نسیم، صمیمی تر از بهار.
یکی از یاران امیرمومنان به او گفت: «من در کنار دوستی شما، فلان کس را ـ نام یکی از دشمنان آن حضرت را ذکر کرد ـ نیز دوست دارم. آن حضرت در جواب فرمود: اکنون تو اعور و یک چشم هستی که تنها فضایل ما را می نگری و به ما علاقه مندی. باید چشم دیگر تو باز باشد تا به وسیله آن، رذایل دشمنان ما را نیز ببینی و به آنان بغض و کینه داشته باشی؛ لیکن این وضع دوام نمی یابد؛ زیرا حق و باطل و نور و ظلمت در یک جا نمی گنجد. در اینده، یا هر دو چشم خویش را از دست می دهی و کور می گردی، یا چشم دیگرت بینا می شود و بغض و کینه دشمنان ما را نیز به دل خواهی گرفت. امام صادق علیه السلام تبّری را نشانه صداقت در محبت دانسته، فرمود: «دروغ می گوید آن که ادعای دوستی ما را دارد و از دشمنان ما دوری نمی گزیند.» 1
کربلا، پایگاه قلب هایی است که از محبت حسین لبریز و از بغض و کینه دشمن سرشارند.
خاستگاه محبت و خشم آن ها نیز معرفت آن هاست.حسین را خوب می شناسند و به او عشق می ورزند و یزید و عبیدالله و عمرسعد و پیوستگان آن ها را نیز می شناسند و نفرت و بغض خویش را نسبت به راه و تفکر و باورهای آنان ابراز می دارند.
ولایت و محبت یاران را در آزمون گاه های گوناگون می توان یافت. از همان آغاز حرکت چه بسیار بزرگان را می شناسیم که به جای نصرت، به نصیحت بسنده می کنند و امام را راهنمایی ها می کنند که شیوه ای دیگر برگزیند و اگر سازش نه، به انتظار بنشیند تا شاید راهی و چاره ای پیدا شود!
اما یاران مخلص و عاشق، جز سکوت و تسلیم و هم دلی، شیوه ای ندارند. در منزل شقوق، مردی از کوفه می آمد. امام پرسید: اوضاع و افکار کوفه را چگونه یافتی؟ او گفت: در مخالفت با تو، متحد و هماهنگ اند؛ امام فرمود: «پیش آمدها از سوی پروردگار است و آن چه خود اراده کند و صلاح بداند انجام می دهد و خدای بزرگ هر روز در شأنی و اراده ای است». 2
اندکی بعد، خبر شهادت مسلم و هانی و عبدالله بن یقطر رسید و امام خطاب به یاران فرمود: «هر یک از شما که سر برگشتن دارد، برگردد. از سوی ما حقی بر گردنش نیست».
حتی به برادران و خانواده مسلم اصرار کرد که پس از شهادت مسلم برگردید و آنان قاطعانه و عاشقانه اعلام وفاداری کردند و بر ایستادن تا پای مرگ تاکید کردند.
در رجزهای یاران، نفرت نسبت به آل زیاد و آل مروان فراوان است و در همان رجزها، تموج ارادت و ولایت اهل بیت و عشق ورزی به اباعبدالله دیده می شود.
شکوه مندترین نمونه آن، عباس است که حسین را مولا و سید می خواند و در نهایت عطش، در آب، با یاد حسین، آب را پرتاب می کند و آن گونه که در رجز خویش می خواند، همه هستی خود را به پای امام صادق الیقین می ریزد.
«والله ان قطعتموا یمینی
انی احامی ابدا عن دینی
و عن امام صادق الیقین
نجل النبی الطاهر الامین»3
و نوجوان جانباز کربلا ـ عمرو بن خباده ـ در رجز شگفت و شیرین خویش، می گوید:
«امیری حسین و نعم الامیر
سرور فواد البشیر النذیر
علی و فاطمه والداه
و هل تعلمون له من نظیر4 ؛ امیر من حسین است و چه نیکو رهبری دارم. او سرور و شادی قلب پیامبر بشیر و نذیر و پدر و مادرش علی و فاطمه هستند؛ ایا همانند او می شناسید؟!»
یاران حسین، هنگام شهادت، تمام لذت و آرزویشان، دیدار حسین، تبسم او و بدرقه دست های محبت او تا شهادت بود. لحظه شهادت می پرسیدند: «اوفیت یا بن رسول الله» و امام با لبخند رضایت، پاسخشان می گفت که ـ «آری تو پیش تر به بهشت رسیده ای و ما نیز به تو خواهیم پیوست.» 5
سوتیتر
یکی از یاران امیرمومنان به او گفت: «من در کنار دوستی شما، فلان کس را ـ نام یکی از دشمنان آن حضرت را ذکر کرد ـ نیز دوست دارم. آن حضرت در جواب فرمود: اکنون تو اعور و یک چشم هستی که تنها فضایل ما را می نگری و به ما علاقه مندی
عنوان: به حکم وظیفه در سه هفته زبان انگلیسی را یاد گرفتم