محبوب پروردگار
بدون تردید، اساس تمام دوستیها خداوند است و هر آنکس که دوست خداست; محبوب قلبهای پاک نیز هست . از این رو در ابتدا روایتی را که در آن خداوند محبت خویش را نثار آخرین امام معصوم علیه السلام نموده است به گوش جان می شنویم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان الله عزوجل اوحی الی لیلة اسری بی: یا محمد! من خلفت فی الارض فی امتک؟ - وهو اعلم بذلک - قلت یا رب اخی . قال: یا محمد علی بن ابیطالب؟ قلت: نعم یا رب . قال: یا محمد انی اطلعت الی الارض اطلاعة فاخترتک منها فلا اذکر حتی تذکر معی فانا المحمود وانت محمد، ثم انی اطلعت الی الارض اطلاعة اخری فاخترت منها علی بن ابیطالب فجعلته وصیک فانت سید الانبیاء وعلی سید الاوصیاء; همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردش شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد! چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ ! - در حالی که خود بدان آگاه تر بود . - عرض کردم: پروردگارا! برادرم را . فرمود: ای محمد! علی بن ابیطالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من! فرمود: ای محمد! من از ابتدا از فراز عرش نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم، هیچگاه یادی از من نشود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی . من خود محمودم و تو محمد، سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابیطالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم; پس تو آقای پیامبران و علی آقای اوصیاء است .»
در ادامه این گفتگو، رسول گرامی اسلام پس از توصیفاتی درباره فرمایش خداوند پیرامون امامان معصوم علیهم السلام، و بعد از آنکه انوار پاک ائمه اطهار را می بیند، در بخشی دیگر از کلام خود می فرماید: «عرض کردم: پروردگار من! اینان چه کسانی اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال کننده حلال من و حرام دارنده حرام من است و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت .»
پس خداوند فرمود: «یا محمد! احببه فانی احبه واحب من یحبه (1) ; ای محمد! او را دوست بدار که من او را دوست می دارم و هر کس که او را دوست بدارد نیز دوست می دارم .»
محبوب پیامبر خدا
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان اشرف انبیاء و آخرین فرستاده الهی، دارای مقام و منزلتی بس رفیع و بلند در نظام آفرینش است و همانگونه که در روایت پیشین اشاره شد; خداوند محبت حضرت مهدی علیه السلام را به آن حضرت توصیه فرموده بود; بنابراین جای شگفتی نیست که حضرتش درباره آخرین جانشین خود از بزرگترین واژگان محبت آمیز; یعنی «بابی وامی پدر و مادرم فدای او» بهره برده باشد، آنجا که می فرماید: «بابی وامی سمیی وشبیهی وشبیه موسی بن عمران علیه جیوب النور . . . (2) ; پدر و مادرم فدایش باد که او هم نام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است که بر او نورهایی احاطه دارد .»
دامنه علاقه به حضرت مهدی علیه السلام به جایی رسیده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله; انکار مهدی علیه السلام را همچون انکار خود دانسته و فرمودند: «من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی (3) ; هر آنکس که قائم از فرزندان مرا انکار کند، مرا انکار کرده است .» و هشتمین پیشوای شیعیان به نقل از پدران خود از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «بابی ابن خیرة الاماء (4) ; پدرم فدای فرزند بهترین کنیزان عالم باد .»
محبوب امیرالمؤمنین علیه السلام
آنگاه که نگاه تیزبین علی بن ابیطالب علیه السلام اعصار و قرون را درنوردید; زمان آخرین امام را نظاره می کند و چنین می فرماید: «فانظروا اهل بیت نبیکم فان لبدوا فالبدوا وان استنصروکم فانصروهم فلیفرجن الله بغتة برجل منا اهل البیت . بابی ابن خیرة الاماء (5) ; شما همواره به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید، اگر آنها ساکت شدند و در خانه نشستند شما نیز سکوت کرده به زمین بچسبید و اگر از شما یاری طلبیدند به یاری آنها بشتابید که البته خدای متعال به دست مردی از ما اهل بیت، ناگهان فرج عنایت خواهد کرد . پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است .»
در روایتی دیگر - که امام باقر علیه السلام نقل فرموده است - چنین آمده که بین علی علیه السلام و عمر بن خطاب سخنانی رد و بدل شد . عمر گفت: «اخبرنی عن المهدی ما اسمه؟ فقال علیه السلام: اما اسمه فان حبیبی عهد الی ان لا احدث باسمه حتی یبعثه الله . قال [عمر] فاخبرنی عن صفته قال: هو شاب مربوع حسن الوجه حسن الشعر یسیل شعره علی منکبیة ونور وجهه یعلو سواد لحیته وراسه بابی ابن خیرة الاماء (6) ; از مهدی به من خبر ده که نامش چیست؟ فرمود: اما درباره اسم او; حبیبم با من عهد کرده که درباره آن با کسی صحبت نکنم تا اینکه خداوند او را برانگیزد . عمر گفت: پس درباره صفت او به من خبر ده؟ حضرت فرمود: او جوانی چهارشانه، نیکو صورت و نیکو مو است که موهایش بر شانه هایش فرو ریخته و نور صورتش سیاهی موی سر و ریش را تحت الشعاع قرار می دهد . پدرم فدای او باد که فرزند بهترین کنیزان است .»
و در کتاب شریف غیبت نعمانی ضمن نقل روایتی آمده است که وقتی علی علیه السلام صفات حضرت مهدی علیه السلام را ذکر کرد، با حالتی سرشار از عشق و شیدایی به سینه خود اشاره کرده، آهی کشید و فرمود: «شوقا الی رؤیته (7) ; چقدر به دیدار او مشتاقم .»
مرحوم کلینی در روایتی از آن حضرت نقل کرده که شدت محبت به حضرت مهدی علیه السلام باعث شده تا اشتیاق به دیدن یاران و دوستداران او نیز مورد توجه حضرتش قرار گیرد; در آنجا که می فرماید: «یا شوقا الی رؤیتهم فی حال ظهور دولتهم (8) ; چقدر مشتاق دیدار آنها هستم، در آن زمان که در ظهور دولتشان به سر می برند .»
و شبیه همین مضمون را در نهج البلاغه اینگونه آورده است:
«الا بابی وامی هم من عدة اسمائهم فی السماء معروفة وفی الارض مجهولة (9) ; آگاه باشید! آنان که پدر و مادرم فدایشان باد; از کسانی هستند که اسامی آنها در آسمان معروف و در زمین ناشناخته است .»
بیانات محبت آمیز امام باقر علیه السلام
ابوحمزه ثمالی می گوید: «روزی نزد امام باقر علیه السلام بودم، چون کسانی که نزد آن حضرت بودند، متفرق شدند; آن حضرت فرمودند: «یا ابا حمزة! من المحتوم الذی حتمه الله قیام قائمنا فمن شک فیما اقول لقی الله وهو کافر به وجاحد له: ثم قال: بابی وامی المسمی باسمی المکنی بکنیتی السابع من بعدی (10) ; ای ابا حمزه! یکی از امور حتمی که خداوند آن را حتمی ساخته است; قیام قائم ما اهل بیت است و اگر کسی در آنچه می گویم تردید کند; در حالی خدا را ملاقات خواهد کرد که به او کافر شده و انکار کننده اوست . سپس فرمود: پدر و مادرم فدای آنکه همنام من و هم کنیه من است و هفتمین فرد پس از من می باشد .»
ارادت امام صادق علیه السلام
حقیقتا حضرت صاحب الامر علیه السلام را چه شان رفیعی است که اینگونه معصومین بزرگوار نسبت به ایشان اظهار محبت و علاقه می کنند . این شیدایی گاهی برخی ائمه را به گونه ای واله کرده که نه تنها سخن از عشق و محبت می گویند; بلکه اظهار ارادتی خالصانه دارند .
خلاد بن صفار می گوید: «سئل ابو عبدالله علیه السلام هل ولد القائم علیه السلام؟ فقال: لا ولو ادرکته لخدمته ایام حیاتی (11) ; از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا قائم به دنیا آمده است؟ ! حضرت فرمودند: خیر! اگر او را درک کردم در ایام زندگانیم خدمتگذار او خواهم بود .»
این اظهار ارادت در روایتی دیگر نیز چنین انعکاس یافته است: سدیر صیرفی می گوید: من، مفضل بن عمر، داود بن کثیر رقی، ابوبصیر و ابان بن تغلب بر مولایمان امام صادق علیه السلام وارد شدیم; پس آن حضرت را در حالی بس عجیب دیدیم که بر روی خاک نشسته بود و لباسی پشمین بر دوش انداخته و بسان مادری جوان مرده با سوز تمام می گریست; به گونه ای که آثار حزن و اندوه سراسر وجود مبارکش را فرا گرفته بود و اشک بر پهنای صورتش جاری بود و چنین می فرمود: «سیدی غیبتک نفت رقادی، وضیقت علی مهادی وابتزت منی راحة فؤادی . سیدی غیبتک اوصلت مصائبی بفجایع الابد وفقد الواحد بعد الواحد بفناء الجمع والعدد فما احس بدمعة ترقا من عینی وانین یقشا من صدری (12) ; سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، خاطرم را پریشان ساخته، آرامش دلم را از من سلب نموده است . سرور من! غیبت تو مصیبتهای مرا به مصیبتهای دردناک همیشگی متصل ساخته و از دست دادن [یاران] ; یکی بعد از دیگری را به نابودی اجتماعات و افراد کشانده است . [بلاها و سختیها، رنجها و اندوهها آنچنان بر دلم سنگینی می کند که] دیگر اشک دیده و فریادهای سینه ام را احساس نمی کنم .»
در روایتی شگفت انگیزتر، ششمین آفتاب فروزان سپهر ولایت و امامت چنین فرموده اند:
«انی لو ادرکت ذلک لاستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر (13) ; به درستی که اگر من آن روز را درک می کردم; جانم را برای صاحب این امر (امام زمان علیه السلام) نگه می داشتم .»
گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را
ای نور دیده! جان و دل اهدا کنم تو را
شیدایی امام هشتم علیه السلام
اگر چه اظهار محبت و ارادت انوار مقدس و پاک اهل بیت علیهم السلام افزون بر آنچه آمد می باشد، ولی کلام را با دو دیث شیدایی از هشتمین پیشوای شیعیان به انجام می بریم که فرمود: «بابی انت و امی سمی جدی وشبیهی وشبیه موسی بن عمران (14) ; پدر و مادرم فدای او که همنام جدم و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است باد .»
و در روایتی آمده است که وقتی دعبل خزاعی، قصیده ای بر امام رضا علیه السلام خواند که در فرازهایی از آن اشاره به حضرت مهدی علیه السلام شده بود; حضرتش به احترام ذکر مقدس نام آن حضرت، متواضعانه برخاسته دست بر سر نهاد و برای فرج قائم آل محمد صلی الله علیه و آله دعا فرمود: «وضع الرضا علیه السلام یده علی راسه وتواضع قائما ودعی له بالفرج (15) »
و سخن را با این ابیات به پایان می بریم که زبان حال همه مشتاقان حضرت اوست .
گرفته بوی تو را خلوت خزانی من
کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من؟
غزل برای تو سر می برم عزیزترین!
اگر شبانه بیایی به میهمانی من
چنین که بوی تنت در رواقها جاریست
چگونه گل نکند بغض جمکرانی من؟ !
عجب حکایت تلخی است نا امید شدن
شما کجا و من و چادر شبانی من؟ !
در این تغزل کوچک سرود من ای خوب!
خدا کند که بخندی به ناتوانی من
به پای بوس تو، آیینه دست چین کردم
کجایی؟ ای گل شب بوی بی نشانی من! (16)