جامعه شناسی دین(۱)

معمولاً جامعه شناسان نگران درستی یا نادرستی عقاید دینی نیستند. آنچه برای ایشان مهم است این است که میلیون ها نفر دارای عقاید دینی مختلف بوده و عقاید ایشان علت پیدایش جنبش ها و نهادهای قدرتمند شده است

جامعه شناسی دین(1)

معمولاً جامعه شناسان نگران درستی یا نادرستی عقاید دینی نیستند. آنچه برای ایشان مهم است این است که میلیون ها نفر دارای عقاید دینی مختلف بوده و عقاید ایشان علت پیدایش جنبش ها و نهادهای قدرتمند شده است. در انگلستان امروزی، میلیون ها نفر از پیروان ادیان اصلیِ مسیحیت و اسلام و هندوئیسم وجود دارند و بدون شک، عقیده دینی ایشان پیامدهای خاصی داشته و دارد. جامعه شناسان عمدتا به بررسی این نتایج و پیامدها و به نقش و اهمیت دین در جامعه علاقمندند.

تعریف دین

تعریفی از «دین» که بتوان روی آن توافق داشت وجود ندارد. ولی ادیان سازمان یافته متضمّن همه یا برخی از مشخصات ذیل می باشند:

اعتقاد به ماورای طبیعت (انواعی از اعتقاد به خدا یا خدایان) یا اعتقاد به نمادهایی که نزد برخی مقدس شمرده می شوند؛ مثل صلیب یا شرک توتم؛

از تعالیم و اعتقادات (الهیّات) که معمولاً بر مبنای برخی کتب مقدّس مثل تورات و انجیل و قرآن بنا شده اند.

سلسله ای از مناسک و آداب یا مراسم برای اظهار این عقاید به طور علنی یا پنهانی برای مثال بیش تر ادیان دارای مناسک خاصی مثل زانو زدن برای دعا در مسیحیت یا سرود خواندن، روزه گرفتن و یا شمع روشن کردن و... می باشد؛

بعضی اشکال سازمان دهی پرستش کنندگان یا معتقدان مثل روحانیان، کلیساها، مساجد و کنیسه ها؛

مجموعه ای از ارزش های اخلاقی که رفتار روزانه معتقدان را هدایت کرده یا تحت تأثیر قرار می دهند، مثل ده فرمان در دین مسیحیت.

نقش دین در جامعه

نقش دین در جامعه را عمدتا می توان تحت سه عنوان طبقه بندی کرد:

1. حمایت از افراد؛ 2. همبستگی اجتماعی؛ 3. مهار اجتماعی.

حمایت از افراد: دین می تواند نقش مهمی برای افراد ایفا کند، مانند:

دین می تواند منبعی از راحتی و آسایش و تبیین معناداری برای افرادی که با فشار روحی و بحران مواجهند فراهم کند؛ مثل جنگ، مرگ، تصادفات و فاجعه های طبیعی.

مراسم دینی می تواند به معتقدان احساس اتّحاد، همانندی هویّت، امنیت و احساس تعلّق به گروهی که به آن ها علاقه مند است، بدهد و آن ها را حول اصول اخلاقی و رفتار مشترک به هم متصل کند.

دین می تواند سؤالاتی مثل مفهوم زندگی و مرگ را تبیین نماید و یا توجیهی برای موقعیت اجتماعی فرد ارائه کند. برای مثال، در هند نظام کاستی(2) دین هندو، تبیینی برای موقعیت فرد در سلسله مراتب اجتماعی ارائه می دهد.

هنوز گروه های دینی نقش مهمی در کمک به افراد بی بضاعت و فقیر به عهده دارند، هرچند اکنون تصدّی بسیاری از این وظایف به عهده تشکیلات بهزیستی دولت می باشد. برای مثال، «سپاه رستگاری» در انگلستان به عنوان بزرگ ترین تهیه کننده خوابگاه برای مردان مجرّد بی خانمان در این کشور، کارش برای تهی دستان و فقرا مشهور است.

همبستگی اجتماعی: دین بخشی از فرهنگ یا روش زندگی یک جامعه می باشد و کمک می کند تا سنّت های فرهنگی جامعه حفظ شوند.

تنها زمانی جامعه می تواند به حیات خود ادامه دهد که مردم دارای برخی عقاید مشترک درباره رفتار درست و نادرست باشند. دورکهایم (نویسنده قرن نوزدهم) دین را به عنوان نوعی چسب اجتماعی (پیونددهنده اجتماعی) می پنداشت که با تشویق کردن افراد برای پذیرفتن ارزش های اساسی جامعه، افراد جامعه را به همدیگر پیوند داده، یک پارچه می کند.

برای مثال، او عبادت کردن دسته جمعی را به عنوان شیوه تقویت احساس همبستگی در گروه اجتماعی می دید؛ دین است که یک فرد را به وسیله ارزش های یک جامعه، اجتماعی می کند. فرهنگ مسلّط مسیحی انگلستان سنّت هایی مثل «کریسمس»، «غسل تعمید» و «ازدواج تک همسری» را حفظ می کند و سعی می نماید تا افراد را به پی روی از هنجارهای جامعه تشویق کند. به عنوان مثال، قوانین دینی درباره حقوق افراد و خانواده و همچنین قوانین دینی درباره دزدی، قتل، زنای محصنه و مانند آن، که به عنوان سنّت دینی محسوب می شوند، تا حدّ زیادی هنجارهای جامعه را تقویت می کنند. چه بسا این مجموعه از عقاید اخلاقی و ارزش ها با جامعه پذیری عمیقا در جامعه ریشه دوانده، به طوری تا تأثیری یکسان بر رفتار روزمرّه معتقدان و غیرمعتقدان داشته باشد.

برای مثال، اگر قوانین مربوط به قتل، دزدی و زنا توسط کسی نقض شود، اغلب مجرمان دچار عذاب وجدان خواهند شد، و این عبارت است از جامعه پذیری قدرتمند و تأثیر نفوذ آن در مهار افراد.

در اجتماعات اقلّیت های قومی در انگلستان، اغلب عقاید دینی و سنّت ها ابزاری برای این گروه ها به منظور حفظ هویت، فرهنگ و سنّت های خودشان می باشند. اغلب معابد سیک ها و هندوها و مساجد مسلمانان نقش مهمی در جمع کردن چنین اجتماعاتی ایفا کرده، به عنوان نقطه مرکزی زندگی اجتماعی عمل می کنند؛ همان گونه که به عنوان هسته اصلی زندگی دینی ایفای نقش می کنند.

دین، تضاد اجتماعی و تغییر اجتماعی

دین همان گونه که به عنوان نیرویی برای انسجام و تثبیت جامعه عمل می کند، همچنین می تواند سرچشمه تنش و تضاد باشد و سبب اختلافات و نااستواری در جامعه شود.

برای مثال، در ایرلند شمالی، رقابت میان عقاید دینی کاتولیک و پروتستان تا حدی سبب آشوب اجتماعی بزرگ در طی قرون بوده است. در زمان حاضر، حول همان اغتشاشات، از سال 1969 گرفتار درگیری مسلّحانه با ارتش انگلیس بوده اند. در شبه قاره هند، جنگ میان مسلمانان و هندوها منجر به تقسیم یک هند متحد، به دو کشور مجزّا (هند و پاکستان) شد. در دهه 1980 و 1990 این اختلافات به وسیله درگیری هایی میان هندوها و سیک ها افزایش پیدا کرد.

دین سبب تغییرات اجتماعی عمده بوده است. برای مثال، در امریکای جنوبی، کشیشان کاتولیک رومی پیروان آموزه ای که کمونیسم و کاتولیسیسم را به هم آمیخته و «الهیات رهایی بخش»(3) نامیده می شود، نقش عظیمی در جنگ علیه دیکتاتوری سیاسی و فقر ایفا می کردند. در ایران، انقلاب اسلامی منجر به سرنگونی حکومت پادشاهی (شاه) و تأسیس یک جمهوری اسلامی در سال 1987 و 79 شد. اسلام نیز تبدیل به یک نیروی عظیم بین المللی برای تغییر اجتماعی در اواخر قرن بیستم گردیده و بنیادگرایی اسلامی سعی دارد تا در بیش تر نقاط جهان، براساس تفسیر ظاهری از قرآن، تغییرات اجتماعی بیافریند. این امر مستلزم ازاله تأثیرات فرهنگی غربیِ رو به انحطاط و تغییراتی در موقعیت زنان است.

عقیده دنیوی کردن امور(4)

کلمه «سکولار» یعنی غیردینی، و عقیده «دنیوی کردن امور» عبارت است از این که اهمیت دین و اهمیت عقاید دینی، هم در جامعه و هم نزد افراد رو به کاهش است. ویلسون تعریف ذیل را از «دنیوی کردن امور» در کتاب دین در یک جامعه سکولار(5) ارائه می کند (1969 C.A.watts):

"دنیوی کردن امور" عبارت است از: فرایندی که به وسیله آن تفکر دینی و عمل دینی و مؤسّسات دینی اهمیت اجتماعی خود را از دست بدهند.»

طبق تعریف ویلسون، دنیوی کردن امور می تواند بر حسب سه جنبه آزموده شود. آن سه جنبه عبارتند از:

1. تفکر دینی؛

2. تأثیر دین بر اعتقادات مردم و ارزش ها؛

3. عمل دینی؛ مانند مقدار عضویت و حضور در نهادهای دینی.

مشکلات اندازه گیری دنیوی کردن امور

در مباحث سابق، احتمالاً برای شما روشن شده که مشکل اصلی در مورد این که آیا "دنیوی کردن امور" رخ داده یا نه، این است که چگونه دین و اعتقادات دینی تعریف و سنجیده می شوند.

برای مثال، آیا حضور در نهادهای دینی روش خوبی برای سنجش مقدار اعتقادات دینی در جامعه می باشد یا نه؟ آیا رفتن به مساجد یعنی این که شما واقعا به خدا اعتقاد دارید؟ آیا می توانید بدون شرکت در مراسم مذهبی، فردی متدیّن باشید؛ مثلاً، در غرب ارقام شرکت در کلیسا به عنوان مدرکی برای "دنیوی کردن امور"(6) کاملاً غیرقابل اعتماد می باشند؛ زیرا فرقه های مختلف شیوه های گوناگونی درباره تعریف عضویت دارند. برای مثال، «کلیسای کاتولیک» عضویت را براساس افرادی که به عنوان کاتولیک غسل تعمید داده می شوند تعیین می کند. ولی این امر هیچ چیزی درباره عقایدشان در هنگام بلوغ به ما نمی گوید. «کلیسای اسلوب هند» عضویت را براساس آن ها که از شاخص هایی مثل غسل های تعمید، تصدیق ها، یا آن هایی که در آیین های کلیدی شرکت می کنند (عید پاک) استفاده می کند.

جدول صفحه بعد نتایج یک تحقیق بر روی عقاید دینی مردم انگلستان را در سال 1985 نشان می دهد.

جامعه شناسان می خواهند بپرسند که شاخص هایی که از آن ها استفاده می شود واقعا چه معنایی می دهند؟ برای مثال، از کلمات «خدا» و «گناه» و «روح» چه چیزی قصد می کنند؟ از چه جهاتی؟ اگر مردم بگویند که آن ها خدا را باور دارند، آیا معنایش این است که این باور رفتار روزمرّه آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد؟ در نتیجه این مشکلات، در تفسیر و تحقیق و سنجش دامنه عقاید دینی، هیچ توافق آشکاری در میان جامعه شناسان بر وسعت آنچه دنیوی کردن آمور در آن رخ داده است وجود ندارد. علی رغم مشکلاتی که در سنجش دنیوی کردن امور و کاهش عمومی دخالت دین سازمان یافته در انگلستان امروزی به چشم می خورد، این جدول می گوید:

در حالی که بسیاری از مردم ادعا می کنند که به بعضی از عقاید دینی درست و ارزش های اخلاقی که به طور دینی بنا شده، معتقدند، اغلب به نهادهای دینی چندان وابستگی و علاقه ای ندارند. فرضا در یک کشور مسیحی، فقط 14 درصد از جمعیت عضو کلیسای مسیحی می باشند و در سال 1989 فقط 52% از کل ازدواج ها همراه با مراسم مذهبی در کلیسا برگزار شده است.

جدول (1) شاخص های تعهد دینی در انگلستان 1985

شاخص های تمایل دینی...........درصد نمونه
درباره معنا و مقاصد زندگی فکر می کنند...........34%
هرگز درباره بی معنایی زندگی فکر نمی کنند...........50%
 بیش تر اوقات درباره مرگ فکر می کنند...........15%
بیش تراوقات به خاطرانجام کارهای بد افسوس می خورند...........8%
 به اوقات نماز و دعا و... نیاز دارند...........50%
 خود را به عنوان فرد مذهبی معرفی می کنند...........58%
 آرامش و استحکام خاطر از دین ناشی می شود...........46%
خدا در زندگی من مهم است...........50%
یک تجربه معنوی داشته اند...........19%

 

شاخص های اعتقاد درست...........درصد نمونه
اعتقادبه خدای شخصی...........31%
 اعتقاد به روح و نیروی زندگی...........39%
 اعتقاد به خدا...........76%
 اعتقاد به گناه...........69%
 اعتقاد به روح...........59%
 اعتقاد به بهشت...........57%
  اعتقاد به زندگی پس از مرگ...........45%
 اعتقاد به شیطان...........30%
اعتقاد به جهنم...........27%
کاملاً به طور شخصی احکامی را قبول می کنند که ایجاب کند:
بی اعتقادی به خدا........... 48%
احترام گذاشتن به اسم خدا...........43%
مقدّس بودن روز تعطیل هفته...........25%

شاخص های ارزش اخلاق...........درصد نمونه

دستورالعمل های کاملی درباره خوب و بد وجود دارد............28%
به طور شخصی کاملاً محرمات الهی ذیل را می پذیرند:
 کشتن...........90%
زنانی محصنه...........78%
سرقت...........87%
شهادتدروغ...........78%
موافقت با آزادی بی قید و شرط جنسی...........23%
موّجه و محقّق بودن تروریسم...........12%
فعالیت های ذیل هرگز موفق نیستند:
 قبول رشوه...........79%
گدایی...........78%
کشیدن و استعمال ماری جوانا...........81%
همجنس بازی...........47%
قتل از روی ترّحم(کشتن بیماران لاعلاج)...........30%
ترور سیاسی...........77%
چاپلوسی برای مقام بالاتر...........37%
انتحار و خودکشی...........34%

شاخص های دل بستگی سازمانی...........درصد نمونه
ایمان شدید به کلیسا...........19%
کلیسا به مشکلات اخلاقی جواب می دهد...........30%
کلیسا به مسائل خانوادگی جواب می دهد...........32%
کلیسا جواب گوی نیازهای روحی است...........42%
حضور ماهانه در مراکز دینی...........23%
فرقه مذهبی:
 کاتولیک رومی...........11%
پروتستان...........68%
کلیسای آزاد یا پیرو هیچ گروهی نیست...........6%
اعتقاد به آینده دین
 در آینده مهم تر می شود...........21%
در آینده کم تر مهم می شود...........40%
اعتقاد به یک دین درست...........21%
ایمان دینی برای پیشرفت بچه ها ارزشمندتر می شود...........14%
اقتباس از:M.Abrams,D.Gerard and N.Timms,(eds), Values and Social Change in Britian (macmillan 1985)

دلایل رشد دنیوی شدن امور در کشورهای غربی

در کشورهای غربی، رشد آشکار سکولار در نتیجه ترکیب چند عامل می باشد:

1. اکنون پیشرفت های واقع شده در علم و فناوری برای سؤالاتی که به طور سنّتی به وسیله دین به آن ها جواب داده می شد، تبیین های علمی ارائه می کنند؛ مثل منشأ جهان و علل و اسباب قحطی و مریضی؛ معجزات دیروزی تبدیل به اکتشافات علمی امروزی شده است.

2. [امروزه] دولت بسیاری از وظایفی را که عادتا توسط نهادهای دینی انجام می شد، به عهده گرفته است: مثل تهیه و تدارک آموزش و پرورش و کمک مالی در مواقع اضطرار و پریشانی، که این امر اهمیت دین را در زندگی مردم کاهش می دهد.

3. پیشرفت رسانه های گروهی، به خصوص تلویزیون که جانشین نهادهای دینی به عنوان منبع اصلی اقتدار و دانش برای بسیاری از مردم شده و به احتمال قوی، شکل گیری عقاید مردم براساس آنچه در روزنامه ها می خوانند یا بر تلویزیون می بینند بیش تر است از آنچه دین یا نهادهای دینی به آن ها می گویند.

مدارکی برای مبارزه با دنیوی کردن امور

در انگلیس، بسیاری از مباحثات دنیوی کردن امور بر دین مسیحیت متمرکز شده و شواهد پیدایش سکولاریسم در بین اقلّیت های قومی ناچیز است. از این رو، بخش ذیل مقدّمتا بر بعضی از استدلال های مبارزه با سکولاریسم و همچنین بر نفع یا علیه دیدگاه هایی که براساس آن، دین مسیحیت در انگلستان در حال دنیوی شدن می باشد، متمرکز می شود:

کاهش تفکر دینی

اعتقادات دینی در زندگی روزمرّه افراد، از لحاظ رعایت نکات اخلاقی کم اهمیت شده اند. در بررسی نگرش های اجتماعی انگلیسی، در سال 1989 نتایج ذیل به دست آمد: یک سوم انگلیسی ها ادعا کردند که ابدا هیچ دینی ندارند. وجود کلیساهای گوناگون، مخالفت سنتی انواع کلیساها با مسأله طلاق، جلوگیری از حاملگی، سقط جنین، آمیزش جنسی در خارج از ازدواج، حرام زادگی و همجنس بازی نشان می دهد که کلیساهای گوناگون تأثیر اندکی بر رفتار مردم دارند. در کشورهای غربی، تعداد رو به افزایش طلاق، خانواده های تک والدینی و بچه های نامشروع، زندگی دو زوج بدون ازدواج، داشتن رابطه جنسی با چند نفر و رشد پذیرش همجنس گرایی، رواج استفاده از [روش های [جلوگیری از حاملگی در میان کاتولیک ها بر خلاف تعلیمات صریح کاتولیکی و سطوح رو به رشد استفاده از مواد مخدّر، و درج موارد مستهجن و سکسی و جرم های خشن را می توان به عنوان مدارکی برای کاهش اصول اخلاقی دینی و عقاید دینی در زندگی کشورهای غربی به شمار آورد.

کاهش اعمال دینی

کاهش تعداد شرکت کنندگان در کلیسا در میان همه فرق مذهبی عمده مسیحی وجود دارد. کلیساهای سنّتی از سال 1976 هر 6 ماه یک عضو خود را از دست داده اند. تحقیقات ماری وسوشال (Social and mari) و تحقیقات پیمایشی برنامه ریزی ملّی در سال 1989 به این نتایج رسیده که تنها 15 درصد جمعیت یک بار در هفته یا یک بار در دو سه هفته در کلیسا شرکت کرده اند، در مقایسه با سال 1851 که قریب 40 درصد مردم شرکت داشتند و تنها 20 درصد مردم دست کم ماهی یک بار و قریب نیمی از جمعیت در سال ابدا به هیچ مرکز دینی نمی روند. این امر نشان می دهد که انگلستان یکی از بی دین ترین کشورها در جهان مسیحیت است. علاوه بر این، بسیاری از آن ها که در مراسم مذهبی شرکت می کنند، ممکن است به عللی غیر از عقاید دینی این کار را انجام دهند؛ مثلاً، فشار خانواده یا به خاک سپاری خویشاوندان یا ازدواج آن ها. از این رو، حتی تصور این اعمال به عنوان عمل دینی ممکن است غلط و نادرست باشد. (یعنی شرکت در مراسم نیز عمل دینی محسوب نمی شود.) این در حالی است که هنوز از بسیاری از مراسم دینی برای «آیین های گذر» استفاده می کنند. «آیین های گذر» یعنی ورود به مراحلی مهم و پرمعنا در زندگی؛ چیزی مثل غسل تعمید یا ازدواج و آیین دفن.

این مراسم ها ممکن است صرفا برای نشان دادن یک احساس ضرورت یا مناسبت خاص به کار برده شوند و برای اغلب انسان ها مفهوم یا اهمیت دینی کم تری در برداشته باشند. اغلب مردم غرب قطع نظر از این مناسبات خاص، بسیار کم در کلیسا شرکت می کنند و در هر مورد، تعداد این مناسک رو به کاهش است. برای مثال، قریب نیمی از ازدواج ها در کشور انگلستان در سال 1989 ازدواج های صرفا قانونی و فاقد مراسم دینی بودند (و فقط در اداره ثبت انجام گرفته است.)

کاهش نهادهای دینی

قدرت و نفوذ کلیسا در جوامع مسیحی کاهش یافته است. منزلت و اعتبار کشیش های مسیحی به طور پیوسته، رو به کاهش می باشد و به ندرت، نیروی انسانی تازه، وارد این شغل می شود و به آن ها اغلب مزدی پایین تر از کارگران دستی غیر تخصصی می پردازند. امروزه ساختمان های کلیسا در حال ویران شدن و بسته شدن می باشند.

برای مثال، در انگلستان از سال 1970 بیش از 1250 کلیسا بسته شده و تنها 390 کلیسا بازمانده اند. در گذشته، این اماکن ساخته شده با هزینه زیادی تزیین شده به خوبی نگه داری و تعمیر می شدند. کلیساها عادتا تأثیر فراوانی بر دولت و جامعه داشتند. امروزه دولت بسیاری از این نقش ها را به اضافه آموزش دولتی آزاد یا رایگان، خدمات اجتماعی، بیمه ملّی درمانی، اعانات دولتی، سرای سالمندان و... برای مراقبت از مریضان، فقرا و بی کاران و دیگر افراد معیوب به عهده گرفته است.

جدول (2) اعضای کلیساها و دیگر ادیان در کشور انگلستان از سال 1975 تا 1990 (ه. م)

کلیسا یا سایر ادیان 1975 1983 1990
کلیساهای تثلیثی(1) در هزار:
 پروتستان:
 عضو کلیسای انگلستان


2270


2083


1820
عضو کلیسای پرسبیترین (Persbyterian) 1646 1430 1290
عضو کلیسای اسلوب متد (Methodist) 615 529 510
مراسم غسل تعمیددهنده 270 235 240
دیگر پروتستان ها 728 759 650
جمع پروتستان ها 5529 5036 4510
همه کاتولیک رومی 2535 2215 1950
کل تثلیثی ها 8063 7251 8063
درصد جمعیت بزرگ سال 6/18 16 14
کلیساهای غیر تثلیثی:
 مورمون ها

100

125

150
شاهدهای یهوه (jehora¨s witnesses) 80 65 110
مذهب اصالت روح 57 52 50
دیگر مسیحیان غیر تثلیثی 95 107 130
 جمع کل: 344 379 440
دیگر ادیان:
 مسلمانان

400

750

1000
سیک ها 115 160 220
هندوها 100 130 170
یهودی ها 111 109 110
دیگر ادیان 88 179 240
مجموع ادیان 814 1325 1740

(1) «کلیساهای تثلیثی» کلیساهای مسیحی هستند که معتقدند خدا شامل سه شخص است: پدر، پسر و روح القدس.

منبع: Social trends 19.21 (Hmso, 1989, 1991)

دین مسیحیت دیگر هیچ هدایتی در اختیار مردم نمی گذارد، به نظر می رسد که بیش تر از گرایش ها پی روی می کند تا آن که بخواهد آن ها را ایجاد کند. تنها روشی که مسیحیت می تواند به وسیله آن به حیات خود ادامه دهد عبارت است از این که با رقیق کردن خود و رها کردن عقاید و رسومات سنّتی، غیر دینی گردد. برای مثال، موسیقی در کلیساها، پذیرش قوانین آسان تر طلاق، اجازه ازدواج مجدّد به افراد مطلّقه در کلیسا، رشد پذیرش سقط جنین، برداشتن الفبای لاتین (خط و زبان) در خدمات کاتولیک، انتصاب کشیش های زن و افزایش پذیرش همجنس بازی، که همه این ها به عنوان مدارک فروپاشی عقاید سنتی مسیحیت تلقّی می شوند.

شواهدی علیه دنیاگرایی

تجدید اهمیت تفکر دینی

در کشورهای غربی عقیده دینی در قالب های متنوّع به صورت معمول و فراوان باقی می ماند. علی رغم این که بررسی ها نشان می دهد که 70 درصد مردم فکر می کنند که دین نفوذش را از دست می دهد، ولی 76 درصد مردم ادعا می کنند که به خدا ایمان دارند. 69 درصد مردم معتقدند که در معصیت زندگی می کنند و 57 درصد معتقدند که در بهشت جای خواهند داشت.

یک بررسی در سال 1991 توسط تایمز میرر (times mirror) در مرکز واشنگتن ایالات متحده امریکا، نشان داد که 58 درصد مردم بریتانیا ادعا می کردند که هیچ شکّی در مورد خدا نداشته اند. هنوز عقیده رایج در مورد ماوراء الطبیعه وجود دارد.

رشد نرخ های جرم، طلاق، حرام زادگی و مانند آن دارای علل گسترده ای می باشد و با کاهش عقاید دینی نمی تواند تبیین گردد.

عقاید دینی هنوز نقش مهمی در تحکیم بخشیدن به برخی ارزش های اجتماعی و سیاست های رفاه اجتماعی ایفا می کنند. در انگلستان، هنوز انسان های بسیاری از ارزش های اخلاقی، که بر اساس دین بنا شده است، حمایت می کنند. مثل نگرش هایی در ارتباط با دزدی، آدم کشی و زنای محصنه. پذیرش عقاید رایج بنا شده بر اساس دین، مثل اهمیت مراقبت از فقیر، می تواند دولت را مجبور کند تا تصدّی مسؤولیت های رفاه اجتماعی را، که در گذشته بر عهده کلیسا بود، به عهده بگیرد.

پایداری عمل دینی

ایمان داشتن به خدا ضرورتا به معنای رفتن به کلیسا نیست و رفتن به کلیسا به معنای ایمان به خدا نمی باشد. در گذشته، انسان های بسیاری فقط به دلیل این که رفتن به کلیسا برای دست یابی به اعتبار اجتماعی، ضروری به نظر می رسید، به طور منظّم در کلیسا شرکت می کردند. از این رو، امروزه کاهش شرکت مردم در کلیسا ضرورتا به این معنا نیست که افولی در عقاید مردم رخ داده است، بلکه فقط فشار اجتماعی برای شرکت در کلیسا کم شده و هنوز علاقه به عقاید بسیار قوی است. مردم به سادگی توسط کلیساهای سنّتی تحت تأثیر قرار می گیرند و عقایدشان به شیوه های متفاوتی ظاهر می شود. برای مثال، کاهش یافتن شرکت در کلیسا ممکن است به این معنا باشد که مردم بیش تر ترجیح می دهند در خلوت خانه های خودشان در گروه های خانگی یا مجالس یا همراه با خدمات تلویزیون و رادیو به دینشان عمل کنند تا این که بخواهند به کلیسا بروند.

نیم کت های خالی کلیسا

گفته های جدال برانگیز: یک کشیش درباره تغییرات پرهیجان در شیوه هایی که کلیساها به کار می گیرند، صحبت می کند. او می ترسد اگر قدم های اساسی برداشته نشود، به زودی شاهد پایان یافتن خود مسیحیت باشیم. کشیش راندل (Dennis Randall) معتقد است: اگر مردان مقدس برای حرکت همراه با زمانه حاضر نشوند، به زودی برای ردیف های خالی نیم کت کلیسا موعظه خواهند کرد.

به صورت سنّتی در سرتاسر کشور انگلستان، «کریسمس» به معنای بازار گرمی برای کلیسا می باشد، ولی همه چیز در حال تغییر است و هر سال کشیش ها خودشان را برای شرکت کننده های کم تری آماده می کنند.

در چند سال گذشته، یک کاهش بهت آوری در تعداد شرکت کننده های کلیسا به وجود آمد و رؤسای دینی می ترسند اگر جلوی این فروپاشی را نگیرند، به زودی هزاران کلیسا در سرتاسر بریتانیا تعطیل گردند.

مناره های سر مخروطی کلیسا

عالی جناب راندل به چند عامل، که مسؤول کاهش حضّار کلیسا می باشند، معتقد است: برای جذب مردم در این جا سرمایه گذاری نمی شود، بلکه پول های بسیار برای مناره های سرمخروطی کلیساها صرف می شود، در حالی که بودجه در خصوص خود کلیساها به قدر کفایت نمی باشد. ما در ساختمان های کهنه و از تاریخ مصرف گذشته هستیم. بسیاری از آن ها حتی امکانات اساسی یک سرویس بهداشتی را هم ندارد. همچنین سرودهای مذهبی کلیسا نیز قدیمی می باشند. بعضی از آن ها بی اغراق، صدها سال عمر دارند و من مطمئنم که جوانان زیادی از پوشیدن لباس رسمی در کلیسا بی زارند. برای مثال، در انگلستان احتمالاً کلیسا تنها مکانی است که اجازه گذاشتن کلاه بر سرتان ندارید.

از جمله پیشنهادهایی که او مطرح ساخته، ساختن کلیساهای فوق العاده جدید در بیرون از شهر می باشد. کلیساهای کوچک واقع در گوشه و کنار کاملاً قدیمی شده اند. ما باید کلیساهای بزرگ و جدید در حومه شهر بسازیم که تا دیر وقت باز بوده و در هر هفته، هفت شب دایر و دارای پارکینگ عمومی باشند.

قدم هایی نیز برای کشاندن مردم به کلیسا برداشته شده است. زمین هایی بایر گورستان ها زمین های خوبی هستند. ما می توانیم از این مکان برای نمایش های میدانی جذاب استفاده کنیم، شهربازی برای بچه ها و کارواش، که هر کسی در روز یکشنبه ماشین خود را بتواند بشوید.

عالی جناب راندل معتقد است: کلید موفقیت آمیز آینده، جذب جوانان به کلیسا می باشد و می گوید: ما باید سعی کنیم تا خانواده ها به کلیسا برگردند. برگشتن خویشاوندان قدیمی خوب است، ولی کثیری از آن ها صرفا به خاطر فنجان چای مجّانی به کلیسا می آیند. هنگامی که بشقاب جمع آوری اعانات را می گردانند، افراد سخاوتمندی حاضر نمی باشند.(7)

همان گونه که در جدول (2) نشان داده شده، واقعا افزایشی در اعضای دیگر فرقه های مسیحی مانند «مورمون ها» (Mormons) و یهوه ای های «ویت نیس» (Jehovah¨s Witnesses) و پی روان سایر ادیان رخ داده است. فرقه «مسیحیت انجیلی» (تولد دوباره)(8) در حال عضوگیری و پوشش دادن جمیعت زیادی می باشد و انتظار می رود که کلیساهای منظّم انگلیسی دو برابر شوند و 18% بالغان را تا سال 2015 پوشش دهند.

کاهش تعداد افرادی که در کلیسا ازدواج می کنند و افزایش عروسی های در اداره ثبت می تواند به این علت باشد که هر دو زوج یا یکی از آن ها برای دومین بار ازدواج می کند یا به خاطر هزینه بالای ازدواج در کلیسا می باشد، نه به خاطر بی اعتقادی دینی. هنوز از کل ازدواج های بار اول 69% زوج هایی که هر دو برای اولین بار ازدواج می کنند، در کلیسا و همراه با مراسم دینی حاضر می شوند.

سریع ترین رشد جنبش مسیحی در انگلستان در دهه 1990 و دهه 1980 در فرقه «مسیحیت انجیلی» می باشد. «انجیلی گری» یک مجموعه وسیعی از مسیحیان می باشند که در یک اعتقاد اصولی در پذیرفتن کتاب مقدّس به این که کتاب مقدّس کلمات تحت اللفظی خداست و می بایست به طور جدّی از آن اطاعت شود، مشترک هستند. بسیاری از انجیلی ها به بازگشت دوباره مسیح، شفا دادن مریض، گویا کردن لال ها (گنگ ها)، معجزات او، بیرون انداختن اجنّه و شیاطین و تسخیر جن ایمان دارند. آن ها با جادوگری، شیطان گرایی، جادوگرایی به وسیله جن و شیطان (جادوی سیاه)، هر نوع فعالیت مرموز، سیگار کشیدن، مشروب خواری، بی بند و باری جنسی و همجنس بازی مبارزه می کنند. بیش از نیمی از کل کشیشان جدید انگلیسی در سال 1990 مسیحیان انجیلی بودند و یک چهارم اسقف های انگلیسی، که شامل اسقف اعظم کانتربوری (Canterbury)، دکتر جورج کری Gorge Carey)) هم بود، انجیلی هستند. در سال 1990 دیده شد که دویست هزار نفر در راه پیمایی برای عیسی مسیح از سرتاسر انگلستان اجتماع کردند و یک دهه انجیلی گری از سال 1991 آغاز شد. این یک مبارزه ده ساله ای در انگلستان می باشد، با حامیانی از همه کلیساهای عمده برای وارد کردن افراد جدید به مسیحیت. این انجیلی گری جدید به نظر می رسد که احساسات و تعهّد دینی را، که در کلیساهای دیگر یافت نمی شود، زنده می کند و گویا در دهه 90 هدف خود را متوقّف کردن و وارونه ساختن کاهش اعتقاد دینی و حضور در کلیسا، که در سرتاسر قرن بیستم ادامه داشته، قرار داده است.

رشد نفوذ نهادهای دینی

اگرچه قدرت و نفوذ نهادهای دینی، به ویژه کلیسای انگلستان، ممکن است در مقایسه با قرن گذشته کاهش یافته باشد، ولی در امور ذیل هنوز مهم می باشند:

اسقف های کلیسای انگلستان در مجلس اعیان جای می گیرند. (بزرگان مذهبی)

پادشاه باید یکی از اعضای کلیسای انگلستان باشد. تاج به وسیله اسقف اعظم بر سر پادشاه گذاشته می شود و پادشاه از زمان هنری هشتم در صدر کلیسای انگلستان حامی دین بوده است.

کلیسای انگلستان کلیسایی تثبیت شده یا رسمی در انگلستان باقی می ماند.

کلیسای انگلستان فوق العاده ثروتمند است، با سرمایه ای که در سال 1991 سه میلیون پوند برآورد شده و یکی از بزرگ ترین زمین داران در کشور انگلستان می باشد.

از سال 1994 طبق لایحه آموزش و پرورش، همه مدارس قانونا مکلّف شده اند تا روزانه آیین دینی برگزار نمایند و در سال 1988 اصلاحیه لایحه مجددا الزام به برگزاری اجتماعات مسیحی و آموختن عقاید مسیحی در مدارس را با قاطعیت ابراز می دارد.

هنوز نهادهای دینی مدارس زیادی را اداره می کنند؛ مثلاً، کاتولیک ها و کلیسای انگلستان مدارسی را اداره می کنند.

ویژگی دینی روز استراحت یا تعطیلی (day of rest) یک شنبه ها حفظ می شود. تاکنون گروه های دینی علی رغم مخالفت فراوان با آن ثابت کرده اند که در رد تلاش هایی برای تغییر قوانین تجاری یک شنبه ها (به منظور اجازه دادن به فروشگاه ها برای باز بودن در این روز) بسیار موفق می باشند، هرچند به نظر می رسد که از اواخر سال 1991 گویا چنین گروه هایی نهایتا این مبارزه را می بازند؛ زیرا فروشگاه های بزرگ زنجیره ای مثل «تسکاس» (Tescos) و ساینس بوری (Sains burys) با باز کردن فروشگاه ها در یک شنبه ها از قوانین تجارت یک شنبه ها سرپیچی کرده اند، و دادستان کل اعلام کرد که آن ها را به خاطر این عمل تحت پیگرد قانونی قرار نخواهد داد.

گروه های دینی هنوز می توانند به عنوان گروه های فشار قدرتمند عمل کرده، بر افرادی که در موقعیت قدرت در جامعه هستند، تأثیر بگذارند. برای مثال، گروه LIFE و گروه SPUS(یعنی جامعه حمایت از کودکان متولد نشده) اساسا سازمان های کاتولیکی می باشند که تلاش می کنند تا سقط جنین را کاملاً غیرقانونی کنند و در بزرگ نمایی مسأله سقط جنین در مجلس عوام بسیار مؤثر بوده اند. در ایرلند شمالی، کلیسای مشایخی یا شبانی، که شعبه ای از کلیسای پروتستان و مبتنی بر عقاید کالوین است Presbyterian charch))، در اشکال متنوّعش و کلیسای کاتولیک نقش اصلی سیاسی را ایفا می کنند.

دین در اجتماعات اقلیّت های قومی بسیار مهم می باشد. مساجد، معابر و کنیسه ها اغلب کانونی از زندگی اجتماعی و فرهنگی می باشند، همان گونه که کانون زندگی دینی هستند.

این انتظار که دین همراه با زمان تغییر نکند و تنوّع وسیع کلیساها شیوه های گوناگون بیان عقاید را نشان می دهند،(9) غیرواقع بینانه است. مسیحیت انجیلی سریع ترین شکل رشد مسیحیت در انگلستان است و بنیادگرایی دینی، که در این دین می باشد، نمی تواند به عنوان آبکی کردن(10) دین مطرح باشد.

در خاتمه، این فصل نشان داد که در حالی که دین می تواند نقش مهمی را در جامعه ایفا کند، ولی ظاهرا شواهدی در دست است دالّ بر این که

دین در انگلستان رو به کاهش و سقوط می باشد، در حالی که هنوز افراد زیادی ادعا می کنند که دارای عقاید دینی بوده، و طرف دار ارزش های اخلاقی پی ریزی شده بر اساس دین می باشند. گویا انجیل گرایی یک نیروی عمده برای زنده نگه داشتن مسیحیت در دهه 90 می باشد و چه بسا کاهش کلیساهای مسیحی را، که در تمام مدت قرن بیستم ادامه داشتند، متوقف کند و یا بر عکس افزایش دهد.

··· پی نوشت ها

*- An Introduction to Sociology (Ken Browne, Polity Press, 1994)

1 اصطلاح «کاست» برای طبقه بندی سنّتی و تا حدّی فرضی جامعه هندو، به چهار دسته می باشد: 1. روحانیان (برهمن)؛ 2. سلحشوران (کشتریا)؛ 3. کشاورزان (وایسیا)؛ 4. طبقات نجس (سودرا). این نظام براساس اعتقاد به تناسخ ارواح مبتنی بر دین هندو توجیه می شود. (ر.ک: فرهنگ علوم اجتماعی، مازیار، 1376، ص 682)

2. Liberation thedogy

3. The Secalarization thesis

4. Religion in a Secular Society

5. Secularization

6. Reprodued with permission of JBP/ HOUSe of Viz

7. bormagain

8 این جمله می خواهد بگوید که تنوع کلیساها تنها ناشی از تنوع عقاید نیست، بلکه ناشی از تغییرات جامعه و مدرنیزه شدن آن هاست.

9. watered down

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر