ماهان شبکه ایرانیان

کند و کاوی در مسئله حجاب

چکیده: نویسنده با مروری نه چندان عمیق و مستند، آیات قرآن درباره حجاب را بررسی و با معنای واژه «خِمار» مفرد «خُمُر» و «جلباب» مفرد «جلابیب» که در قرآن آمده، مدعی هستند که هیچ دلیل قرآنی روشنی نسبت به اینکه زنان باید سر و موی شان را از نامحرم بپوشانند، نداریم؛ بلکه تکیه قرآن بر پوشاندن برجستگی ها و زیبایی های بدن در مقابل نگاه های آلوده مردان است.

اینترنت؛ 6 فروردین 1384

چکیده: نویسنده با مروری نه چندان عمیق و مستند، آیات قرآن درباره حجاب را بررسی و با معنای واژه «خِمار» مفرد «خُمُر» و «جلباب» مفرد «جلابیب» که در قرآن آمده، مدعی هستند که هیچ دلیل قرآنی روشنی نسبت به اینکه زنان باید سر و موی شان را از نامحرم بپوشانند، نداریم؛ بلکه تکیه قرآن بر پوشاندن برجستگی ها و زیبایی های بدن در مقابل نگاه های آلوده مردان است.

اگر قرار باشد در مورد روشن شدن مسئله لباس و پوشش زنان به روایت، سنت و مستندات رایج فقهی بسنده کنیم، این مسئله هیچ گاه برای امثال ما که فقیه نیستیم روشن نخواهد شد، مگر آنکه اول میان متن سنت و متن قرآن تفاوت قائل شویم. امروز طبقه فرهنگی میانه ای پدید آمده است که می خواهد جدای از فتاوا و جدای از مسئله تقلید، خودش هم معنای حرمت ها را بفهمد. آنچه در پی می آید نه حکمی شرعی و نه استنباطی فقهی است؛ بلکه به عنوان کند و کاو پژوهشی ای است که با متن قرآن سر و کار دارد.

نقطه کانونی در شکل گیری مضامین فقهی دورانی بوده است که با روزگار صدر اسلام فاصله ای جدی و تفاوتی بنیادی داشته است. به جز متن قرآن، هیچ اثر مکتوب و مستندی که تدوین آن به پیش از دوره بنی عباس مربوط باشد در دست نداریم. از این جهت می توان احتمال داد که همه متون فقهی، فلسفی، کلامی، عرفانی و ... بیشتر مناسب با ساختار امپراطوری اسلامی شکل گرفته است.

دوم اینکه متن قرآن را نیز نمی توان به درستی فهمید؛ مگر با شناخت معیارهای زبانی همان روزگارِ بعثت در حجاز، که البته این نیز کار چندان آسانی نیست؛ زیرا بسیاری از واژگان در طول تاریخ و به ویژه در دروه 550 ساله امپراطوری عباسیان، معناها و مصداق های متفاوتی از اصل خود پیدا کرده اند.

نکته سوم اینکه اگر آیاتی را که امروزه مربوط به حجاب می دانند، با دقت و با همان معیارهای زبانی دوره بعثت مطالعه شود، درمی یابیم که در هیچ کجای قرآن نیامده است که زنان باید موی سر خود را بپوشانند؛ اما این هست که زنان مؤمن سعی کنند تا پوشش و رفتارشان به گونه ای باشد که مردان بیگانه در آنان طمع نکنند.

چهارم، از بررسی آیات قرآن و با توجه به شرایط زمانی و مکانی حجاز در هنگام بعثت چنین برمی آید که لباس برای زنان، یک شکل ویژه تثبیت شده ای نداشته است؛ بلکه بسته به موقعیت زنان در برابر مردان، متفاوت بوده. همچنین مهم ترین کسی که می توانسته این موقعیت ها را تشخیص داده و متناسب با آن، جاذبه های جنسی خود را پوشیده نگاه دارد، خود زن بوده است. بنابراین می توان گفت که پوشش برای زن امری نسبی بوده است و هنوز هم می تواند باشد.(1)

نکته آخر اینکه به نظر می رسد که طرح مسئله پوشیدن زنان از سوی قرآن، ارائه راهکاری است برای مردان و زنانِ آزادی که به امر متعالی ایمان آورده و دوست دارند خود را از گزند آشوب های جنسی و نگاه های گزنده مردان هوسران برکنار نگه دارند.

