ماهان شبکه ایرانیان

محاسن و مکارم اخلاق از منظر بهداشت روانی

انسان در دیدگاه دانشمندان علوم انسانی همچون روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان، موجودی سه بعدی است، و او را موجودی زیستی روانی اجتماعی (Biopsychosocial) معرفی کرده اند

مقدّمه

انسان در دیدگاه دانشمندان علوم انسانی همچون روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان، موجودی سه بعدی است، و او را موجودی زیستی روانی اجتماعی (Biopsychosocial) معرفی کرده اند. در عین حال، بر بعد اجتماعی انسان تأکید بیش تری می شود. به همین دلیل، بسیاری از دانشمندان اساس رشد انسان را در روابط اجتماعی او جست وجو می کنند. شاید به همین جهت باشد که واژه «فرد» (Individual) در مقایسه با لفظ «شخص» (Person)، به کسی اطلاق می شود که با انسان هم نوع دیگری یا با اجتماع در ارتباط نزدیکی باشد.(1) اساسا مبحث شخصیت (Personality) نیز برخاسته از همین تعامل بین فردی است؛ چه این که درصد زیادی از انسانیت انسان به این است که با انسان های دیگر در ارتباط کمال جویانه باشد. در تعامل اجتماعی است که انسان یاد می گیرد، تجربه می کند، دانش می آموزد، سخن می گوید، تفکر می کند، پژوهش های علمی صورت می دهد و... . اصولاً روابط انسانی برای ارضای نیازهای اساسی ما

ضروری اند. داشتن روابط مثبت و سالم با دیگران کلید رشد و کمال است. آنچه که امروز هستیم و آنچه در آینده خواهیم بود، هر دو معلول روابط ما با دیگران است. روابط ما رفتار ما را به صورت یک انسان اجتماعی شکل می دهد، همچنین در منحصر به فرد بودن شخصیت، هویت و مفهوم خویشتن ما نقش عمده دارند. دیگران برای ما هم جنبه آینه دارند؛ یعنی ما را به خودمان نشان می دهند و هم الگوی تقلید ما هستند. همین روابط هسته مرکزی اکثر مشکلات، اختلالات و ناراحتی های روانی ما را نیز شکل می دهد. می توان گفت: همه مشکلات انسانی عمدتا اجتماعی و ناشی از ارتباط با دیگران است.

از سوی دیگر، مردم نیز برای پرورش روابط متقابل خود با دیگران اولویت ویژه ای قایلند و به همین دلیل است که روان شناسان اجتماعی از مدت ها پیش به عواملی که دوست داشتن یا جاذبه متقابل را افزایش می دهد توجه داشته و به تحقیقات زیادی درباره عوامل تعیین کننده دوست داشتن و ایجاد محبّت بین افراد پرداخته اند. بنابراین، چگونگی روابط متقابل افراد از اهمیت علمی و کاربردی خاصی برخوردار است.

با نگاهی گذرا به متون دینی، درخواهیم یافت که چگونه آموزه های دینی ضمن تأکید بر اهمیت این موضوع، با توصیه ها و دستورالعمل های ساده و روشن و در عین حال، متین و زیبا، ما را به رعایت محاسن اخلاق و گسترش روابط اجتماعی مثبت رهنمون می سازند.

محاسن و مکارم اخلاق

در یک تقسیم بندی کلی می توان دستورات اخلاقی را به دو گروه تقسیم کرد: محاسن اخلاق و مکارم اخلاق. آن دسته از دستورات اخلاقی که مربوط به روابط اجتماعی و جلب منافع مادی و چگونگی معاشرت با دیگران است و موجب بهبود زندگی دنیوی می شود، در گروه محاسن اخلاق قرار می گیرد. اخلاقیاتی که معیار انسانیت است و از بزرگواری و طبع بالا و تعالی روحی و معنوی انسان حکایت می کند، در زمره مکارم اخلاق قرار می گیرد. به عبارت دیگر، از تقابل بین حسن خلق با سوء خلق و محاسن اخلاق با مکارم اخلاق در روایات چنین برمی آید که در مواردی که اولیای الهی خواسته اند پیرامون اخلاق خوب به معنای جامع و کامل آن سخن بگویند و اهمیت و ارزش آن را در مجموع بیان نمایند، از کلمه «حسن خلق» استفاده کرده اند و آن را با «سوء خلق» می سنجیدند و بدین وسیله، ما را بر ملکات حمیده و سجایای اخلاقی پسندیده تشویق و ترغیب می کنند و از صفات ناپسند بازمی دارند و به موازات ذکر فواید مادی و معنوی حسن خلق، از زیان های دنیوی و اخروی سوء خلق نیز سخن به میان می آورند. برای مثال، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در این کلام گهربار خود می فرمایند: «من سعادة الرجل حسن الخلق و من شقاوته سوء الخلق.»(2)

اما در مواردی که اولیای دین خواسته اند از تعالی معنوی و کمال روحانی سخن بگویند و افراد جامعه را به ارزش های عالی انسانی متوجه کنند، از مکارم اخلاق نام برده اند و آن را در کنار محاسن اخلاق آورده اند و گام نهایی هدف انبیا و اولیای الهی شمرده اند. اولیای دین به پیروان خود می فهماندند که هدف عالی رهبران ادیان الهی، از جمله اسلام، تنها این نیست که مردم را با اخلاق خوب اجتماعی آشنا سازند و تربیت کنند، بلکه علاوه بر آن می خواهند آنان را با سجایای عالی انسانی پرورش دهند و از مزایای کرامت و انسانیت برخوردارشان نمایند. به همین دلیل رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «بعثت لاتمّم مکارم اخلاق»؛(3) یعنی به منظور رسیدن به مکارم اخلاق، به پیامبری مبعوث شدم. چگونگی رسیدن به این مقام رفیع و بلند را می توان در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام جست وجو کرد، آن جا که می فرمایند: «ذلّلوا اخلاقکم بالمحاسن و قودوها الی المکارم»؛(4) یعنی اخلاق خود را در آغاز با صفات حمیده و محاسن اخلاق رام کنید و سپس آن را به سوی مکارم اخلاق و سجایای عالی و ملکات نفسانی انسانی سوق دهید.

بنابراین، گام اول در اخلاق رعایت محاسن اخلاقی است. برای دست یابی به گام دوم، یعنی مکارم اخلاق، باید گام اول را با موفقیت سپری کرد. محاسن اخلاق مایه بهزیستی و موجب تحکیم روابط اجتماعی است. محاسن اخلاق مردم را به ادب و احترام متقابل وامی دارد و در جامعه مهر و محبت ایجاد می کند. دست یابی به محاسن اخلاق کم و بیش برای همه افراد میسّر است و همه می توانند با تمرین و مراقبت های لازم، دیر یا زود خویشتن را به اخلاق خوب اجتماعی متخلّق سازند، با مردم به گرمی برخورد کنند، وظایف خویش را به شایستگی انجام دهند و از نتایج مفید و ثمربخش آن بهره مند گردند. مکارم اخلاق آن دسته از صفاتی است که در مرتبه بالاتری قرار دارد و به انسان تعالی معنوی عطا می کند و تمایلات عالی انسان را از قوه به فعلیت درمی آورد. تنها کسانی می توانند به کرایم اخلاق متخلّق شوند که از محاسن اخلاقی عبور، و بر هوای نفس خود غلبه کرده، به خواهش های غیرانسانی خویش پشت پا زده و خویشتن را از اسارت آزاد نموده باشند. پس، محاسن اخلاق برای تأمین حیات بشری و زندگی مادی است و مکارم اخلاق برای احیای جنبه انسانی و تکمیل جهات معنوی.

روشن است که سعادت واقعی و همه جانبه انسان در گرو توجه به هر دو حیات مادی و معنوی و نیز استفاده از هر دو جهت برای نیل به کمال و برخورداری از مزایای زندگی بشری و انسانی می باشد. به همین دلیل است که اولیای گرامی اسلام، پیروان خود را هم به محاسن اخلاق و هم به مکارم اخلاق دعوت می کنند.

