هرچه زمان بر حادثه عاشورا می گذرد، ابعاد بیش تری از این حادثه عظیم، روشن می شود؛ بنابراین، آن چه امروز از این واقعه بزرگ در اذهان و اندیشه هاست، فراتر از شاخص هایی است که برای مردم یک قرن پیش مطرح بوده و آن چه نسل آینده از این نهضت فرا می گیرد، بیش از آن چیزی است که نسل حاضر از این درخت پربار برگرفته است. طبعاً پس از ظهور حضرت مهدی(عج) که عقل و معرفت انسان ها کامل می گردد، درس هایی از حادثه عاشورا آموخته می شود که تا آن روز کسی آن ها را فرا نگرفته است؛ بنابراین بسیاری از ابعاد این واقعه عظیم، برای بهره مندی مردمان مسلمان، پس از ظهور حضرت مهدی(عج) در انبان تاریخ ذخیره شده است.
از سوی دیگر اگر حادثه عاشورا از منظر هنری به ارزیابی گذاشته شود، زیباترین و جذاب ترین تابلو هنرنمایی پروردگار خواهد بود.
توضیح این که یک تابلو نقاشی، زمانی به عنوان اثر ماندگار هنری قلمداد خواهد شد که ابعاد مختلف و شاخص های گوناگون ضمن جمع شدن در آن، از نظمی محسوس و آهنگی مشخص بهره مند باشند. در واقع آن چه به عنوان «هارمونی» و «تناسب» در یک مجموعه هنری قلمداد می شود، گویای زیبایی آن مجموعه هنری به حساب می آید. به عبارت دیگر زیبایی یک مجموعه هنری با میزان تناسب و هارمونی اجزای آن اثر، رابطه ای مستقیم دارد و هرچه تناسب اجزای اثر هنری بیش تر باشد، زیباتر به نظر خواهد رسید.
یک تابلوی هنری
با نگاهی ـ البته از سر دقت و تأمل ـ در واقعه بزرگ عاشورا در می یابیم که این واقعه عظیم، در حکم یک تابلو هنری، با تناسب و هارمونی شگفت انگیز عناصر آن است. همین ابعاد گوناگون و بعضاً به ظاهر متضاد، در عین حال متناسب و هم آهنگ، این حادثه را به عنوان یک اثر هنری فو ق العاده چشم نواز بر صفحه بزرگ تاریخ به تلألو و درخشندگی ثبت کرده است.
توجیه و تفسیر نکته ای که ادعا شد، چندان پیچیده نیست؛ در حادثه عاشورا، شاخص های گوناگون شجاعت، پارسایی، کرامت، عزت، بصیرت، ولایت پذیری و عطوفت و ... ، در اوج کمال، و ضمناً هماهنگ با یکدیگر قرار گرفته اند و البته هرکس بُعدی از این ابعاد را بیش از سایر ابعاد، متناسب با روحیه و مذاق خود در می یابد و با آن نرد عشق می بازد.
براساس آن چه گفته شد، منطقی است اگر بپذیریم که ابعاد نامکشوف نهضت عاشورا در طول زمان، همواره روشن تر خواهد شد.
همین نکته، فیاض بودن مستمر حادثه کربلا را برای همه انسان ها در گستره تاریخ تا صبح قیامت، توجیه و تفسیر می کند.
بُعد عاطفی
گفته شد که حادثه عاشورا ابعاد مختلف و شاخص های گوناگون یک انسان کامل را با آهنگ و تناسبی شگفت انگیز و معجزه آسا در خود جمع کرده است:
شجاعت در عین مظلومیت، رشادت در عین خویشتن داری، مردانگی در عین کمی نفرات و امکانات، عزت محوری در عین محرومیت، رزمندگی درحال تشنگی و عسرت، عطوفت در عین رزمندگی و ...
با وجود این آمیختگی، آن چه از این حادثه بیش تر در گفته ها و نوشته ها مطرح می شود، بعد حماسی قضیه و مظلومیت اباعبدالله و یاران آن حضرت و نیز ابعادی مثل شجاعت و عزت مداری است. بر همین مبناست که بعد عاطفی حادثه عاشورا در میان سایر ابعاد، کم رنگ تر به نظر می رسد.
البته این غفلت و یا تسامح چندان هم غیرطبیعی نمی نماید، زیرا ابعادی مثل عزت اباعبدالله(ع) و یارانش و نیز شجاعت و مظلومیت این بزرگواران از چنان مشخصه ای برخوردار است که سایر ابعاد را تا حدودی تحت الشعاع خود قرار داده است، اما این نکته نبایستی ما را از تأمل و دقت در سایر شاخص های این نهضت عظیم، به غفلت بکشاند.
در نگاه اول، پرداختن به این بعد، قدری غیرمنتظره می نماید: مگر می توان در حادثه خونباری که هویت و شاکله آن کشتن و کشته شدن و اسارت و تلخی و عسرت و سختی است، ردپای عطوفت و لطافت را مشاهده کرد؟!
بدیهی است که در عملکرد دشمن، چیزی به اسم رأفت و رحمت و مهربانی دیده نمی شود؛ اما آن چه مربوط به لشکر سیدالشهدا(ع) و به ویژه در شخص امام است، عنصر رأفت و مهربانی، نمودی ویژه دارد، تجلی این بعد هم در چندین مورد مشاهده می گردد، اما قبل از آن، بیان این مطلب ضروری است که آن چه برخوردهای عاطفی سیدالشهدا در حادثه عاشورا و در مقابل سپاه دشمن است، در دو محور قابل بررسی است:
الف) برخوردهایی که در آن ها نوعی عطوفت و مهربانی به صورت مستقیم نسبت به دشمن مشاهده می شود.
ب) برخوردها و شیوه هایی که از آن بزرگوار صادر شده است، بدان امید و انگیزه که حس عطوفت و مهربانی دشمن برانگیخته شود و از جنایت بزرگی که دشمن در پی آن بوده، جلوگیری گردد.
هر دو مقوله و زمینه در یک آبشخور ریشه داشته است و آن عطوفت سیدالشهدا(ع) نسبت به لشکر دشمن می باشد؛ هرچند سیره و عملکرد دشمن به گونه ای بود که جز قتال، راهی باقی نماند.
در حادثه عاشورا، برخوردهای عاطفی سیدالشهداء(ع) را می توان در مصادیق زیر ملاحظه کرد:
• مصداق اول را می توان در اصل قیام امام حسین(ع) جست وجو کرد. توضیح این که قیام اباعبدالله(ع) قیامی اصلاحی بوده است؛ چنان که آن بزرگوار هنگام حرکت به سوی عراق، طی وصیت نامه ای به برادرش ـ محمد حنفیه ـ به این نکته اشاره کرد.
قیامی که ماهیت آن، اصلاح در امور امت رسول خدا و شیعیان علی بن ابی طالب باشد، نمی تواند از درون مایه های عاطفی و رأفت خالی باشد؛ زیرا اصولاً اصلاح، مستلزم محبت اصلاح کننده نسبت به اصلاح شونده است و تا زمانی که دلسوزی و رأفت از سوی اصلاح کننده وجود نداشته باشد، نمی توان بارش احسان و مهربانی او را شاهد بود.
براین اساس، اولین و اصولی ترین شاخص رأفت و مهربانی در قیام امام حسین(ع) نسبت به امت اسلام ـ عموماً ـ و از جمله لشکر خصم (به اعتبار این که آن ها نیز بخشی از امت بوده اند) در تکوین حرکت و قیام امام(ع) به روشنی دیده می شود.
