پوست درمانی
از درمانهای سنتی قوم پزشکی است. به خصوص قوم بلوچ، در این زمینه مهارت چشم گیری دارد. در پوست درمانی از پوست بز و به ندرت بره و حیوانات دیگر استفاده میشود. رنگ پوست و حتی نژاد آن در نوع درمان نقش دارد و پوست را بدون آنکه بشکافند باید به اصطلاح غلفتی بکنند. در مواردی که شخص چاق باشد و یک پوست کفاف ندهد، دو پوست را به هم میدوزند و به تن بیمار میکنند. امراضی که با پوست درمان میشود به شرح زیر است:
سیاه تب (تب مالاریا):
در میرجاوه دو تا سه بار پوست بره در فصل تابستان به تن بیمار میکنند (جانب اللهی، 1381: 248).
درد دست و پا:
در میرجاوه پوست بز لیری (همان جا) و در ایرانشهر در مواردی که پا درد حاد باشد، پا را در پوست بز قرمز میکنند (همو: 255).
آبله:
در اردبیل بیمار را در پوست بز نر زردرنگ میکردند (وجدانی فر و دیگران: 314)
ضرب دیدگی:
در میرجاوه عضو آسیب دیده را در پوست بز سیاه مورگ (1) میکنند (جانب اللهی، 1381: 247-248).
در ترکمن صحرا مریض را در پوست گاو یا گوسفند میگذارند و حداقل دوازده ساعت باید در پوست بماند (حسنی و دیگران، 1381: 333).
تیرخوردگی:
در میر جاوه مریض را در پوست خر میکردند (جانب اللهی، 1381: 247-248).
در لرستان زخم گلوله را با روشهای زیر درمان میکنند:
الف- پوسته روی گوشت دندهی بزغاله را روی زخم میگذارند و میبندند.
ب- اگر زخم سطحی باشد، پوست گاو یا بز را که تازه از گوشت جدا شده روی زخم میبندند و اگر عمیق و خطرناک باشد، پوست خشک شدهی آهو را در شیر میگذارند و آن را مدتی لای پارچه میپیچند تا خوب نرم شود، سپس بر زخم میبندند.
ج- تکه ای از پوست ماده گاو سرخ موی را که نزاییده باشد، میپزند و روی زخم میگذارند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 256).
در سیستان برای بیرون آوردن گلوله، مریض را در پوست الاغ میکنند (جانب اللهی، 1381: 244).
در ایرانشهر در مواردی که زخم مربوط به تیرخوردگی یا چاقو باشد به خصوص اگر قسمت زیادی از بدن را بپوشاند، مریض را در پوست الاغ میخوابانند (جانب اللهی، 1381: 257).
در خاش زخمی که در اثر تیرخوردگی باشد، قطعهای از زک (2)(= مشک ) که شیره یا روغن در آن بوده روی زخم میبندند یا در پوست الاغ میکنند (همان: 251).
یرقان (زردی):
در بافق پوست بز به تن بیمار میکنند و حدود دو ساعت او را در رختخواب میخوابانند (جانب اللهی، 1384: 123).
در خاش برای درمان آن گوسفند زردرنگی را میکشند و پوست آن را به تن بیمار میکنند (جانب اللهی 1381: 250؛ نیز - داغ درمانی).
در شوش نیز بیمار را به مدت بیست و چهار ساعت در پوست گوسفند یا بز میکنند و پایش را داخل فضولات شکم حیوان میگذارند، اگر بیماری شدید باشد، به جای گوسفند از پوست گوساله یا گاو زرد استفاده میکنند (تراب زاده و دیگران: 145).
نفخ:
در سیستان برای درمان نفخ یا قبض شکم بیمار را در پوست میکنند (جانب اللهی 1381: 242).
سیه باد:
در سیستان اگر زمستان باشد، مریض را در پوست گوسفند و اگر تابستان باشد در پوست بز و اگر مریض بچه باشد، در پوست بزغاله میکنند (جانب اللهی، 1381: 243).
نازایی:
در لرستان زن نازا را در پوست شکار نر و مرد عقیم را در پوست شکار ماده میکنند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 251).
خنازیر:
در سیستان مریض را در پوست میکنند (جانب اللهی، 1381: 244).
سردرد:
در ایرانشهر سر مریض را در پوست بز دو قلو میکنند، در این مورد رنگ پوست ملاک نیست (جانب اللهی، 1381: 252).
استخوان درد:
در ابکنار گیلان بیمار را در پوست گوسفند میکنند ( میر شکرایی: 472).
کوفتگی و درد عضلات:
در قشم اول محل درد را داغ میکنند و سپس بیمار را در پوست میکنند (نوربخش، 1369: 316).
مارگزیدگی:
در گیلان بز زرد را سر میبرند و پوستش را بر روی محل گزیدگی میگذارند (میرشکرایی: 473).
در روستای شیخ خلف شوش محل مارگزیدگی را بریده، فشار میدهند یا میمکند که زهرش خارج شود، سپس داخل پوست گراز یا بزی که تازه سر بریده اند میگذارند و علفی به نام کبر (3) را با شیر مخلوط کرده به مصدوم میخورانند تا استفراغ کند (تراب زاده و دیگران: 142).
رماتیسم:
در خوزستان پای بیمار را در پوست گراز تازه شکار شده که هنوز گرم است میگذارند (افشار سیستانی، 1370: 319).
فرو رفتگی استخوان سر:
در لرستان و ایلام پوست گاوی که تازه کشته اند بر سر بیمار میکشند که تا زمان بهبودی باید این درمان ادامه یابد (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 278).
ختنه:
در مهریز گردی که از تراشیدن خوم گیوه (قسمت چرمی پاشنه یا نوک تخت گیوه که از پوست شتر یا گاو است) به دست میآمد، روی زخم میریختند (جانب اللهی، 1386: 47).
در میمند ( کرمان) نیز این ماده را که به آن بلغار (4) میگویند با روغن و زردچوبه قاطی میکردند و روی زخم (عموم زخم ها) میگذاشتند و آن را میبستند (شهشهانی: 109).
سرماخوردگی:
در اردبیل در سرماخوردگیهای حاد بیمار را برای یک ساعت در پوست میکردند (وجدانی فر و دیگران: 301).
سوختگی:
در روستای گاوان آهنگر (قائم شهر) اگر میزان سوختگی زیاد بود مریض را در پوست بزغالهی تازه ذبح شده میکردند (حسنی و دیگران، 1382: 247).
درمان با امعا و احشای حیوان
شب کوری در خوزستان جگر گوسفند را با فلفل سیاه میکوبیدند و با میل باریکی آن را به چشم بیمار میکشیدند (افشارسیستانی 1370: 320).
در گیلان جگر سفید گوسفند را بدون نمک و نیم پخته میخورند (میرشکرایی: 471).
چشم درد:
در هزاوه برای درمان پیله کردن چشم، سر بیمار را در شکم گوسفندی که تازه سر بریده بودند، فرو میبردند (ضیغمی: 166).
در گیلان جگر سفید گوسفند را بر پلک میبندند (میرشکرایی: 471).
گوش درد:
در خراسان زهرهی بز را در چنگ خود میفشارند و چند قطره از آب آن را در گوش میریزند (شکورزاده: 234).
در لرستان مقداری زهرهی گاو را در گوشی که درد میکند میریزند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 265).
در دهستان سطر (سنقر) نرینهی روباه را با پارچهای روی گوش میگذاشتند (رستمی و دیگران: 206).
شب ادراری:
در بافق قلوهی گوسفند نر را کباب کرده به بیمار میدهند (جانب اللهی، 1384: 123).
