چکیده:
یک بررسی اجمالی در نهج البلاغه مبین نکوهش شدید دنیا و نفی دنیاگرایی توسط امام علی علیه السلام است. به طوری که امام، در 152 مورد از جمع 800 خطبه، نامه و کلمه قصار، به مساله دنیا پرداخته و در 135 مورد به نکوهش شدید آن پرداخته است. این مساله عادی نیست، بلکه حاکی از وجود آسیب و مشکلی در درون نظام اجتماعی و سیاسی است. بررسی تاریخ اسلام و خصوصا شیوه خلافت عثمان حاکی از حیف و میل زیاد بیت المال و گرایش به نوعی اشرافیت و زراندوزی می باشد. به طوری که امام علی علیه السلام آن را یک آفت و آسیب جدی اجتماعی دیده و به عنوان امام جامعه مسلمین درصدد درمان این آسیب و حفظ اصول و آموزه های مدینة النبی از جمله ساده زیستی می باشد. از این جهت، همواره این آسیب را به جامعه گوشزد می کند و از خلیفه و مردم می خواهد که به سمت دنیا گرایش پیدا نکنند و مرتبا با سخیف ترین و موهن ترین واژه ها، پیامدهای نامطلوب و ماهیت ناپایدار و فریبنده دنیا را، یادآور می گردد.
طرح مساله
با نگاهی به مجموعه خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار امام علی علیه السلام در نهج البلاغه، یکی از موضوعاتی که توجه هر محققی را به خود جلب می کند نگرش امام علیه السلام به دنیا است. در هر جا ایشان به دنیا اشاره ای نموده و یا به بررسی ابعاد و ویژگی های آن پرداخته، به نوعی آن را مذمت نموده و دنیاگرایان را سرزنش کرده است. کم نیست خطبه ها، نامه ها و کلمات آن حضرت که در آن ها، دنیا با موهن ترین کلمات و واژه ها نکوهش شده است. با بررسی 152 خطبه، نامه و کلمه قصار امام علیه السلام در نهج البلاغه که به بحث دنیا پرداخته، در 135 مورد، دنیا مذمت شده و فانی، ناپایدار و فریبنده معرفی گردیده و در 17 مورد نیز جملاتی کلی درباره آن آمده است:
اگر بخواهیم محققانه در این مساله تامل کنیم، این نوع نگرش نمی تواند موضوعی عادی و طبیعی قلمداد گردد، بلکه حاکی از برخی مسائل و معضلات اجتماعی است; عادی نیست که ایشان در طول عمر شریف خود در 800 مورد به بیان مسائل گوناگون سیاسی، اجتماعی و دینی بپردازند، در 152 مورد آن مساله دنیا را مطرح کنند و از این میان، در 135 مورد دنیا را مورد سرزنش شدید قرار دهند و آن را تحقیر کنند. باید دید علت چیست.
علاوه بر حجم کمی مطالبی که در رد و سرزنش دنیا آمده، تحقیر دنیا در نهج البلاغه از عمق کیفی زیادی برخوردار است. با تامل در این کتاب، ملاحظه می گردد که امام علی علیه السلام حقیرانه ترین، سخیف ترین و موهن ترین کلمات را به دنیا نسبت داده اند. برای دقت بیش تر، به جملات ذیل توجه کنید:
«دنیا آبشخوری است تیره و تار . . . ظاهر آن فریبنده و باطن و درون آن کشنده، فریبکاری است زودگذر، سایه ای است ناپایدار، تکیه گاهی است نااستوار. » (1)
«من شما را از دنیا می ترسانم که در کام شیرین است، . . . متاع اندک را زیبا نماید، . . . خود را با زیور غرور بیاراید، . . . فنا شونده ای است مرگبار، کشنده ای است تبهکار . . . . » (2)
«همانا دنیا نهایت دیدگاه کسی است که دیده اش کور است و از دیدن جز دنیا محجور. . . » (3)
«بندگان خدا، شما را به ترس از خدا می خوانم و از دنیاتان می ترسانم که دنیا خانه رخت بستن است و کوی زندگانی تلخ و به نامراد نشستن. » (4)
«دنیاخواهان، سگ های فریادکننده و درندگانی شکارجو هستند . . . دنیا ایشان را به راه کوری و گم راهی می برد. (5)
«. . . ای دنیا، از من دور شو که مهارت بر کوهانت است، من از چنگالت جسته و از دام هایت رسته ام . . . کجایند کسانی که . . . فریبشان دادی. » (6)
«داستان دنیا مانند مار است که چون دست بر آن بکشی نرم است، اما زهرش کشنده. » (7)
«فهمیده اید که این دنیای شما نزد من خوارتر است از عطسه بز ماده. » (8)
«این دنیای شما از برگ جویده ای که در دهان ملخی باشد نزد من خوارتر و بی ارزش تر است. » (9)
«به خدا سوگند، این دنیای شما در نظر من از استخوان خنزیری که در دست شخص جذامی باشد، پست تر است. » (10)
درصدد است تا علل و عوامل جامعه شناختی را که موجب چنین نگرش و گفتارهایی شده بررسی کند و بیان دارد که چه آسیبی جامعه نبوی را تهدید می نمود که امام علیه السلام به عنوان پیشوای مسلمانان چنان برترک دنیا وتوجه به آخرت تاکید می نمودند.
تعریف «آسیب اجتماعی »
«آسیب شناسی اجتماعی » (11) مفهومی است که از علوم زیستی گرفته شده و بر شبیه دانستن جامعه با اندام واره انسان مبتنی می باشد. از دیدگاه اندام واره ای، جامعه شبیه بدن است; همان گونه که بدن متشکل از سلول، اعضا، جوارح و قوه تصمیم گیری است، جامعه نیز از خانواده، نهادها و در نهایت، قوه تصمیم گیری تشکیل شده است. از این منظر، همان گونه که اندام های بدن دچار بیماری و اختلال می شود، جامعه نیز دچار بیماری و اختلال می گردد. از این دیدگاه، اصطلاح آسیب شناسی اجتماعی برای مطالعه ریشه بی نظمی های اجتماعی به کار می رود. (12) نزد اهالی مکتب داروینیسم اجتماعی، هر نوع پدیده و عاملی که موجب اختلال در روند تغییر و رشد جامعه شود به عنوان «آسیب » و «مشکل » تلقی خواهد شد. (13)
می توان گفت: زمانی که افراد یا گروه هایی به تدریج، از هنجارهای اجتماعی روی بر می تابند و هنجارها را می شکنند و راهی دیگر در پیش می گیرند، دچار کج روی، انحراف و آسیب شده اند. این انحراف و آسیب زمانی که دامنگیر یکی از نهادهای اجتماعی به خصوص نهاد سیاسی یا حکومت شود، سریعا و عمیقا جامعه را فرا می گیرد; چه این که به گفته لیلین فلد (14) ، «حکومت به عنوان قوه حاکم و تجسم وحدت جامعه، اراده های افراد جامعه را به خود جذب می کند و سپس به صورت اراده جمعی مستقیما یا به میانجی شؤون دیگر، باز به افراد باز می تاباند. » (15)
از این نظر، آسیب هایی که نظام سیاسی را فرا می گیرد به سرعت و در سطحی وسیع، دامنگیر جامعه می شود، به گونه ای که در برخی موارد، به گفته فارابی، فیلسوف اسلامی «مدینه فاضله » را به «مدینه متبدله » تبدیل می نماید:
«جامعه متبدله جامعه ای است که درگذشته، جامعه فاضله بوده است، ولی دگرگون شده و رفتار و اندیشه هایی غیرازجامعه فاضله در آن رخنه کرده و به جامعه غیرفاضله تغییرهویت داده است. » (16)
آسیب شناسی مدینة النبی از نظرگاه امام علی علیه السلام
بررسی تاریخ اسلام، به خصوص وقایع پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله، بالاخص در عهد خلیفه سوم بیانگر نوعی تغییر جهت خلافت اسلامی و به دنبال آن جامعه اسلامی از ارزش ها و ویژگی های اجتماعی مدینة النبی است.
در ادامه این بحث، ذکر برخی از ویژگی های اصولی مدینة النبی خواهد آمد. اما در این جا فقط اشاره می شود که بی توجهی به دنیا و مبارزه با تمرکز ثروت و ساده زیستی از مهم ترین مؤلفه های جامعه شناختی مدینة النبی محسوب می شود. در زمان خلیفه سوم، منش ومشی خلافت اسلامی به سمت نوعی اشرافیت و توجه به ثروت اندوزی و جمع آوری زر و سیم جهت گیری نمود، چنان که به تدریج، علاوه بر خلیفه و اطرافیان او، بسیاری از کسانی که سوابقی طولانی در مبارزات و جنگ های زمان رسول الله صلی الله علیه وآله داشتند نیز به دام دنیاگرایی و زرق و برق آن افتادند.
