گفت وگو با حجة الاسلام صادق لاریجانی
ایران، 9/12/79
چکیده:
در این گفت وگو به بررسی پاسخ سؤالاتی در زمینه اثبات پلورالیسم دینی و قرائت های مختلف از دین از طریق اختلاف فتاوی پرداخته می شود و با فرق نهادن بین این دو موضوع و بررسی اختلاف فتواها ادعای مذکور مردود شمرده می شود. همچنین صامتیت قرآن و ناطقیت ائمه اطهارعلیهم السلام که در نهج البلاغه آمده است مورد بررسی قرار می گیرد و نهایتا نتیجه گرفته می شود تمام مراتب قرآن برای مردم روشن نیست اما مرحله یا مراحلی از آن قابل دست یابی مردم می باشد و در آخر به این موضوع پرداخته می شود که مساله پلورالیسم دینی را از نگاه درون دینی هم می توان بررسی کرد.
آیا می توان از اختلاف فتوای فقها یا نظرات مختلفی که بزرگان فلسفه دارند، کثرت گرایی دینی را نتیجه گرفت؟
اصل اختلاف فتوای فقها را کسی منکر نیست; بلکه حساسیت در قرائت های مختلف از دین، بر سر نسبی گرایی کلی است که آیا ما هیچ فهم مشترکی داریم یا نه؟ ما می گوییم تاریخ فقه و معارف و تاریخ ضروریات کلامی شاهد بر آن است که ما مشترکات فراوانی داریم.
آیا می توان گفت اشتراکاتی که فقها و متکلمان دارند زاییده اشتراکاتی است که در پیش فرض ها دارند که اگر در آن پیش فرض ها اختلاف پیدا کنند، فتوا هم عوض می شود؟
این درست است، ولی نمی توان گفت پیش فرض ها تماما قابل خدشه و تغییرند; مثلا یکی از پیش فرض ها، مساله پیش فرض های زبانی در فهم محاورات است که انکار آن نه تنها مایه بسته شدن باب فهم کتاب و سنت است، بلکه در فهم عادی نیز همین طور است; زیرا ما زمانی حرف همدیگر را می فهمیم که این الفاظ، طبق یک قرارداد و بنای عقلایی، کاشف از یک معنایی باشد که القا می کنیم. پس برخی از پیش فرض ها قابل رفع ید نیست و به همین دلیل است که می توانیم حرف یکدیگر را بفهمیم. مثلا فرض کنید اینکه قرآن حق است یک پیش فرض است که در صورت انکار آن نمی توانید بگویید که من مسلمان هستم. همچنین است توحید. بنابراین پیش فرض های ثابتی وجود دارد که نتیجه آن فهم های مشترک می شود.
تفاوت میان کثرت گرایی دینی و قرائت های مختلف از دین چیست؟
دو بحث است: یکی کثرت گرایی در خود دین و دیگری کثرت گرایی در فهم دین که این عین نظریه قرائت پذیری است.
اگر شریعت صامت نیست، چرا در نهج البلاغه به قرآن «کتاب الله صامت » و به معصوم «کتاب الله ناطق » اطلاق شده است؟
هرچند ممکن است در تفسیر کلام امیرالمؤمنین در نهج البلاغه در این باره اختلاف باشد، اما واقعیت آن است که ائمه ظهورات کتاب را حجت دانسته اند و مسلمانان می توانسته اند به قرآن استشهاد کنند و در روایات ما در باب عرضه اخبار به کتاب الله و در باب تعارض و... ادله ای داریم که می گوید روایات زمانی معتبرند که مخالف کتاب الله نباشند; پس می شود زمانی مخالفت را فهمید و نفرموده اند فقط از امام سؤال کنید. پس معلوم می شود رجوع به کتاب الله و ظواهر آن حجت فی الجمله است و ما نمی توانیم بگوییم به طور کلی صامت است و این روایات کم نیستند و علما و اصولیون به آن عمل کرده اند. بنابراین باید دید معنای این سخن چیست. شاید معنا این باشد که قرآن با تمام بطون خود برای ما حاضر نیست و روایاتی در تایید این معنا داریم که ائمه خودشان را صاحب تاویل می دانستند. اینکه قرآن خود را «تبیان کل شی ء» و یا «بیان للناس » معرفی می کند، اگر قرآن صامت باشد، چه چیزی برای ما دارد؟ آیا چیزی که صامت است بیان می شود؟ معلوم می شود منظور از صامت بودن قرآن، جمیع مراتب آن نیست; بلکه مرتبه ای از قرآن برای همه بعد از فحص و تحقیق حجت است.
آیا کثرت گرایی دینی از منابع دینی قابل استنباط است؟ یا فقط باید از شیوه برون دینی استفاده کرد؟
کسانی که بحث نسبی گرایی را مطرح می کنند، نگاه بیرون از دین دارند و مدعی اند دعاوی قبض و بسط، دعاوی نسبی گرایی دینی، بیرون دینی و از سنخ معارف درجه دوم است; ولی واقعیت این است که کثرت گرایی به معنای نسبی گرایی، هم حث برون دینی دارد و هم درون دینی. به اعتقاد بنده آیات متعددی دلالت می کند که نسبی گرایی مطلق در فهم دین حرف باطلی است; مانند آیه «هذا بیان للناس ». اگر بنا باشد هر فهمی از قرآن، بشری و مخلوط یا خطا باشد، «بیان للناس » درست نمی شود. آیات و روایاتی که امر به پیروی از نبی می کند اگر ما نمی توانیم به فرمایشات پیامبر واصل شویم، اتباع از نبی چه معنا دارد؟ لذا ما می توانیم به مرتبه ای از کلام پیامبر و کلام خدا واصل شویم.
آیا تکافؤ ادله در حقانیت ادیان، کثرت گرایی دینی را اثبات نمی کند؟
خیر; زیرا اولا ما می توانیم دین خود را به طور قاطع اثبات کنیم و لازمه آن نفی ادیان دیگر است; بنابراین اصل پیش فرض سؤال درست نیست; ثانیا پلورالیسم می خواهد بگوید همه ادیان راهی به واقعیت دارند; اما تکافؤ ادله نمی تواند این را ثابت کند; زیرا تکافؤ ادله تنها می گوید ما هیچ کدام دلیل متقن نداریم و این ثابت نمی کند که همه ادیان حقند. همچنین تکافؤ ادله که واقعیت را تغییر نمی دهد. تکافؤ ادله هم که باشد، جمع نقیضین ممکن نیست. یک دین می گوید تثلیث درست است; دیگری می گوید درست نیست.