انتخاب همسر
یکی از مهمترین عاملی که پایه تربیت فرزند محسوب می شود، آن است که انسان در انتخاب همسر باید طریق صحیح را برگزیند تا دارای فرزندی صالح و شایسته گردد. اگر این عامل در زندگی زناشویی همسران بطرز صحیح انجام پذیرد، آنها همواره دارای یک زندگی آرام و شادی آفرین خواهند بود و بطور یقین می توان گفت که در این صورت عاملی بنام جدایی در میان آنان بوجود نخواهد آمد.
بزرگترین عامل بوجود آورنده جدایی در میان همسران، نداشتن توافق فکری و عقیدتی و اخلاقی می باشد.
اگر آنان از روز نخست شروع زندگی مشترک، مسائل را با دیدگاهی وسیع تر مورد بررسی قرار داده بودند، بدون تردید دچار آشفتگی در زندگی مشترک نمی شدند و کارشان به جدایی نمی کشید.
بنابراین انتخاب همسر، یکی از ارکان مهم یک زندگی مشترک محسوب می گردد.
بطور کلی در انتخاب همسر، همواره باید دو عامل بسیار مهم را موردتوجه قرار داد.
الف- عواملی که در وراثت دخالت دارند.
براساس مطالعات علم ژنتیک در زمان ما، بخشی از انتخاب همسر بطریق علمی حل شده است؛ زیرا براساس یافته های این علم، انسان به راحتی می تواند همسر خود را طوری انتخاب کند که در آینده دچار ناراحتی و نابسامانی نگردد.
نطفه کودک در رحم مادر پرورش می یابد و نیمی از ویژگیها و خصوصیات جسمی و روانی مادر به کودک منتقل می گردد. بدین لحاظ دیدگاه اسلام نسبت به تربیت فرزندان بصورت بنیادی است. اسلام قبل از تولد کودک در اندیشه سلامت جسمی و روانی او می باشد و به انسانها دستور داده است افرادی را که دارای عقل سالمی نیستند به همسری انتخاب نکنند.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند:
«از ازدواج با افراد احمق بپرهیزید، زیرا همنشینی با فرد احمق مایه بلا و فرزندش مهمل و بدبخت می شود. »(9)
این روایت بیانگر آن است که اسلام قبل از ارتباط زناشویی به سلامت روانی کودک می اندیشد و از خطراتی که ممکن است در آینده روان کودک را تهدید کند، بر حذر می دارد. از دیرباز اسلام مطالعه در زمینه ازدواج، به زبانی که افراد آن زمان متوجه گردند، مورد بررسی قرار داده است و اکنون که ما آن رهنمودهای ارزنده را مطالعه می کنیم، متوجه می شویم که اسلام تا چه اندازه در زمینه ازدواج، ژرف نگر بوده است؛ زیرا رهنمودهای ائمه معصومین با آخرین مطالعات دانشمندان زمان ما قابل انطباق می باشد.
پیامبر بزرگوار در زمینه انتخاب همسر می فرمایند:
«برای نطفه های خود جای مناسب انتخاب کنید؛ زیرا زنان، نظیر برادران و خواهران خود فرزند می آورند. »(10)
کلام ارزشمند پیامبر بزرگوار مبین یک حقیقت ژنتیک است؛ زیرا براساس مطالعات دانشمندان این علم، نیمی از خصوصیات فرزند از مادر و نیمی دیگر از پدر به فرزند منتقل می شود. بر همین اساس برای ازدواج فردی را باید انتخاب کرد که از لحاظ علم ژنتیک اختلالاتی نداشته باشد.
یکی از عوامل اختلال آفرین در کودک، ازدواج فامیلی است.
می دانیم که زندگی انسان از سلولی کوچک به نام سلول تخم آغاز می گردد. سلول تخم از بارور شدن اووم به وسیله اسپرماتوزوئید بوجود می آید. اووم سلول جنسی ماده است که در تخمدان زن ساخته می شود و اسپرماتوزوئید، سلول جنسی نر است که در بیضه ها تولید می گردد.
اگر اسپرماتوزوئید و اووم با هم ترکیب شوند سلول تخم را بوجود می آورند. از تقسیم و تکثیر سلول تخم، تمام اندام های بدن ساخته می شود.
سلول تخم مانند هر سلول دیگر، شامل غشاء، سیتوپلاسم و هسته است. درون هسته سلول، مواد مختلف از جمله، کروموزمها قرار دارند که در حالت معمولی بصورت رشته هایی نامشخص هستند و با میکروسکپ معمولی دیده نمی شوند.
در روی کروموزوم، اجزایی بنام ژن وجود دارد. بر روی کروموزومهای هر سلول انسان حدود یک میلیون زن وجود دارد. هر ژن دارای مکانی ویژه در کروموزوم خود است.
ژنها عامل ایجاد کننده صفات و خصوصیات ارثی هستند که از والدین به کودک منتقل می گردند و از یک نسل به نسل دیگر انتقال پیدا می کنند.
برای ایجاد یک صفت ارثی، حداقل دو ژن لازم است که یکی از پدر و دیگری از مادر به کودک می رسد.
اگر دو ژن روی یک جفت کروموزوم مشابه، نقاطی مشابه را اشغال کنند و در ایجاد یک صفت معین با هم همکاری داشته باشند، آن دو ژن را ژنهای همردیف گویند.
گاهی ژنی در تعیین صفتی بدون دخالت ژن متقابل و جفت خود عمل می کند و صفت خود را ظاهر می سازد.
ژنی را که اثرش نمایان می شود، ژن غالب یا بارز می گویند.
ژنی که اثر آن بروز نمی کند و نهفته باقی می ماند، ژن مغلوب یا نهفته نامیده می شود.
اگر دو ژن مغلوب در کنار هم قرار گیرند می توانند صفت خود را ظاهر سازند.
یکی از خطراتی که زندگی همسران و در نتیجه فرزندان آنان را تهدید می کند، ازدواج های فامیلی می باشد.
خطرآفرین بودن ازدواج های فامیلی را می توان با ذکر مثال ساده علمی مورد بررسی قرار داد.
تصور کنید که دو نفر با هم ازدواج کرده اند که یکی از آنان دارای ژن معیوب و نهفته نابینایی می باشد.
در ازدواج این دو فرد، بدلیل اینکه ژن نابینایی تنها در یک فرد وجود دارد، آن ژن نمی تواند همردیف خود را باز یابد و در نتیجه ممکن است در این ازدواج آشکار نگردد. اما این ژن معیوب در تمام فرزندان آنان بصورت نهفته انتقال می یابد.
فرزندان این دو نفر مرد و زن بزرگ می شوند و هرکدام جداگانه ازدواج می کنند و دارای فرزندانی می شوند. توجه داشته باشید که این فرزندان با هم فامیل هستند(مانند پسرعمو و دخترعمو یا پسرعمه و دختردایی)و هرکدام حامل ژن معیوب نابینایی می باشند.
اگر هرکدام از این ها ازدواج فامیلی انجام دهند، به دلیل اینکه ژن معیوب نابینایی همردیف پیدا می کند، براساس علم وراثت، بدون تردید فرزندان آنها نابینا خواهند گردید. آنها بی آنکه اطلاعاتی در این زمینه داشته باشند، صاحب فرزندی نابینا شده اند که توسط خودشان به فرزندشان منتقل شده است.
اگر در این مثال بجای نابینایی، هر عامل اختلال آفرین، مانند عقب ماندگی ذهنی و معلولیت های دیگر قرار دهیم، بدون تردید در ازواج های فامیلی چهره خود را آشکار خواهد ساخت.
بنابراین ژن ها عامل انتقال ویژگیها و خصوصیاتی مانند: اختلالات جسمی، رنگ مو، رنگ پوست، رنگ چشم و میزان قد و. . و خصوصیات روانی از والدین به فرزندان می باشند.
وجود تفاوت های فردی براساس انتقال این خصوصیات است که به وسیله ژن ها صورت می گیرد. مکتب اسلام از دیرباز، تفاوت های ناشی از ژن را مورد بررسی قرار داده است. براساس روایاتی که از ائمه معصومین به دست ما رسیده است وجود این تفاوت ها قابل بررسی می باشد.
پیامبر بزرگوار می فرمایند:
«ببین نطفه ات را در چه محلی مستقر می کنی(از قانون وراثت غافل مشو)به راستی که عِرق تأثیر خود را باقی می گذارد. »(11)
پیامبر بزرگوار با تکیه بر علم ژنتیک به مردم هشدار می دهند که به وجود اختلالات در انسانها توجه داشته باشند و مطالعه کنند و ببینند با چه کسی ازدواج می کنند؛ زیرا اختلالات، به وسیله ژن به فرزندان منتقل می گردد. اختلالات ممکن است ازطریق پدر یا مادر و یا هر دو به فرزند منتقل گردد. دین اسلام از دیرباز، از ازدواج های فامیلی ممانعت کرده و زیانهای ناشی از این نوع
ازدواج را همواره به مردم مسلمان گوشزد نموده است.
پیامبر بزرگوار در این زمینه می فرمایند:
«با خویشاوند نزدیک ازدواج مکنید زیرا فرزندی ضعیف(و معلول)به دنیا می آید. »(12)
این روایت، مخاطره انگیز بودن ازدواج های فامیلی و آثار آن را بر روی کودک مورد بررسی قرار می دهد.
در ازدواج های فامیلی به دلیل هم ردیف شدن دو ژن نهفته معلول، سبب بروز آن خصوصیات در کودک می گردد در حالیکه ژنهای نهفته معلول در ازدواج های غیرخویشاوند، امکان بارزشدنشان خیلی کمتر می شود.
با مطالعه روایتی از پیامبر بزرگوار چگونگی انتقال یک اختلال را از والدین به فرزندان مورد بررسی قرار می دهیم:
«مردی از انصار با همسر خود به حضور پیامبر بزرگوار آمد و عرض کرد:
یا رسول الله، این زن، دخترعمو و همسر من است. زنی پاک و باعفت است. برای من فرزندی آورده است که چهره اش سیاه، لوله های بینی گشاده، موهایش مجعد، بینی اش پهن است، خلاصه طفلی با تمام مشخصات نژادی یک حبشی می باشد!
نظیر چنین فرزندی در خانواده و اجدادی پدری و مادری من نیست.
پیامبر بزرگوار از زن سؤال کرد: چه می گویی؟!
زن قسم یاد کرد از موقعی که به همسری این مرد درآمده ام با هیچکس رابطه ای نداشته ام!
پیامبر بزرگوار مانند کسی که به فکر فرو می رود، سر به زیر انداخت و سپس سرش را بلند کرد و فرمود:
بین نطفه هر انسان تا آدم 99 عِرق وجود دارد که در ساختمان فرزند، همگی فعالیت دارند وقتی نطفه ای در رحم قرار می گیرد، عرق ها به جنبش درآمده و همه از خداوند درخواست دارند که فرزند شبیه آنها ساخته شود. این کودک غیرمشابه شما، از همان عرق های دور دست است که در اجداد و اجداد اجدادت سابقه ندارد. کودکت را بگیر، او فرزند توست!
زن عرض کرد: یا رسول الله، عقده مرا گشودی و از غصه خلاصم کردی. »(13)
وجود اختلالات ژنتیکی که در این کودک ایجاد شده است براساس ازدواج های فامیلی بوده است؛زیرا این زن و شوهر دختر عمو و پسرعموی هم می باشند. در ازدواج های فامیلی اختلالات ژنتیکی ظاهر شدنش بسیار زیاد است.
ب- موقعیت اجتماعی همسر
یکی دیگر از شرایط انتخاب همسر، دارا بودن ایمان می باشد؛ زیرا دستور خداوند متعال و ائمه معصومین بر این اساس استوار است که همسری برای خود انتخاب کنید که دارای ایمان باشد.
پیامبر بزرگوار می فرمایند:
«با زنان بخاطر زیبایی شان ازدواج نکنید؛ زیرا چه بسا که زیبایی آنها موجب تباهی و هلاکتشان می شود.
برای مال و ثروت نیز با آنان ازدواج نکنید؛ زیرا چه بسا که مال و ثروت نیز آنان را به طغیان و سرکشی وادارد؛ بلکه براساس دینداری(و با ایمان بودن)با آنها ازدواج کنید. »(14)
درست است که زیبایی و وقار همسر، یکی از انگیزه های ازدواج تلقی می گردد، اما اگر صحیح بیندیشیم خواهیم دریافت که زیبایی ظاهری نمی تواند در آینده زندگی کارساز باشد زیرا ممکن است همین عامل موجب تباهی کانون خانواده گردد.
مهمترین عاملی را که می توان آن را در امر ازدواج معیار واقعی قرار داد، عامل ایمان است؛ زیرا ایمان اگر در قلب فردی وجود داشته باشد، می تواند او را از تمام خطرات موجود در جامعه مصون و محفوظ نگاه دارد.
مولای بزرگوار، امام حسن مجتبی(ع) به مردی که در زمینه ازدواج دخترش مشورت می کرد، فرمودند:
«او را به همسری مردی باتقوی درآور؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد، گرامیش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد، به وی ستم نمی کند. »(15)
رهنمود ارزشمند مولای بزرگوار در زمینه ازدواج می تواند مهمترین عامل سعادت در زندگی همسران گردد؛ زیرا فردی که با ایمان است، بسبب وجود ایمانش، هرگز راضی نمی شود که ستمی بر همسرش روا بدارد.
مهمترین حسن وجود ایمان در همسر، آن است که اساس و پایه زندگی براساس ایمان و پاکی استوار گردد.
همسران با ایمان ضمن اینکه می خواهند یک زندگی پاک و بی آلایش داشته باشند، خواستار آن هستند فرزندانی تربیت کنند که اهل ایمان باشند.
بدین ترتیب می توان دریافت که یگانه عامل مهم در انتخاب همسر، عامل ایمان می باشد که براساس آن، پایه های زندگی استوار و محکم گردد.
وجود ایمان موجب می شود که آرامش روانی بر خانواده حاکم گردد؛ بنابراین وظیفه همسران است که آرامش روانی را در خانواده حاکمیت بخشند تا آن را برای تولد مهمان نورسی که در راه است آماده سازند.
اگر بهداشت روانی بر جو خانواده حاکم نباشد، بطور مطمئن، کودک تازه رسیده احساس امنیت روانی نخواهد داشت؛ زیرا کودکی که تازه متولد می شود، کوچکترین محرکات محیطی را دریافت می کند و بدان واکنش نشان می دهد؛ اگرچه این واکنش از دید والدین مخفی می باشد.
تکامل کودک در رحم مادر
مهمترین عاملی که یک کودک بدان نیازمند می باشد، داشتن آرامش روانی است. از دیدگاه روانشناسی اسلامی، آرامش روانی کودک از لحظه انعقاد نطفه آغاز می گردد. اگر در این زمان، پدر و مادر دارای آرامش روانی باشند و اضطراب و ناهنجاری رفتاری دیگر بر روان آنان حاکم نباشد، نطفه کودک نیز توأم با آرامش روانی منعقد خواهد گردید؛زیرا زمان انعقاد نطفه یکی از حساس ترین مراحل قابل توجه در بهداشت روانی قبل از تولد کودک بشمار می رود. رعایت سلامت روانی در این لحظات از دستورات مؤکد اسلام است. چنین لحظاتی آغاز تکامل یک انسان است؛ بنابراین بدون علت نیست که اسلام دستور داده است در زمان انعقاد نطفه، قلب آرام و جریان خون طبیعی و بدن عاری از اضطراب باشد.
ایجاد سلامت روانی در زمان انعقاد نطفه، در کلامی از مولای بزرگوار، امام حسن مجتبی(ع) قابل بررسی می باشد.
آن بزرگوار می فرمایند:
«اگر در زمان انعقاد نطفه، قلب آرام و جریان خون طبیعی و بدن عاری از اضطراب باشد، فرزندی متولد خواهد شد که شباهتش به پدر و مادر خویش است. »(16)
بنابراین وجود آرامش روانی در سالم بودن کودک نقش بسزایی می تواند داشته باشد. والدین باید توجه داشته باشند؛ نطفه ای که در رحم مادر شروع به تکامل می نماید، یک موجود زنده است که حتی می تواند برخی از محرکات بیرونی را نیز دریافت کند.
محرکات بیرونی مانند، آلودگی های صوتی و ضربه های وارد بر شکم مادر و... می تواند زندگی کودک را در داخل رحم مادر به مخاطره بیندازد.
کودکی که از پیوند یک سلول از پدر و یک سلول از مادر، حیات خود را در رحم مادر شروع می کند، همواره در معرض مخاطراتی قرار دارد، دستورات اسلام به والدین آن است که کودک را در این مراحل حفاظت و حمایت نمایند تا کودک بتواند مراحل رشد خود را به خوبی طی کند.
کودک در رحم مادر، جایی که چشم او را نمی بیند، زندگی خود را آغاز می کند. قضای خداوند متعال بر آن مقدر گردیده است که او در جایی دور از دسترس انسان، زندگی خود را آغاز نماید. خداوند متعال در سوره زمر، آیه 6 می فرماید:
یخلقکم فی بطون امهاتکم خلقاً من بعد خلقٍ فی ظلماتٍ ثلثٍ
«و شما را در شکم مادرانتان در ظلمت های سه گانه با تحولات گوناگون بدین خلقت زیبا بیافرید. »
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در این زمینه می فرمایند:
«تدبیر خداوند متعال چنان است که جنین در رحم پوشیده در سه ظلمت: ظلمت شکم، ظلمت رحم و بچه دان باشد جایی که توان چاره اندیشی برای اخذ غذا و دفع ناروا را ندارد نه صلاح خویش را می داند و نه ضرر خویش را می تواند دفع کند.
خون حیض برای او غذا می باشد همانند آب برای گیاه. پیوسته غذایش چنین است. »(17)
رحم مادر جایگاه امنی برای جنین بشمار می رود؛ زیرا کودک را از تمام خطرات محفوظ نگه می دارد و نیز غذای کودک در رحم مادر توسط جفت، تأمین می گردد.
خدای مهربان و روزی رسان، غذای موجودی را که هیچ کس را یارای دسترسی به او نیست، از غذایی که در خون مادر ذخیره شده است، مورد تغذیه او قرار می دهد و به رشد می رساند.
عوامل بسیار زیادی وجود دارند که می توانند زندگی کودک در رحم مادر را به مخاطره بیندازند. مهمترین آنها، طریقه قرار گرفتن کودک در رحم مادر می باشد.
طریقه صحیح قرار گرفتن کودک در رحم مادر باید بشکل وارونه باشد؛ زیرا اگر چنین
نباشد، در زمان تولد، مشکلاتی مانند دست و پاگیر کردن برای کودک بوجود می آید.
بنابراین، زندگی کودک در داخل رحم مادر و طریقه قرار گرفتن او، موضوع بسیار مهمی می باشد.
خداوند تبارک و تعالی در زمینه قرار گرفتن کودک در داخل رحم مادر می فرماید:
لقد خلقنا الانسان فی کبد(بلد، آیه 4)
«ما انسان را در رنج آفریدیم. »
و مولای بزرگوار، امام صادق(ع) آیه فوق را این گونه تفسیر می فرماید:
«ما انسان را در رنج آفریدیم. »
یعنی در شکم مادرش در حالی به پا داشته شده که اعضای بالای بدنش به سمت بالا تنه و قسمتهای پایین آن به جانب پایین تنه مادرش قرار گرفته است. غذایش از آن چیزی است که مادرش می خورد و می آشامد. »(18)
کودک در داخل رحم مادر با وضعیت خاصی که سرش به طرف پایین و پاهایش به طرف بالا قرار دارد، زندگی می کند او در این زندگی رنجی را تحمل می کند که در آینده برایش سودمند می باشد؛ زیرا زمانی که درد زایمان شروع گردد و مرحله تولد او آغاز شود، به سهولت قدم به دنیا خواهد نهاد. اگر وضعیت قرار گرفتن جنین در داخل رحم مادر غیر از این باشد، بطور مسلم کودک با مشکلاتی مانند، مانع شدن دستها و پاها در شکم مادر، مواجه خواهد شد.
بنابراین با اینکه حالت قرار گرفتن وارونه او در رحم مادر عذاب آور است اما به سود کودک خواهد بود.
در داخل جنین هر لحظه که می گذرد رشد کودک افزایش می یابد. مراحل رشد کودک در داخل رحم مادر نیز از شگفت انگیزترین مسائل خلقت بشمار می رود.
رشد و تکامل کودک در نه ماه اولیه، در رحم مادر صورت می گیرد و او در این مدت مراحلی را طی می کند تا به مرحله تولد برسد.
روایات اسلامی، تکامل این مراحل را بصورت بسیار جالب مورد بررسی قرار داده اند. پیامبر بزرگوار در مورد رشد کودک در رحم مادر چنین می فرمایند:
«هریک از شما در رحم مادر چهل روز نطفه است. پس از آن چهل روز علقه و پس از آن چهل روز مضغه می باشد.
پس از آن خداوند فرشته ای را به سوی او می فرستد و او را به چهار کلمه مأمور می سازد و می فرماید:
عمل او، روزی او، مرگ او و اینکه سعید یا شقی است، رقم بزن.
پس از آن، روح در او دمیده می شود. »(19)
کودک تا زمانی که روح در او دمیده نشده است سه مرحله را پشت سر می گذارد هریک از این مراحل چهل روز طول می کشد این مراحل از طرف قرآن کریم مورد تأیید می باشد. خدای تعالی در سوره مومنون، آیه 14 می فرماید:
ثم خلقنا النطفة علقةً فخلقنا العلقة مضغةً فخلقنا المضغة عظاماً فکسونا العظام لحماً ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارک الله احسن الخالقین
«آنگاه نطفه را علقه و علقه را مضغه کردیم و سپس آن مضغه را استخوان کردیم. پس بر آن استخوانها گوشتی پوشاندیم. پس از آن خلقتی دیگرش کردیم. پس آفرین بر خداوند که بهترین آفرینندگان است. »
مراحل رشد جسمی کودک در درون رحم مادر 120 روز طول می کشد تا روح در کودک دمیده شود. به عبارتی دیگر، پس از چهار ماه دوره تکامل جسمی، روح در کودک دمیده می شود و پس از آن، او به انسانی بالغ تبدیل می گردد.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) این مرحله را به طرز بسیار جالبی بیان نموده ومی فرمایند:
«چون نطفه به چهارماهگی رسید، فرشته ای برای او مبعوث می شود و در ظلمت های سه گانه در کودک نفخ روح می کند و این است کلام خدای متعال:
ثم انشاناه خلقاً آخر«پس از آن خلقتی دیگرش شروع کردیم. »(مؤمنون،14)
یعنی روح در کودک دمیده می شود. »(20)
مراحل تکامل کودک تا زمانی که روح انسانی در وی دمیده شود و بعد از آن، همچنان ادامه دارد. کودک در این مراحل به حفاظت های خاصی از سوی والدین نیازمند است.
یکی از مهمترین کمکی که والدین می توانند نسبت به کودک ارائه دهند، آن است که تغذیه او را از طریق تغذیه مناسب مادرش تأمین نمایند.
در این زمینه دستورالعمل هایی از سوی ائمه معصومین ارائه گردیده است که به بعضی از آن ها اشاره می شود.
پیامبر بزرگوار می فرمایند:
«به زن آبستن در ماهی که می خواهد وضع حمل نماید، خرما بدهید که در این صورت فرزندش بردبار و پرهیزکار می شود. »(21)
و مولای بزرگوار، امام حسن مجتبی(ع) به روایت از پیامبر بزرگوار می فرمایند:
«به زنان باردار خود شیر بنوشانید. جنین اگر در رحم مادر با شیر تغذیه شود، عقلش افزایش خواهد یافت. »(22)
و نیز در روایت آمده است: «به زنان باردارتان میوه به بدهید، تا فرزندانتان زیبا شوند. »(23)
تغذیه مادر در زمان بارداری از ویژگی و اهمیت خاصی برخوردار است و بر پدر لازم است که در چنین زمانی از این لحاظ مراقبت بیشتری از مادر و کودک بعمل آورد.
کودک پس از سپری کردن دوران جنینی، پا به عرصه جهان می گذارد. آغاز تولد او با شور و حال خاصی از سوی اطرافیان همراه می باشد.
لحظه تولد، زمان باشکوهی برای والدین بشمار می رود؛ زیرا آنها پس از گذراندن مدت بارداری، در انتظار کودکی شاداب و سالم می باشند که سکوت خانه شان را بشکند و با خنده و گریه هایش، تحولی در زندگی آنان بوجود آورد.
تولد کودک بیانگر رشد و تکامل او و سازگار شدنش با محیط بیرون از رحم مادر می باشد.
بطور یقین اگر کودک آمادگی کافی برای ورود به این جهان را نداشته باشد، با مخاطراتی روبرو خواهد گردید؛ اما خداوند مهربان براساس لطف بی نهایتش، در این مدت او را چنان آماده ورود به این جهان می نماید که کوچکترین ناراحتی برای کودک بوجود نیاید.
در زمینه تولد کودک و ویژگیهای این مرحله، مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند:
«آنگاه که آفرینش کودک کامل گردد، بدنش سخت شود، پوستش بتواند با هوا سازگاری کند و چشمانش توان دیدن نور را داشته باشد، مادرش را درد زاییدن می گیرد و درد چنان بر او سخت می آید که جنین از فشار درد بیرون می افتد.
چون کودک متولد گشت همان خونی که غذایش بود، اینک با رنگ و بویی جز آنچه بود و در شکل غذایی دیگر، از پستان مادر سرازیر می شود. این غذا برای نوزاد از همه چیز سازگارتر است. وقتی که کودک به دنیا آمد، زبان خود را به نشانه خواستن غذا، بیرون می کند و پیرامون دهان می چرخاند. در این زمان پستانهای مادرش را که همچون دو مشک از سینه او آویخته، می یابد و تا زمانی که تن او تر و درونش ظریف و اعضایش نرم است، از آن شیر می نوشد. »(24)
خداوند متعال با نظر لطفی که به مخلوقات خود دارد بی آنکه کودکتوانی برای تلاش روزی داشته باشد، غذای او را در داخل رحم مادر از خون مادر تأمین می کند و پس از متولد شدن در سینه مادر به گونه دیگر غذا را برای کودک آماده می نماید. اکنون مسافر تازه از راه رسیده،قدم به این جهان نهاده است. او هیچگونه شناختی از محیط ندارد. حتی صدای والدین و اطرافیان و صدای محیط برایش تازگی دارند. محرکات محیطی نمی توانند او را تحریک کنند. محرکات این جهان برای او نامأنوس است؛ زیرا او از عالم سکوت به عالم پرهیاهو قدم نهاده است. او به عالمی سفر کرده است که هیچ آگاهی از آن ندارد؛ اما خداوند متعال به او استعدادی عطا فرموده است که براساس تکامل و شکوفا شدن آن استعداد، به شناخت همه آنها خواهد رسید.
زندگی آغاز شده است و او با تمام توان خود می خواهد جایی برای خود در این جهان باز کند.
اگرچه او نمی تواند با افراد این جهان رابطه برقرار کند، اما ضمیر او هر آنچه که در محیط وی اتفاق می افتد، به خوبی ثبت می کند. کوچکترین محرکات محیطی می تواند در روان او اثر بگذارد؛ زیرا او دارای احساس است اما ادراک در او وجود ندارد که به محرکات محیطی پاسخ نشان دهد.
پی نوشت ها :
9- ایاکم و تزوج الحمقاء فانّ صحبتها بلاءٌ و ولدها ضیاعٌ(الحدیث، جلد سوم، ص 363)
10- تخیروا لنطفکم فانّ النساء یلدن اشباه اخوانهن و اخواتهن(نهج الفصاحه، ص 33)
11- انظر فی ایّ شیء تضع ولدک فانّ العرق دساسٌ(الحدیث، جلد سوم، ص 359)
12- لا تنکحوا القرابة القریبة. فانّ الولد یخرج ضاویاً(پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، ص 188)
13- انه لیس من احدٍ الا بینه و بین آدم تسعةٌ و تسعون عرقاً کلها تضرب فی النسب فاذا وقعت النطفة فی الرحم اضطربت تلک العروق تسأل الله الشبه لها. فهذا من تلک العروق التی لم تدرکها اجدادک و لا اجداد اجدادک، خذ الیک ابنک. (الحدیث، جلد سوم، ص 360)
14- لا تزوجوا النساء لحسنهنّ، فعسی حسنهن ان یردیهن، و لا تزوجهن لاموالهن، فعسی اموالهن ان تطغیهن، و لکن تزوجوهن علی الدین(میزان الحکمه، ج5، ص 2255)
15- زوجها من رجلٍ تقیّ، فانه ان احبها اکرمها و ان ابغضها لم یظلمها(میزان الحکمه، ج5، ص 2257)
16- فانّ الرجل اذا اتی اهله بقلبٍ ساکنٍ و عروقٍ هادئة و بدنٍ غیر مضطرب استکنت تلک النطفه فی الرحم فخرج الرجل یشبهُ اباه و امهُ. (الحدیث، جلد دوم، ص 115)
17- فاوّل ذلک مأیدّ بربه الجنینُ فی الرحم و هو محجوبٌ فی ظلمات ثلاث: ظلمة البطن و ظلمةُ الرحم و ظلمه المشیمة. حیثُ لا حیلة عنده فی طلب غذاء و لا دفع اذی، و لا استجلابَ منفعة و لا دفع مضرة، فانه یجری الیه من دم الحیض ما یغذوه کما یغذو الماء النبات فلا یزال ذلک غذاءهُ. (بحارالانوار، جلد سوم، ص 62)
18- انّ الله تبارک و تعالی یقول فی کتابه «لقد خلقنا الانسان فی کبد»یعنی منتصباً فی بطن امه مقادیمه الی مقادیم امه و مواخیرهُ الی مواخیر امه، غذاءه مما تأکل امهُ و یشربُ مما تشربُ(پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، ص 206)
19- انّ احدکم یجمع خلقه فی بطن امه اربعین یوماً نطفهً، ثمّ یکونُ علقةً مثل ذلک ثم یکون مضغةً مثل ذلک ثم یبعت الله الیه ملکاً و یؤمر باربع کلماتٍ و یقال له: اکتب عمله و رزقه و اجله و شقّیٌ او سعیدٌ ثم ینفخ فیه الروح(نهج الفصاحه، ص 326)
20- اذا تمت النطفة اربعة اشهر بعث الیها ملکاً فنفخ فیها الروح فی الظلمات الثلاث فذلک قوله تعالی: «ثم انشأناه خلقاً آخر»یعنی نفخ فیه الروح. (اصول وافی، جلد اول، ص 266)
21- اطعموا المرأة فی الشهر الذی تلدُ فیه التمر فانّ ولدها یکون حلیماً تقیاً(پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، ص 207)
22- اطعموا حبالاکم اللبان: فان یکُ فی بطنها غلامٌ : خرج زکیّ القلب شجاعاً و ان تکن جاریة: حسن خلقها و خُلقها(اسلام و روانشناسی، ص 62)
23- اطعموا حُبالاکم السفر جل فانه یُحسّن اولادکم(پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، ص 207)
24- اذا کمُل خلقه و استحکم بدنه و قوی ادیمهُ علی مباشرة الهواء و بصره علی ملاقات الضیاء هاج الطلق بامة فازعجهُ اشدُ ازعاج، و اعنفه حتی یولد، و اذا ولد صرف ذلک الدم الذی کان یغذوه من دم امه الی ثدییها فانقلب الطعمُ و اللون الی ضرب آخر من الغذاء، و هو اشدُ موافقةً للمولود من الدم فیوافیه فی وقت حاجته فحین یولد قد تلمظ و حرّک شفتیه طلباً للرضاع فهو یجد ثدیی امه کالا داوتین المعلقتین لحاجته الیه فلا یزال یعتذی باللبن مادام رطب البدن ریق الامعاء، لیّن الاعضاء(بحارالانوار، جلد سوم، ص 62)
منبع:ژاله فر تق? /ترب?ت فرزند ازد?دگاه مکتب اسلام /انتشارات ن?کان کتاب /زنجان 1384