تأثیر مکارم اخلاق در تأمین رستگاری و سعادت نهایی بشر، به مراتب بیش از محاسن اخلاقی است. محاسن اخلاقی در جلب فواید مادی و بهسازی زندگی نقش مؤثر دارد و رمز کامیابی و موفقیت انسان و راه نیل به سود بیش تر و زندگی بهتر، رعایت و اجرای محاسن اخلاقی است. پس می توان ادعا کرد که رسیدن به محاسن اخلاق هدف واسطه ای است و نیل به مکارم اخلاق هدف نهایی. به عبارت دیگر، رعایت محاسن اخلاق گام نخست برای رسیدن به سعادت است. آنچه ما نیز می توانیم در دایره دنیای محسوسات خود با زندگی تجربی خویش آن را درک کنیم، نتایج و فواید رعایت محاسن اخلاق و چگونگی معاشرت و روابط اجتماعی است. راقم این سطور نیز در پی بررسی آثار و پیامدهای محسوس و قابل مشاهده محاسن اخلاق است.

محاسن اخلاق و بهداشت روانی

روان شناسی رشته ای است در حوزه علوم انسانی که به بررسی و شناخت ابعاد روانی و درونی انسان در جهت تکوین و تکمیل آن می پردازد و در راستای انجام این مسؤولیت مهم، نظریه های ارائه شده در این حوزه، هر روز کارآمدتر و کاربردی تر از گذشته می شود؛ فرایندی که آدمی را به شناسایی ابعاد پیچیده تر خویش رهنمون می کند و در پی آن، راهبردهای سازنده تر برای حفظ تعادل انسانی ارائه می دهد. اما نکته حایز اهمیت این است که هرچند این راهبردها در قرن اخیر و به ویژه در چند دهه گذشته کامل تر شده است، اما با این وجود، با نگرش ژرف تر به ادیان و مذاهب الهی، به ویژه اسلام، درمی یابیم که قرن ها پیش و به شیوه ای رسا و قابل فهم، همه مطالب به دست آمده جدید، دست کم در حوزه روان شناسی بیان شده است. بر همین اساس است که روان شناسان، بخصوص روان شناسان سلامت، نقش دین و مذاهب را در زمینه های مختلف مورد بررسی قرار داده اند،(5) به گونه ای که امروزه روان شناسان ارتباط میان بهداشت و سلامت جسمانی و روانی انسان با اعتقادات و باورها و رفتارهای دینی و اخلاقی را غیرقابل انکار می دانند. در سال های اخیر، استفاده از مذهب و اعتقادات دینی مورد توجه سیاست گذاران و تدوین کنندگان استراتژی های بهداشت جامعه نگر در سازمان جهانی بهداشت (WHO) نیز قرار گرفته و این سازمان بخشی از انتشارات خود را از سال 1992 به آموزش بهداشت از طریق مذهب به عنوان راه کار زندگی سالم اختصاص داده است و کتاب ها و جزوات زیادی را تحت عناوین دینی نظیر: بهداشت از دیدگاه اسلامی، ارتقای سطح بهداشت از طریق سبک زندگی اسلامی (Health promotin through Islamic life style) و نیز نقش مذهب و اخلاق در پیش گیری و کنترل بعضی بیماری ها منتشر نموده است.(6)

بسیاری از روان شناسان نظیر یونگ، فرانکل، تیلیچ و آلپورت معتقدند که یک نظام ارزشی دینی، نقش مهمی در سلامت روانی ایفا می کند. در نوشته های یونگ (Yong) چنین می خوانیم: «تمام مراجعان 35 ساله من به خاطر فقدان ثبات و معنی دهی به زندگی، که دین می تواند به انسان عطا کند، دچار بیماری شده بودند.»(7)