در قرآن دو مورد از آیات هست که درباره نوع رفتار و پوشش زنان به تصریح در آن سخن رفته است. یکی آیات 30 و 31 سوره نور و دیگری آیات 57 و 58 سوره احزاب. در آیه 53 سوره احزاب به مؤمنان در مورد خانه پیامبر خطاب آمده است که بی اجازه وارد خانه رسول نشوند و اگر از زنان پیامبر چیزی خواستند، از همان پس پرده «مِنْ وَراءِ حِجابٍ» حاجت خود را بگویند. نکته جالب توجه در این آیه آن است که مردان باید از پس حجاب با زنان سخن گویند. به تعبیر دیگر، اگر حجاب پوششی برای زنان می بود، طبعا به زنان توصیه می شد که حجاب خود را حفظ کنند؛ در حالی که در قرآن چنین چیزی دیده نمی شود.

در آیه 31 سوره نور آمده «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ؛ و خمارهای خود را بر گریبان های خود برزنند». «خُمْر» جمع خِمار است. کلمه خِمار از ریشه «خَمر» گرفته شده است. مسکرات را به آن دلیل خمر گفته اند که هوشیاری را می پوشاند. همچنین هر پارچه یا پوست دباغی شده که پوششی برای چیزی یا جایی محسوب شود، «خِمار» نامیده می شود. به تعبیر دیگر، «خِمار» به معنای «مقنعه، روسری یا چادر» نیست مگر آنکه آن را بر سر نهند؛ آن گاه طبعا نامش «مقنعه روسری» خواهد بود. اما در آیه فوق سخن بر سر این نیست که خِمار خود را تا روی سینه ها بکشانند؛ بلکه می گوید خمار خود را بر روی سینه زنند. به تعبیر دیگر، اگر در آیه فوق به جای حرف «علی» (بر روی) از حرف «الی» (تا) استفاده شده بود، می توانستیم چنین استنباط کنیم که پارچه ای را به عنوان روسری استفاده می کردند و حالا در این آیه می گوید ادامه همان پارچه یا روسری را تا روی سینه ها پایین آوردند. اما در این آیه نه از واژه مقنعه استفاده شده است و نه از حرف «الی». حتی به نظر می رسد که واژه مقنعه، نامی متأخر نسبت به زمان بعثت باشد.

از قراین چنین برمی آید که وضعیت لباس در آن روزگار برای مردم آن سامان، به ویژه برای مردم بدوی و صحرانشین، بسیار ساده و ابتدایی بوده است. به نظر می رسد که نام های مربوط به لباس و پوشش، در فرهنگ و زبان آن روزگار نسبت به دوره های بعد، چندان زیاد نباشد. احتمالاً در عرف معمولی آن زمان، هر زن و مردی با یک پیراهن بلند که بر تن می کرد، دارای لباس محسوب می شد. اگر این پیش فرض ها را مورد تأمل قرار دهیم، می توانیم اهمیت آیه فوق را درباره قرار دادنِ پوشش اضافی در روی گریبان و سینه ها درک کنیم. همچنین تفاوت لباس های چسب و تنگ را با لباس های نسبتا گشادتر (جلباب) می توانیم دریابیم.

نکته دیگری که مورد غفلت قرار گرفته این است که بنا به گزارش هایی از تاریخ ادبیات عربِ قبل از اسلام، نقل تذکره ها و سیره ها، تا هنگام بعثت و همچنین در زمان زنده بودن پیامبر، اغلب مردان گیسوان بلند خود را داشتند. بنابراین، شاید بتوان گفت که آنچه در میان مرد و زن تفاوت عمده ای برای نشانِ جنسیت ایجاد می کرده و زینت ویژه زن محسوب می شده، موی سر نبوده است؛ بلکه برجستگی بخشی از اندام زن بوده که با لباس معمولی آن زمان و به هنگام راه رفتن جلب توجه می کرده است و احتمالاً به همین سبب استفاده از پوششی اضافی به نام «خِمار» و بستن آن روی گریبان و سینه ها می توانسته این زینت ویژه زن را پوشش بیشتری دهد و از تحریکات جنسی در برابر نگاه های دیگران بکاهد. در ادامه این آیه، سلسله مراتبی را درباره مواجهه زنان با مردان، بدون استفاده از «خِمار» برمی شمارد که به نظر می رسد در این ترتیب، نوعی نسبی گرایی در مواجهه زن با دیگران نهفته باشد.

توصیه ای دیگری که پس از شمردن این مراتب به زنان شده است اینکه: «وَلاَ یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ»(2). این جمله با آنکه بسیار مختصر بیان شده، اما چنان همه جانبه و مفید است که می تواند گونه های مختلفی از اطوارهای زنانه را واگوید که دوست دارد به طریقی خود را بنمایاند؛ مانند زنی بدوی که با پایکوبی هایش و به صدا درآوردن خلخال های پایش، دیگران را متوجه خود کند، تا خود را به آنان بنمایاند.

آیه دیگری در سوره احزاب آمده است. ای پیامبر، بگو به همسرانت. و به دخترانت و به زنان مؤمنین که فروگیرند برخود از جلابیب «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبیبِهِنَّ»(3). این نزدیک تر است برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند و خداوند آمرزنده و مهربان است.

نکته های مبهمی در این آیه وجود دارد که گشودن آن کار چندان آسانی نیست. از جمله اینکه «جلباب» در آن روزگار به چه چیزی گفته می شده است؟ آیا واقعا جلباب نوع خاصی از لباس بوده. این لفظ از ریشه «جلب» می باشد و اگر جلباب به معنای پوششی گشاد باشد که برجستگی های بدن را ننمایاند و جلب توجه دیگران را نکند، باز هم هیچ اشاره ای نیست که زنان موی سر خود را بپوشانند یا نپوشانند.

نکته دیگر آیه فوق آن است که در شهر کوچکی مثل مدینه آن روزگار که همه آدم ها حتی به اسم می توانستند یکدیگر را بشناسند، زنان رسول و زنان مؤمنین به چه چیزی باید شناخته می شدند که مورد تهمت، و آزار قرار نگیرند. به نظر می رسد که در اینجا منظور از شناخته شدن، نوعی از شناخت از سوی دیگران نسبت به زن است که دیگران آن زن را از رفتار، گفتار و نگاهش به وقار و گرایش به پاک دامنی بشناسند؛ نه تنها اینکه مثلاً بشناسند که این زنِ فلانی است و چون زن فلانی است کسی به او کاری نداشته باشد.

با توجه به آنچه گذشت، شاید بتوان گفت که پوشش برای زنان و مردان، هم امری نسبی بوده است و هم اختیاری. یعنی به همان گونه که ایمان برای تعالی یافتن، امری اختیاری و ارادی است، طبعا انتخاب ملزومات و راهکارهای متناسب برای رسیدن به تعالی هم مبتنی بر همان ایمانی خواهد بود که زن یا مرد اراده کرده است. اجبار برای مرد یا زنی که ایمانی به تعالی یافتن ندارد، موجب اعتلای او نمی شود.

اشاره

1. آقای طهماسبی می گوید سخن من نه حکمی شرعی است و نه استنباطی فقهی، و می خواهد جدای از فتاوا و مسئله تقلید، معنای دقیق حکم حجاب را بفهمد.

در مقام عمل، هر شخص یا صاحب نظر و مجتهد است که طبق نظر خود عمل می کند و یا در غیر آن صورت، مقلّد است و باید طبق نظر کارشناس و خبره عمل کند. اما البته این نکته و حکم عقلی و شرعی به معنای این نیست که شخصی در معنای احکام و آیات قرآن تأمل و اندیشه نکند؛ بلکه بر هر مسلمان و تالی قرآنی لازم است که در فهم قرآن بیندیشد.(4) ولی باید توجه داشت فهم ابتدایی و خام و ساده ای که با اطلاعات محدود و ناقص خود از آیات پیدا می کنیم، سخن آخر نیست و معلوم نیست صحیح باشد. بنابراین باید به خبره عرضه شود تا حک و اصلاح گردد، نه اینکه مبنای قضاوت نهایی ما قرار گیرد.

2. در ادامه آمده است «نقطه کانونی در شکل گیری مضامین فقهی دورانی بوده است که با روزگار صدر اسلام فاصله ای جدی و تفاوتی بنیادی داشته است». اما کسانی که با تاریخ تفسیر و فقه و حدیث، آشنایی اندکی داشته باشند، می دانند که این دوران با صدر اسلام و تاریخ پیامبر و گردآوری قرآن گره خورده است. روایات احکام و فقه از راویان حدیث و از منبع علم امامان معصوم علیهم السلام صادر شده و بعد از دوران ائمه هم به عالمانی مثل مرحوم شیخ صدوق، مفید، کلینی، طوسی و مانند آنها می رسد.

سپس می گوید: «به جز متن قرآن هیچ اثر مکتوب و مستندی که تدوین آن به پیش از دوره بنی عباس مربوط باشد، در دست نداریم...». درحالی که ما کتب حدیثی و رجالی و تاریخی ای داریم که حاصل اصول مکتوب در زمان ائمه معصومین علیهم السلام و قرن اول و دوم هجری است. گرچه در میان احادیث و تواریخ، روایات جعلی نیز مشاهده می شود، اما مطالب مسلم و روشن هم فراوان یافت می شود که بسیاری از آنها مورد قبول شیعه و سنی است، از جمله حکم و محدوده حجاب و مفاد آیات مورد بحث ایشان.

3. در نکته دوم می گوید: «متن قرآن را به درستی نمی توان فهمید؛ چرا که بسیاری از واژگان در طول تاریخ، معانی و مصادیق متفاوتی با اصل خود پیدا کرده اند». برخلاف نظر ایشان باید گفت غالب واژگان همان معانی گذشته خود را دارند. بله! برخی کلمات ممکن است معانی دیگری پیدا کرده باشند که با رجوع به منابع معتبر لغت، خصوصا لغت های قدیمی تر و تخصصی تر، می توان به معانی دقیق سابق آنها رسید. علاوه بر روایات و تفاسیر معتبر دست اول که شاهد خوبی برای معانی قبلی واژه ها هستند، اما مصادیق مختلف یک معنا، دخالتی در حقیقت یک معنا ندارد. علاوه بر اینها، توجه داریم که قرآن، معجزه و کتاب راهنمای جاوید برای همه انسان ها در همه اعصار است و این میسر نیست مگر با امکان فهم دقیق آیات آن.

4. اما درباره نکته سوم، قاطبه مفسرین بزرگ قرآن و فقها و نیز متدینان و زنان با ایمان در طول تاریخ بر این باور هستند که پوشاندن سر زن در مقابل نامحرم لازم است و این از ضروریات اسلام است. حتی در سایر ملل و مذاهب و فرهنگ ها هم تا دوران اخیر مشاهده می کنیم که پوشاندن سر زنان و حتی مردان، امری رایج و غالب بوده است.

5. درباره نسبی بودن پوشش زنان، باید پرسید مراد شما از نسبی بودن حجاب چیست. اگر مراد این باشد که میزان پوشش زن و اظهار زیبایی های خود نسبت به همسر و محارم و بیگانگان متفاوت است، این سخن صحیحی است و روایات ناظر بر قرآن هم مشخص کرده اند که زینت ظاهر برای نامحرم، فقط وجه و کفین است و احتمالاً سرمه و انگشتر همراه با آنها، و در مقابل محارم، محدوده بازتر و بیشتر و سپس در برابر شوهر که هیچ پوششی لازم نیست. اما اگر مراد این باشد چنان که از متن و پاورقی به دست می آید که زن در برابر بیگانه، اگر احساس کرد و لازم دید، خود را کامل می پوشاند و اگر لازم ندید می تواند پوشش کمتری داشته باشد، سخن غلطی است. چرا که نامحرم، نامحرم است، حتی اگر برادر شوهر و پسر عمو باشد، چه در شهر و کشور خود و چه در اروپا و سرزمین های کفر و بی دین، و بین آنها سسله مراتبی وجود ندارد. اساسا حجاب یک امر شخصی محض نیست و در درجه اول چنان که در آیات مورد بحث آمده حق الله است و در هر شرایطی نسبت به نامحرم باید مراعات شود.

6. اما راجع به اختیاری بودن حجاب که در ابتدا و انتهای مقاله آمده، نیمی از سخن ایشان صحیح است. بله! افراد مؤمن و آگاه برای سعادت و رسیدن به کمال خود، حجاب را با اختیار انتخاب می کنند و خود را حفظ می کنند. اما اینکه افرادی که حجاب را قبول ندارند یا حتی مؤمن و مسلمان نیستند، مجازند در یک جامعه دینی هر نوع پوششی داشته باشند، مخدوش است؛ چرا که حجاب و پوشش افراد، چه مرد و چه زن، علاوه بر حیثیت فردی، حیثیت اجتماعی و تأثیر روحی و روانی هم بر ناظران دارد و زمانی که حدود قرآنی و دینی حجاب مراعات نگردد، سلامت و سعادت جامعه لطمه می بیند. علاوه بر ضررهای جسمی، مادی، خانوادگی و دیگری که این بی مبالاتی به دنبال دارد، تجاوز به حریم ایمان دیگران نیز هست.

7. ایشان از آیه شریفه «وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَعًا فَسْءَلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٍ»(5) استفاده می کنند که حجاب پوششی برای زنان نیست؛ بلکه بیرون از وجود آنها مانند یک پرده است. درحالی که برداشتی منحصر به فرد و عجیب است. این آیه علاوه بر حد حجاب که آیات و روایات فراوان بر آن دلالت دارد، حریم بیشتری برای سلامت رابطه زن و مرد قائل می شود و می گوید در هنگام مطالبه یک شی ء، لازم نیست مسلما با نامحرم و زنان رودررو شوید؛ بلکه یک ظرف یا لباس را مثلاً از پس پرده هم می توانید بگیرید.

8 . اما سخن ایشان در مورد خِمار، مناقشات متعددی دارد. وقتی سخن بدون مراجعه حتی به کتب معتبر لغت یا تفسیر و کلمات اصولی و بنیانی علم باشد، چنین بیراهه خواهد رفت. اول، ایشان هیچ منبع و مدرکی در مورد برداشت لغوی و استفاده تاریخی خود ارائه نمی دهد. دوم، خُمُر جمع خِمار است. ریشه این کمله با خَمر یعنی شراب یکی است. خمر، ویژگی سیاهی و تیرگی عقل را به دنبال می آورد و شاید خِمار چون به رنگ سیاه و تیره دارد، به این نام خوانده شده است.(6) در مورد معنای خِمار در المصباح المنیر آمده: لباسی است که زن به وسیله آن سر خود را می پوشاند؛ مجمع البحرین طریحی، خِمار را به مقنعه معنا کرده است؛ چنان که شیخ طوسی(7) هم همین گونه معنا کرده است و در برخی روایات، تعبیر «قناع» آمده است. سوم، شیعه و سنی نقل کرده اند که به دنبال نزول این آیه، زنان انصار هر یک مقنعه ای مشکی به سر کردند؛ گویا بالای سر آنها کلاغ نشسته است.(8)چنان که گفته شد، فهم مفسرین و راویان و متشرعه در طول تاریخ، پوشاندن سر توسط خِمار یا مقنعه تا روی گردن و سینه است.

در مورد نام های لباس و مطلب نویسنده، در تفسیر مجمع البیان از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روایتی نقل شده که پوشش زن را در برابر نامحرم، مرکب از چهار نوع لباس ذکر می کند:(9) «دِرع و خِمار و جلباب و ازار»؛ یعنی پیراهن، مقنعه، چادر و ازار که لباسی مانند دامن یا لنگ یا مقداری بلندتر از اینهاست.

چهارم، راجع به اینکه حرف «علی» در آیه آمده نه «الی» می گوییم در تعابیر مشابه آیه کلماتی است که روی سر بودن خِمار را نشان می دهد. برای مثال در روایتی، حجاب حضرت فاطمه چنین نقل شده: «لاثت خِمارَها علی رأسها و اشتملت بجلبابها؛ مقنعه را بر سر پیچید و چادر را به خود پیچیدند».(10) تمام بدن و هیکل و سرت را بپوشان.(11) در روایت دیگری پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به حضرت زهرا، هنگامی که شخصی نامحرم می خواهد وارد منزل شود، می فرمایند: «زیادی ملافه ات را بگیر». پنجم، نویسنده محترم و خوانندگان منصف داوری کنند که موی سر چه میزان در زیبایی و مطلوبیت یک زن مؤثر است و چقدر زنان به آلایش مو و مدل و رنگ آن اهمیت می دهند و دیه آن در احکام شرعی چقدر است و اموری از این قبیل. همه اینها حاکی از تأثیر زیاد موی زن در جذابیت او دارد و به همان ملاکی که ایشان در مقاله قبول کرده اند، یعنی حفظ زنان از نگاه آلوده مردان بیگانه و فراهم آوردن راه تعالی و سعادت، باید پوشاندن مو را هم در محدوده حجاب بانوان قرار داد.

9. اما راجع به «جلباب» و اصرار نویسنده بر معلوم نبودن معنای آن و اینکه دلالتی بر پوشاندن سر و مو وجود ندارد، نکاتی مغفول مانده است.

الف) «جلابیب» جمع «جلباب» است که در کتاب های معتبر لغت مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسیط به «ملحفه» معنا شده است. فیّومی در المصباح المنیر می نویسد: «ملحفه پوشش گسترده ای است که زن خود را در آن می پیچد». مفسران بسیاری مثل شیخ طوسی در تفسیر تبیان، بیضاوی در تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، بر فراگیر بودن جلباب نسبت به کل سر و بدن تصریح می کنند.

درباره جلباب دو نظر دیگر هم آمده که گرچه صحیح نیستند، اما این دو نظر هم در اینکه جلباب سر را می پوشاند مشترک اند. فیّومی در المصباح المنیر می گوید: «جلباب لباسی است که از خمار یا مقنعه بزرگ تر و از رداء کوچک تر است؛ یعنی از سر تا بخشی از پا را می پوشاند». راغب اصفهانی هم در مفردات، جلباب را همان خمار و مقنعه تعریف می کند که باز هم پوشاندن سر، حداقل آن است. عبارتی هم که در مورد حجاب حضرت زهرا گذشت سرتاسری بودن جلباب را تأیید می کند؛ چرا که واژه «اشتمال» دربرگرفتن کامل یک چیز است. روایت راجع به چهار نوع لباس زن هم نشان می دهد که خمار و جلباب دو لباس متفاوت هستند.

ب) در آیه آمده «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبیبِهِنَّ»(12) در تفاسیری مانند آلوسی و کشاف راجع به واژه «ادناء» آمده است: «مراد قرار دادن جلباب در بالای ابرو و جمع و جور کردن و قرار دادن گوشه های جمع شده آن در بالای بینی است». بنابراین پوشاندن سر امری مسلم است.

ج) در کتاب های واژه های قرآنی و تفاسیر فارسی گذشته هم جلباب به چادر معنا شده است. مناسب بود نویسنده سری به برخی از این کتب می زد، از جمله لسان التنزیل تألیف قرن 4 و 5 هجری، ص 103 به اهتمام مهدی محقق؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، جلد 8، صفحه 191، ذیل آیه 59 سوره احزاب و کتاب نثر طوسی از میرزا ابوالحسن شعرانی.

د) جلباب از ریشه جُلب به ضم است نه جَلب و جُلب به معنای تیرگی و سیاهی چون جلباب پوشش تیره و سیاه بوده است، به این نام خوانده شده است.(13)

10. ختام سخن ما توصیه به صاحبان قلم و سایت و وبلاگ و مانند اینها این است که در طرح مطالب و انظار خود دقت و تتبع و مطالعه بیشتری کنند تا به خطا نروند و نبرند. خصوصا در مسائلی که مربوط به حوزه دین و معنویت انسان هاست. انسان عالم و فهیم امروز برای پیش بردن کاروان علم و تحقیق، نمی تواند خود را بی نیاز از میراث عظیم و غنی گذشتگان ببیند و از صفر آغاز کند.



1. امروز که حکومت طالبان در افغانستان برچیده شده و حجاب برای زنان آزاد است، باز هم شاید حدود 90% زنان افغان در آن ولایت خود را ناگزیر می بینند از بُرقُع استفاده کنند تا از گزند این و آن و از نگاه هیز مردان محفوظ بمانند. درحالی که برخی از همان زنان وقتی به اروپا سفر می کنند و در شهرهای اروپایی رفت و آمد می کنند، حتی از روسری هم استفاده نمی کنند؛ زیرا موردی برای آزار دیدن از آن گونه نگاه وجود ندارد.

2. نور: 31

3. احزاب: 59

4. نساء، 4:82 و محمد،؟؟؟: 24

5. احزاب،؟؟:53

6. العین، از خلیل و اقرب الموارد، ذیل عنوان خمر

7. تفسیر تبیان، ج 7، ص 43

8. زمخشری، تفسیر کشّاف ج 3، ص 231؛ صحیح النجاری، شرح العسقلانی، ج 8، ص 49؛ تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 284 و حسین مهدی زاده، حجاب شناسی، چاپ دوم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، قم، 1382، ص 67و68

9. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج 7، ص 155

10. شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 98

11. حر عاملی، وسائل الشیعه، ابواب مقدمات نکاح، باب 120، حدیث 3

12. الاحزاب، ؟؟: 59

13. برای توضیح و تفصیل بیشتر مطالب بنگرید ب «حجاب شناسی»، حسین مهدی زاده، ص 6877 و 5362

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان