به طور کلی حاملگی ها باید با توافق زن و شوهر همراه باشند. حاملگی های ناخواسته مشکلات متعددی هم برای پدر و مادر و هم برای فرزند ناخواسته به وجود خواهند آورد. اگر فاصله ی بین تولد دو کودک کم باشد، مسائل زیادی گریبانگر والدین، به ویژه مادر و هم چنین کودک خواهد شد.
حاملگی های متعدد و با فاصله ی کم از یکدیگر برای سلامت جسمی مادر خطرناکند و او را در معرض عوارض بسیاری قرار می دهند. احتمال آسیب های زایمانی، پایین افتادن رحم و مثانه، کم خونی و عفونت های مزمن، از جمله مهم ترین عوارض زایمان های متعدد و با فاصله ی کم برای مادر است.
هر زایمان برای مادر با تنش زیادی همراه است. دوره ی سخت حاملگی و نگرانی بابت زایمان و سلامت خود و نوزاد و مسئولیت های بزرگ کردن نوزاد، فشار روانی زیادی بر مادر وارد می آورد. خود زایمان هم استرس زاست.
خانواده ی شلوغ و پرفرزند موجب وارد آمدن تنش و فشار روانی فراتر از حد تحمل افراد آن خانواده می شود و فرصتی برای رسیدگی به تک تک فرزندان باقی نمی گذارد. مادر نیاز به زمان کافی دارد تا از نظر جسمی و روانی برای حاملگی بعدی آماده شود. حاملگی های متعدد صدمات جسمی و روانی زیادی به او وارد می کنند.
کودکانی که با فاصله ی کمی از هم به دنیا می آیند، احتمال زیادی دارد که دچار نارسی یا وزن کم موقع تولد باشند. به علاوه خطر ابتلا به سوءتغذیه آنان را تهدید می کند. احتمال بیماری های دوران کودکی و خطر مرگ هم برای آن ها از نظر آماری بیش تر است.
بررسی ها نشان می دهد، کودکی که در خانواده ی پرجمعیت به دنیا می آید، احتمال بیش تری دارد که بعدها دچار اختلالات رفتاری و کم هوشی شود. این کودکان از نظر انضباط و مسئولیت پذیری هم مشکل پیدا خواهند کرد.
به طور کلی اگر فاصله ی بین تولد دو فرزند حداقل 3 تا 5 سال باشد، هم خطرات کم تری برای سلامتی مادر ایجاد خواهد شد و هم کودک از نظر جسمی و روانی سالم تر خواهد بود. هم چنین فرصت توجه به کودک و ایجاد رابطه ی عاطفی با او هم بیشتر است.
چه مشکلاتی ممکن است گریبانگیر بچه های ناخواسته شود؟
چنان که اشاره شد، حاملگی ها و فاصله گذاری بین تولد بچه ها لازم است با برنامه و طبق توافق زن و شوهر باشد؛ زیرا در این حالت آن ها با میل خود و آمادگی لازم طفل را می پذیرند، نیازهای جسمی و عاطفی او را برآورده می کنند و با شوق و رضایت به پرورش او می پردازند. اما گاهی ممکن است یکی از آن ها یا هر دو تمایلی به داشتن فرزند نداشته باشند ولی به طور ناخواسته و معمولاً به سبب استفاده ی نامناسب یا نامنظم از روش های ضدبارداری، زن حامله شود. لذا از آن جا که سقط و ختم حاملگی مجاز نیست، کودکی به دنیا خواهد آمد که والدین راضی به تولدش نیستند. گاهی ممکن است آن ها از جنسیت کودک ناراضی باشند. مثلاً پسر یا دختر می خواسته اند ولی نوزاد متولد شده جنسیتی خلاف خواسته ی آن ها دارد و گاهی نیز ممکن است نوزاد دارای نقایصی جسمی یا ذهنی باشد که خانواده را از به دنیا آمدن او ناراضی کند.
تولد کودک ناخواسته، با مشکلات فراوانی برای پدر و مادر و به ویژه برای خود کودک همراه است. والدین آمادگی ورود عضوی جدید به خانواده را ندارند و از نظر مالی و صرف وقت برای پرورش او با مشکلاتی مواجه می شوند. اضافه شدن فرد جدید به خانواده، با خود بار مالی نسبتاً سنگینی به همراه می آورد. تحمل هزینه ی بزرگ کردن یک فرزند می تواند خانواده را در مضیقه بگذارد. از آن جا که والدین از تولد فرزند راضی نیستند، ممکن است برخورد آنان آگاهانه یا در بیش تر موارد به طور ناخودآگاه- با وجود علاقه ای که هر کس به فرزند خود دارد- مناسب نباشد و در بذل وقت و توجه و محبت کاستی هایی رخ دهد. پدر و مادر احتمال دارد با بی حوصلگی با فرزند خود برخورد کنند که ممکن است از این رفتار و احساس منفی نسبت به کودک خویش، احساس گناه و خود را سرزنش کنند.
این کودکان معمولاً از بی توجهی و کمبود محبت رنج می برند. آن ها از همان دوران کودکی بی مهری را درک می کنند و احساس طردشدگی می نمایند؛ زیرا پدر و مادر هرچند سعی در طبیعی جلوه دادن رفتار خود کنند ولی باز هم نارضایتی آن ها تا حدی در رفتارشان منعکس خواهد شد. البته در همه ی موارد این گونه نیست و بسیاری از پدر و مادرها فرزند ناخواسته ی خود را با محبت بسیار بزرگ می کنند، ولی اصولاً حاملگی ها باید با برنامه و آمادگی لازم همراه باشد. استفاده ی منظم از شیوه های ضدبارداری در جامعه ی امروزی، از مهم ترین وظایف هر زن و شوهری است.
منبع مقاله :
شاملو، فرهاد(1388)، زندگی روانی کودک تا یک سالگی (کودک شیرخوار خود را بشناسیم)، تهران: نشر قطره، چاپ اول