پدرش 26 ساله بود که او زاده شد .12 تا 15 سال بنابر اختلاف از عمر شریفش را درکنار جدش امام سجاد ( علیه السلام ) و نوزده سال را در کنار پدرش امام باقر ( علیه السلام ) گذراند .
پیامبر اکرم ( ص ) در خصوص انتخاب نام و لقب امام ششم فرموده است:« وقتی که فرزندم جعفر متولد شد نام اورا صادق بگذارید، زیرا فرزند پنجمش جعفراست وادعای امامت می کند و او در نظر خداوند جعفر کذاب است.»
ابن بابویه و قطب راوندی روایت کرده اند که از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) پرسیدند که امام بعد از تو کیست ؟
فرمود : محمد باقر شکافنده علوم است . پرسیدند : بعد از اوامام که خواهد بود ؟ فرمود : جعفر که نام اونزد اهل آسمان ها صادق است.امام ششم شیعیان و رئیس مذهب تشیع درسال 114 هجری قمری در سن 31 سالگی به امامت رسید و ردای ولایت بردوش گرفت که حدود هجده سال آن ( 132-114 ) همزمان با حکومت امویان و شانزده سال آن ( 148-132 ) همزمان با حکومت عباسیان بود .
عصر امام صادق ( علیه السلام )
عصر امام صادق( علیه السلام ) یکی از طوفانی ترین ادوارتاریخ اسلام است که ازیک سو اغتشاش ها و انقلاب های پیاپی گروه های مختلف ، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین (علیه السلام ) رخ می داد که انقلاب ابو سلمه در کوفه و ابو مسلم در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است . از دیگر سو ،عصر برخورد مکتب ها و اید ئولوژی ها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود که از برخورد امت اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن وپژوهش پدید آورده بود . عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام یعنی امام ( علیه السلام ) ، موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیاتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بیرون می شد . زمان امام صادق(علیه السلام) ، زمان تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود واین دوگروه مدتی درحال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند . از زمان هشام بن عبدالملک تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز شد و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی شد و سرانجام در سال 132 به پیروزی رسید . بنی امیه در این مدت ، گرفتار مشکلات سیاسی فراوانی بودند ، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شیعیان را نداشتند .
عباسیان نیز چون از دستیابی به قدرت در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبرو گرفتن انتقام خون آنان عمل می کردند ، فشاری از طرف آنان مطرح نبود . از این رو این دوران ، دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق ( علیه السلام ) و شیعیان بود و آن حضرت از این فرصت استفاده کرده و تلاش فرهنگی وسیعی را آغاز کرد . پیشوای ششم در چنین دورانی به فکر نجات افکار توده مسلمان ازالحاد وبدبینی وکفر و نیز ممانعت از انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین بود ، و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین که به وسیله خلفای وقت صورت می گرفت جلوگیری می کرد . اینجا بود که امام( علیه السلام ) دشواری فراوان در پیش ومسئولیت عظیم بر دوش داشت . او آن قدر فقه و دانش اهل بیت را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعی را فراهم ساخت که مذهب شیعه به نام او به عنوان «مذهب جعفری» شهرت یافت . آن اندازه که دانشمندان و راویان از دانش امام بهره برده واز ایشان حرف و حدیث نقل کرده اند از هیچ یک از ائمه دیگرنقل نکرده اند .
لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پایه های حکومت و نفوذ خود ، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند و حتی از آنان گوی سبقت ربودند .
وضع به حدی ناگوار شد که همگی یاران امام ( علیه السلام ) را در معرض خطر مرگ قرار می داد ، چنانچه زبده هایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند . امام صادق(علیه السلام ) که همواره مبارزی نستوه، خستگی ناپذیر وانقلابی درمیدان فکر و عمل بود ، کاری که امام حسین (علیه السلام ) به صورت قیام خونین انجام داد ، درلباس تدریس وتأسیس مکتب وانسان سازی انجام داد و جهادی راستین کرد .
رحلت امام را به سبب مسمومیت دانسته اند ارتکاب این جنایت را منصور درتوان خود نمی دید لذا به جعفر بن سلیمان، پسر عموی خویش و والی وقت مدینه محول کرد . فرزند برومندش امام موسی بن جعفر( علیه السلام ) او را دو جامه سفید مصری که درآن احرام می بست ودر پیراهنی که می پوشید ودرعمامه ای که ازامام زین العابدین(علیه السلام ) به او رسیده بود ، کفن نمود و بر آن نماز خواند واو رادر بقیع در کنار قبر پدربزرگوارش سید الساجدین( علیه السلام ) به خاک سپرد .
سلام بر او از میلاد تا میعاد
شخصیت علمی امام صادق ( علیه السلام )
در دوره امامت امام صادق ( علیه السلام ) مسلمانان بیش از پیش به علم و دانش روی آوردند و در بیشتر شهرهای قلمرو اسلام به ویژه در مدینه، مکه،کوفه، بصره و ... مجالس درس و مناظره های علمی دایر واز رونق خاصی برخوردار شد .
در این زمان با استفاده از فرصت به دست آمده امام صادق( علیه السلام ) توانست نهضت علمی فرهنگی پدرش امام باقر( علیه السلام ) را ادامه داده و علوم و معارف اهل بیت را بیان کرده در همه جا منتشر کند . سفرهای اجباری و اختیاری امام به عراق و به شهرهای حیره ، هاشمیه و کوفه و برخورد با اربابان دیگر مذاهب فقهی وکلامی نقش بسزایی در معرفی علوم اهل بیت و گسترش آن در جامعه داشت .
در این شهرها گروه های مختلف برای فراگیری دانش نزد آن حضرت می آمدند و از دریای دانش او بهره می بردند . برخورد وی با گروه های مختلف مردم سبب شد که آوازة شهرتش در دانش و بینش دینی ، علم و تقوی ، سخاوت و جود وکرم و ... در تمام قلمرو اسلام طنین انداز شود و مردم از هر سو برای استفاده از دانش بیکران وی هجوم بیاورند . در این دوره علوم و فلسفه ایرانی، هندی و یونانی به حوزه اسلامی راه یافت و بازار ترجمه علوم گوناگون از زبان های مختلف به زبان عربی گرم و پررونق شد .
همچنین مکتب های کلامی و مذهبی و فقهی در این عصر پایه گذاری شد .
امام صادق ( علیه السلام ) با تمام جریان های فکری و عقیدتی آن روز برخورد کرده و موضع اسلام و تشیع را در برابر آنها روشن ساخته و برتری بینش اسلام تشیع را ثابت کرده است .
مناظرات امام صادق (علیه السلام) با اربابان دانش های گوناگون چون پزشکان، فقیهان، منجمان، متکلمان، صوفیان و... به ویژه مناظرات وی با ابوحنیفه مشهور و در منابع شیعه و سنی ثبت است .
شاگردان امام باقر (علیه السلام) پس از درگذشت آن حضرت به گرد شمع وجود امام صادق( علیه السلام ) حلقه زدند.
امام ( علیه السلام ) نیز با جذب شاگردان جدید به تأسیس یک نهضت عظیم فکری و فرهنگی و بالنده مبادرت ورزید ، به گونه ای که طولی نکشید مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد کوفه در شهر کوفه به دانشگاهی عظیم تبدیل شد . درگیری شدید بین بنی عباس و بنی امیه ، آنان را آن چنان به خود مشغول کرده بود که فرصتی طلایی برای امام صادق ( علیه السلام ) و یارانش به دست آمد .
آن حضرت با استفاده از این فرصت به بازسازی و نوسازی فرهنگ ناب اسلام پرداخت و شیفتگان مکتب حق از اطراف و اکناف ، از بصره ، کوفه ، واسط ، یمن و نقاط مختلف حجاز به مرکز اسلام یعنی مدینه سرازیر شدند وچون پروانه ای دلباخته به گرد شمع وجود امام صادق ( علیه السلام ) تجمع کردند .
امام صادق ( علیه السلام ) هر یک از شاگردان خود را به رشته ای که با ذوق و قریحه او سازگار بود ، تشویق و تعلیم می کرد و در نتیجه ، هر کدام از آنها در یک یا دو رشته از علوم مانند حدیث ، تفسیر ، فقه و کلام ، تخصص پیدا می کردند .
دردانشگاهی که امام بوجود آورده بود شاگردان بزرگ و برجسته ای همچون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم ،مومن الطاق ، مفصل بن عمر ، جابر بن حیان و... تربیت کرد که هر یک از آنها شخصیت های بزرگ علمی و چهره های درخشانی بودند که خدمات شایانی انجام دادند . به عنوان نمونه، هشام بن حکم 31 جلد کتاب و جابر بن حیان بیش از 200 جلد کتاب در زمینه علوم گوناگون به ویژه رشته های عقلی طبیعی و شیمی کتاب نوشته است و به عنوان «پدر علم شیمی» مشهور است .
دانشمندان علم حدیث شمار کسانی را که مورد اعتماد بوده اند - راویان ثقه - و از آن حضرت نقل کرده اند تا چهار هزار نفر نوشته اند .
شاگردان دانشگاه امام منحصر به شیعیان نبوده، بلکه پیروان اهل تسنن نیز از مکتب آن حضرت برخوردار می شدند .
بزرگان اهل سنت چون مالی بن انس ، ابوحنیفه، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه ، ابن جریح ، روح ابن قاسم و... ریزه خوار خوان دانش بیکران او بودند . ابو حنیفه که دو سال شاگرد امام بود این دوره را پایه علوم و دانش خود معرفی کرده و می گوید :
«اگر آن دو سال نبود «نعمان » از بین رفته بود.»