زیارت میثم
به پای دوست فکندی سر از بلندی نخل که نقد جان بر جانان بود متاع قلیل
زائرانی که بیشترشان در شمار بزرگسالان جای دارند و از پیش از اذان صبح تا کنون هماره مشغول زیارت و نماز و دعا و مناجات و گریه بوده اند، از شوق زیارت دوست سر از پای نمی شناسند و هنوز سنگینی خستگی صبح را از دوش نیفکنده، آماده زیارت اماکن بعدی اند. اولین وعده گاه ما، دیدار با میثم است. شهیدی که از بلندای نخل شهادت تاریخ را به مظلومیت علی(ع) و یارانش گواهی گرفت و بر فراز منبردار حقانیت علی(ع) و تشیع را بی هیچ هراسی فریاد کرد. او در شمار آن دسته یاران خاص امیرمؤمنان(ع) جای دارد که مورخان آنان را «حواری » علی(ع) می خوانند. در عظمت معنوی او برخی از دانشمندان گفته اند: اگر بین عدالت و عصمت مرتبه ای باشد، باید میثم را صاحب آن مرتبه دانست.
او در آغاز بنده بود و در اسارت زنی به سر می برد. مولا(ع) او را خرید، آزاد کرد و فرمود: نامت چیست؟
میثم پاسخ داد: سالم.
مولا(ع) فرمود: ولی پیامبر(ص) به من خبر داد که پدرت تو را میثم نامیده است او اعتراف کرد که نام اصلی اش میثم است و آنان که او را اسیر کرده اند، وی را سالم نامیده اند. از آن روز به نام اصلی اش میثم خوانده شد. آنگاه امیرمؤمنان، در حالی که به درختی اشاره می کرد، فرمود: پس از مرگ من، فرزند زن ناپاک دامن عبیدالله بن زیاد تو را بازداشت خواهد کرد و بر پاره چوبی از این درخت به دار خواهد آویخت. بر سه پاره دیگر این درخت نیز فلانی و فلانی و فلانی به دار آویخته خواهند شد. سه روز پس از آنکه به دار آویخته شدی، ضربه به گلویت می زنند، از دهانت خون بیرون می ریزد و محاسنت رنگین می شود. پس منتظر چنین محاسن رنگینی باش.
میثم سالها انتظار می کشید. او گاه پای آن درخت خرما را نظافت می کرد، در آنجا نماز می گزارد و خطاب به درخت می گفت: چه درخت مبارکی، تو از آن منی و برای من کاشته شده ای.
مثیم در سال 60 هجری به حج رفت، به یاد رسول اکرم(ص) به خانه وی شتافت و با همسر رسول خدا(ص) - ام سلمه - دیدار کرد. ام سلمه گفت: بارها در دل شب شنیدم که رسول خدا(ص) به علی(ع) در باره تو سفارش می کرد.
او، پس از بازگشت از این سفر، به وسیله عبیداللله بن زیاد، حاکم اموی کوفه، دستگیر و به دار آویخته شد و ده روز پیش از ورود امام حسین(ع) به کربلا با چهره ای خونین به لقاءالله رسید. (1)
به نوشته برخی از مورخان میثم بر فراز دار نیز مردم را فرا خواند و به بیان فضایل مولا(ع) پرداخت و فتنه پس از رحلت پیامبر(ص) را تبیین کرد. در این لحظه، دشمنان تاب نیاوردند، محاسن سپیدش را با خون سرخش رنگین کردند.
حرم میثم کوچک اما بسیار دل انگیر و دلکش است. طبق نقل آیت الله دستغیب، یکی از بازرگانان بزرگ عراق، که به بیماری سرطان دچار شده بود و در نومیدی به سر می برد، در خواب چنان دید که عربی به وی گفت: اگر آرامگاهم را مرمت کنی، شفایت را از خداوند خواهم خواست.
بازرگان پرسید: تو کیستی؟
مرد عرب پاسخ داد: میثم تمار.
این خواب سه بار تکرار شد. بازرگان از بغداد به نجف آمد و در شب اول ورود به نجف، دیگر بار میثم را در خواب دید. میثم به وی گفت: بیماری ات بهبود یافت.
او، پس از این خواب، اثری از بیماری در خود نیافت و با پشتکار تمام به مرمت و بازسازی بارگاه میثم پرداخت. بنای کنونی یادگار این بازرگان و بیانگر کرامت میثم است.
در غروب آن روز احساس می کردی هنوز طنین صدای میثم در شهر خواب زده کوفه و از فراز روزگاران دراز به گوش می رسد; هنوز با همان عشق، با همان شور و با همان شعور فریاد می زند: علی مظلوم است. با عرض ارادتی به میثم و خواندن دو رکعت نماز، حرم او را ترک می کنیم; چرا که فرصت بسیار کوتاه است و اعمال بسیار.
