کی از اساسی ترین رموز موفقیت، پیروی از انسان های وارسته است;پیروی از افرادی که از عمر کوتاه خویش، بیش ترین بهره ها رابردند و با دور اندیشی خاصی، یک زندگی سراسر موفق و همراه باسعادت برای خود برگزیدند، پیروی از آنان که تحت عنایات پروردگار، به مراتب عالی انسانی راه یافتند و برای تمام عصرهاو نسل ها جاویدان ماندند. خداوند در قرآن از چنین افراد باایمان یاد می کند:
(لقد کان لکم فیهم اسوه حسنه); برشما شایسته است از انسان های نیکوخصلت و خداجو الگو بگیرید. (1)
یکی از این نیک مردان، عبدالله ابن ابی یعفور است.
عبدالله عبدی کوفی، فرزند «ابی یعفور واقد» در شهر کوفه به دنیا آمد و در عصر امام صادق(ع)، در سال 131 ه . زندگی می کرد.او در عصر خویش یکی از دانشوران مهم علم فقه و از اساتید مشهورعلم حدیث و قرائت بود و در مسجد کوفه به تدریس می پرداخت.
صفات ممتاز
1- مراعات حقوق ائمه علیهم السلام
عبدالله نزد امام صادق(ع) مقام والایی داشت و مورد احترام وعنایت خاص آن حضرت بود. پیشوای ششم در فرصت های مناسب ازخصلت های ستوده وی تجلیل و او را به عنوان یک شیعه کامل معرفی می کرد. امام صادق(ع) درباره اش فرمود: «حقوق ما(ائمه علیهم السلام ) را آن چنان که خداوند بر افراد واجب کرده است; کسی مثل عبدالله بن ابی یعفور مراعات نمی کند.» (2)
2- از اصحاب یمین
امام صادق(ع) به زید شحام فرمود: «در پذیرش سخنانم، اطاعت دستوراتم و پیروی کامل از اصحاب پدرم دو نفر را یافتم; عبدالله بن ابی یعفور و حمران ابن اعین. خدا هردو را رحمت کند. بدانید!آن دو از شیعیان خالص ما هستند. نام های آن ها در پیش ما هست ودر ردیف اصحاب یمین قرار دارند; چنان اصحابی که خداوند آنان رابه پیامبراسلام(ص) عطا فرموده است.» (3)
3- مورد توجه پیشوای ششم(ع)
امام صادق(ع) به ابی کهمس فرمود: «هرموقع پیش عبدالله بن ابی یعفور رفتی، سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر ابن محمدمی گوید: ای عبدالله! دقت کن در آن چیزی که حضرت علی(ع) را پیش رسول الله(ص) سرافراز کرد و به آن مقامات عالی رساند. پس توهم آن ها را برای خودت لازم بدان وخودت را به آن صفت های زیبا بیارا.
بدان! مطئنا علی(ع) در نزد پیامبر(ص) به آن درجه و عظمت نرسید،مگر با دو چیز:
1- راستی.
2- امانت داری. (4)
امام خمینی(ره) درباره این حدیث می فرماید:« هان! ای عزیز!
تفکرکن در این حدیث شریف! ببین مقام صدق لهجه و رد امانت تاکجاست که علی بن ابی طالب(ع) را بدان مقام بلند رسانید. از این حدیث معلوم می شود که رسول خدا(ص) این دو صفت را از هرچیز بیشتردوست می داشتند که در بین تمام صفات کمالیه مولی(ع) این دو اورا مقرب کرده است و بدان مقام ارجمند رسانده است. جناب صادق(ع)نیز در بین تمام افعال و اوصاف، این دو امر را که در نظرمبارکشان خیلی اهمیت داشته، به ابن ابی یعفور که مخلص و جان نثار آن بزرگوار بوده، پیغام داده و سفارش فرموده به ملازمت آنها.» (5)
4- ولایت پذیری
عبدالله با آن عظمت علمی و فرهنگی و شخصیت نافذی که در شهر ودیار خود داشت، در برابر فرمان امام معصوم(ع) تسلیم محض بود.