• دومین مورد از برخوردهای عاطفی و بزرگوارانه سیدالشهدا(ع) با سپاه دشمن در قریه «ذوحسم» مشاهده می شود. در این مکان، قبل از استقرار سپاه دشمن به فرماندهی حر بن یزید ریاحی، لشکر امام حسین(ع) خیمه زده و از امکاناتی هم چون آب برخوردار بودند. زمانی که سپاه دشمن به این قریه رسید، آثار تشنگی از سرو وضع آن ها نمایان بود؛ از این رو به دستور امام حسین(ع) به سپاه دشمن آب داده شد و حتی حیوانات دشمن نیز سیراب شدند.
• سومین مورد از برخوردهای عاطفی و از سر رأفت امام (ع) با دشمن را می توان در گفت وگوهای میان آن حضرت و سپاه دشمن که به عنوان خطبه های آن حضرت ثبت شده است، ملاحظه کرد.
ممکن است خطبه ها و بیانات آن حضرت با دشمن را نوعی اتمام حجّت بر شمریم؛ این مطلبی است غیرقابل انکار، اما نمی توان نادیده انگاشت که مبنای کلی اتمام حجت های امام(ع) اهتمام به هدایت لشکر دشمن بوده و بدون تردید، در ورای انگیزه هایی که رنگ و بوی هدایت ودلالت دارند، ردپای عطوفت و محبت و مهربانی سالار شهیدان آشکارا پیداست.
بر این اساس، تمام خطبه ها و بیانات آن حضرت، خمیرمایه ای از هدایت و محبت ورأفت داشته است. در مواضع متعددی، این گفت وگوها بین امام حسین(ع) و سپاه دشمن صورت گرفته است، از جمله امام حسین(ع) در اولین رویارویی با سپاه حر، خطاب به آنان با اشاره به دعوت حضرتش به کوفه، از آنان پرسید که آیا بر دعوت خود استوارند یانه؛ اگر بر دعوت خود پایبندند، آن بزرگوار در میانشان بماند؛ والّا بدون آن که مانعش بشوند، راه مدینه را در پیش بگیرد. همین برخورد منطقی و ارجاع دادن آن ها به وجدانشان ـ که همراه با سکوت محض در بین لشکر دشمن بود ـ موجب شد تا اولین نماز جماعت به امامت سیدالشهدا برگزار شود، در حالی که در این نماز جماعت، شمار بسیار بیش تری از مأمومان را کسانی تشکیل می دادند که علیه امام جماعت، شمشیر به کمر بسته بودند!
گفت وگوی مذکور، پس از نماز هم ادامه یافت؛ و حتی خشم فرمانده لشکر دشمن (حر بن یزید ریاحی) را نیز در پی داشت و سپس گفت وگو پایان پذیرفت.
امام حسین(ع) در منزلگاه «بیضه» نیز خطبه دیگری خواند که در آن مقصد و منظور خود را روشن ساخت، بدان انگیزه که این قوم هدایت شوند.
در روز عاشورا نیز امام حسین(ع) چندین بار خطاب به لشکر دشمن خطبه های جامعی بیان فرمود و در آن ها ضمن معرفی خود، راه هرگونه بهانه و جهل و شبهه را مسدود ساخت.
امام حسین(ع) صبح عاشورا در حالی که سوار بر شتر مخصوص خود بود، خطبه خواند. حضرتش در این خطبه، ضمن معرفی خودش و بیان این جمله از رسول خدا(ص) که حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت هستند، از کوفیان پرسیدند: آیا این نسبت و این گفته، شما را از ریختن خون فرزند رسول الله(ص) باز نمی دارد؟
پس از این گفته، شمر از سپاه دشمن جسارتی زبانی به آن حضرت روا داشت که عمق کینه او را نسبت به امام بر ملا می سازد. در روز عاشورا علاوه بر این خطبه و در حقیقت اتمام حجت، خطبه دیگری هم از امام حسین(ع) شنیده شد. در این خطبه نیز امام (ع) بر شمشیر خود تکیه داد و هم چون بار گذشته، به معرفی خود پرداخت.