شواهد تاریخی حاکی است جامعه ساده زیست و بی توجه به دنیای زمان رسول خداصلی الله علیه وآله، شتابان به سمت تجمل گرایی و جانشینی ارزش هایی همچون مال پرستی و زراندوزی حرکت نمود. در چنین وضعیتی اجتماعی، امام علی علیه السلام، که شاهد این انحراف از اصول مدینه بنا شده توسط پیامبرصلی الله علیه وآله بودند، به خوبی به آسیبی که دامنگیر جامعه اسلامی شده بود، پی بردند و بدین روی، به طور مرتب و مستمر به نفی و نهی این آفت اجتماعی پرداختند. در واقع، از نظرگاه ایشان، آسیبی که پیکره مدینة النبی را سخت آلوده، آزرده و بیمار نموده بود چیزی نبود جز دنیاگرایی، تمرکز ثروت و دل بستگی به دنیا و متعلقات آن. از این روی، ایشان به عنوان یک پزشک، مدام جامعه بیمار و خلافت منحرف شده از سیره نبوی را هشدار می داد و از این بیماری نهی می نمود.
برای درک بهتر این اوضاع و شناخت عمیق تر این آسیب اجتماعی، نگاهی جامعه شناختی به مدینة النبی پیش و پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بجاست.
مدینة النبی و مهم ترین ویژگی های اجتماعی آن پیش از رحلت رسول خدا صلی
الله علیه وآله
منظور از «مدینة النبی » جامعه اسلامی تاسیس شده توسط رسول الله صلی الله علیه وآله می باشد که پس از بعثت، در مدینه بنیان گذاشته شد. این دوره از تاریخ اسلام هر چند کوتاه می باشد، اما به سبب حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و نزول قرآن، ویژگی های آن بسیار حایز اهمیت است. جامعه ای که در این مدت کوتاه، توسط پیامبرصلی الله علیه وآله ساخته شد، اصول و ویژگی هایی داشت که در این جا به چند ویژگی برجسته آن اشاره می شود:
1- ساده زیستی و پرهیز از دنیاگرایی:
جامعه اسلامی در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وآله، بر اساس تعالیم قرآن و سیره آن حضرت، توجه چندانی به دنیا نداشت. مسلمانان صرفا برای رضای خدا و برپا داشتن احکام قرآن، با جان و مال جهاد می کردند. تشکیل مدینة النبی هر چند در دو مرحله شکل گرفت - ابتدا در مکه و سپس در مدینه - اما در هر دو مرحله، زندگی رسول الله صلی الله علیه وآله و مسلمانان ساده و زهدگرایانه بود. در مکه، که تحت فشارهای سیاسی واجتماعی قریش، از بسیاری نعمت های الهی محروم شده بودند، زندگی شان بسیار مختصر و زاهدانه بود و در مدینه نیز روی هم رفته، کردار رسول و یاران مثل مکه، مبتنی بر قناعت و زهد بود و در عین اشتغال به امور عادی، از استغراق تام در کارهای دنیوی اجتناب می ورزید. . . پیامبرهرچند افراط در زهد و پارسایی را غالبا منع می کرد، اما در عهد وی و بی شک تحت تاثیر آیات قرآنی، مسلمانان غالبا از خوف خدا چندان پروای لذت های جهانی را نداشتند و مخصوصا با سادگی و فقری که با زندگی شان همراه بود، صبر و زهد و رضا و قناعت را . . . رعایت می کردند. (17)
این ساده زیستی و بی توجهی به دنیا هم در زندگی پیامبر صلی الله علیه وآله به عنوان رهبر و رئیس مدینة النبی، ساری و جاری بود و هم در زندگی مسلمانان.
2- مبارزه با تمرکز و تکاثر ثروت:
به دلیل دستورات قرآنی، (18) شکاف طبقاتی زیادی در جامعه اسلامی وجود نداشت. دستورات اجتماعی و اقتصادی قرآن طوری تنظیم شده بود که از تمرکز ثروت در دست اقلیتی محدود جلوگیری می کرد; زیرا «جامعه اسلامی . . . عرصه گذشت و بخشش و تعاون است. صحنه برپاداری نماز، اعطای زکات وصدقات، تخصیص خمس و نذورات و پرداخت قرض الحسنه و انفاق است . . . گرامی ترین مردم نزد خداوند باتقواترین آنان می باشد و تقوا در نیکی به دیگران، برپا داشتن نماز، اعطای زکات و صدقات، وفای به عهد، دستگیری و کمک به نیازمندان، انفاق مال در راه خدا، شکیبایی در سختی ها، فروتنی و سادگی، عفو و عدل و اطاعت خدا و رسول است. » (19)
با این دستورات، مدینة النبی به سمت عدالت اقتصادی و جلوگیری از کنز مال و ایجاد نابرابری اجتماعی و شکاف شدید اقتصادی حرکت می کرد.
نگاهی جامعه شناختی به مدینة النبی پس از پیامبراکرم صلی الله علیه و
آله
پس از درگذشت رئیس مدینه تازه تاسیس اسلامی، با انحرافی که در رهبری جامعه اسلامی به وجود آمد و همچنین وقایع سیاسی موجب شدبه مرور، ازاصول وویژگی های مدینة النبی عدول گردد. به تدریج، خلفا از سیره عملی پیامبرصلی الله علیه وآله فاصله گرفتند و به تبع آنان، مسلمانان نیز زاویه ای انحرافی در شیوه زندگی خود گشودند.
انحراف خلفا از سیره نبوی از زمان خلیفه دوم، به خصوص بیش تر توسط عمال و کارگزاران مدینة النبی شروع شد و در زمان خلیفه سوم، توسط شخص خلیفه واطرافیان و اقوام و دوستان او، انحرافی عمیق وشدیدازمشی عملی رسول الله صلی الله علیه وآله صورت گرفت.
علاوه بر تغییر شیوه و سیره خلفا، فتوحات گسترده سپاهیان اسلام و تصرف اراضی ثروتمند و حاصلخیز آسیا، افریقا و حتی اروپا توسط حکومت اسلامی، ثروت هنگفتی به بیت المال و خزینه عمومی سرازیر کرد. این دو عامل موجب فاصله گرفتن از اصول و محورهای اساسی مدینة النبی گردید. از این رو، به لحاظ اهمیت موضوع، این دو عامل بررسی می شود:
الف - تاثیر فتوحات بر جامعه اسلامی:
سرزمین های گسترده ای همچون شامات، بیروت، صیدا، عرقه، جبیل، بیسان، طبریه، ایران، بعلبک، حمص، انطاکیه، قیساریه، بیت المقدس، مصر، طرابلس، اسکندریه، افریقا، اندلس و قبرس پس از پیامبرصلی الله علیه وآله، در زمان خلفای دوم و سوم به تصرف سپاهیان اسلام درآمد. این سرزمین ها ثروت های فراوانی راعایدجامعه اسلامی نمود و جامعه را به سمت دنیاگرایی و زراندوزی و عشرت طلبی سوق داد.
آقای دکتر حسن ابراهیم حسن در کتاب تاریخ سیاسی اسلام می نویسد: «ثروت های فراوان، که از گشودن کشورها سیل وار به مدینه می رسید، مردم را به رفاه و خوشی متمایل کرد; چندان که بعضی ها به عیاشی راغب شدند و نمودارهایی از لهو و تفنن در مدینه رواج یافت. » (20)
آری، یکی از علل گرایش به دنیاطلبی و عدول از ساده زیستی و زندگی زاهدانه توسط مسلمانان، دست یافتن به ثروت ها و دارایی های حاصل از فتوحات بود. این دنیاطلبی و زراندوزی ابتدا دامنگیر کارگزاران و عمال حکومتی خلفا شد. عمر، خلیفه دوم، همیشه به مشاطره اموال کارگزاران می پرداخت; بدین صورت که «هر کس را به ولایتی می فرستاد، اموال او را می نوشت و پس از بازگشت، هر چه داشت دو نیمه می کرد: نیمی را برای بیت المال برمی داشت و نیمی را به او پس می داد. » (21)
مشاطره اموال والیان توسط عمر، خود گواهی است بر انحراف کارگزاران مدینة النبی در عهد خلیفه دوم. مرحوم استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب ارزش میراث صوفیه می نویسد: «ذوق جمع ثروت از همان آغاز کار فتوحات، در بین مسلمانان پدید آمده بود و غنیمت ها و اسیرانی که فاتحان عرب از کشورهای فتح شده آورده بودند، بسیاری از آن ها را، که پیش از آن فقیر بودند، توانگر ساخته بود. » (22)
ب - دنیاگرایی در عهد خلیفه سوم:
خلیفه سوم قریب 12 سال پس از هجرت، به حکم شورای منتخب خلیفه دوم روی کار آمد. آنچه بیش تر مورخان ذکر کرده اند عدول های آشکار و روشن عثمان از سیره نبوی است. در کار خلافت، او دست و بال بنی امیه را باز گذاشت و بسیاری از اموال بیت المال را بذل و بخشش کرد. دستگاه خلافت مسلمانان از زمان وی، عرصه ریخت و پاش های بی حد و حصری شد که نه در زمان رسول الله صلی الله علیه وآله سابقه ای داشت و نه در زمان خلیفه اول و دوم. این رفتار و شیوه حکومت به سرعت، دنیاگرایی را در مدینة النبی رواج داد، به گونه ای که علاوه بر خلیفه، بسیاری از نزدیکان او و بسیاری از کسانی که حتی در زمان پیامبر جزو مجاهدان به نام بودند، به ورطه دنیاطلبی غلطیدند.
در این جا، ابتدا شمه ای از مال اندوزی و دنیاگرایی عثمان ذکر می گردد و سپس نمونه هایی از اشرافیتی که در زمان وی رشد کرد:
1. دنیاگرایی عثمان:
علامه فقید شیخ عبدالحسین امینی نجفی، صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر، می نویسد: «دندان هایی از طلا پهلوی هم می نهاد و جامه های شاهانه می پوشید. محمد بن ربیعه گفت: ردای خز چارگوشه نگارینی در بر عثمان دیدم که 800 دینار طلا می ارزید و خودش گفت: این از نائله (23) است; آن را پوشیدم که چون آن را در بر کنم شاد می شود . . . بلاذری می گوید: در بیت المال مدینه، جامه دانی بود و در آن گوهرها و زیورهایی، پس عثمان چیزهایی از آن برداشت که برخی از خانواده اش را با آن بیاراست، مردم در این مورد او را آشکارا نکوهیدند و سخنانی تند به وی گفتند تا بر سر خشم آمد و گفت: این مال خداست، به هر که بخواهم می دهم و هر که را بخواهم از آن محروم می دارم. پس خدا بر هر که مخالف باشد، خشم گیرد . . . ما نیازمندی های خود را از این غنایم و خراج ها تامین می کنیم. هر چند گروه هایی خوش نداشته باشند. » (24)
علامه امینی از کتاب الصواعق المحرقه و سیره حلبی نقل می کند: «ابوموسی با پیمایشی از زر و سیم به نزد وی شد. پس آن ها را میان زنان و دختران خویش تقسیم کرد و بیش تر بیت المال را در آباد کردن املاک و خانه های خود به مصرف رساند. » (25)
صاحب الغدیر در ادامه همین بحث آورده است: «ابن سعد در طبقات می نویسد: . . . روزی که عثمان کشته شد، نزد خزانه دارش 000/500/3 درم و000/150 دینار طلا داشت که همه آن ها یغما شد و رفت. هزار شتر در ربذه ازوی برجاماند . . . و مسعودی در مروج می نویسد: در مدینه، ساختمان کرد و آن را با سنگ و ساروج برافراشت و در آن را از چوب درخت ساج هندی و درخت سرو قرار داد. در مدینه، اموال و چشمه ها و بستان ها بیندوخت. عبدالله بن عتبه گوید: روزی که عثمان کشته شد، اموال وی نزد خزانه دارش به 000/150 دینارطلا و 000/000/1 درم می رسید و بهای املاک او در وادی القری و حنین و دیگر جاها 000/100 دینار طلا بود و گوسفند و شتر فراوان از و بر جای ماند. ذهبی در دول الاسلام می نویسد: ثروت های کلان از آن او گردید و هزار برده داشت. » (26)
این گوشه ای است از دنیاگرایی و زراندوزی خلیفه مسلمانان. حال سیره نبوی در حکومت داری کجا و سیره عثمانی کجا؟ ! بدین روی، آیا امام علی علیه السلام به عنوان پاسدار سیره نبوی و اصول و ارزش های مدینة النبی، نباید داد سخن دهد که: «دنیاخواهان، سگ های فریادکننده و درندگانی شکارجو هستند . . . دنیا ایشان را به راه کوری و گم راهی می برد. » (27) ایشان به خوبی، آفت مدینه بنیان نهاده شده به دست پیامبرصلی الله علیه وآله را شناخته بود که این چنین فریاد برمی آورد و می خواست خلیفه غفلت زده و منحرف از سیره نبوی را هشدار دهد و متنبه نماید.