در این زمینه کلام مشهوری از وی نقل شده است که نهایت اخلاص وولایت پذیری اش را نشان می دهد. وی روزی در محضر امام صادق(ع)نشسته بود و از وجود مقدس آن حضرت بهره مند می شد. عبدالله درضمن سخنانش کلامی را بیان کرد که مورد توجه امام(ع) قرار گرفت;سخنی که از منتهای اخلاص وی ریشه گرفته بود و از اعماق جانش برمی خواست. او به پیشوای ششم عرضه داشت: «ای مولای من! قسم به خدا! اگر اناری را دو نصف کنی و بفرمایی که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا شهادت خواهم داد که آن چه را گفتی حلال،حلال است; و آنچه را که فرمودی حرام، حرام است; و هیچ گونه چون و چرا نخواهم کرد.» امام صادق(ع) فرمود: «خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند.» (6)
در دایره امکان، مانقطه تسلیمم رای آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی
5- امین امام
حماد ابن عثمان می گوید: در یکی از سال ها می خواستم به خانه خدامشرف شوم.از تمامی دوستان و آشنایان خدا حافظی کردم تا این که نوبت به وداع با عبدالله ابن ابی یعفور رسید. به منزل وی رفتم وبه عنوان خدا حافظی گفتم: «ای عبدالله! من به سوی حجاز می روم،آیا کاری داری که من انجام دهم؟» گفت: «بلی. وقتی در مدینه به محضر مولایم حضرت صادق(ع) رسیدی، سلام مرا به آقا برسان.»
حماد به سفر رفت و در مدینه به منزل امام صادق(ع) مشرف شده وباآن حضرت دیدار کرد. وی می گوید: «بعد از صحبت های مقدماتی که باحضرت صادق(ع) داشتم، پیشوای ششم از من سؤال کرد: «ابن ابی یعفور چه کار می کند و در چه حالی است؟» گفتم: «فدایت شوم!حالش خوب است. آخرین باری که او را دیدم، موقع خدا حافظی بود.وی از من درخواست کرد که سلامش را به محضر شما برسانم.»
امام(ع) فرمود: «سلام بر او! سلام مرا به وی برسان و بگو:
برهمان عهدی که باهم بسته ایم، ثابت باش و در تعهدخویش استقامت بورز و ایستادگی کن.» (7)
6- عاشق اهل بیت علیهم السلام در محکمه
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
عبدالله علاوه بر نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و بیان احکام شریعت، در رفع مشکلات مردم تلاش می کردو در حل گرفتاری های آنان از هیچ کوششی فرو گذاری نمی کرد. روزی برای ادای شهادت در مورد احقاق حق مومنی در محکمه قاضی ابویوسف حاضر شد. بعد از انجام شهادت، قاضی ابویوسف با لحنی سرزنش آمیز گفت: «ای فرزند ابی یعفور! دلم نمی خواست در مورد توسخنی را به زبان بیاورم، زیرا تو همسایه من هستی. من تو راشخصی بسیار راستگو و اهل عبادت و شب زنده داری می دانستم، اما توو این خصلت؟!» عبدالله گفت: «ای قاضی! چه خصلتی؟» ابویوسف گفت: «شنیده ام در اعتقادات خود تمایل به شیعیان داری؟!»در این هنگام عبدالله شدیدا گریست و در حالی که قطرات اشک به گونه هایش می لغزید، با صدایی گرفته و بغض آلودگفت: «ای ابایوسف! مرا به گروهی نسبت می دهی که می ترسم از آنهانباشم.» بدین سان قاضی شهادت او را پذیرفت. (8)
مقام شیعه بودن آن قدر مهم است که شخص با عظمتی مثل عبدالله باآن همه تاییدات ائمه می ترسد که از شیعیان واقعی نباشد.
در اوج سعادت
عبدالله در جهان آخرت، درکنار امام صادق و امام باقرعلیهماالسلام خواهد بود. این سخن را امام کاظم(ع) به اسباط بن سالم فرمود: در روز قیامت منادی ندا می کند: کجایند یاران محمدبن عبدلله(ص)، فرستاده خدای جهانیان; کسانی که تا آخرین لحظه زندگی عهد خود را نشکستند و برآن باقی بودند.؟!
در این هنگام سلمان، ابوذر و مقداد به پا می خیزند. بعد ندامی رسد: کجایند یاران علی بن ابی طالب(ع)، جانشین محمدبن عبدالله(ص)؟ عمروبن حمق خزاعی، محمدبن ابی بکر، میثم ابن یحیی تمار، (غلام بنی اسد) و اویس قرنی حاضر می شوند. سپس منادی صدامی زند: کجایند حواریون حسن ابن علی(ع)، فرزند فاطمه، دخترمحمدبن عبدالله(ص) رسول خدا است؟
در این هنگام سفیان ابن ابی لیلی همدانی و حذیفه بن اسد غفاری به پا می خیزند. بار دیگر منادی حق ندا می دهد: کجایند یاران حسین بن علی؟ آن موقع تمامی یاران آن حضرت که تا آخرین لحظه زندگی با او بودند و از دستوراتش اطاعت کردند و به شهادت رسیدند، وارد صحرای محشر می شوند.
سپس منادی ندا می دهد: کجایند یاران مخصوص علی ابن الحسین(ع)؟
جبیرابن مطعم، یحیی بن ام الطویل، ابوخالدکابلی و سعیدبن مسیب ازجای خود بر می خیزند.
منادی بار ششم اعلام می کند: کجایند یاران و حواریون محمدبن علی و جعفربن محمد علیهماالسلام ؟
در این هنگام عبدالله بن شریک عامری، زراره بن اعین، برید بن معاویه عجلی، محمدبن مسلم، ابوبصیر لیث بن بختری مرادی،عبدالله بن ابی یعفور، عامربن عبدالله بن جذاعه، حجربن زایده وحمران بن اعین به پا خاسته، خود را معرفی می کنند. بعدا منادی شیعیان خالص سایر ائمه را با بقیه ائمه جدا می کند. اینان اول سابقین و اول مقربین و اول حواریون از تابعین هستند. (9)
در منظر اهل نظر
1- شیخ مفید (336-413 ه .ق) بزرگترین زعیم شیعه در علم کلام،حدیث، فقه و تاریخ در رساله عددیه می نویسد: «عبدالله ابن ابی یعفور از جمله فقهای بزرگ و روسای دینی است. او اهل نظر وشایسته مقام فتوا در حلال و حرام شریعت می باشد و کسی راتوان آن نیست که برچنین دانشمندی انتقاد و بر او طعن وارد کند. کسی دربزرگواری و لیاقت او تردید ندارد. » (10)
2- ابوالعباس نجاشی، مهمترین نظریه پرداز علم رجال درقرن پنجم، در مورد عبدالله چنین اظهار نظر کرده است: «ابامحمدعبدالله بن ابی یعفور عبدی، فرزند ابی یعفور واقد می باشد. اومورد اعتماد است. (این کلام را دوبار تکرار می کند.) وی از اصحاب بزرگوار ما و مورد عنایت مخصوص حضرت صادق(ع) می باشد.» (11)
3- ابوجعفر محمدابن شهرآشوب مازندرانی از علمای قرن ششم، درمناقب می گوید: «عبدالله بن ابی یعفور از نزدیک ترین یاران حضرت صادق(ع) می باشد.»
4- سید حسن صدر در تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، او را یکی ازموسسین و پایه گذاران علم اخلاق می داند.
شیفته علوم آل محمد
عبدالله در فراگیری احکام اسلامی و معارف عالی بشری از هیچ کوششی دریغ نمی کرد. وی تشنه معرفت بود و در هر فرصت مناسبی، به دیدار امام صادق(ع) می شتافت و از خرمن دانش آن حضرت خوشه می چید.
داستان زیر، گوشه ای از تلاش های علمی وی را نشان می دهد:
عبدالله روزی به حضرت صادق(ع) عرض کرد: «من همیشه نمی توانم شما را ملاقات کنم و مستقیما پرسش های خویش را مطرح کنم. امکان تشرف به محضر شما همیشه برایم مقدور نیست. برای من سوالاتی مطرح می شود و یا این که شیعیان به من مراجعه می کنند و سوالاتی از من می پرسند و من جواب همه آن ها را نمی دانم.»
امام صادق(ع) فرمود: «چرا به نزد محمدبن مسلم ثقفی نمی روی واز او جواب سؤال هایت را نمی گیری؟ او از پدرم بهره ها برده،سخن ها شنیده و یکی از چهره های ارزشمند و مورد اعتماد نزد پدربزرگوارم بوده است.» (12)
مبارزه بانفس شیطانی
ابن ابی یعفور به دردی مبتلا بود که درمان آن برایش سخت تر از خوددرد بود، زیرا پزشکان معالج برای تسکین مرض وی شراب تجویز کرده بودند. وی برای حل این مشکل از کوفه به مدینه شتافت و از محضرمولای خویش کسب تکلیف کرد. حضرت صادق(ع) فرمود: «از آن مایع ننوش!»
عبدالله وقتی به کوفه برگشت، درد به سراغش آمد. بستگانش بااصرار و اجبار اندکی شراب به او نوشاندند. درد آرام شد. او ازاین حادثه تلخ و ناگوار خیلی ناراحت شد. دوباره به مدینه منوره مسافرت کرد و موضوع واقعه را با امام(ع) در میان نهاد.
امام صادق(ع) فرمود: «ای فرزند ابی یعفور! از آن ننوش! حرام است! این ناراحتی از شیطان است که بر تو مسلط شده است. اگر اواز تو نا امید شود، تو را رها خواهد کرد و دیگر به سراغت نخواهد آمد.»
عبدالله به کوفه برگشت. درد شدید شد. بیش از همیشه او را آزارمی داد. بستگانش وقتی ناراحتی او را دیدند، به او گفتند: «توبرای تسکین، ناچاری مقدار کمی از شراب بنوشی!»عبدالله گفت: «به خدا قسم! هرگز یک قطره هم نخواهم نوشید. (هرچند بمیرم.»)
ناراحتی وی مدتی ادامه داشت، تا این که خداوند او را شفا داد وتا زنده بود آن ناراحتی را احساس نکرد. این چنین بود که پیش بینی امام صادق(ع) تحقق یافت. (13)
دفاع از یار
روزی جمعی از اصحاب در مجلس پیشوای ششم نشسته بودند. سخن ازعبدالله ابن ابی یعفور به میان آمد. مردی از وی بدگویی کرد و اورا دشنام داد. امام(ع) از این سخن شدیدا برآشفت و به آن مردفرمود: «ساکت باش!» بعد چهره مبارک از آن مرد برگرداند و به حاضران فرمود: «این مرد خیال می کند شخص باتقوا و پرهیزگاری است و این چنین از برادر دینی خویش یاد می کند!» سپس امام ازشدت ناراحتی دست مبارک خویش را به محاسن شریفش کشید. از آن چندتار مو کنده شد. تارهای مو در دست حضرت، بود. امام(ع)فرمود: «چه زشت عمری را به پیری رسانده ام! اگر به حرف شما یکی را دوست و دیگری را دشمن بدارم!» (14)
آشنایی با احکام
معلی بن خنیس (15) دوست صمیمی عبدالله بود. آن دو در زمان امام صادق(ع) به کشور مصر مسافرت کردند. روزی در کنار رودنیل باهم صحبت می کردند تا این که بحث ذبیحه یهود (حیوانات حلال گوشتی که یهودی ها ذبح می کنند.) مطرح شد. در این مسئله اختلاف نظر داشتند. معلی می گفت:گوشت آنان پاک است. ولی عبدالله آن رانجس می دانست. در نتیجه، معلی ازگوشت ذبیحه یهود خورد ولی عبدالله به آن ها دست نزد. آنان از مسافرت برگشتند و به مدینه آمدند و در محضر امام صادق(ع) این مسئله راعنوان کردند. پیشوای ششم نظر عبدالله را پسندید و کار او را در نخوردن گوشت ذبیحه یهود تحسین کرد و اشتباه معلی را به او گوشزد فرمود. (16)
اساتید و شاگردان
عبدالله در طول زندگی خویش به دنبال کسب علم و دانش بود. وی علاوه بر این که از شاگردان ممتاز و بدون واسطه دانشگاه جعفری محسوب می شود; از برادر دانشمند خویش، عبدالکریم ابن ابی یعفور وهمچنین از ابوالصامت نیز استفاده کرده است. وی آموخته های خودرا در یک کتاب عرضه کرده است. تعداد احادیث و روایاتی که وی درسلسله سند آن ها قرار گرفته است، بالغ برهشتاد و هفت روایت می شود که درموضوعات مختلف از جمله: حقوق، ادیان، اخلاق، آداب معاشرت و سایر مسائل و احکام مذهبی و اجتماعی می باشد. ابن ابی یعفور علاوه بر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی یادشده، در پرورش شاگردانی دانشمند نقش به سزایی داشت. در این جا به تعدادی ازمشاهیر آنان اشاره می کنیم: هشام بن سالم، حماد بن عثمان، حمادبن عیسی، عبدالله بن سنان، عبدالله بن مسکان، ابوجمیله، ابان بن عثمان علاءبن رزین، اسحاق بن عمار، جابر مکفوف، عبدالعزیزعبدی و ده ها شخصیت دیگر که از خرمن پرفیض این راوی دانشمند ومحدث خداجو بهره ها برده اند. (17)
وفات
این دانشمند برجسته جهان تشیع بعد از سالها، تلاش و کوشش در راه ترویج مذهب جعفری و احیای علوم اهل بیت علیهم السلام در حالی که آثار زرینی از روایات و شاگردان در صفحه تاریخ از خود به یادگار گذاشته بود. در سال 131 ه . به علت شیوع مرض طاعون،در زمان پیشوای ششم درگذشت. (18) جنازه وی باشکوه فراوان و باشرکت گسترده شیعیان تشیع شد. (19)
پیام تسلیت امام صادق(ع)
بعد از وفات عبدالله، امام صادق(ع) به مفضل بن عمر جعفی درکوفه نامه ای نوشت و ضمن تجلیل از شخصیت والای عبدالله، مفضل رابه جانشینی وی برگزید وفرمود: «ای مفضل! همان عهد و قراری راکه با عبدالله داشتم، الان به تو واگذار می کنم. او در حالی ازدنیا رفت که به تعهد خود در قبال خداوند و رسول گرامی اش و به امام زمان خویش وفاکرده بود. درود خدا بر او باد! عبدالله درحالی قبض روح شد که آثاری پسندیده از خود به یادگار گذاشت. تلاشهایش مورد توجه خداوند قرار گرفت و گناهانش بخشوده شد. اوبه جهان باقی شتافت. توشه وی رضایت خداوند و رسول(ص) و امام زمانش بود. سوگند به رابطه ام با رسول الله(ص)! درعصرما کسی خاضع تر و فرمانبرتر از او نسبت به دستورات خداوند و پیامبر وامامش نبود. او در طول زندگی این گونه بود، تا این که خداونداو را قبض روح کرد و در بهشت جاویدان با رسول گرامی(ص) وعلی(ع) همنشین کرد. آری، خداوند او را بین دو مسکن (جایگاه پیامبر و علی علیهماالسلام )جای داد، گرچه مسکن ها و درجات آن هایکی است. خداوند بر رضایت خود از او بیفزاید و از فضل و کرمش او را ببخشد که من از او راضی هستم.» (20)
در خاتمه چند حدیث اخلاقی که توسط عبدالله بن ابی یعفور به مارسیده است، زینت بخش صفحات این مقاله می کنیم و امیدواریم که مورد توجه خوانندگان گرامی قرار بگیرد.
دوستدار دنیا
1- عن ابن ابی یعفور، قال: «سمعت اباعبدالله، یقول: من تعلق قلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لایفنی، و امل لا یدرک،و رجاء لا ینال » (21)
امام صادق(ع) فرمود: هرکس دل به دنیا ببندد به سه خصلت گرفتارخواهد شد:
1- اندوهی که پایان ندارد.
2- آرزویی که به آن دسترسی ندارد.
3- امیدی که بدان نرسد.
پشیمان ترین افراد
2- امام صادق(ع) فرمود: «ان من اعظم الناس حسره یوم القیامه،من وصف عدلا ثم خالفه الی غیره » (22) پشیمان ترین شخص در روزقیامت، کسی است که برای مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد.
انسان دو چهره
3- امام صادق(ع) فرمود: «من لقی المسلمین بوجهین و لسانین،جاء یوم القیامه و له لسانان من نار» (23)
هرکس با مسلمانان با دو چهره و دو زبان برخورد کند، روز قیامت با دو زبان از آتش وارد عرصات محشر خواهد شد.