خود را ذریه رسول الله(ص) و فرزند امام علی(ع) دانست، حتی شمشیر و عمامه خود را از آن رسول الله عنوان کرد، بدان انگیزه که جماعت هدایت شوند؛ اما جواب این طایفه چیزی نبود جز این که ما با علم به تمام آن چه عنوان می کنی، تو را رها نخواهیم کرد تا از تشنگی جان دهی!
علاوه بر این خطبه ها که نوعی گفت وگوی عمومی میان امام حسین(ع) با سپاه دشمن بوده، مواردی نیز وجود دارد که اتمام حجت به صورت گفت وگو با فردی ویژه صورت گرفته است.
در این خصوص، می توان به گفت وگوی امام حسین(ع) با عمر سعد اشاره کرد که پس از ناکامی مذاکره بریر بن خُضیر (از یاران امام) انجام گرفته است.
این گفت وگو نیز مفید واقع نشد و با یک جمله تمسخر آمیز معروف عمر سعد پایان پذیرفت:
(امام فرمود: امیدوارم که از گندم ملک ری جز اندکی نخوری! و عمر سعد جواب داد: اگر از گندم آن نخورم، جو آن برایم کافی است)1
مصداق دیگر
از نکته ها و مصادیق مهمی که بعد عاطفی و بزرگواری امام حسین(ع) را در حادثه عاشورا روشن می سازد، این است که امام حسین(ع) جهاد خود را بعدازظهر صورت داد. این نکته، مبتنی بر یک نظر فقهی و آن نیز مبنی بر روایات و احادیث می باشد؛ زیرا براساس روایات و احادیث، درهای رحمت الهی هنگام ظهر بازاست،به همین دلیل احتمالاً کسانی هدایت شوند. مرحوم صاحب جواهر پس از بیان این نکته به این مطلب اشاره می کند که اصحاب سیدالشهدا(ع) قبل از ظهر دفاع کرده اند؛ اما آن چه مربوط به حرکت شخص سیدالشهدا(ع) می شود از ظهر به بعد است، بدان امید که این جماعت هدایت شوند.2
چکیده
در یک نگاه کلی به حرکت سید و سالار شهیدان، به این نکته می توان پی برد که عنصر رأفت و مهربانی در قیام عاشورا تحت شعاع برخی عناصر دیگر مثل عزت محوری، شجاعت و مظلومیت قرار گرفته است؛ در عین حال نمی توان و نبایستی آن را نادیده انگاشت.
وجود و حضور این عنصر مهم از یک سو در اساس حرکت و نهضت حسینی به چشم می خورد (زیرا آن بزرگوار مبنای حرکت خود را اصلاح امت عنوان کرد و هر اصلاحی مبتنی بر رأفت ودل سوزی مصلح نسبت به افرادی است که قصد اصلاح آنان در بین است) و هم در عمل کرد روزهای بعد از حرکت مشاهده می شود.
از این جمله می توان به خطبه ها و گفت وگوهای امام با لشکر دشمن و با برخی افراد اشاره کرد. این خطبه ها و گفت وگوها ظاهراً جنبه اتمام حجت داشته، اما در واقع به منظور هدایت آنان صورت گرفته، و این هدف به دلیل رأفت و وظیفه ای است که حجت خدا(امام حسین(ع) در برابر امت عموماً و از جمله لشکر دشمن (به عنوان بخشی از امت اسلامی) بر دوش خود احساس کرده است. جنگیدن در بعد از ظهر، بدان امید که لشکر دشمن هنگام ظهر و زمانی که درهای رحمت باز است، هدایت شوند و ... از مصادیق دیگر رأفت ومهربانی در حادثه عاشور است.
نهضت عاشورا تابلویی است با عالی ترین ابعاد هنری، که مجموعه آن، حیات یک انسان کامل را روشن می کند؛ بعد عاطفی این انسان کامل را نمی توان نادیده گرفت.