به گزارش خبرگزاری مهر، هفدهمین نشست سینما و اندیشه با نمایش و بررسی فیلم «میس اسلون» به کارگردانی جان مدن و بازی جسیکا چستین سه شنبه 27 تیرماه در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
محمدرضا مقدسیان منتقد و مجری در ابتدای این نشست گفت: «میس اسلون» قالب یک فیلم هیجانی سیاسی را دارد که یکی از ساب ژانرهای سینمای هالیوود به شمار میرود همچون سریال «خانه پوشالی» که در همین ژانر علاقهمندان زیادی دارد. در سینمای آمریکا هیچ خط قرمزی برای موضوعات وجود ندارد ولی در دل همین فعالیت سیاسی چارچوبی وجود دارد که همیشه حفظ میشود.
ناصر هاشمزاده منتقد و فیلمنامهنویس درباره این فیلم گفت: فیلم از این نظر قابل ملاحظه است که مسائل سیاسی را بر اساس نگرشهای فکری و اندیشهای بیان میکند. فیلم برای بیننده عادی ملالآور است چرا که دیالوگهای فراوانی دارد که برای بیان داستان الزامی است. اما بیننده علاقهمند به این ژانر و کسی که پس زمینه ذهنی راجع به اتفاقات سیاسی حاکم بر جامعه آمریکایی دارد، از دیدن این فیلم لذت خواهد برد.
وی افزود: نویسنده میگوید پیروزی در کار نیست گرچه شما موفق میشوید دیگران را شکست بدهید و زمین بزنید. این فیلم هیچ امیدی به ما نمیدهد و تنها کارکردش شاید این باشد که میس اسلون در ابتدای فیلم میگوید که «تقابل را دوست دارد» و در نهایت هم به این تقابل میرسد، قاعده را به هم میزند اما در نهایت، خودش زندانی میشود. این یکی از آرتیست بازیهای فیلمهای هالیوودی است یعنی کسی که قاعده را به هم میزند تنها میتواند کار را یک درجه سختتر کند اما مشکل حل نخواهد شد.
محمدرضا مقدسیان در ادامه گفت: در سینمای آمریکا در همه ژانرها و به ویژه ژانر سیاسی همیشه گروهی فاسد هستند. درواقع نسبت به اینکه فساد در ساختار سیاسی و اجتماعی آمریکا ریشه دوانده کتمانی وجود ندارد و آن را میپذیرند اما معمولا در این ساختار همیشه یک منجی پیدا میشود و نمیگذارد که ساختار کلی زیر سوال برود.
وی توضیح داد: در دادگاه هم همینطور است. دادگاه هرگز زیر سوال نمیرود، ساختار کلی هرگز زیر سوال نمیرود این اشخاص هستند که در آن ساختار ناامنی ایجاد میکنند که در نهایت توسط شخصی در همان ساختار نابود میشوند، ساختار تطهیر میشود و ما دوباره به آن اعتماد میکنیم. این دگردیسی مدام باعث میشود که ساختار دچار آلودگی نشود.
هاشم زاده با تایید حرفهای مقدسیان گفت: در این ساختار در عین آن که به خود ساختار نقدی وارد نمیکنند اما شخصیتها همه سیاه و سفیدند.
مقدسیان گفت: در سینمای آمریکا همه چیز بر اساس یک مجموعه رویدادی به نام «رویای آمریکایی» صورت میگیرد و یک مثال کلی داریم که در طول تاریخ سینمای آمریکا زنهای بلوند زنهای خوب هستند و زنهای مو مشکی زنهای بد و خانواده خط قرمز است. اینها مجموعه قراردادهایی نانوشته است که در طول تاریخ سینما رعایت شدهاند.
وی افزود: میس اسلون تبدیل میشود به کسی که هیچکس برایش اهمیتی ندارد حتی همکاران خودش و آنچه که برایش مهم است این است که به قدرت برسد و برای رسیدن به آن از همه چیز و همهکس استفاده میکند حتی مرد جوانی که تا حدی به او علاقه دارد.
این منتقد عنوان کرد: همین خانم اسلون که آدم ناجوری است، هر بی اخلاقی که بکند در ایستگاه پایانی آدم اخلاق مداری است. اما چه اتفاقی میافتد که ما مخاطبان که آدمهای اخلاقگرایی هستیم، همه بیاخلاقیهای خانم اسلون را دنبال میکنیم و سرنوشتش برایمان مهم میشود؟ این پارادوکس چه طور میتواند در فیلم اتفاق بیفتد و فیلم نابود نشود.
هاشم زاده در پایان در پاسخ به نکته مقدسیان اظهار کرد: ما دوست داریم که قهرمانهایمان هیچ کجا خطا نکنند. اما چند صد سال پیش فردوسی هم میدانست که شخصیتی دوست داشتنی خواهد بود که خطا کند. رستم خطای بزرگی میکند و پسرش را میکشد. نویسندههای ما جسارت این را ندارند که قهرمانی که ساختهاند شکست بخورد. به همین دلیل رو آوردهایم به ضد قصهها و فیلمهای ضد قهرمان و این از ناچاری ماست. برای اولین بار وقتی آرتیست اصلی در فیلم «قیصر» مرد همه جامه دریدند و گریبان چاک کردند حتی انتهای فیلمهای جان فورد را تغییر میدادیم و اکران میکردیم.