فرانکل (Frankl) نیز می نویسد: «دین سهم زیاد و غیرقابل اندازه گیری در سلامت روانی دارد.»(8)

تیلیچ (Tillich)، که خود یک کشیش مسیحی است نیز می نویسد: «ایمان به خدا به تمام ابعاد انسان و به تمام شخصیت وی عمق، جهت و وحدت می بخشد. قدرت وحدت شخصیت انسان به ایمان فرد به خداوند بستگی دارد.»(9)

آلپورت (Allport) نیز معتقد است: «نظام ارزشی دینی تنها نظام ارزشی ای است که می تواند کاملاً و مستمرا به شخصیت انسان وحدت بخشد.»(10)

بر اساس دیدگاه مشهور کارشناسان علوم اسلامی، معارف دین به سه بخش عمده اصول عقاید، اخلاق و احکام تقسیم می شود. اخلاق شامل ویژگی ها و خصلت هایی است که هر فرد در راه دستیابی به کمال باید خویشتن را به آن بیاراید و از اضداد آن دوری کند. با دستورالعمل های این بخش است که افراد می توانند رفتارهای فردی و اجتماعی و چگونگی روابط اجتماعی خود را شکل دهند و به اهداف واسطه ای یا نهایی دین دست یابند. یکی از دستورالعمل های دین در بخش اخلاقی چگونگی ارتباط افراد با یکدیگر است. در اندیشه دینی و اخلاقی ما، حفظ، توسعه و تعمیق روابط دوستانه و ارتباط صمیمانه با دیگر افراد از آن چنان اهمیتی برخوردار است که هرکس در جرگه دین قرار گرفت به عنوان «برادر» از او یاد می شود و رعایت حسن خلق، نشانه دین داری فرد است. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «حسن الخلق نصف الدین»؛(11) داشتن اخلاق نیکو در روابط اجتماعی نیمی از دین محسوب می شود.

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز حسن خلق را رابطه بین خداوند و بندگانش قرار داده است، آن جا که می فرماید: «ان الله عزوجل جعل محاسن الاخلاق وصلة بینه و بین عباده.»(12)

امام صادق علیه السلام نیز حسن خلق را مایه توسعه رزق می دانند و می فرمایند: «حسن الخلق من الدین و هو یزید فی الرزق.»(13)

درباره اهمیت محاسن اخلاق، نقش و پیامدهای آن در سلامت و آرامش روحی و بهداشت روانی انسان از منظر آموزه های دینی همین بس که ملاقات و ارتباط انسان ها مایه سکون و آرامش قلوب مؤمنین است.(14) هرچند متخصصان بهداشت روانی برای بهداشت و سلامت روانی بر تعریف واحدی اتفاق نظر ندارند، ولی می توان گفت: یکی از ملاک های سلامت روان، که مورد تأکید کارشناسان این فن است، تأکید آن ها بر کنش اجتماعی و رفتار اجتماعی مناسب افراد است. به عنوان نمونه، سالیوان (Sulivan. H.1954) بر این باور است که در سلامت روان، ارزش عمده بر کنش اجتماعی مؤثر قرار دارد، و یا ونتیز (Ventis,L.W.1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک می داند که اولین ملاک موردنظرش، رفتار اجتماعی مناسب است، و یا انجمن کانادایی بهداشت روانی، سلامت روانی را در سه بخش تعریف کرده و در بخش دوم آن، که عبارت است از: «بازخوردهای مربوط به دیگران»، موضوع «علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی» را مطرح نموده است.

بنابراین، بر اساس این تعاریف و ملاک های سلامت روان و با توجه به اجتماعی بودن انسان در حوزه روابط اجتماعی و ارتباطات انسانی، فردی از سلامت روانی برخوردار است که بتواند به بعد اجتماعی خود توجه کافی داشته باشد که جلوه و نمود آن در نحوه ارتباطات اجتماعی فرد روشن می شود. طبیعی است محاسن اخلاقی می تواند زمینه رشد و تحول مثبت فرد را برای رسیدن به کمال و سلامت روانی او فراهم آورد. اینک شایسته است با تجزیه و تحلیلی روان شناختی، به نقش و کارکردهای گوناگون محاسن اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی انسان بپردازیم.

محاسن اخلاق و احساس ایمنی

احساس ایمنی (Feeling of security) عبارت است از: احساس آزادی نسبی از خطر. این احساس وضع خوشایندی را ایجاد می کند و فرد در آن دارای آرامش جسمی و روحی است. احساس ایمنی از جمله احساسات و عواطف زیربنایی و حیاتی برای تأمین بهداشت روانی است. افراد ناایمن نامتعادلند و همواره احساس عدم امنیت، ترس و خطر از بیرون و درون خود دارند و نمی توانند انسان سالم باشند. آلپورت وقتی انسان سالم بالغ (mature) را معرفی می کند، یکی از شاخصه ها و ویژگی های اصلی او را داشتن احساس ایمنی می داند.(15) فرد ناایمن معمولاً با پرخاش گری و با اضطراب واکنش نشان می دهد و در دنیای ذهنی خود همواره در حال دفع کردن خطرات احتمالی است. آلفرد آدلر (Alfred Adler) نیز تنها انگیزه اساسی انسان را نیاز به ایمنی معرفی نموده و می نویسد: «تمدن امروزی تأثیر زیادی روی هدف ها دارد. این تمدن حدود فعالیت های فرد را معین می کند که به هر طریقی دست زند تا بدین ترتیب احساس ایمنی و سازش با محیط خود بنماید.»(16)

تأثیری که احساس ناایمنی بر انسان دارد، ایجاد حالت تنش و برانگیختگی و عدم تعادل است. برخی روان شناسان معتقدند که احساس ناایمنی یک احساس خالص، مجرد و محدود نیست، بلکه احساس پیچیده و مرکبی است که باید به عنوان یکی از صفات اصلی کل شخصیت انسان محسوب گردد. در این میان، آبراهام مزلو (Maslow)، روان شناس معروف انسان گرا، از اولین کسانی است که در این زمینه نظریات اساسی ارائه نموده است. وی برای روشن نمودن مفهوم ناایمنی، چهارده نشان گان یا عناصر اجزایی این احساس را برمی شمرد. وی اظهار می دارد که نشان گان اول تا سوم، نشان گان اولیه هستند و به عنوان علت نسبت بر سایر علایم تلقّی می شوند و بقیه نشان گان ثانوی اند. این سه نشان گان عبارتند از:

1. احساس طرد شدن؛ مورد عشق و علاقه دیگران نبودن و این که، دیگران به سردی و بدون محبت با او رفتار می کنند و اطمینان به این موضوع که مورد تنفر و خصومت دیگران واقع شده است.

2. احساس تنهایی؛

3. احساس این که دایما در معرض خطر قرار دارد.(17)

به نظر می رسد، محاسن اخلاق و داشتن روابط مثبت و حسن سلوک با دیگران می تواند مایه ایمنی و اطمینان خاطر و موجب آسایش فکر و آرامش روح شود؛ زیرا در جامعه ای که افرادش بدون هرگونه خشم، پرخاش گری، تندی و خشونت از ارتباطات مثبت و خوش رفتاری نسبت به یکدیگر برخوردارند، بهتر می توانند توان و نیروی خود را در جهت رشد و کمال یکدیگر به کار گیرند نه در جهت تخریب و فرسایش نیروهای روانی خود. در نتیجه، از نیروهای خود به نفع همدیگر و بهبودی زندگی فردی و اجتماعی و عشق و محبت ورزیدن به یکدیگر استفاده خواهند کرد.

امام موسی کاظم علیه السلام می فرماید: «لا عیش اغنی من حسن الخلق»؛(18) هیچ زندگانی و حیاتی غنی تر از حسن خلق نیست. جامعه ای که جان و مال و آبروی افراد مصون از هرگونه تعرض و تجاوز دیگران است و محور اصلی روابطشان، حسن هم جواری و حسن خلق است، نیروهای مردم در مجاری عمران و آبادانی آن جامعه به کار می رود و به نفع یکدیگر قدم برمی دارند و از حیات طبیعی برخوردار بوده و در جهت سلامت و آرامش جسمی و روانی یکدیگر خواهند بود و کم تر احساس نگرانی و تشویش می کنند و به جای این که احساس طردشدن و مورد تنفر و خصومت دیگران واقع شدن و نیز احساس تنهایی و یا احساس در معرض خطر بودن کنند، احساس مورد عشق و علاقه و یار و یاور همدیگر بودن و احساس آرامش و ایمنی داشتن به آن ها دست خواهد داد. در واقع، می توان از نشان گان ناایمنی فاصله گرفته و به نقطه مقابل آن راه پیدا کرد.

نحوه و کیفیت روابط انسان های کامل به گونه ای است که موجب آرامش یکدیگر است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ان المؤمن لیسکن الی المؤمن کما یسکن الظمأن الی الماء البارد»؛(19) همان طور که تشنه به آب سرد آرامش می گیرد، مؤمن به وسیله مؤمن دیگر آرامش می یابد. توضیح آن که چنان که شخص تشنه از فراق آب، اضطراب و پریشانی دارد و با همه وجود همواره در پی آب است و چون آب را بیابد، دلش آرام می گیرد، مؤمن هم از فراق مؤمن پریشان است و چون او را پیدا می کند، دلش آرام می شود.

محاسن اخلاق و عزّت نفس

نیاز به عزّت نفس (Self - seteem) از جمله نیازهای اساسی انسان است. همه دوست دارند تا نظر خوب و مثبت دیگران را به خود جلب کنند و پیوسته برای رسیدن به آن تلاش می کنند. بر اساس نظر آبراهام مزلو، احساس عزّت نفس در پرتو میل به پیشرفت، کفایت و کارآمدی از درون و نیز میل به حساب آمدن و مورد احترام دیگران واقع شدن از بیرون به دست می آید.(20) چگونگی شکل گیری و رشد عزّت نفس، تأثیر مهم و سرنوشت سازی در زندگی انسان دارد؛ اگر به گونه ای غیرطبیعی بیش از اندازه رشد کند، به اختلالاتی نظیر شیدایی منجر می شود و چنانچه در اثر آسیب دیدن این احساس، فرد دچار پس رفت و تحلیل گردد، زمینه برای پدید آمدن افسردگی و اختلالات وابسته به آن ایجاد خواهد شد. رشد طبیعی عزّت نفس زمینه مناسب را برای پیشرفت در زندگی آماده ساخته و موجب خودشکوفایی(actualization-Self)، ظهور خلاقیت و بالندگی شخص در طول زندگی می شود.

رزنبرگ (1985) می نویسد: عزّت نفس زاییده زندگی اجتماعی و ارزش های آن است و محیط زندگی و اجتماع است که فرد را متأثر می کند و نوعی پذیرش خود را به او می دهد. بنابراین، احساس عزّت نفس با کیفیت ارتباط افراد با یکدیگر در تعاملات خانوادگی و اجتماعی، ارتباط مستقیم دارد.

خانم الیزابت هارلک یکی از روان شناسانِ به نام، معتقد است: خوشبختی سه پایه مهم و اساسی دارد: موفقیّت، محبوبیت و مقبولیت.(21) مقبولیت چیزی غیر از محبوبیت است؛ زیرا ممکن است شما کسی را دوست داشته باشید، اما مسؤولیتی اجتماعی به او ندهید. مقبولیت بیش تر در ارتباط اجتماعی و در پذیرفتن مشارکت های اجتماعی مطرح می شود. فرد با کسب شایستگی و دریافت تأیید توسط دیگران در تعاملات اجتماعی است که می تواند به نوعی احساس عزّت نفس مناسب دست یابد. ولی اگر عشق، دوست داشتن و پذیرش متقابل اجتماعی از بین برود، هویت و عزّت نفس فرد مخدوش خواهد شد و بر اساس معیار سلسله مراتب مازلو، از رسیدن به خود شکوفایی باز خواهد ماند و یا دست کم دچار ضعف و مشکل خواهد شد. چنین اجتماعی از نظر بهداشت روانی دچار مشکل خواهد گردید.

شکست ها، خواری ها، سرافکندگی ها و عدم پذیرش های اجتماعی به آسانی موجب محدود ساختن حوزه معاشرت می گردند. فرد از ترس آن که دوباره همان رنج ها و عدم مقبولیت ها را احساس کند، نقش خود را رها کرده، از قبول وظایف خود می گریزد و از روابط خود با دیگران روگردان می شود و در مواردی که این حالت شدید باشد، ممکن است فرد از همه گریزان گردد و از هر نوع تماس های عاطفی اجتناب ورزد.

محاسن اخلاق رمز محبوبیت و راه نفوذ در دیگران است. محاسن اخلاق دل ها را به هم پیوند می دهد و روابط معنوی را مستحکم می سازد. افراد مؤدب و با اخلاق نیکو، همواره مورد مهر و علاقه و احترام دیگران واقع می شوند. قشرهای گوناگون جامعه با آنان به گرمی و گشاده رویی برخورد می کنند و بدان ها با دیده تحسین و احترام می نگرند. لقمان به فرزند خود سفارش می کند که با همه مردم به حسن خلق برخورد کن. اگر فاقد ثروت باشی و نتوانی به بستگانت کمک مالی نمایی یا برادران دینی ات را از عطایای خود بهره مند سازی، مراقب باش که حسن خلق و گشاده رویی را از دست ندهی؛ چه این که افراد خوش خلق را خوبان دوست می دارند و بدها نیز خود را به وی نزدیک می کنند.(22)

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «ربّ عزیز اذلّه خلقه و رب ذلیل اعزّه خلقه»؛(23) چه بسا خلق و خوی ناشایست فرد عزیز و دارای منزلت اجتماعی، موجب ذلت و خواری او شود و گاهی فرد به ظاهر ذلیل و خوار، به خاطر حسن سلوک و خلق و خوی مثبت و ارزشمند خود پیش مردم عزیز و مورد احترام قرار گیرد. بنابراین، می توان گفت: یکی از عوامل تأثیرگذار در عزّت و ذلت افراد، نحوه ارتباطات فرد با دیگران است و این محاسن اخلاق است که موجب تحکیم روابط اجتماعی و حفظ جایگاه و موقعیت اجتماعی فرد می شود. همان طور که لقمان به فرزندش می گوید، اگر همه مردم نمی توانند با مظاهر دنیوی همچون مال و ثروت یا قدرت و دیگر امور در حفظ و گسترش جایگاه اجتماعی مطلوب خود موفق باشند، ولی می توانند با بهره گرفتن از حسن سلوک و رفتارشان در رسیدن به این هدف و تأمین یکی از نیازهای روانی خود موفق شوند، که البته نیازمند بهترین و مراقبت های لازم برای فراگیری و عمل کردن نکات ضروری در روابط اجتماعی و رعایت محاسن اخلاقی است. همین نکته را امام صادق علیه السلام در یک عبارت کوتاه بیان فرموده است. وقتی از آن حضرت می پرسند: «ما حدُّ حسن الخلق»؛ محدوده حسن خلق چیست؟ می فرمایند: «تلیّن جانبک و تطیب کلامک و تلقی اخاک ببشر حسن»؛(24) یعنی با مردم به نرمی برخورد کن، پاک و مؤدب سخن بگوی و در مواجهه با برادرانت گشاده روی باش.

با این بیان معلوم می شود که به آسانی می توان عزّت اجتماعی را تحصیل کرد و پاسخ مناسبی به یکی از نیازهای اساسی انسان داد.

محاسن اخلاق و انسان سالم

روان شناسان انسان گرا یکی از ویژگی های انسان سالم یا در اصطلاح آلپورت، انسان بالغ و پخته (mature) را داشتن روابط گرم با دیگران می دانند. داشتن روابط گرم با دیگران، خود مستلزم دو امر است: یکی، عشق و علاقه به افرادی که با آنان رابطه نزدیک و صمیمانه ای دارد؛ مثل پدر، مادر، فرزند، همسر و دوست صمیمی؛ و دیگری، مهربان بودن (Compassion) با همه افراد؛ یعنی با همه مردم احساس همبستگی و همدلی داشتن.

چنین فردی به همان اندازه که به رفاه و سعادت خود علاقه مند است، به رفاه و سعادت دیگران می اندیشد و عشق و علاقه خود را بدون هیچ انتظار و پیش شرطی به پای اطرافیان خود نثار می کند و در روابط اجتماعی خویش با دیگران احساس همدلی دارد. همدلی فرایندی است که متضمن حساس بودن نسبت به احساسات دیگر و پیوند عاطفی با آنان است. به قول کارل راجرز، دیگر روان شناس انسان گرا، همدلی عبارت است از اجتناب از هرگونه داوری در باب احساسات دیگران، بلکه در مقابل، کوششی است برای درک کامل این احساسات از دید خود آنان. همین ویژگی است که موجب می شود فرد در ارتباطات متقابل اجتماعی خود با دیگران با ملاطفت و به دور از هرگونه تندی و خشم برخورد کند. وقتی انسان از درون دارای چنین احساسی بود، در رفتار بیرونی خود گشاده رو و بشّاش خواهد شد. شاید به همین دلیل است که وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله از محبوب ترین افراد نزد خدا سخن می گویند، می فرمایند: «احبکم الی الله احسنکم اخلاقا الموطئون اکنافا الذین یألفون و یؤلفون»؛(25) یعنی از همه شما محبوب تر نزد خداوند کسی است که اخلاقش از همه بهتر باشد؛ همان کسانی که متواضع اند، با دیگران می جوشند و مردم نیز با آن ها می جوشند.

حضرت علی علیه السلام نیز در اوصاف انسان کامل (مؤمن) چنین می فرمایند: «عنوان صحیفة المؤمن حسن خلقه»؛(26) یعنی سرلوحه ویژگی های مؤمن (انسان کامل) حسن خلق اوست.

پی نوشت ها

1 علی اسلامی نسب، روان شناسی سازگاری، ص 33.

2 مستدرک الوسایل، ج 2، ص 83.

3و4 فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج 4، ص 121/ ص 122.

5و6 ر.ک.به: مجموعه مقالات و پژوهش هایی که در اولین همایش نقش دین در بهداشت روانی 1376 گردآوری شده است.

7 فوردهایم، مقدمه ای بر روان شناسی یونگ، ترجمه مسعود میربها، ص 145.

8 فرانکل، انسان در جست وجوی معنا، ص 94.

9 جیمز ویلیام، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی، ص 32.

10 سید محمدحسین جلالی تهرانی، بهداشت روان، (جزوه درسی)، ص 39.

11 محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 68، ص 393.

12 مستدرک الوسایل، ج 11، ص 193.

13 بحارالانوار، ج 75، ص 257.

14 فان الرحم اذا مسّ الرحم سکنت. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 73، باب 132، حدیث 9.

15 سید محمدحسین جلالی تهرانی، پیشین، ص 26.

16 محمودمنصور، احساس کهتری، ص 64.

17 سعید شاملو، بهداشت روانی، ص 144.

18 مستدرک الوسایل، ج 11، ص 12.

19 اصول کافی، ج 3 مترجم، ص 345، حدیث 2323.

20 ابراهام مزلو، انگیزش و هیجان، ترجمه احمد رضوانی، ص 82.

21 علی اکبر شعاری نژاد، روان شناسی رشد، ص 125.

22 محمدتقی فلسفی، اخلاق، ص 325.

23 محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 53.

24 شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 253، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

25 طبرسی، مجمع البیان،ج10، ص 333.

26 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 71، ص 392.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان