ماهان شبکه ایرانیان

تحلیلی تطبیقی از قیام امام حسین (ع) و قیام امام خمینی (س)

تاریخ زندگی بشر حاکی از آن است که هر هنگام که جوامع را نابسامانی فرهنگی و اجتماعی فراگرفته است، پیامبران و مصلحان به

مقدمه:

تاریخ زندگی بشر حاکی از آن است که هر هنگام که جوامع را نابسامانی فرهنگی و اجتماعی فراگرفته است، پیامبران و مصلحان به

 

دستور خداوند در جهت هدایت مردم و نجات و اصلاح جامعه اهتمام ورزیده اند.

اسلام به عنوان کاملترین دین الهی بر محمد (ص) نازل شد تا هم جامعه زمان وی اصلاح گردد و هم حاوی اصول دستورهایی باشد که برای آحاد بشر قابل اجرا در هر زمان پس از وی باشد و موجب هدایت و نجات جامعه گردد. در نوشته حاضر سعی بر آن است تا در یک بررسی تطبیقی از دیدگاه جامعه شناسی - تاریخی نشان دهیم که علت اساس قیام امام حسین (ع) تداوم و تجدید اسلام پیامبر (ص) است و قیام امام خمینی (ره) نیز با الهام از قیام امام حسین (ع) و در جهت تحقق اهداف آن به وقوع پیوسته

است. امام خمینی (ره) خود نیز فرموده اند:

"انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است".

فرض اساسی ما در این پژوهش این است که هر دوی این قیامها با عنایت از دستورهای کلی اسلام درباره اصلاح و تغییر جامعه به وقوع پیوسته اند و این دستورها برای همه زمانها قابل پیروی و تطبیق است. در این بررسی ما از روشی که توماس اسپریگن در کتاب "فهم نظریه های سیاسی" (1) پیشنهاد کرده است بهره برده ایم و بنابراین در بخش اول از دیدگاه جامعه شناسی - تاریخی آسیب های جامعه اسلامی را در زمان هر یک از دو رهبر بزرگ الهی مورد بررسی قرار می گیرد و در بخش دوم به راههای اصلاح و

شیوه هایی که این دو رهبر برای درمان آسیبها و اصلاح جامعه پیشنهاد می کنند اشاره شده است.

 

بخش اول

آسیبهای جامعه اسلامی در زمان قیام امام حسین (ع) و امام خمینی (ره)

هر مصلحی با توجه به تصوری که از وضع مطلوب جامعه دارد بر وضع موجود جامعه زمان خویش ایرادات و اشکالاتی وارد می داند و به نواقص و امراض خاصی در آن جامعه اشاره می کند و اینک به اختصار به آسیبها و ایرادات عمده جامعه اسلامی در زمان قیام امام حسین (ع) و قیام امام خمینی (ره) اشاره می شود. الگوی مطلوب جامعه در این نوشته جامعه اسلامی زمان پیغمبر (ص) در

 

نظر گرفته شده است.

 

1- آسیبهای اعتقادی و مذهبی

بررسی نحله های فکری واندیشه های دینی نشان می دهد که مهمترین علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامی بعد از رحلت حضرت رسول (ص) برداشت نادرست از دین و فهم غلط معارف اسلامی بوده است. عواملی که به بروز کژاندیشیها و گرایشهای قبیله ای منتهی گردید موجباتی را فراهم آورد تا کسانی که به مصادر خلافت دست می یافتند دین را وسیله توجیه حکومت و اهداف فردی و قومی خویش قرار دهند و جامعه اسلامی را برای مدت طولانی از منادیان واقعی توحید واندیشه های اصیل مکتب اسلام بدور نگهدارند. تحقق چنین امری وقتی میسر گردید که افرادی همچون علی (ع)، سلمان فارسی، عمار یاسر و ابوذر غفاری کنار گذاشته شدند. و افرادی همانند کعب الاحبار یهودی و ابوحریره ادعای مسلمانی کردند و مفتی اعظم جامعه اسلامی گشتند و حکم بر تکفیر و تسفیق افرادی چون صحابه نستوه رسول الله (ص)، ابوذر غفاری دادند و با جعل احادیث و تفاسیر وارونه سعی کردند تا اذهان مردم را نسبت به حقیقت دین و سیره پیامبر (ص) مغشوش نمایند. علاوه بر علمای درباری فرصت طلبان و زراندوزانی چون طلحه و زبیر برای حفظ منافع مادی و اقتصادی خویش علی (ع) را متهم به کفر می نمودند و مقدس مآبانی چون خوارج نهروان با تاویل آیات خدا بر علی (ع) شمشیر می کشیدند و همه اینها نشانگر این مطلب است که در آن زمان قشر عظیمی از مردم مسلمان در درک حقیقت دین و فهم معارف اسلامی با مشکل روبرو بوده اند و در چنین شرایطی بنی امیه حاکمیت در جامعه اسلامی را به دست می گیرند و برای توجیه حکومت خود به ترویج نوعی اندیشه تقدیری و جبرگرایانه می پردازند.اندیشه ای که احساس هرگونه مسئولیت اجتماعی را از انسان سلب می کرد و چون با استناد به نام خدا و اراده الهی صورت فریبنده ای داشت در ظاهر صحیح به نظر می آمد و در آستانه قیام امام حسین (ع) که با القائات علمای درباری و احادیث جعل پرورش یافته بودند به راحتی می پذیرفتند که اگر علی (ع) شکست خورد خدا نمی خواسته تا او بر مسند حکومت باقی بماند و اگر حزب اموی زمام امور مسلمین را در دست دارد خدا چنین موهبتی به آنان عطا کرده است و بنابراین هرگونه اعتراض و انتقاد بر علیه وضع موجود و حکومت اموی انتقاد و اعتراض بر قدرت و مشیت الهی است. در این زمان دین در امور فردی و عبادی خلاصه می گردد و بر صورت ظاهر جمعه و جماعات بیش از هر چیز دیگر تاکید می شود و بینش و روحیه مذهبی در میان اکثر قریب به اتفاق مردم به گونه ای مسموم و فلج شده است که نه تنها عاملی برای اصلاح و سازندگی جامعه به حساب نمی آید بلکه موجبات سکوت و تسلیم را نیز فراهم می سازد و صبر و سکوت تخدیر کننده ای را بر سرتاسر شبه جزیره عرب مستولی می گرداند. چنین اعتقادی مطلوب امام حسین (ع) نیست و امام با قیام خود تاکید بر این امر که می خواهند به اصلاح امت پیامبر (ص) و احیای سیره محمد (ص) و علی

 

(ع) بپردازند اولین اعتراض را براندیشه دینی رایج در جامعه زمان خود روا می دارند.

قبل از قیام امام خمینی (ره) هم ملاحظه می شود که جامعه در زمینه عقاید الهی و مذهبی دچار آسیبهای جدی است. برداشتهای دینی رایج به گونه ای است که دین به هیچ یک از امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه کاری ندارد و فقط امری است که به برخی از عبادات و اعمال فردی ختم می گردد و چنین برداشتی از دین همواره مطلوب طبقات حاکم بر جامعه بوده است و

به وسیله حکومتهای باطل در میان مردم رواج یافته است.

در آستانه قیام ایشان با توجه به وابستگی جامعه به جوامع بیگانه شرق و غرب، مسئله جدایی دین از امور سیاسی و اجتماعی شدت یافت و با توجه به خودباختگی و الگو قرار گرفتن جوامع غربی برای حکومت و زمامداران امور چهره جدیدتری به خود گرفت. به نظر امام خمینی (ره) جامعه اسلامی از صدر اسلام به این آسیب دچار بوده است و این مسئله در دوره اخیر به اوج خود

رسیده است چنانچه می فرماید:

"این یک نقشه شیطانی بوده است که از زمان بنی امیه و بنی عباس طرح ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده است، تایید این امر را کرده است و اخیرا هم که راه شرق و غرب به دولتهای اسلامی باز شده، این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مسئله شخصی بین بنده و خداست و سیاست از اسلام جداست و نباید مسلمان در سیاست دخالت کند و نباید

روحانیون وارد سیاست بشوند". (2)

رواج اندیشه جدایی دین از سیاست به دلیل اینکه هرگونه مسئولیت اعتقادی و اجتماعی را از افراد سلب می کرد با روحیه تسامح و راحت طلبی نیز سازگاری داشت و بسیاری از افراد برای حفظ منافع شخصی خود از هرگونه اندیشه ای که به تغییر وضع موجود منتهی گردد احتراز می کردند و لذا نقشه های شیطانی حکومت از یک سو و تسامح و راحت طلبی از سوی دیگر موجب شد تا اعتقادات دینی نقش موثری در اعمال اجتماعی - سیاسی مردم نداشته باشند و از قیام برای خدا در جامعه اسلامی غفلت گردد.

امام خمینی (ره) در این زمینه می فرماید:

"خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به روزگار سیاه رساند و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ

دیگران در آورد". (3)

 

2- آسیبهای سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی

بعد از رحلت پیامبر (ص) از نظر سیاسی و اجتماعی معیارها و ضوابط اسلامی تحت الشعاع ارزشهای قومی و نژادی قرار می گیرد و مهاجر بر انصار و قریش بر غیر قریش ترجیح داده می شود و به لیاقت و شایستگی افراد در تصاحب مناصب سیاسی و اجتماعی عنایتی نمی شود امام حسین (ع) اینک وارث جامعه ای است که بعد از پیامبر بسیاری از ارزشهای دوران جاهلیت در آن نضج گرفته است، بنی امیه آنچنان بر جان و مال مردم مسلط شده است که خود را آقا و ارباب و مردم را بنده و نوکر خود قلمداد می کنند. عرب را بر عجم ترجیح می دهند و روحیه برابری و برادری را در جامعه زایل می نمایند، روشنفکران و اهل بصیرت را از بین می برند. معاویه علی رغم اینکه خلفای قبل از او زندگی ساده ای داشته اند یک حکومت سلطنتی پر از تجملات ایجاد کرده است و به پیروی از دوران جاهلیت که بعد از مرگ شیخ قبیله به حکم وراثت فرزندش جای او را می گرفت تصمیم می گیرد تا حاکمیت اسلامی را برای خاندان بنی امیه موروثی گرداند و به خلاف سیره پیامبر (ص) و خلفای بعد از او پسرش یزید را که هیچ گونه لیاقت و شایستگی نداشت به جانشینی خود منصوب کند و به این ترتیب تخطی از معیارهای سیاسی و اجتماعی اسلامی و احیای ارزشهای جاهلی و نژادی بود که "زمامداری از قریش به مداخله تیره اموی و زمامداری اموی به سلطنت موروثی و سلطنت

 

موروثی به استبداد مطلق کشیده شد". (4)

امام خمینی (ره) یکی از دیرپاترین آسیبهای جامعه اسلامی را "عدم تشکیل حکومت حق" می داند و در زمانی قیام خود را آغاز می کند که جامعه تحت سلطه یک حکومت فاسد شاهنشاهی قرار گرفته است که جز منافع فردی و خانوادگی خود هیچ معیار دیگری را نمی شناسد و حتی برای ارضای نفسانیات خود حاضر است سلطه بیگانگان را نیز بر سر مردم مسلمان گسترش دهد، مردم در این حکومت هیچ نقشی ندارند و حق و حقوق محرومان جامعه پایمال می گردد و افراد روشنفکر و با بصیرت نیز مورد هتک و آزار قرار می گیرند و هیچ یک از ضوابط و معیارهای اسلامی بر امور سیاسی و اجتماعی جامعه حاکم نیست و همه امور

جامعه در خدمت نفسانیات طبقه حاکم قرار گرفته است.

در نظر امام خمینی (ره) غلبه حکومت باطل یک آسیب اساسی است و از این رو درباره غلبه رضاخان می فرماید:

"قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بی سواد را بر یک گروه چند میلیونی چیره می کند که حرث و نسل آنها را

دستخوش شهوات خود کند". (5)

 

3- آسیبهای اقتصادی و غارت بیت المال

در جامعه اسلامی پیامبر با توجه به اصول و موزانه هایی که بر مالکیت و نظام اقتصادی حاکم شد ثروتمندان و اشراف نمی توانستند به استثمار و تکاثر ثروت بپردازند و عدالت اجتماعی و اقتصادی از عمده ترین اصول جامعه اسلامی به شمار می آمد. اما اینک امام حسین (ع) پس از پنجاه سال که از رحلت پیامبر می گذرد با یک جامعه کاملا نابرابر مواجه است که در آن از یک سو قریش و وابستگان به دستگاه خلافت به ویژه بنی امیه به ثروتهای کلان دست یافته اند و از سوی دیگر اکثر آحاد مردم جامعه در فقر و محرومیت به سر می برند. جنگهایی که بین سپاه اسلام و دو امپراطور بزرگ ایران و روم چند سال بعد از رحلت پیامبر به وقوع پیوست غنائم و اموال فراوانی را نصیب حکومت اسلامی ساخت و اما این غنایم با رعایت رتبه ها و امتیازاتی خاص نظیر سبقت در اسلام بین مسلمانان تقسیم شد و زمینها نیز به تملک سربازان فاتح درآمد. اکثر این گروه که به ثروتهای کلان دست می یافتند از قبیله قریش بودند که از دوران جاهلیت به بازرگانی و تجارت آگاهی داشتند و همین که در نظام اسلامی اموال و ثروت بیشتری نصیب آنان گردید شیوه زندگی پیشین خود را از سر گرفتند و روحیه مال اندوزی و جمع ثروت در آنها زنده شد با این ترتیب نوعی از اشرافیت معنوی (نظیر سبقت در اسلام) معیاری شد برای کسب ثروت و مال بیشتر و ایجاد اشرافیت مادی و پس از آن طبقه جدیدی از ثروتمندان و اشراف با رنگ و لعاب اسلامی در جامعه به وجود آمده و به دنبال آن اصل عدالت اجتماعی و موازنه های اقتصادی اسلام در معرض تهدید و نابودی قرار گرفت. (6) قریش و به ویژه بنی امیه هنگامی که توانستند نفوذ و قدرت بیشتری در دستگاه خلافت اسلامی به دست آورند تحت عنوان "هبه" و "جایزه" به چپاول و غارت بیت المال پرداختند. افرادی همانند طلحه دویست هزار درهم و زبیر ششصدهزار درهم از دستگاه خلافت اسلامی دریافت نمودند. اینک طبقه ای مقتدر و ثروتمند در جامعه اسلامی به وجود آمده بود، بین امویان و وابستگان آنها که دارای ثروتهای فراوان بودند از یک سو و اکثر مردم که در فقر و محرومیت به سر می بردند از سوی دیگر شکافی عظیم پیدا گشت و با این سیطره مالی و سیاسی بود که حزب اموی به تطمیع و خرید افراد ذی نفوذ پرداخت و معاویه بنای "کاخ سبز" را در منطقه شام ایجاد کرد و به قدرت خود تحکیم بخشید. تصاحب و غارت

