قسمت دوم
× افزایش دانش، ترغیب به تالیف
کم نیستند شخصیت هایی که به برکت توجهات اهل بیت، با «رؤیایی صادق » به مقامات علمی دست یافتند و یا آن که به تالیف کتاب یا انجام تحقیقاتی در معارف این خاندان تشویق و تهییج گشته اند . در خصوص عاشورا و حضرت امام حسین (ع) نیز از این نمونه ها کم نمی باشند و ما به مواردی اشاره می کنیم .
شیخ جعفر شوشتری (1303 - 1330 ه . ق) نقل کرده است: چون از تحصیل علوم دینی در نجف اشرف فارغ شدم، به وطنم شوشتر مراجعه نمودم . چون به آثار و مواعظ و مصائب اهل بیت - علیهم السلام - تسلطی نداشتم تفسیر «صافی » را در ایام رمضان بر فراز منبر به دست گرفته و برای مردم می خواندم . در ایام عاشورا کتاب «روضة الشهدا» ی ملاحسین کاشفی را روی منبر آورده و مضامین آن را برای حاضران می خواندم و برایم مقدور نبود مطلبی را از حفظ به صورت وعظ و خطابه برای مستمعین بگویم یا با گفتن نکته ای بدون مراجعه به منبعی آنان را بگریانم یک سال بدین منوال گذشت و ماه محرم فرا رسید، شبی با خود زمزمه کردم تا به کی به کتاب وابسته باشم و خود را از نوشته جدا نکنم، پس به فکر فرو رفتم و از این بابت خسته شدم تا آن که خواب مرا فراگرفت در عالم رؤیا مشاهده کردم گوئیا در زمین کربلا هستم و درست موقعی بود که سپاه امام در نینوا اردو زده و خیمه ها نصب شده بود و لشکرهای دشمن به همان نحو که راویان نقل کرده، در مقابل حضرت بودند . من در خیمه مخصوص امام وارد شدم و به آن حضرت سلام عرض کردم . آن وجود مبارک مرا نزد خویش فرا خواند و به «حبیب بن مظاهر اسدی » فرمود: این شخص مهمان ماست گرچه نزد ما آب یافت نمی شود، اما از آرد و روغنی که داریم برای وی طعامی تدارک ببین . او فرمایش امام را متابعت نمود و غذای مزبور را مهیا کرد و نزد من آورد . چند لقمه ای از آن را تناول نمودم که از خواب بیدار شدم و از برکت آن طعام به دقایق و حقایقی در مصائب کربلا چنان راه یافتم که احدی بر من پیشی نگرفته و این قوه در من رو به فزونی رفت . (1)
یادآوری می شود کتاب «الخصائص الحسینیة » که یکی از آثار ارزنده این فقیه و محدث عالی مقام است در پس این رؤیای صادقه توسط آن فرزانه عالی قدر به رشته تحریر درآمد . که به فارسی هم ترجمه شده است .
سید عبدالله شبر که از دانشمندان و فرزانگان شیعه است، در یکی از شب ها پس از خستگی سر بر بالین نهاد تا اندکی بیاساید و برای نماز شب بیدار شود . در عالم رؤیا بزرگمردی را مشاهده کرد که چون هاشمیان حجاز غرق در نوری سبز به سوی او می آید، ندایی درونش را مخاطب قرار داده و می گوید وجود بزرگواری که به تو نزدیک می شود، سرور شهیدان حضرت امام حسین (ع) است . «سید عبدالله » به احترام این بزرگمرد که در چند قدمی اش قرار گرفته بود می خواست از جای برخیزد و احترام نماید، ولی زبان در کامش چسبیده بود و ابهت و عظمت امام وجودش را از اراده تهی کرده بود . در این لحظه بزرگمرد سبزپوش قلمی به این دانشور سپرده و می گوید: بنویس، کتاب بنویس، همانا قلمت تا لحظه مرگ خشک نخواهد شد . سید عبدالله شبر، از پس این رؤیای صادق با اشتیاق فراوان به نوشتن و تدوین فرهنگ اهل بیت روی آورد و چون قلم به دست می گرفت، احساس می کرد حقایق بی شمار در قالب الفاظ از درونش جوشیده و بر صفحه کاغذ جاری می شود . یکی از آثار وی «مثیر الاحزان فی تعزیة سادات زمان » است که درباره مصائب خاندان عصمت و طهارت، خصوصا حضرت اباعبدالله الحسین (ع) می باشد .(2)
محمد حسین کاشف الغطاء (1294 - 1373 ه . ق) طی خاطره ای گفته است: به هنگام سحر پس از خواندن قرآن و اقامه نماز شب بر سجاده ام نشسته بودم تا فجر صادق فرا رسد و نماز صبح را بر پای دارم . همان جا به خواب رفتم در عالم رؤیا دیدم انسانی به سیمای فرشتگان در برابرم ایستاده و به من گفت: برای چه درباره «فردوس برین » مسامحه می کنی؟ ! از وی پرسیدم، فردوس چیست؟ گفت: همان کتابی که تصمیم داری به نگارش درآوری . بدان این کتاب فردوس تو و شیعیان ماست . (3)
ناگفته نماند که کتاب «الفردوس الاعلا» که کاشف الغطاء پس از این رؤیای صادق به نگارش درآورد حاوی مباحثی در خصوص نهضت حسینی و ماجرای خونبار و حماسه آفرین عاشوراست که موضوعات تفسیری و فقهی و مانند آن منضم این نوشتار است . در کتاب «جنة الماوی » که جلد دوم کتاب مورد اشاره است نیز مجموعه ای از دست نوشته های این دانشمند در خصوص حضرت امام حسین (ع) و زندگانی چند تن از ائمه (ع) و ده ها پرسش دینی همراه با پاسخ آنها درج شده است . (4)
مرحوم شیخ محمد بهاری، فرزند محمد جعفر که صاحب 44 کتاب نفیس در علوم گوناگون اسلامی است، نخست در آبادی بهار همدان در مکتب خانه ای درس می خواند . معلم مکتب به لحاظ آن که قابلیت درس خواندن را در وی ندید، وی را از تحصیل محروم کرد . با این حال ماجرایی پیش آمد که او را در زمره مشاهیر جهان تشیع قرار داد . گویند آن مرحوم شبی در عالم رؤیا حضرت سیدالشهداء (ع) را مشاهده کرد که وی را به رسیدن به مقامات علمی و کمالات معنوی بشارت داد . بعد از این خواب قدرت فهم، زکاوت و هوش این انسان پرتلاش به قدری فزونی یافت که در بسیاری از علوم دینی به موفقیت های ارزنده ای دست پیدا کرد . (5)
در کتاب «منتخب التواریخ » آمده است که حاج محمد رضا ازری، از مرثیه سرایان عرب و مداحان اهل بیت هنگامی که خواست در شهادت قمر بنی هاشم از زبان امام حسین (ع) مرثیه ای بسراید این مصرع را گفت:
«یوم ابوالفضل استجار به الهدی .» یعنی روز عاشورا آنچنان روزی بود که امام هدایت به حضرت ابوالفضل پناه برد و پس از این که آن را سرود به این فکر افتاد که شاید این مطلب صحیح نباشد که امام معصوم به برادرش پناه برده باشد و به همین دلیل از سرودن ادامه این قصیده اجتناب ورزید چون شب شد، حضرت امام حسین (ع) را در عالم رؤیا دید که خطاب به وی فرمود آنچه گفته ای صحت دارد و مصرع دوم را آن حضرت فرمود که این است . «والشمس من کدر العجاج لثامها .» یعنی در آن روز خورشید از تیرگی غبارش گویی حجاب یا نقابی پیدا کرده بود . «ازری » وقتی این خواب را دید قصیده خود را تکمیل کرد .
×نقل وقایع کربلا و پرهیز از تحریف
سوگواری برای سالار شهیدان و زنده نگه داشتن یاد حماسه سازان عاشورا سنت حسنه ای است که سنگ بنای آن را خاندان عصمت و طهارت بنا نهاده اند و به برکت چنین مراسم معنوی جامعه تشیع توانسته است عزت و عظمت و هویت خود را در مقابل توطئه ها و مقاصد و مکاید دشمنان حفظ کند و در واقع این نهضت پشتوانه عظیمی برای شیعیان بوده و خواهد بود و باید آبرومندانه و با ابهت برگزار شود و اهداف حضرت امام حسین (ع) را پیگیری کرده و در ضمن از تحریفات لفظی و معنوی برحذر باشد . برخی از رؤیاهای صادقه باز تاکید به برپایی این مراسم خصوصا به صورت واقعی و نقل درست و عاری از هرگونه کذب اشاره دارد .
مرحوم میرزا یحیی ابهری، در عالم رؤیا مشاهده کرد; علامه مجلسی در صحن مطهر حضرت سیدالشهداء (ع) در طرف پایین پای مبارک در طاق الصفا نشسته و به تدریس مشغول است پس چون به موعظه پرداخت و خواست مصیبتی بگوید کسی آمد و گفت حضرت صدیقه طاهره (س) می فرماید: مصائبی را ذکر کن که مشتمل بر وداع فرزند شهیدم باشد . مجلسی نیز چنین کرد و خلق بسیاری جمع شده و به شدت گریستند که نظیر آن را در تمام عمرم ندیده بودم . مرحوم محدث قمی می افزاید در همان مبشره نومیه است که حضرت امام حسین (ع) به وی فرمود به دوستان و امنای ما بگویید به اقامه عزا و سوگواری ما اهتمام ورزیده و اهمیت بدهند . (6)
شخصی در کرمانشاه، خدمت عالم کامل، آقا محمد علی (ره)، صاحب «مقامع » رسید و عرض کرد در عالم رؤیا مشاهده کردم با دندان خود گوشت بدن مبارک حضرت سیدالشهداء (ع) را می کنم، این فرزانه که او را نمی شناخت سر به زیر انداخت و به تفکر فرو رفت . پس به او فرمود: شاید روضه خوانی می کنی؟ پاسخ داد: بلی . فرمود یا ترک کن یا طبق نقل معتبر و با استفاده از منابع متقن نقل کن . (7)
مرحوم محدث نوری، در کتاب «دارالسلام » نقل کرده است که: شخصی از روضه خوانان شبی در عالم رؤیا دید که گویا قیامت برپا شده و خلق در نهایت وحشت و حیرت به سر می برند و ملائکه آنان را به سوی حساب می کشانیدند . در این حال دو نفر به من امر کردند به محضر حضرت رسول اکرم (ص) بروم و چون مسامحه کردم به قهر بردند ناگهان دیدم تابوت بزرگی بر دوش جماعتی است دانستم که در آن سیده زنان حضرت فاطمه زهرا (س) می باشد . فرصت را غنیمت دانسته از دست موکلان متواری شده و به زیر آن تابوت یا عماری رفتم، اما ناگاه رسولی از سوی خاتم النبیین آمد و گفت که باید به موقف حساب بیایی . در آن جا منبری دیدم بسیار بلند، که سید انبیا بر فراز آن نشسته و نخستین اولیا (حضرت علی «ع ») بر پله اول آن ایستاده و مشغول رسیدگی به امور خلایق است آن حضرت مرا مخاطب قرار داد و به نحو توبیخ فرمود: چرا در ذکر مصیبت فرزندم حسین (ع) نسبت ذلت به او دادی؟ در جواب متحیر شده و از شدت هراس منکر شدم که نخوانده ام در این حال درد شدیدی در بازویم حس کردم و همزمان طوماری را برایم گشودند که صورت مجالسی که خوانده بودم، به طور دقیق در آن ثبت شده بود . به خاطرم آمد که بگویم آنچه نقل کرده ام، علامه مجلسی در جلد دهم بحارالانوار آورده است . پس ملتفت شدم از طرف راست منبر دانشمندانی ایستاده اند که یکی از آنها علامه مجلسی است که کتاب خود را آورد و به من داد تا آن موضوع را در آن بیابم پس اوراق آن را بیهوده و بی هدف تورق می نمودم، در آن حال گفتم آنچه ذکر کرده ام در مقتل خواجه ملاصالح برغانی دیده ام . حاجی مذکور نیز توسط خادمی کتاب را برای من آورد تا مطلب را در آن پیدا کنم . این بار نیز خوفم مضاعف گشت و بیهوده اوراق این کتاب را با قلبی هراسان ورق می زدم، چون از خواب بیدار شد جماعتی از ذاکرین مصائب اهل بیت را جمع کرد و این خواب را برایشان نقل نمود و گفت من در خود قوه اقامه شروط روضه خوانی را نمی بینم و آن را ترک می کنم و هر کس مرا تصدیق می کند سزاوار است از ذکر مصیبت غیر مستند و آغشته به دروغ امتناع کند و با آن که مبالغ قابل توجهی از این راه بدو می رسید چشم پوشید و دست از روضه خوانی کشید . (8)
علامه زنوزی، نقل کرده است در شب چهارشنبه در ماه محرم سال 1210 ه . ق از سید بحرالعلوم شنیدم که اظهار داشت، 25 سال قبل از این به مطالعه کتب گوناگون مشغول بودم که خواب مرا در ربود . گویا در عالم رؤیا دیدم در مکه معظمه می باشم و حضرت امام حسین (ع) در آن جا توقف کرده و اراده مسافرت به کربلا را دارند . در روز ترویه (هشتم ذی حجه) عزم حضرت جزم شده، مهیای پیمودن طریق کربلا شدند و جمیع اهل بیت ملازم رکاب عالی بودند . مرا تردیدی دست داد که از حضرت تخلف کنم و به مراسم حج قیام کنم یا ملازم رکاب آن امام همام شوم . بعد از استخاره و استشاره بسیار رایم بر این قرار گرفت که حج واجب را ادا کرده ام و اکنون لزومی ندارد از این فیض محروم گردم . پس با حضرت روانه شدم و مسائلی را از آن امام پرسیدم و هرچه برای کاروان پیشوای سوم رخ داد تماشا کردم تا یک شبی چون حضرت از جفاکاران امت شکوه بسیاری داشت عرض کردم شما را مکانی نیست که به آن روی آورده و از این وضع رهایی یابید . فرمود: بیا، از پی حضرت روانه شدم و حصاری مشاهده کردم که سر به آسمان کشیده بود . داخل آن شده و عالمی دیگر را مشاهده نمودم . حضرت فرمود: ما را چنین مکانی است، ولی قضای الهی بر این تعلق گرفته که جام شهادت بنوشم و خداوند شفا و اجابت دعا در جوار بارگاهم و نیز در تربتم عنایت فرماید . پس منزل به منزل تمامی حوادث را دیدم و مطابق روایات مستند نخست افرادی از خاندان آن حضرت و سپس اصحاب به شهادت رسیدند تا نوبت به حضرت عباس (ع) رسید . بعد از شهادت وی حضرت اباعبدالله (ع) تنها ماند و اهل بیت چنان نگران شدند که گویی آسمان بر زمین افتاده است . از خوف رؤیت این رویداد از خواب برخاسته و آن قدر گریسته بودم که سه ورق از کتابی که مطالعه می کردم تر شده بود و هشت ساعت از شب گذشته و این واقعه در مدت سه ساعت اتفاق افتاده بود . کتب احادیث را آوردم آنچه را در خواب دیده بودم با نقل راویان مقایسه کردم . بی کم و کاست مطابق دیدم جز نقل حصار که در کتب روایی و مقاتل مضبوط نبود . (9)
مرحوم سید ضیاءالدین دری که یکی از وعاظ معروف تهران و استاد علوم معقول بود . یک شب از دهه محرم جوانی از ایشان پرسید مراد از این شعر حافظ چیست:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
مرحوم دری، در یکی از شب های آخر ماه محرم پاسخ آن جواب را بر فراز منبر داد و گفت: آدم ابوالبشر از خوردن گندم نهی شد و وعده نخوردن از شجره گندم را داد، ولی به آن وفا نکرد، ولی حضرت علی (ع) در تمام مدت عمر از گندم غذایی تهیه نکرد و این وعده را او عملی ساخت و مراد از پیر مغان در شعر حافظ حضرت علی (ع) است . قبل از پایان آن سال مرحوم دری از دنیا رفت، ولی درست در سال بعد و در همان شب از دهه محرم که این جوان سؤال را از مرحوم دری کرد آن واعظ وارسته در عالم رؤیا دید که به نزدش آمد و گفت ای جوان تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آن گونه پاسخ دادم، ولی چون به جهان برزخ آمده ام شرح آن به شیوه دیگری برایم کشف شده است . مراد از شیخ در شعر حضرت ابراهیم (ع) است و مراد از پیر مغان حضرت سیدالشهداء (ع) و مقصود از وعده، ذبح فرزند ابراهیم (ع) یعنی اسماعیل (ع) است که حضرت ابراهیم (ع) بدان امر خداوند وعده وفا داد، اما حقیقت وفا را حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا با شهادت فرزندش حضرت علی اکبر (ع) عملی نمود . فردای آن شب این جوان در مجلس همه ساله مرحوم دری آمد و ماجرای خواب را برای حاضران بیان کرد که با استماع آن شور و هیجان خاصی در آن مجلس پدید آمد . (10)
× برکات معنوی
یکی از چشمه های مصفا و منابع بابرکت در تاریخ تشیع زیارت عاشوراست که خواندن آن با انگیزه درونی و همنوایی روحی و معنوی با حماسه سازان عاشورا برکات معنوی فراوانی به دنبال خواهد داشت و حوائج مادی و معنوی افراد را برآورده خواهد ساخت .
آقا نجفی قوچانی (متوفی در سال 1363 ه . ق) می گوید بنا گذاشتم که چهل روز زیارت عاشورا روی بام مسجدی در اصفهان بخوانم و سه حاجت در نظرم بود اول، افزایش درجه علم و اجتهاد; دوم، طلب مغفرت; سوم، ادای قرض پدر، یک ماه نگذشت که پدرم نوشت قرض من ادا شد و چون این زیارت مؤثر واقع گردید . در ماه محرم و صفر جهت مطلبی که در نظرم با اهمیت بود (رسیدن به کمالات علمی) روی بام مسجد خواندم و در حال قرائت آن سراپا در آفتاب رو به قبله ایستاده بودم . بعد از آن خوابی دیدم که مطلب برآورده است یک شب دیگر خواب دیدم که به نجف رفته ام . مقبره مرحوم میرزای شیرازی که در آن جا حجراتی بود که طلاب می نشستند و یکی از افراد قوچانی در آن جا منزل داشت . بعدا به مسجد طوسی رفتم که آخوند در زیر سقف روی منبر درس می گفت . بعد از آن که دور مسجد گشتم . آمدم که پهلوی یکی از هم ولایتی های خود که اهل قوچان بود بنشینم او اظهار داشت درس آخوند خراسانی تمام شد . چرا می نشینی؟ گوش نکردم و فکر کردم تقریر اولی تمام شده و می خواهد دومین تقریر را بگوید که این گونه نبود و او فقط یک بار درس را می گفت . این را که متوجه شدم ناامید گشتم، ولی بعد که به نجف رفتم، تمام آن خواب را مطابق واقعیت یافتم و در آن صبحی که شبش خواب دیده بودم . بعد از زیارت عاشورا که آن مطلب مهم برآورده شده بود حالت طربی به من دست داد که اشعاری در همان حال گفتم:
زمان قبض گذشت انبساط جلوه گر آمد
درخت صبر قوی گشت باز پر ثمر آمد (11)