وعده گاه بعدی، خانه امیرالمؤمنین(ع) است. از حرم میثم تا خانه مولا(ع) راهی نیست. گویا میثم هنگام دفن سر بر پای مولا نهاده است تا این هم دلیل دیگری بر صداقت و اخلاصش باشد. در این فاصله کوتاه، دست فروشها ظرفهای کوچکی را، که از آب چاه خانه مولا(ع) آکنده است به زائران می فروشند. گروهی نیز ظرفهای خالی می فروشند تا زائر با دست خود از آن آب توشه بردارد.
دست فروشها و مستمندان درست تا کنار در خانه مولا همراهت می آیند و به زحمت می توانی از دستشان بگریزی.
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
(حافظ)
اکنون در آستانه خانه مولا(ع) هستیم. خانه گلین، کوچک و دلگیر، اما به بزرگی تاریخ، به بلندای آسمان، به روشنی ماه، به زلالی چشمه و دل نواز و روح پرور. دلت نمی آید قدم بگذاری; دوست داری می شد صورت به جای قدمهای مولا می گذاشتی.
مبادا فکر کنی کوچکی این خانه اقتضای زمان مولا بوده است و آن زمان ساختمانی بهتر از این میسر نبود; و بعد هم اعمال خودت را توجیه کنی که زمان ما اقتضای خودش را دارد. در چند قدمی خانه مولا، باقی مانده ساختمان دارالاماره بیانگر وضعیت روزگاران گذشته است; قصری باشکوه که سعد بن ابی وقاص آن را ساخته است تا اقامتگاه استاندار کوفه باشد. وقتی مولا(ع) از مدینه به کوفه هجرت کرد و کوفه را پایتخت حکومت اسلامی قرار داد، مردم همه از او خواستند به دارالاماره برود و در آنجا سکنی گزیند; اما مولا(ع) نپذیرفت. ابتدا به خانه جعدة بن هبیره، خواهرزاده خود، رفت و پس از چندی، این خانه کوچک را ساخت تا کاشانه علی و حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و ابوالفضل و دیگران باشد.
راستی عجب خانه ای است! بوی همه گلها را یکجا دارد; یاد همه سروران و اولیا را جان می بخشد; خاطرات تلخ و شیرین را زنده می کند; دست ذهنت را می گیرد و تو را یکسره به هزار و سیصد و اندی سال پیش بازمی گرداند، به عصری سراپا راستی و صداقت، روزگاری بی پرده های ریا وچاپلوسی و زورگویی و چپاول، عصری که هنوز کتابش نگاشته نشده و نخواهد شد و اصلا در کلام و قلم نمی گنجد. فقط باید بفهمی و با نفسی عمیق بوی غربت آن را، که هم دل انگیز و هم دلگیر است، تا عمق جانت فرو ببری. اینجا جای زیارت نامه خواندن نیست. تمام ذرات وجودت زیارت نامه می خواند. دوست داری ذره ذره خاکش را ببوسی، به چشم بکشی; ولی حتی فرصت نداری انبوه خاطرات جسته و گریخته را در اندیشه ات مرتب کنی و دل شکسته ات را با گریه ای مفصل از عزا درآوری.
وضعیت کنونی خانه عبارت است از دو قسمت اندرونی و بیرونی. از در کوتاهی و کوچکی، که به طرف قبله گشوده می شود، با دهلیزی کوتاه وارد صحن بیرونی می شوی. درست شرق و غرب آن، دو ایوان کوچک قرار دارد و پشت ایوان غربی، که اندرونی خانه را تشکیل می دهد، یک اتاق کوچک با سقفی گنبدی می بینی. از همانجا راهی باریک به اطاق دیگر دارد که در وسط آن تختی آجری است و می گویند محل غسل دادن بدن امیرمؤمنان(ع) است.
از راهی باریک به چاهی می رسی که مشهور است چاه خانه مولاست و از همان زمان باقی مانده است. زائران آب آن چاه را به عنوان تبرک برمی دارند. خانه خشت و گلی است، دیوارهای ضخیم دارد و اکنون ظاهر آن گچ اندود شده است. با خواندن رکعاتی نماز در محل غسل دادن بدن امیرالمؤمنین(ع)، زیارت خانه را به پایان می بری و خانه را به سوی مسجد کوفه ترک می کنی.
مسجد کوفه همایشگاه انبیا
خانه علی(ع) نزدیک مسجد کوفه است. آری، علی هیچ همسایه ای نزدیکتر از خدا ندارد; در کعبه به دنیا می آید و در مسجد کوفه به شهادت می رسد و تمامی زندگی او نیز در سعی بین همین صفا و مروه می گذرد.