در هزاوه ناشی از سستی کمر میدانند و به بچه دنبلان کباب کرده میدهند (ضیغمی: 164).
در لرستان و ایلام سرخ کردهی پرز شکمبه تجویز میکنند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 270).
در قائم شهر طحال گوسفند را کباب کرده و به کودک میدهند (حسنی و دیگران، 1382: 247).
در میبد حسنگ (5)(طحال ، سپرز) گوسفند را میکوبیدند و کمی هم آهک به آن اضافه میکردند و به کمر بچه میمالیدند. کباب قلوه یا دنبلان گوسفند هم مفید است (تحقیقات میدانی مؤلف).
در خراسان هم سپرز گوسفند را کباب یا نیم پز کرده به کودک میدهند (شکورزاده: 261).
در اردکان به بچهای که نمیتواند ادرار خود را کنترل کند سپرز و دنبلان را روی آتش میپزند و به او میدهند (طباطبایی: 673).
در دلیجان دنبلان گوسفند را کباب کرده و کودک میدهند (نوبان و دیگران: 236).
رماتیسم پا:
در بافق پای بیمار را داخل شکمبهی گوسفند تازه ذبح شده قرار میدهند (جانب اللهی، 1384: 123).
جراحت:
در شهرکرد مقداری گرد حرام مغز روی جراحت میپاشند تا خون بند بیاید (حسنی و دیگران، 1375: 247).
دمل:
در بافق برای برطرف شدن دمل، حرام مغز (نخاع) گوسفند تازه ذبح شده ای را با مقداری از پوست آن روی دمل میگذارند و با پارچهای می بندند (جانب اللهی، 1384: 124).
در ری زهرهی گاو را با شیشه خرده مخلوط کرده روی دمل میگذارند (جانب اللهی، سلیمی مؤید، 1374: 35).
زخم گلوله:
در سیستان برای بیرون آوردن گلوله جگر گوسفند را میکوبند و در محل تیر خوردگی میگذارند، گلوله خود به خود بیرون میآید (جانب اللهی، 1381: 244).
در لرستان برای بند آمدن خون زخم گلوله، جگر گوساله را نیم پز میکنند و روی زخم میبندند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 256).
رماتیسم:
در آبکنار گیلان شکم خوک را پاره میکنند و بیمار را در آن جای میدهند (میرشکرایی: 472).
پیسی:
در ایلام با جوشانده و شوربای خرخرهی گرگ درمان میکنند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 259).
سرخ شدن پوست:
پوست گاهی در ناحیهی ران سرخ میشود و درد میگیرد:
در لرستان ابتدا محل سرخ شده را خراش میدهند و خونش را بیرون میکشند سپس معدهی بزغالهای را که سر بریدهاند پاره میکنند و محتویات آن را با خون بزغاله مخلوط کرده روی سرخ شدگی پوست میمالند (همان: 261).
سودا یا خارش:
در لرستان محتویات معدهی گوسفندی را که سر بریدهاند با خون آن مخلوط میکنند و بر محل خارش میمالند (همان جا).
مارگزیدگی:
در لرستان بعد از حجامت کردن یا تیغ زدن محل گزیدگی را در شکمبهی تازهی گوسفند میپیچند و هر وقت شکمبه سرد شد، دوباره آن را با خاکستر داغ یا گرم میکنند (همان: 279).
عقرب و رتیل گزیدگی:
در اردبیل همان درمان مارگزیدگی در لرستان را اعمال میکنند (وجدانی فر و دیگران: 312).
ویار:
در لرستان اگر ویار زن باردار شدید باشد و مرتب حالت استفراغ داشته باشد شکمبهی گوسفند را میپزند و مقداری از عصارهی آن را با تکه ای از شکمبه به او میخورانند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 251).
در خراسان شکمبه گوسفند را تمیز میکنند و در آب میجوشانند و به آن آب لیمو میزنند و پنهانی در خوراک زن آبستن میریزند (شکورزاده: 130).
سوزاک:
در میبد نزدیکی با خر ماده را درمان آن می دانند (تحقیقات میدانی مؤلف).
هول زدگی:
در خراسان گوسفندی سر میبرند و دل حیوان را گرما گرم چند دقیقه در کف دست شخصی که هول کرده است، میگذارند، بعد آن را قطعه قطعه کرده به سیخ میکشند و کباب میکنند و به مریض میدهند (شکورزاده : 277).
سخت زایی:
در دلیجان رودهی غربال (6)را سوزانده به بدن زن میمالند (نوبان و دیگران: 235).
نازایی:
در اصفهان حمول زهره و سرگین خرگوش را بسیار مؤثر میدانند (جانب اللهی و آذرمهر، 1371: 31).
پوکی استخوان و درد مفاصل:
در ترکمن صحرا پاچهی گاو را میجوشانند و مقداری زردچوبه به آن میزنند و به بیمار میدهند (حسنی، و دیگران، 1381: 334).
در شهرکرد برای درمان فاصلهی مهره مقداری حرام مغز میخورند (حسنی و دیگران، 1375: 161).
کمردرد:
در علی آباد کتول شکنبهی خشک شدهی گوسفند را میکوبند و با تخم پنبه خربزه یا هندوانه و خمیری که از آرد تهیه کردهاند، مخلوط کرده به کمر میمالند و با پارچه روی آن را میبندند (حسنی و دیگران، 1381: 271).
زگیل:
در اردبیل گوشت قربانی را روی آن میمالیدند سپس گوشت را در جایی دفن میکردند و بر این باور بودند که وقتی گوشت پوسید، زگیل خوب میشود (وجدانی فرو دیگران: 304).
ترس:
در اسد آباد همدان زهرهی گرگ در پارچه پیچیده بر شانهی بیمار میبستند (حمیدی و دیگران: 62).
درمان با مو، پشم، سم، شاخ، پی، استخوان و اعضای حیوان
قوت چشم:
از سوخته بادام و نارگیل و استخوان گوسفند سرمه تهیه میکنند و به چشم میکشند (ضیغمی: 183).
دندان درد:
در بافق مقداری پشم شتر روی دندان میگذارند (جانب اللهی، 1384: 119).
در کنگان (بوشهر) پی حیوان را با تخم پیاز مخلوط کرده آن را داغ میکنند و دود آن را وارد دهان میکنند که کرم های دندان را می کشد (شمس الدینی و رستمی: 145).
آبسه کردن دندان:
در بافق مقداری از پشم زیر دنبهی گوسفند که با فضولات حیوان آمیخته است روی دندان آبسه کرده میگذارند (جانب اللهی، 1384: 123).
گرفتن بینی:
در شیراز مغز قلم استخوان را آب کرده، روغنش را میگیرند و در بینی بچه میچکانند (همایونی، 1353: 42).
جذام:
در خراسان آکله یا خوره نام دارد که برای درمان آن شاخ گوزن یا استخوان سوخته را میسابند و با گل انار پارسی و برگ درخت عناب و موی سوخته و گل ارمنی و کدوی سوخته و شیره صبر زرد مخلوط میکنند و بر موضع جراحت میگذارند یا آنکه حنا و روغن کهنه را مخلوط میکنند و روی زخم میمالند (شکورزاده: 232).
زخم:
در خراسان اگر زخم در نتیجهی گاز گرفتن سگ یا اسب و حیوان دیگری باشد، پای خروس و پشم سگ را میسوزانند و خاکستر آن ها را کاملاً نرم کرده از خاصه ململ رد میکنند و بر محل جراحت میپاشند و زخم را میبندند تا به هم آید (شکورزاده: 253). اندکی پشم یا یک تکه پارچهی آبی رنگ را میسوزانند و روی زخم میگذارند (همان، ص 237)
در شهرکرد مقداری پشم بره و نبات را که با هم سوزانده اند، روی جراحت میریزند (حسنی و دیگران، 1375: 161).
اوریون:
در میرجاوه به آن گوگو (7) میگویند، برای پیشگیری از عقیم شدن مریض، نخی به نام شیرمود (8) که از موی بز سیاه رنگ است به کمرش میبندند (جانب اللهی ، 1381: 250).
سردرد:
در الموت نخ تابیده از موی بز به سر میبندند (حمیدی و دیگران: 230).
شاش بند :
در ابیانه مقداری موی کفتار را با پارچهای روی مجرای ادرار قرار میدهند (نظری داشلی برون و دیگران: 454).
خارش:
در گیلان برای درمان موی بز بر بدن میمالند (میرشکرایی: 472).
سینه درد:
در تهران پنبه یا پشم به سینه میبندند (شهری: 5/ 421). در الموت پشم سیاه نشُسته بر روی سینه میبندند (حمیدی و دیگران: 231).
آب آوردن شکم:
در بلوچستان (تغاره) موی کلهی بز یا پشم کلهی گوسفند را با آب به مریض میدهند که حفره های معده را بگیرد و مانع نفوذ آب به شکم شود (سیستانی: 392).
شکستگی:
در ساوه استخوان سگ را میسوزانند، و بعد میکوبند تا گرد شود، سپس آن را با زرده تخم مرغ و زردچوبه خمیر میکنند و در محل شکستگی میگذارند، این ماده برای درمان کوفتگی و ضرب دیدگی نیز به کار می رود (سالاری: 334).
چشم زخم:
در تهران برای کسی که نظر به جگرش کاری شده بود و به بیماری سخت مبتلا بود و بیم مرگش میرفت نظر قربانی (9) را میسابیدند و با آب در میآمیختند و به بیمار میخوراندند و اگر بیمار زخمی داشت روی زخمش میمالیدند (کتیرایی: 38).
در ترکمن صحرا پشم شتر را به نخ کرده دور دست یا گردن میبندند (حسنی و دیگران 1381: 332).
گوش درد:
عشایر بویراحمدی آلت تناسلی روباه را خشک میکنند آن را داخل گوش قرار میدهند (نامه نور: شمارهی 10 و 11).
سرطان:
در کنگان زهرهی روباره را که خشک کردهاند میکوبند و به مریض میدهند (شمس الدینی و رستمی: 146).
زگیل:
در روستای اورتابلاغ با موی بز زگیل را گره میزنند که باعث افتادن شود (سپهرفر و دیگران: 238).
در اردبیل موی دم اسب را به بن زگیل میبستند تا زگیل خشک شود و خودش بیفتد (وجدانی فر دیگران: 304).
رگ به رگ شدن:
در ایلام موضع آسیب دیده را در آب گرم گذارده و روغن مالی میکنند تا رگ ها به جای خود باز گردد. سپس موی بز روی محل رگ به رگ شده گذاشته و میبندند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: 279).
بیماری های روحی:
در میبد برای درمان دیوانگی موی گریه سه رنگ، کرک شتر، موی بز سرخ و علف کوهی را به هم بافته بر بازو میبندند، یا موی گربهی سه رنگ، اسفند، بید بخور و زاج را آتش زده، بیمار بر روی دود آن میایستد (حیدریه زاده، 1356: 81).
پینوشتها:
1. siyamurak.
2. zek.
3. kabar.
4. bolqar.
5. hasanog.
6. منظور شبکهی غربال است که از زائده های زهتابی روده یا پوست گوسفند میبافند.
7. gogu.
8. sirmud.
9. چشم گوسفند قربانی را بر میداشتند، یا میدزدیدند که در این صورت خاصیت بیشتری داشت و خشک میکردند.
منبع مقاله:
جانب اللهی، محمدسعید، (1390)، پزشکی سنتی و عامیانه ی مردم ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.