هیچکس فکرش را هم نمی کند که انتهای یکی از خیابان های یوسفآباد، کافهای باشد که شما را از تهران خارج کند و به مسافرت ببرد. از بیرون که به کافه موسوفر نگاه کنید، دوچرخهی قدیمی میبینید که درست پشت شیشه از سقف آویزان است، این دوچرخه اولین وسیلهی سفر شما است. وارد کافه که بشوید، اولین میز زرد که تابلوی کوچک زردرنگ روی سقف تاکسیها را دارد، اسمش تاکسی است. پشت این میز که بنشینید، میتوانید از خیابان جهانآرا به هرجای دیگری که دلتان خواست بروید.
میز بعدی اسمش چمدان است. میزش از چند چمدان که روی هم قرار دارند درست شده و صندلیهایش هم به شما میگوید که بهتر است زودتر بارتان را ببندید و بروید به شهری که همیشه دلتان میخواسته ببینید. میزهای دیگری هم در این کافه هست: کشتی، قطار و حتی هواپیما! موسوفر، همانطور که از اسمش پیدا است کافهای است با رویای سفر.
دیوارهایش پر است از عکسهای سیاه و سفید از آدمهایی که روی صندلی یک قطار یا هواپیما نشستهاند، آدمهایی که از جایی به جای دیگر میروند.
سُکان کشتی، موتور سیکلت، تابلوهایی از تمبرهای کشورهای مختلف، نقشهی جهان، اسکناسهایی از سرزمینهای ناشناخته... همهی اینها را در کافه موسوفر خواهید دید.
آشپزخانهی کافه، یک فولکس واگن آبی است. یکی از همانها که سالهاست در شهر ندیدهاید! نگران طول سفر نباشید. روی میزها فرفرههای چوبی، منچ و مارپله، دوز و جنگا هست برای بازی و سرگرمی.
منوی موسوفر، در صفحات یک دفتر نُت و با ماژیکهای رنگی نوشته شده است. منویی پُر و پیمان که هرچه دلتان بخواهد در آن پیدا خواهید کرد. اگر اهل پاستا هستید، پنهی آلفردو سفارش بدهید و در کشتی بنشینید و به ونیز بروید. یا اگر دنبال یک قهوهی خوب هستید، شاید باید در هواپیما بنشینید و با کافه اولهتان به پاریس بروید. کافه موسوفر با طراحی و ابتکارات زیبایش کاملاً قابلیتش را دارد تا ساعتی شما را از شهر و شلوغیهایش جدا کند.
خیابان چهل و هشتم جهانآرا، خیابان بلندی است و شیب تندی دارد. بهتر است برای رسیدن به انتهای آن، خصوصاً اگر اهل ورزش نیستید، از ماشین شخصیتان استفاده کنید. اگر هم که اهل ورزش و پیادهروی هستید، این خیابان خلوت فرصت خوبی است برای چند دقیقه پیادهروی و معاشرت با دوستانتان.