خداوند هرگز به ظلمی که ظالمان در حق مؤمنان روا می دارند، راضی نیست و آن را نه تکویناً و نه تشریعاً اراده نکرده است. تکویناً اراده نکرده چون ظلم ظالمان به اختیار و حریت خود ایشان صورت می گیرد و خداوند در فعل اختیاری هیچ انسانی، خواست تکوینی خود را تحمیل نمی کند؛ زیرا اگر چنین کند، جبر لازم می آید و خداوند، عادل تر از آن است که کسی را مجبور به کاری کند و سپس به خاطر انجام آن، مذمت و عقوبتش فرماید.
از برخی روایات استفاده می شود که غیبت امام مهدی (ع)، امتحانی الهی است که خداوند به وسیلة آن، مؤمنان راستین و ثابت قدم را از مدعیان دروغین و مسلمانان سست عنصر تمییز می دهد. از جمله این روایات، روایتی است که از امام موسی کاظم (ع) نقل شده و در آن آمده است:
چون پنجمین امام از فرزندان امام هفتمین غایب شود، الله الله در دینتان؛ مراقب باشید کسی آن را از شما زایل نسازد. ای فرزندان من! به ناچار صاحب الامر غیبتی دارد تا آنجا که معتقدان به این امر از آن باز گردند. این محنتی است که خدای تعالی خلقش را به واسطه آن بیازماید... .1
در روایتی که از امام علی (ع) نقل شده، در این زمینه چنین آمده است:
به خدا سوگند، من و این دو فرزندم (حسن و حسین) کشته خواهیم شد و خداوند در آخرالزمان، مردی از فرزندانم را به خون خواهی ما برمی انگیزد و او مدتی غایب خواهد شد تا گمراهان جدا گردند [این غیبت به درازا می کشد] تا جایی که افراد نادان می گویند: خداوند دیگر به آل محمد نیازی ندارد.2
امام حسین (ع) در روایتی ضمن پیش بینی غیبت امام مهدی (ع) تصریح می کند که در این غیبت، گروهی از دین برمی گردند و گروهی بر دین پابرجا می مانند. این بیان امام حسین (ع) نیز می تواند شاهدی بر امتحان بودن غیبت امام دوازدهم باشد. متن روایت به این شرح است:
برای او (امام مهدی (ع)) غیبتی است که در آن برخی از دین برمی گردند و برخی بر دین پابرجا می مانند. پس آنها آزار می بینند و به ایشان گفته می شود: «اگر راست می گویید، این وعده ای که می دهید، کی محقق می شود.» آگاه باشید هر کس در زمان غیبت او در برابر آزار (دشمنان) و تکذیب (آنها) پایداری پیشه سازد، چون مجاهدی است که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا ـ درود و سلام خدا بر او باد ـ جنگیده است.3
در روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده است، آن حضرت در حضور جمعی از یاران خود که ظاهراً در مورد ظهور دولت حق و قیام امامی که به سختی های شیعه پایان می دهد، گفت وگو می کردند، می فرماید:
شما به چه می اندیشید؟ به خدا سوگند، هرگز آنچه چشم به راه آنید، محقق نمی شود تا اینکه شما غربال شوید. به خدا سوگند، آنچه به آن امید بسته اید، رخ نخواهد داد تا اینکه شما آزمایش شوید. به خدا سوگند، آنچه در انتظار تحقق آن هستید، واقع نمی شود تا اینکه شما از هم جدا شوید. به خدا قسم، آنچه دل در گرو آن دارید، تحقق نخواهد یافت مگر پس از ناامیدی شما. به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستید، رخ نمی دهد، تا اینکه آنان که مستعد تیره بختی اند، تیره بخت و آنان که مستعد نیک بختی اند، نیکبخت شوند.4
گفتنی است نعمانی نیز به هنگام بررسی روایات مربوط به غیبت امام زمان (ع)، پس از تعریف غیبت کبرا، فلسفة این غیبت را امتحان و آزمایش مردم می داند و برای این موضوع به آیه ای از قرآن نیز استشهاد می کند:
و غیبت دوم آن است که سفیران و افرادی که واسطه [میان مردم و آن حضرت] بودند، برداشته شدند برای امری که خداوند آن را اراده فرموده بود و نیز به خاطر تدبیری که خدا در میان مردم مقرر فرموده بود و همچنین برای واقع شدن آزمایش و امتحان و زیر و رو و غربال شدن کسانی که ادعای این امر [تشیع] را می کنند. همچنان که خدای عزّ و جلّ فرموده است: «و خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [حالی] که شما بر آن هستید، واگذارد تا آنکه پلید را از پاک جدا کند و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند...»5 و هم اکنون آن زمان فرا رسیده است. خداوند در آن ما را از پایداران بر حق و از جمله کسانی که در غربال فتنه خارج نمی شوند، قرار دهد.6
برخی از دانش وران شیعه معتقدند روایاتی که در آنها از امتحان مردم در زمان غیبت سخن گفته شده است، تنها جنبة خبری داشته و تنها بر سختی ها و دشواری هایی که در زمان غیبت برای شیعیان پیش می آید، دلالت می کنند؛ زیرا اگر بپذیریم که خداوند خواسته است با غیبت امام (ع)، مردم را امتحان کند، لازمة آن پذیرش ستمی است که در زمان غیبت از سوی ستمکاران بر مؤمنان می رود:
اخباری که بر امتحان شیعه در زمان غیبت و دشواری کار برایشان و آزمایش صبر آنان بر غیبت، دلالت می کنند، تنها از سختی هایی [که برای] شیعیان [پیش می آید] خبر می دهند، نه اینکه خداوند متعال امام (ع) را غایب کرده تا اینکه مردم را امتحان کند. چگونه خداوند چنین چیزی را اراده کند، در حالی که لازمه آن، ظلم و معصیتی است که از جانب ستم کاران بر مؤمنان می رود و خدای متعال این را نمی خواهد، بلکه سبب غیبت همان ترسی است که گفته ایم.7
برخی از اهل تحقیق، این اشکال شیخ طوسی را رد کرده و در پاسخ آن نوشته اند:
خداوند هرگز به ظلمی که ظالمان در حق مؤمنان روا می دارند، راضی نیست و آن را نه تکویناً و نه تشریعاً اراده نکرده است. تکویناً اراده نکرده چون ظلم ظالمان به اختیار و حریت خود ایشان صورت می گیرد و خداوند در فعل اختیاری هیچ انسانی، خواست تکوینی خود را تحمیل نمی کند؛ زیرا اگر چنین کند، جبر لازم می آید و خداوند، عادل تر از آن است که کسی را مجبور به کاری کند و سپس به خاطر انجام آن، مذمت و عقوبتش فرماید. از طرفی، خواست تشریعی خداوند نیز درست خلاف ظلم آنهاست؛ چون ارادة تشریعی عبارت است از امر و نهی الهی و خداوند ظالمان را از ارتکاب ظلم نهی فرموده است. پس خداوند هیچ اراده ای (نه تکوینی و نه تشریعی) در مورد ظلم و ستم ظالمان بر مؤمنان ندارد. اما از آنجا که خداوند، انسان های مختار را آزمایش می کند، لازمة اختیار داشتن آنها این است که «بتوانند» ظلم کنند و اگر خدای متعال مانع ظلم ظالمان نشود، مخالف عدل و حکمت خویش عمل نکرده است. پس جلوگیری نکردن از وقوع ظلم ـ به خاطر امتحان یا هر حکمت دیگر ـ به معنای ارادة آن از ناحیة خداوند نمی باشد.8