2. بذل و بخشش های عثمان:
مرحوم علامه امینی در جلد شانزدهم الغدیر فهرستی از بذل و بخشش های خلیفه سوم ارائه داده که ملاحظه آن مبین این واقعیت است:
ردیف دریافت کننده هدیه دینار طلا درهم (درم)
1. مروان 000/500
2. ابن ابی سرح 000/100
3. طلحه 000/200
4. عبدالرحمن 000/560/2
5. یعلی بن امیه 000/500
6. زید بن ثابت 000/100
7. عثمان (خلیفه سوم) 000/150
8. عثمان (خلیفه سوم) 000/200
9. حکم 000/300
10. خانواده حکم 000/020/2
11. حارث 000/300
12. سعید 000/100
13. ولید 000/100
14. عبدالله 000/300
15. عبدالله 000/600
16. ابوسفیان 000/200
17. مروان 000/100
18. طلحه 000/200/2
19. طلحه 000/000/30
20. زبیر 000/800/59
21. ابن ابی وقاص 000/250
22. عثمان (خلیفه سوم) 000/500/30
جمع 000/310/4 000/770/126
بدین سان، با این ریخت و پاش های بی حد و حصر دستگاه خلافت مسلمانان، امام علی علیه السلام حق دارند در اولین نطق خود هنگام خلافت بگویند: «به خدا سوگند، اگر عطایا و بخشش های عثمان و آنچه را بیهوده از بیت المال مسلمانان به این و آن بخشیده است، بیابم، به صاحبش باز می گردانم، گرچه زنانی را با آن کابین بسته و یا کنیزانی با آن خریده باشند. » (28)
ایشان به عنوان امام مسلمانان نقش طبیب و پزشک را دارند و باید به درمان بیماری ها، آسیب ها و آفت های اجتماعی بپردازند; چه این که معلم ثانی، فارابی، فیلسوف گران قدر اسلامی در کتاب فصول منتزعه، یکی از وظایف رئیس مدینه فاضله را حفظ تعادل اخلاقی جامعه و جلوگیری از انحرافات می داند; درست مانند «پزشک که شناخت، ایجاد و حفظ کارهایی که به سلامت بدن می انجامد و جلوگیری از عارض شدن امراض بر بدن، از وظایف اوست. » (29)
ابوذر، صحابی رسول خداصلی الله علیه وآله و تبعیدی خلیفه سوم به صحرای ربذه، نیز حق دارد که در مقابل این حیف و میل های دستگاه خلافت فریاد برآورد که «والذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم » (توبه: 33) ; و آنان را که طلا و نقره ذخیره می کنند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به عذابی دردناک بشارت ده.
3. دنیاطلبی برخی از مسلمانان:
فتوحات گسترده مسلمانان درامد زیادی نصیب مسلمانان و دستگاه خلافت نمود. با توجه به عدم رعایت اصول اسلامی و سیره نبوی توسط خلیفه سوم، حتی افرد مشهور و بنامی را، که سال ها در غزوات متعددی در رکاب پیامبرصلی الله علیه وآله شمشیر زده بودند، دچار آسیب و آفت دنیاگرایی نمود. مسلم است زمانی که رهبران و سیاستمداران و دستگاه حکومت خود به سمت اشرافی گری، حیف و میل، ریخت و پاش و تجمل گرایی حرکت کنند، الگوهای اجتماعی تغییر می کند و رفتار زمامداران توسط مرؤوسان و مردم اقتباس خواهد شد، به خصوص با توجه به این که زراندوزی، لذات دنیوی و آنی را در پی دارد و جاذبه های سهل الوصول آن به سرعت انسان ها را می فریبد و به دام می اندازد. برای آگاهی از موج دنیاگرایی که اهالی مدینة النبی را در زمان عثمان فرا گرفت، توجه به مواردی که مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر به صورت مستند ذکر نموده جالب است: ایشان به ذکر اموال مسلمانانی می پردازد که از نخبگان جامعه اسلامی آن روز محسوب می شدند و هر کدام در دفاع از اسلام و توسعه آن سهم زیادی داشتند. وقتی نخبگان دچار آسیب می شوند، وضعیت توده مردم روشن است. دقت در این موارد می تواند ما را متوجه آسیب عمیقی نماید که با گذشت کم تر از سیزده سال از رحلت رئیس مدینه، دامنگیر آن شده بود. مواردی که علامه امینی ذکر می کند عبارت است از:
زبیر بن عوام:
علامه امینی به نقل از صحیح بخاری می نویسد: «11 خانه از وی در مدینه بر جای ماند و 2 خانه در بصره و 1 خانه در کوفه و یکی در مصر. چهار زن داشت که پس از کنار گذاشتن ثلث ماترک او، به هر یک از ایشان 000/200/1 سکه سهم الارث رسید و . . . همه مالش 000/200/50 بود. به گفته ابن هائم، درست آن است که همه مالش 000/800/59 بوده و ابن بطال و قاضی عیاض و دیگران گفته اند: درست همان است که ابن هائم گفته و بخاری در محاسبه اشتباه کرده است. » (30)
علامه امینی در مورد اموال زبیر همچنین آورده است: «ابن سعد در طبقات می نویسد: زبیر در مصر و اسکندریه و کوفه زمین هایی داشت و در بصره، خانه هایی و غلاتی . . . داشت. مسعودی در مروج می نویسد: هزار اسب بر جای گذاشت و هزار غلام و هزار کنیز و زمین هایی چند. » (31)
طلحة بن عبیدالله تیمی: «وی خانه ای در کوفه ساخت که . . . به نام «دارالطلحتین » معروف بود و غله او از عراق روزانه 1000 دینار طلا می ارزید و در ناحیه سرات بیش از این ها که گفتیم داشت. خانه ای در مدینه برافراشت که آن را با آجر و گچ و چوب درخت ساج هندی بساخت.
محمد بن ابراهیم گفت: درآمد طلحه از غلات عراق میان 400 تا 500 هزار بود و از غلات سرات 000/10 دینار.
موسی بن طلحه گفت: او 000/200/2 درم و 000/200 دینار طلا بر جای گذاشت.
ابراهیم بن محمد بن طلحه گفت: بهای آنچه طلحه به جا گذاشت به 000/000/30 درم می رسید که 000/200/2 درهم و 000/200 دینار آن پول بود و بقیه کالا.
سعدی، مادر یحیی بن طلحه، گفت: طلحه در حالی مرد که در دست خزانه دارش 000/200/2 بود و آب و ملک و اصله درخت های او را 000/000/30 درم قیمت گذاشتند.
عمرو بن عاص گفت: طلحه به اندازه 100 پوست گاو پر از طلاهای بسیار بر جای گذاشت که در هر یک، تا یکصد پیمانه طلا و نقره جای داشت.
ابن عبدربه می گوید: در میان ماترک او، 300 پوست گاو پر از طلا و نقره یافتند. به گفته ابن جوزی، طلحه 300 شتر بار طلا بر جای گذاشت. » (32)
عبدالرحمن بن عوف زهری: علامه امینی از ابن سعد نقل می کند که وی «1000 شتر و 000/13 گوسفند و 100 اسب بر جا گذاشت و منطقه کشاورزی او در جرف، 20 شتر مخصوص برای آب کشی داشت. . . آن قدر شمش های طلا بر جای گذاشت که برای شکستن آن، از تبر استفاده می شد، به طوری که دست های تبرداران از بسیاری کار آبله زد و چهار زن از وی به جا ماند که به هر کدام 000/80 سکه رسید. . .
مسعودی می نویسد: عبدالرحمن خانه خود را بساخت و آن را پهناور گردانید و در اصطبل او 100 اسب بود و خود 1000 شتر و 000/10 گوسفند داشت و یک هشتم مال او پس از وفات، به 000/84 سکه رسید. » (33)
سعد بن ابی وقاص: علامه امینی از ابن سعد نقل می کند که وی «در روز مرگ، 000/250 درم داشت و در قصر خود، در عقیق مرد و به گفته مسعودی، خانه خود را در عقیق ساخت و سقف آن را برافراشته و فضای آن را وسیع گردانید و بالای آن کنگره ها نهاد. » (34)
یعلی بن امیه: «000/500 دینار طلا بر جا نهاد و بدهی هایی از او بر گردن مردم بود (از مردم بستانکار بود) . . . که بهای آن به 000/100 دینار طلا می رسید. » (35)
زید بن ثابت: «به گفته مسعودی در مروج الذهب، چندان طلا و نقره بر جای نهاد که آن ها را با تبر می شکستند. آب و زمین هایش 000/100 دینار می ارزید. » (36)
خلاصه کلام
سیری کوتاه در نهج البلاغه، ما را متوجه نکوهش های مکرر حضرت علی علیه السلام نسبت به دنیا می کند; در 152 مورد که به بحث درباره دنیا پرداخته، در 135 مورد دنیا را با موهن ترین واژه ها تحقیر می کند. از دیدگاه جامعه شناسانه، این موضوع نمی تواند بدون زمینه اجتماعی باشد. باید دلیل این موضوع را در اوضاع اجتماعی و جامعه شناختی حیات حضرت جست وجو کرد.
امام علیه السلام به عنوان رئیس جامعه اسلامی و وارث مدینة النبی درصدد زدودن یک بیماری اجتماعی و درمان آن بودند و آن چیزی نبود جز «دنیاگرایی » .
دنیاطلبی پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله و به خصوص در زمان خلافت عثمان دامنگیر حکومت و همچنین جامعه اسلامی شد، به گونه ای که میلیون ها دینار و درهم توسط خلیفه سوم و اطرافیانش اندوخته شد. یکی از دلایل این موضوع فتوحاتی بود که به ویژه از زمان خلیفه دوم شروع شد و درآمدهای هنگفتی به خزانه مسلمانان سرازیر کرد. از دیگر سو، مهار درونی نیز به دلیل عدول خلیفه سوم از سیره نبوی - یعنی بی توجهی به دنیا و ساده زیستی - کارکرد خود را از دست داده بود. مجموعه این عوامل موجب شکل گیری آسیبی شد که حتی با روی کار آمدن امام علی علیه السلام به عنوان خلیفه چهارم، درمان آن مقدور و میسور نگردید.
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه، ترجمه و شرح علینقی فیض الاسلام، خطبه 83
2- 3- 4- همان، خطبه 133، 1 و 13 / 1 و 5 /
5- 6- 7- همان، نامه 31 / نامه 45/نامه 68
8- همان، خطبه 3
9- همان، خطبه 224
10- همان، قصار، 236
11- Social Patology.
12- هدایت الله ستوده، مقدمه ای بر آسیب شناسی اجتماعی، چاپ دوم، تهران، آوای نور، 1373، ص 11
13- تقی آزاد ارمکی و مهری بهار، بررسی مسائل اجتماعی، تهران، جهاد، 1377، ص 34
14- Paul Von Lilien Feld.
15- بارنزوبکر، تاریخ اندیشه اجتماعی، ترجمه جواد یوسفیان، تهران، همراه، 1371، ج 2، ص 379
16- محمود رجبی و دیگران، تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام، تهران، سمت، 1378، ص 600
17- عبدالحسین زرین کوب، ارزش میراث صوفیه، چاپ سوم، تهران، امیر کبیر، 1353، ص 44 و 45
18- ر. ک. به: سوره های تکاثر: 10 / توبه: 33
19- ابوالقاسم دبیریان، اقتصاد در قرآن کریم، اقتصاد اسلامی، کتاب دوم، 1359، تهران، ص 29
20- حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ سوم، تهران، جاویدان، 1356، ص 291
21- رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، چاپ دوم، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369، ج 2، ص 313
22- عبدالحسین زرین کوب، پیشین، ص 48
23- وی دختر فرافضه و همسر عثمان بود.
24- عبدالحسین امینی نجفی، الغدیر، ترجمه اکبر ثبوت، چاپ سوم، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامی، 1363، ج 16، ص 83 و 84
25- 26- همان، ج 16، ص 84
27- نهج البلاغه، نامه 31
28- محمدجعفر امامی و محمدرضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، چاپ هفتم، قم، هدف، 1367، ج 1، ص 83
29- محمود رجبی و دیگران، پیشین، ص 51
30- 31- 32- 33- 34- 35- 36- عبدالحسین امینی نجفی، پیشین، ج 12، ص 80/ ص 81/ ص 81/ ص 82/ ص 83/همان /همان