مسجد کوفه از مساجدی است که روایات بسیار مفصل و متعددی بر عظمت آن دلالت دارد; به طوری که مرحوم علامه مجلسی پنجاه صفحه از بحارالانوار را تنها به ذکر روایات این مسجد اختصاص داده است.
این مسجد در تاریخ صدر اسلام نیز نقشی آشکار دارد. نمازهای جمعه و خطبه های پرشور علی(ع) را شنیده است و نماز جماعت امیرمؤمنان و امام حسن(ع) را به یاد دارد.
گلدسته هایش هرگز اذان آخر علی را از یاد نبرده اند و سنگ سنگ و ذره ذره آن یاد سالهای اندک حکومت علی(ع) را در حافظه خویش دارد; خاطره قضاوتهای او، ناله های مظلومیت او و معارف والای خطبه های او هنوز در دل آن خاکها موج می زند. امام باقر(ع) فرمود: مسجد کوفه بستانی از بوستانهای بهشت است; هزار و هفتاد پیامبر در آن نماز گزارده اند و همایشگاه انبیا است. (2)
اصبغ بن نباته می گوید: یک روز در مسجد کوفه گرد علی(ع) حلقه زده بودیم. آن حضرت فرمود: ای مردم کوفه، خداوند به شما هدیه ای داده است که به هیچ کس نداده است; مسجد شما را برتری بخشید. این مسجد خانه حضرت آدم و نوح و ادریس و جایگاه نماز ابراهیم و برادرم خضر و جایگاه نماز من است. این مسجد یکی از چهار مسجد برگزیده است. گویا می بینم که روز قیامت این مسجد از نمازگزاران خود شفاعت می کند; و این مسجد روزگاری جایگاه نماز فرزندم مهدی(ع) خواهد شد. اگر مردم فضیلت این مسجد را می دانستند، از اطراف زمین به آن هجوم می آوردند; و حتی خود را روی برفها می کشیدند و با رنج بسیار سمت آن می شتافتند. (3)
فقهای بزرگ شیعه فرموده اند: مسافر (با شرایط خاص خود) باید نمازهای چهار رکعتی را (دو رکعتی) بخواند; مگر در چهار جایگاه که می تواند چهار رکعتی یا دو رکعتی بخواند. این جایگاههای چهارگانه عبارت است از مسجد کوفه، مسجدالحرام، مسجدالنبی(ص) و حرم مطهر حسین(ع); و این خود بالاترین دلیل بر والایی مسجد کوفه است.
موقعیت کنونی
در اصلی مسجد کوفه، که به طرف قبله باز می شود، باب الفیل نام دارد و مستحب است مشتاقان از آن در وارد مسجد شوند. البته در سمت غرب مسجد نیز در بزرگ دیگری دیده می شود. زائرانی که از خانه مولا(ع) می آیند، اول به آن در می رسند و اغلب از همان در وارد مسجد می شوند.
در دیگری نیز سمت شرق به چشم می خورد که به حرم حضرت مسلم(ع) باز می شود. سطح زمین مسجد، که با شن نرم فرش شده است، از سطح زمین اطراف پست تر می نماید و برای گام نهادن بدان باید چند پله پایین روی.
طبق روایات ما، ساختمان اولیه مسجد به دست حضرت آدم(ع) ساخته شده است; ولی بنای دوران اسلامی آن در زمان خلیفه دوم تاسیس شد. هنگامی که تصمیم گرفتند شهری برای استقرار لشکر اسلام بسازند، نخست جایگاهی برای مسجد در نظر گرفتند; فردی در مرکز آن جایگاه ایستاد، تیری به هر سو پرتاب کرد; محل فرود تیرها را نشان نهادند و برای ساختن مسجد در نظر گرفتند. آنگاه بقیه ساختمانها و خانه ها، پیرامون مسجد و با مرکزیت مسجد، طراحی و ساخته شد. (4) قسمت جلو قبله مسجد، مقداری مسقف بوده، سنگفرش است. البته در و پنجره ندارد، به صورت آزاد به صحن مسجد متصل است و در بخشهای مختلف آن محرابها و جایگاههای ویژه به چشم می خورد.
در کنار در ورودی اصلی مسجد (باب الفیل) مقام حضرت ابراهیم(ع) و در کنارش مقام حضرت خضر(ع) قرار گرفته است. اندکی دورتر از مقام خضر، به طرف مشرق، دکة القضا (محل داوری امیرمؤمنان(ع)) به چشم می خورد. در کنار دکة القضاء، محلی به نام بیت الطشت قرار دارد که محل یکی از کرامتهای امیرمؤمنان است. طبق آنچه نقل می کنند، زنی به ناپاکدامنی متهم شد و برای رهایی از اتهام به حضرت علی(ع) پناه آورد. حضرت با کرامت خویش بی گناهی اش را اثبات کرد و از بیماری ناشناخته ای، که سبب تورم شکم و اتهام وی شده بود، نجاتش داد; از آن روز، این مکان را بیت الطشت می خوانند.
در وسط مسجد، دایره بزرگی است که سطح آن از دیگر جاهای مسجد پست تر می نماید و پیرامون آن دیوار کوتاهی کشیده شده است. می گویند توفان نوح با فوران آب از این مکان آغاز شد. در روایات ما نیز اشاره شده است که در توفان نوح آب از محل مسجد کوفه فوران کرد. (5)
در کنار این دایره، مقام النبی(ص) دیده می شود. گفته می شود که، حضرت رسول(ص) هنگام معراج در این جایگاه نماز گزارد. (6)
در قسمت قبله مسجد، در دست راست، سه مقام نزدیک به هم قرار دارد; مقام امام سجاد(ع) و مقام جبرئیل(ع) و مقام آدم(ع). در قسمت جلوی این مقامها مقام حضرت نوح(ع) و نیز محل ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع) در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری دیده می شود. آخرین مقام در سمت چپ قبله واقع شده است و مقام امام صادق(ع) خوانده می شود.
اعمال مستحب این مسجد بسیار مفصل و طولانی است که با برنامه ریزی سفرهای کنونی میسر نیست. از اینرو، باید به انجام برخی از آن اعمال بسنده کرد. زائران با توفیقات الهی به تمامی مقامات رفتند، در هر مقامی بخشی از دعاها را خواندند و چند رکعت نماز به جای آوردند.
چون در حرم حضرت مسلم(ع) زودتر بسته می شد، بدین سبب و نیز برای رفع خستگی زائران، وقتی اعمال مسجد کوفه به نیمه رسید، همراه زائران به زیارت حضرت مسلم مشرف شدیم و سپس بقیه اعمال را پی گرفتیم; اکنون که بحث مسجد کوفه را با نهایت اختصار به پایان بردیم، به سراغ مرقد مطهر مسلم بن عقیل و هانی بن عروه می رویم.
حرم مسلم
سلام ایزد منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل محیط کوفه تو را کوچک است و روح بزرگ از آن به بام شدی کشته ای سلیل خلیل
«ریاضی »
چون کوفیان برای امام حسین(ع) نامه نگاشتند و او را به کوفه دعوت کردند تا رهبری آنان را در قیام علیه ستم و تباهی به عهده گیرد و حکومت اسلامی تشکیل دهد، حضرت نخست پسرعمویش را، به عنوان نماینده خویش، به سوی آنان فرستاد و او را با این کلمات ستود:
اکنون برادرم و پسرعمویم و فرد مورد اعتماد خاندانم مسلم بن عقیل را به سوی شما گسیل داشتم تا اوضاع و آرای شما را برایم بنگارد. (7)
مسلم بن عقیل در ابتدای ورود به کوفه، با استقبال پرشور و گسترده مردم کوفه روبه رو شد; ولی در نهایت رشوه ها و تبلیغات و تهدیدهای حاکم جدید کوفه و خیانت سران قبایل و بزرگان شهر مردم را از گردش پراکنده ساخت. او، که تنهای تنها با یک شهر دشمن روبه رو بود، مردانه در نهایت عزت و استقامت جان بر سر عقیده نهاد و بر فراز بلندترین ساختمان کوفه (دارالامارة) ایستاد تا به همه مردم درس ایمان و پاکدلی دهد. هر چند پیکرش از بالای دارالاماره به زمین افکنده شد; ولی نام والای او، بر بلندای کوفه و تاریخ، هماره سرفراز و سربلند ماند. اکنون حرم زیبا و به تقریب کوچک او، پهلو به پهلوی مسجد کوفه، دل همه زائران را به سوی خود می کشاند و ضریح مطهرش غرق بوسه همه دلدادگان مکتب سرخ حسینی و حتی ناآشنایان با این مکتب می شود. در قسمت قبله ضریح مطهر مسلم، ضریح کوچک مختار بن ابی عبیده ثقفی دیده می شود.
بین مسلم و مختار، که انتقام وی را گرفت، تنها دیوار کوچکی فاصله است. آرامگاه مختار سالها پنهان بود; سرانجام سنگی در این مکان پیدا شد و مدفن مختار را مشخص ساخت.
در این مکان، اندکی به یاد مسلم و غربت و شهامت و شهادت او سخن گفته شد و پس از قرائت زیارتنامه، ذکر مصیبت و چند رکعت نماز هدیه برای روح بلند و والای مسلم، به کنار قبر مختار رفتیم و نثار روح بلند این شهید فاتحه ای خواندیم. آنگاه از حرم مسلم خارج شدیم.