 

بیت المال از مهمترین عواملی بود که حزب اموی در جهت اغفال مردم و تهیه و تجهیز "سپاه شام" از آن استفاده کرد.

ایجاد نظام طبقاتی و تبعیض و نابرابریهای اجتماعی، سبب شد تا نظام عقیدتی و اخلاقی جامعه نیز متحول شود و پذیرش معیارها و اصول اقتصادی مکتب اسلام برای مردم میسر نگردد. ثروتمندان که وضع فعلی جامعه را از نظر مادی به نفع خویش می دیدند اولین گروهی بودند که در مقابل حکومت علی به مخالفت و آشوب دست زدند و چون دیدند که عدالت و ایجاد نظام اقتصادی اسلام بیش از هر چیز دیگر منافع آنها را تهدید می کند به اردوگاه بنی امیه پیوستند و مقدمات شکست خلافت امام را فراهم ساختند. معاویه همانند پادشاهان ایران و روم با تشریفات و تجملات بر مردم حکومت می کرد و با سوء استفاده از بیت المال برای استمرار سلطنت اموی و جانشینی یزید رشوه های کلانی می پرداخت و گروههای زیادی از مردم کوفه را با پول و ثروت فریب می داد و به تطمیع آنان می پرداخت. از جمله وقتی "مغیرة بن شعبه" از طرف معاویه ماموریت یافت تا مردم کوفه را به بیعت با یزید وادار کند مال فراوانی به هواداران حزب اموی در این شهر بخشید و گروهی از مردم کوفه را به سرکردگی پسر خود نزد معاویه فرستاد تا با اعلام طرفداری از ولایت عهدی یزید وراثت سلطنتی امویان را مشروعیتی مردمی بخشند چون این گروه به دربار حکومت رسیدند معاویه از پسر مغیرة پرسید: پدرت دین این مردم را به چند خریده است؟ وی جواب داد: هر یک را به سی هزار

درهم. (7)

در نتیجه این حقیقت روشن می شود که اگر چه عوامل متعدد در سقوط ارزشها و معیارهای اسلامی در جامعه نقش داشته اند اما هیچ یک از آنها به اندازه رواج روحیه دنیاطلبی و رغبت به مال اندوزی موثر نبوده است به گونه ای که امام حسین (ع) در آستانه قیام

مقدس خویش ماهیت این مردم را چنین بیان می کند :

"الناس عبیدالدنیا و الدین لعق السنهم یحوطونه مادرت به معائشهم فاذا محصوا بالبلاء اقل الدیانون"

مردم بنده دنیا هستند دین را تا آنجا می خواهند که با آن زندگی خود را سر و سامان دهند و چون آزمایش شوند دینداران واقعی

بسیار کم خواهند بود.

یکی از آسیبهای مهم جامعه در آستانه قیام امام خمینی (ره) فاصله طبقاتی و بهره کشی سرمایه داران و طبقه ثروتمند جامعه از طبقات محروم و مستضعف می باشد. ایجاد هسته های سرمایه داری در ایران به وسیله نظام شاهنشاهی سبب شد تا وابستگان به دربار و ایادی دست نشانده شرکتهای چندملیتی با استفاده از پول نفت و فروش منابع طبیعی کشور به ثروتهای کلان دسترسی پیدا کنند و به این وسیله به چپاول ثروتها و استثمار اقشار ضعیف جامعه بپردازند در مقابل این عده محدود اکثر آحاد مردم در شهرها و روستاها در فقر و مسکنت به سر می بردند و هر روز به تعداد زاغه ها و بیغوله های اطراف شهرهای بزرگ افزوده می گشت.

امام خمینی (ره) با اشاره به تحلیل نظام اقتصادی از سوی دولتهای بیگانه می فرماید:

"استعمارگران به دست عمال سیاسی خود که بر مردم مسلط شده اند نکات اقتصادی ظالمانه ای را تحمیل کرده اند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسیم شده اند. ظالم و مظلوم. در یک طرف صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف دیگر اقلیتهایی از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سیاسی که عیاش و هرزه گردند. مردم گرسنه و محروم کوشش می کنند که خود را از ظلم حکام غارتگر نجات دهند تا زندگی بهتری پیدا کنند و این کوشش ادامه دارد، لکن اقلیتهای حاکم و دستگاههای حکومتی جابر مانع آنهاست. ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. پشتیبان مظلومین و

دشمن ظالم باشیم". (8)

و تاریخ انقلاب اسلامی به خوبی نشان می دهد که محرومین و مستضعفین که از این آسیب ویرانگر (تسلط و بهره کشی اغنیا از

فقرا) به شدت رنج می بردند اولین اقشاری بودند که به ندای امام خمینی (ره) لبیک گفتند و به کمک نهضت اسلامی شتافتند.

 

4- آسیبهای فرهنگی و اخلاقی

در زمان حیات پیامبر (ص) خصلتهای پست فرهنگ بدوی و قبیله ای از جامعه محو شد و کینه توزی به برادری مبدل گشت. بی بندوباریهای اخلاقی از بین رفت و زنان که موجوداتی پست به شمار می آمدند در جامعه مسلمین از مرتبه والایی برخوردار شدند و شخص پیامبر به دختر خویش مباهات می کرد. اسلام به جامعه بشری و به ویژه اعراب که در غرقاب فساد و تباهی به سر می بردند شخصیت و هویت انسانی داد و با ارزشهای متعالی از عرب عصر جاهلیت جامعه ای ساخت که ایمان به خدا، عدالت

 

اجتماعی و برابری، آزادی انسان از سلطه دیگران مهمترین ویژگیهای آن به شمار می آمد.

با گسترش همین معیارها بود که دین الهی توانست در درون انسانها و همچنین در محیط اجتماعی آنان تحول ایجاد کند و از یک طرف قبایل پراکنده عرب را متحد سازد و با ایجاد یک حکومت مرکزی در مقابل دو امپراطور روم و ایران بایستد و از طرف دیگر

جذبه و کشش درونی و فطری انسانها را برانگیزد و از مناطق دور ونزدیک انسانها را گروه گروه به سوی اسلام حقیقی فراخواند.

اما بعد از رحلت رسول اکرم با بروز فرهنگ بدوی و هواهای نفسانی مجددا روحیه برتری جویی و مال اندوزی و راحت طلبی بر جامعه اسلامی مستولی شد و هنگامی که بنی امیه بر شبه جزیره عرب حاکمیت یافتند به تدریج ارزشها و اصول اخلاقی اسلام از جامعه حذف می شد و قیام امام حسین (ع) وقتی آغاز می شد که امویان آشکارا و بدون هیچ ملاحظه ای به هتک حرمتهای الهی می پرداختند و روحیات و اخلاق اعراب دوران جاهلیت را احیا می کردند و روحیه تملق و ذلت را در بین مردم گسترش می دادند. معاویه برای اینکه بتواند از فردی همانند زیادبن ابیه در حاکمیت خود استفاده کند مجلسی برپا می کند و در انظار مسلمین او را برادر نسبی خود می خواند و یزید در حضور مردم به میگساری می پردازد و فسق و فجور را در بین مردم رواج می دهد و در هنگامی که در کربلا فرزندان رسول خدا را به شهادت می رساند و خاندان نبوت را به اسارت می کشاند کینه توزی بدوی و قبیله ای خود را در نعره ای جاهلانه نمایان می سازد که ای کاش آنان که از قبیله من (بنی امیه) در جنگ با محمد به قتل رسیده اند می بودند و آگاه

می شدند که چگونه انتقام آنها را از بنی هاشم گرفتم.

شرایط اخلاقی و فرهنگی جامعه در آستانه قیام امام خمینی (ره) نیز به گونه ای بود که هیچ تناسب با ضوابط و اصول اخلاقی اسلام نداشت. حکومت فاسد و وابسته شاهنشاهی با توجه به نوعی از خودباختگی فرهنگی و فرنگی مآبی که دچار آن شده بود در تخریب ارزشهای اخلاقی و فرهنگی جامعه از هیچگونه تلاشی مضایقه نمی کرد و جامعه را لهو و لعب و هرزگیها فراگرفته بود. (9) جوانان مسلمان از اخلاق اسلامی تهی می گشتند و به مراکز فساد کشانده می شدند زن به گونه ای جدید ملعبه ای بود برای بازیگران صحنه های تجارت و اشاعه فساد در جامعه. روحیه ذلت و سلطه پذیری و بی تفاوتی در جوانان تقویت می شد و به انحاء مختلف زمینه هایی فراهم می شد تا نیروی انسانی از بین برود و جوانهای ما تلف شوند. امام خمینی (ره) این را یک آسیب اساسی

می داند و می فرماید:

"اینها نیروهای انسانی ما را خراب کردند نگذاشتند رشد کنند، خرابیهای مادی جبرانش آسانتر از خرابیهای معنوی است، اینها

نیروهای انسانی را از بین بردند". (10)

 

بخش دوم

راههای اصلاح جامعه از نظر امام حسین (ع) و امام خمینی (ره)

در بخش اول به آسیبهای جامعه اسلامی در زمان قیام امام حسین (ع) و قیام امام خمینی (ره) اشاره شده و اینک راههای اصلاح جامعه از نظر این دو رهبر بزرگ الهی می پردازیم تا بدانیم که برای رسیدن به جامعه مطلوب اسلامی چه راه حلهایی را ارائه

 

کرده اند. برای درمان آسیبهای جامعه اسلامی چه شیوه هایی را در پیش گرفته اند.

 

1- اصلاح اندیشه دینی و تغییر نگرش مردم نسبت به دین

دین یکی از سرچشمه های اصلی فرهنگ در جوامع بشری است و صلاح و فساد هر جامعه به صلاح و فساداندیشه دینی در آن جامعه وابسته است. در بخش اول ملاحظه شد که جامعه اسلامی هم در زمان حسین (ع) و هم در عصر امام خمینی (ره) به شدت از نظر عقاید واندیشه های دینی دچار آسیب شده است و نگرش مردم نسبت به دین یک نگرش سطحی است و در این دوره های بحرانی حکام جور از دین به عنوان وسیله ای برای توجیه حکومت و خلافت خود استفاده می کنند و آنرا عاملی می دانند برای

 

سکوت و سکون توده های مردمی که همه چیز را به قضا و قدر سپرده اند و از هرگونه مسئولیت اجتماعی پرهیز می کنند.

امام حسین (ع) به عنوان مظهر اسلام محمدی با قیام خود عزم آن دارد تا بر تفسیرها و برداشتهای رایج دین خط بطلان کشد و

با احیا دین حقیقی وجوه پویا، سازنده و جهت دهنده این را برای مردم نمایان سازد لذا می فرماید:

"انا خرجت لطلب اصلاح فی امة جدی ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی ابن ابیطالب".

پرواضح است که عامل اصلی انسجام امت اسلامی دین است و اصلاح امت ممکن نیست مگر با اصلاح دین و اصلاح دین نیز به نظامی از کنترل و پیشرفت وابسته است که عنوان امر به معروف و نهی از منکر به خود گرفته است و بعد از فهم صحیح از دین این اصل انسان را در هر لحظه از زندگی موظف به بازآفرینی و احیای ارزشهای دینی می کند و این بازگشت مجدد و مکرر به معیارها و

ضوابط دینی هم متوجه خود فرد است و هم به جامعه ای که در آن زندگی می کند منوط می شود.

بنابراین امر به معروف و نهی از منکر برای انسان مسئولیت اجتماعی می آفریند و او را دچار نوعی از بیقراری می سازد تا نسبت به آنچه در امور مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در جامعه می گذرد بی تفاوت و بی تحرک نباشد. امر به معروف و نهی از منکر هنگامی که مبتنی بر فهم صحیح از دین باشد و از سیره نبوی و علوی یعنی معیارهای خالص اسلام سرچشمه بگیرد جامعه را از حالت سکون و ایستایی خارج می سازد و منجر به بالندگی و سازندگی آن می گردد. امام حسین (ع) که خود عصاره اسلام محمدی است قیام می کند تا نشان دهد که آنچه بنی امیه حکومت خود را به وسیله آن توجیه می کند دین نیست بلکه نوعی فریب و نیرنگ است که به اسم دین عرضه می شود و دین فقط در عبادات فردی و جمعه و جماعات بدون تحرک خلاصه نمی شود و اسلام حقیقی با

وجود چنین حکومتی سازگار نیست.

امام خمینی (ره) اصلاح اندیشه های دینی را سرلوحه نهضت اسلامی قرار می دهد و با طرح مسئله جدایی دین از سیاست تغییرها و برداشتهای رایج از دین را طرد می کند و اسلام را یک دین اجتماعی و همه جانبه معرفی می نماید که باید در عرصه های مختلف

سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متجلی گردد. ایشان نگرش مردم نسبت به دین را مبهم می داند و می فرماید:

"ما موظفیم ابهامی را که نسبت به اسلام به وجود آورده اند برطرف سازیم تا این ابهام را از اذهان نزداییم هیچ کاری نمی توانیم

انجام بدهیم". (11)

با رفع این ابهام از دین است که بزرگترین انقلاب دینی جهان در جامعه اسلامی ایران به وجود می آید و امر به معروف و نهی از منکر در جامعه احیا می گردد و جامعه از حالت ایستایی به تحرک در می آید و نظام سیاسی و اجتماعی جهان را تحت تاثیر خود قرار

می دهد.

 

2- نفی سازش با حکومت جور

سکوت در مقابل حکومت باطل و بی تفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه موجب نهادینه شدن و ثبات هرچه بیشتر معیارها و ارزشهای ضد دین می گردد و به قدرتهای جابر مشروعیت اجتماعی و سیاسی می بخشد. آنچه در قیام امام حسین (ع) و امام خمینی (ره) ملاحظه می گردد این است که هر دو نهضت از ابتدا با "نه" گفتن به وضع موجود و عدم پذیرش حکام جور شروع

 

می شوند.

هنگامی که بنی امیه با توسل به معیارهای نژادپرستانه و استثمار و اغفال مردم سعی می نمود که تسلط خود را با حاکمیت معاویه

بر جامعه اسلامی گسترش دهد امام حسین (ع) به این امر اعتراض نمودند و در نامه ای خطاب به وی چنین فرمودند:

"انی لا اعلم فتنة اعظم علی هذه الامة من ولایتک علیها"

و هنگامی که معاویه بر خلاف سیره رسول الله از امام برای خلافت موروثی خاندان بنی امیه و جانشینی فرزندش یزید یعت خواست با مخالفت ایشان روبرو شد و محال است شخصیتی که اسوه اسلام محمدی است به چنین ذلتی تن دهد و بر اسلام تقلبی مهر تایید نهد. امام حسین (ع) با توجه به دستورات کلی مکتب اسلام تسلیم حکومت جور نمی شود و در مقابل آن واکنش

از خود نشان می دهد. استاد شهید مطهری درباره این وجه قیام امام حسین (ع) می گوید:

"تا اینجا این نهضت ماهیت عکس العملی آنهم عکس العمل منفی در مقابل یک تقاضای نامشروع دارد و به تعبیر دیگر ماهیتش ماهیت تقوا است، ماهیت قسمت اول لااله الاالله; یعنی لااله است در مقابل تقاضای نامشروع "نه" گفتن است. منظور اینکه نهضت از سنخ تقواست از سنخ این است که هر انسانی در جامعه خودش مواجه می شود با تقاضاهایی که به شکلهای مختلف به صورت

شهوت، به صورت مقام، به صورت ترس و به صورت ارعاب از او می شود و باید در مقابل همه آنها بگوید نه". (12)

امام خمینی (ره) نیز با اقتدا به امام حسین (ع) چنین کردند و در مقابل حکومت جابر همه مصیبتها را تحمل کردند و با ایستادگی و سازش ناپذیری خود مشروعیت اجتماعی و سیاسی نظام شاهنشاهی را برای اولین بار در تاریخ ایران زیر سئوال بردند

و برای همیشه جور آن را از سر مردم کم کردند.

آزادگی و ظلم ستیزی راه امام حسین (ع) بود که در وجود امام خمینی (ره) دوباره متجلی گشت و خود ایشان می فرمایند:

"حضرت سیدالشهدا به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد".. (13)

"امام مسلمین به ما آموخت که در حالی که ستمگران زمان به مسلمین حکومت جائرانه می کنند در مقابل او اگرچه قوای شما

ناهماهنگ باشد به پا خیزید و استنکار کنید. اگر کیان اسلام را در خطر دیدید فداکاری کنید و خون نثار نمایید". (14)

 

3- اهمیت دادن به نقش مردم

نهضتهای انقلابی و اصلاحی معمولا ثبات نظام اجتماعی را برهم می زنند و افکار و آراء مردم را تحت تاثیر خود قرار می دهند. امام حسین (ع) و امام خمینی (ره) هر دو به نقش مردم و مشارکت آنها در قیام اسلامی اهمیت داده اند ولی با توجه به تفاوتهای اساسی که از نظر زمانی و شرایط اجتماعی بین دو قیام وجود دارد مشارکت و استقبال از دو نهضت با یکدیگر قابل مقایسه و

 

تطبیق نیستند.

در سال شصت هجری که امام حسین (ع) نهضت را شروع کردند شرایط خاص بر جامعه حاکم بود و مردم کوفه وقتی از قیام امام اطلاع یافتند از ایشان به بوسیله نامه های فراوان دعوت کردند. امام حسین (ع) هم به این استقبال مردم با همه شرایطی که بر جامعه حاکم بود پاسخ دادند تا نشان دهند که برای مشارکت مردم ارزش و اهمیت قائل هستند. دعوت مردم کوفه خود یک پدیده اجتماعی است که از قیام امام ناشی شده است و در شکل و هیات قیام تاثیر داشته است و امام برای اتمام حجت به طرف آن شهر

حرکت کرد تا به ندای مردم که ایشان را به یاری طلبیدند پاسخ گفته باشد.

امام خمینی (ره) در جامعه ای متفاوت از جامعه زمان امام حسین (ع) قیام خود را آغاز نمودند و مردم در قیام امام خمینی (ره) نقش ویژه ای دارند و شرط اساسی اصلاح جامعه را آگاهی مردم می دانند و در یک دوره طولانی برای آگاه نمودن و مشارکت دادن

مردم در قیام فعالیت می کنند تا آنجا که می فرمایند :

"اگر ما بتوانیم... مردم را بیدار و آگاه سازیم... حتما او را با شکست مواجه خواهیم ساخت. بزرگترین کاری که از ما ساخته ست بیدار کردن و متوجه کردن مردم است. آن وقت خواهید دید که دارای چه نیروی عظیمی خواهیم بود که زوال ناپذیر است. در

عین حال راه دشوار خطرناکی در پیش داریم". (15)

ایشان بارها تاکید فرموده اند که برای اصلاح جامعه باید یک موج تبلیغاتی و فکری به وجود بیاوریم تا یک جریان اجتماعی پدید

آید. (16)

 

4- تشکیل حکومت اسلامی

نقش حکومتها در اصلاح و فساد جوامع بر کسی پوشیده نیست. اسلام دین جامعی است و اجرای اصول اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن بدون تشکیل حکومت ممکن نیست. برخی از علمای اسلامی بر این عقیده اند که مهمترین انگیزه امام حسین از انجام

 

این قیام ایجاد حکومت اسلامی بوده است. (17) امام خمینی (ره) در این زمینه می فرمایند:

"زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه، زندگی همه انبیاء عالم، همه انبیاء از اول، از آدم تا حالا همه شان این

معنا بوده است که در مقابل حکومت جور، حکومت عدل را می خواستند درست کنند". (18)

ایشان که "عدم تشکیل حکومت حق" را از مهمترین و ریشه دارترین آسیبهای جامعه اسلامی می دانند اظهار می دارند:

"اگر گذاشته بودند که حکومتی که اسلام می خواهد، حاکمی را که خدای تبارک وتعالی امر به تعیینش فرموده است، رسول اکرم تعیین فرموده; اگر گذاشته بودند که آن تشکیلات پیش بیاید حکومت اسلامی باشد آن وقت مردم می فهمیدند که اسلام چیست و

معنی حکومت اسلامی چیست". (19)

و لذا بهترین راه تصحیح جامعه از نظر ایشان این است که:

"توده های آگاه وظیفه شناس و دیندار اسلامی متشکل شده، قیام کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند". (20)

 

5- تبیین و تصریح ارزشهای اسلامی

نظام اجتماعی در هر یک از جوامع بشری به واسطه ارزشها، هنجارها و احساسات مشترک بین اعضای آن جامعه انسجام می یابد و جوامع مختلف را از یکدیگر متمایز می سازد. اسلام حاوی ارزشها و هنجارهایی است که در صورت بروز و اشاعه آنها اعضای جامعه از درون متحول می گردند و هر یک از اعمال فردی و اجتماعی آنها معانی خاص و شیوه های ویژه ای پیدا می نمایند. امام خمینی (ره) و امام حسین (ع) که وجودشان مظهر چنین ارزشهایی بود در اعتقاد و عمل به احیای آنها پرداختند و اشتیاقی در دل انسانها برانگیختند که وجودشان را دچار بیقراری و پویایی دائمی ساخت. این ارزشها و هنجارها منشا الهی دارند و پویایی و تحرک آفرینی

 

آنها تابع هیچ زمان و مکان خاصی نیست و با آنچه در سایر جوامع مشاهده می گردد متفاوت است.

قیام امام حسین (ع) در سال شصت هجری جولانگاه و نمایشگاه این ارزشهای متعالی بود و فرزند پیامبر با چنین نهضتی، پویایی و تحرک آفرینی دین حضرت محمد را برای همیشه تاریخ ثبت کرد. امام خمینی (ره) نیز با اقتدای به امام حسین (ع) توانست این نهضت عظیم را به ثمر رساند و مجددا به احیای این ارزشها در جامعه اسلامی بپردازد. نمونه هایی از ارزشهای مشترک که این دو

نهضت مقدس به آنها صراحت بخشید عبارتند از:

1- ایمان به جهاد فی سبیل الله و احیای روح مجاهده و مبارزه که بر حسب آیه شریفه "قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله"

سرلوحه قیام امام خمینی (ره) قرار گرفت و خلقی را برای جهاد در راه خدا برانگیخت.

2- احیای روحیه شهادت طلبی (21) و برترین مراحل عرفان عملی. "ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا"

3- مقاومت و پایداری و پشتکار در مبارزه. "فاستقم کماامرت"

4- احیای روحیه آزادگی و ذلت ناپذیری. "هیهات مناالذلة"

5- شجاعت و شهامت و پرهیز از مصلحت اندیشی و راحت طلبی و توجیه گری. "انی لااری الموت الا السعادة و الحیاة مع الظالمین

الا برما"

6- احیای روحیه برادری و برابری و تساوی حقوق زن و مرد.

7- احیای امر به معروف و نهی از منکر و سایر امور عبادی نماز، روزه، دعا.

8- احیای جنبه های اخلاقی، مروت، ایثار و...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان