ماهان شبکه ایرانیان

آسیب شناسی اجتماعی زنان ؛ ۲ بحران ازدواج

به اعتقاد جامعه شناسان، ازدواج، پیوند دوجنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی است. لذا رابطة دو فرد از یک جنس، چه به طور موقت و چه دائم، ازدواج خوانده نمی شود

به اعتقاد جامعه شناسان، ازدواج، پیوند دوجنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی است. لذا رابطة دو فرد از یک جنس، چه به طور موقت و چه دائم، ازدواج خوانده نمی شود. از سوی دیگر در تعریف ازدواج، روابط جسمانی بین دو انسان از دو جنس مخالف، به خودی خود کافی نبوده و مستلزم انعقاد قراردادی اجتماعی می باشد که روابط جسمانی را مشروعیت بخشد. به بیان دیگر تحقق ازدواج، منوط به تصویب اجتماعی است. به اعتقاد «کارلسون» ازدواج فرآیندی است از کنش متقابل دو فرد (زن و مرد) که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده و مراسمی را برای برگزاری زناشویی خود بپا داشته اند و عمل آنان مورد پذیرش قانون قرار گرفته است.

لوی اشتراوسنیز معتقد است که ازدواج برخوردی دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی است. گذشته از چهار خصلت مورد اشاره یعنی ارتباط جسمانی، تخالف جنسی، پایایی و قرارداد اجتماعی، ازدواج ارتباطی است که درمقایسه با سایر ارتباطات انسانی تامیّتی بی نظیر دارد و شامل ابعاد زیستی، اعتقادی، عاطفی، روانی و اجتماعی است. به بیان دیگر همزیستی زوجین در درون خانواده ، آنان را در چنان گردونه ای از ارتباطات قرار می دهد که بی هیچ شبهه قابل مقایسه با سایر ارتباطات انسانی نیست.

از سوی دیگر ازدواج و قرارداد ناشی از آن، دارای نوعی تقدس می باشد. در دین مبین اسلام، احادیث و روایات بی شماری بر این امر سفارش کرده است، لیکن علیرغم تمام تأکیدات و ضرورتهای فردی و اجتماعی در خصوص انجام این امر، متأسفانه شاهد افزایش میانگین سن ازدواج در کشور می باشیم، هر چند این پدیده در سایر جوامع نیز وجود دارد. آمارها حاکی از آن است که متوسط سن ازدواج در بسیاری از جوامع غربی از جمله آمریکا در سال 1956 برای زنان 1/20 سال و برای مردان 5/22 سال می باشد. در حالی که در سال 1988 میانگین سن ازدواج با طی روندی صعودی به 1/23 سال برای زنان و 7/25 سال برای مردان رسیده است. این روند افزایشی در بسیاری از جوامع صنعتی به ویژه سوئد دانمارک . . . نیز به چشم می خورد و پایداری خانواده را متأثر ساخته است. در ایران نیز میانگین سن ازدواج در نقاط شهری و روستایی، تحت تأثیر عوامل مختلف افزایش یافته است و نرخ ازدواج نیز در کل کشور نسبت به سه ماهه اول سال قبل، حدود 82/3درصد کاهش نشان می دهد.

جدول (1) : میانگین سن در اولین ازدواج برحسب جنس در نقاط شهری و روستایی

تبیین عوامل مؤثر در بحران ازدواج

با توجه به جدول (1) می توان دریافت اکنون جمعیت جوان کشور با افزایش میانگین سن ازدواج و کاهش نرخ ازدواج دست به گریبان است. در ادامه این نوشتار به اختصار برخی از عوامل مؤثر در ایجاد این وضعیت را بررسی می نمائیم. لازم به ذکر است عوامل مورد اشاره فقط جهت تقریب ذهنی در این دسته بندیها ارائه شده است.

1 عوامل جمعیت شناختی

1-1) ساختار جمعیتی

سن ازدواج، شاخصی است که از شرایط اجتماعی اقتصادی جامعه تأثیر می پذیرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل شرایط خاص آن دوران، میانگین سن ازدواج تا حدودی کاهش یافت، لیکن مجدداً تحت تأثیر عوامل مختلفی در حال افزایش است. نکتة قابل تأمل آنکه میانگین سن ازدواج زنان در مقایسه با مردان افزایش بیشتری داشته و طی سالهای 1345 تا 1375 حدود 4 سال به میانگین سن ازدواج زنان افزوده شده است، در حالی که معمولاً متوسط سن ازدواج مردان بیشتر است.

در سال 1375 متوسط سن ازدواج مردان 2624 سال و برای زنان 22 سال بوده است. نکته قابل توجه، اختلاف سن ازدواج بین زنان و مردان است . در سال 1345 به طور متوسط، اختلاف سن ازدواج مردان و زنان حدود 7 سال بوده است. در حالی که در سال 1375 متوسط سن ازدواج 6/25 سال برای مردان و 4/22 سال برای زنان است و اختلاف سن ازدواج به سه سال کاهش یافته است.

در سال 1375 حدود 43درصد از جمعیت 10 ساله و بیشتر، هرگز ازدواج نکرده اند. این نسبت در مقایسه با سال 65 حدود 9/2 درصد افزایش دارد و علت اصلی آن، سیاست افزایش موالید بوده است. در سرشماری سال 1365 متولدین پس از انقلاب، به دلیل پایین بودن سن، وارد این محاسبه نشده اند، اما در سال 1375 با افزایش سن این افراد، نسبت مذکور افزایش می یابد، به طوری که نسبت زنان هرگز ازدواج نکرده به 5/39 درصد و نسبت مردان به 1/47 درصد می رسد.

براساس آمار، نرخ سالانة رشد جمعیت در دهه های 6555 در سطح بسیار بالا و در حدود 6/3 درصد بوده است که منجر به افزایش سریع جمعیت و تغییر ساختار جمعیتی کشور شده است. اکنون پسران و دختران متولد شده در سالهای 65-55 بتدریج وارد سن ازدواج می شوند. با تأمل در این آمار و با توجه به اینکه تعداد پسران در سن ازدواج، کمتر از تعداد دختران دارای این شرایط است و در عرف مردم ایران، پسر باید با گروه سنی پایین تر از خود ازدواج کند، در می یابیم که فرصتهای ازدواج بسیاری از دختران در این شرایط کاهش می یابد.

جدول (2) : تعداد دختران و پسران در سال 1380

جدول (3): درصد ازدواج دختران و پسران به جمعیت جوانان

جدول(4): تعداد و درصد دختران و پسران هرگز ازدواج نکرده در سرشماری سالهای 751365

21) تغییرات جمعیتی

الف ) جنگ تحمیلی

با وقوع جنگ تحمیلی تعداد زیادی از جوانان سلحشور، متعهد و غیور کشور در عنفوان جوانی به شهادت رسیدند. آمارها حاکی از آن است که بیشتر شهدا متولدین سالهای 13511348 بوده اند که فقدان حضور آنها فرصتهای ازدواج بسیاری از دختران، را علی الخصوص در گروه سنی مشابه و پایین تر کاهش داده است.

ب) مهاجرت به شهرها

اختلاف سطح زندگی و نابرابری در فرصتهای شغلی ، سکونتی و رفاهی بین شهرها و روستاها از مهمترین علل مهاجرت است. «لی» معتقد است مهاجرت نوعی انتخاب و گزینش است که احتمال دارد فرد، به عوامل مثبت در مقصد و یا به گریز از عوامل منفی در مبدأ پاسخ دهد. وی از عوامل مثبت، ارتقاء سطوح مختلف اجتماعی و از جمله عوامل منفی، از دست دادن شغل، تنفر اجتماعی از محیط، ورشکستگی اقتصادی، نشانه های روحی و روانی، هتک حیثیت فردی و خانوادگی، خدشه دار شدن امنیت اجتماعی و قرار گرفتن در موقعیتهای خاص را نام می برد.

با مهاجرت افراد به شهرها، طرز تفکر آنها نسبت به زندگی تغییر می کند، به طوری که به سرعت خود را با محیطهای شهری تطبیق می دهند و تلقیات و رفتارها و نگرشهای شهرنشینی، از جمله تأخیر در ازدواج و ازدواج در سنین بالا را اقتباس می نمایند. از سوی دیگر با تغییر فرهنگی و تجددگرایی، انگیزه پسران مهاجر برای انتخاب همسری از میان دختران شهری افزایش می یابد. امروزه بسیاری از پسران که به علت کار و تحصیل به شهرها مهاجرت کرده اند، در این شهرها ازدواج می نمایند. بدین ترتیب توازن تعداد دختران به پسران در روستاها از بین می رود و بسیاری از دختران در روستاها مجرد باقی می مانند. آمار نشان می دهد که در گذشته تعداد زنان روستایی ازدواج نکرده 21درصد بوده است که اکنون به 41درصد رسیده است.

ج) مهاجرت به سایر کشورها

روند رو به تزاید مهاجرت اقشار و گروههایی از جوانان علی الخصوص فارغ التحصیلان پسر دانشگاهها، جهت ادامه تحصیل یا کسب شغل و حرفة مناسب با درآمد کافی، به سایر کشورها عدم تجانس تعداد پسران به دختران را افزایش می دهد.

2 عوامل اجتماعی

1-2) افزایش آسیبهای اجتماعی

بنا به گزارشات خبری بسیاری از جراید، در چند سال اخیر، نرخ آسیبهای اجتماعی شبه جرم (از جمله اعتیاد به انواع مواد مخدر، فرار از منزل، قاچاق مواد مخدر، . . .) و آمار جرائم (جرائم علیه اموال، علیه اشخاص و علیه اخلاق) و مسائل اجتماعی چون طلاق افزایش چشمگیری داشته است. این مسئله موجب گردیده که برخی از جوانان اعم از دختر و پسر جزء قربانیان چنین آسیبهایی بوده و بر اثر این آسیبها شور، اشتیاق و انگیزه ای برای ازدواج نداشته باشند و برخی دیگر با مشاهده این آسیبها و تجربیات تلخ و ناگوار اطرافیان، به دیدگاه بدبینانه ای نسبت به ازدواج دست یابند.

2-2) کاهش اعتماد اجتماعی

با گسترش آمار نابهنجاریهای اجتماعی و نیز افزایش نرخ مفاسد اخلاقی، از یک سو روابط جنسی (که جزء کارکردهای طبیعی خانواده می باشد) به خارج از حریم خانواده کشانده شده و از لحاظ اجتماعی به یک معامله تجاری تبدیل می شود و از سوی دیگر این وضعیت منجربه کاهش اعتماد اعضای جامعه (دختر و پسر) نسبت به یکدیگر می گردد. جامعه شناسان معتقدند برخی از مردم علیرغم آنکه نسبت به نابهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی در قلمرو تفریح، شادی و جوانی مدارا می کنند، اما از شیوع این موارد در روابط خانوادگی، احساس بیزاری و ناامنی می نمایند از آنجا که مبنای زندگی بر پایه اعتماد متقابل طرفین به یکدیگر می باشد، با فروریختن دیوارهای اعتماد، افراد به سختی می توانند شریک زندگی خود را انتخاب نمایند . مطابق تحقیقات بعمل آمده تنها 53درصد از پاسخگویان، بیشتر مردم را قابل اعتماد می دانند و افراد جوانتر به نسبت کمتری به مردم اعتماد داشته و افراد باسوادتر و ساکنان شهرها، اعتماد کمتری نسبت به مردم دارند.

32) تغییرات اجتماعی

تغییرات سریع اجتماعی و دگرگونی الگوهای فرهنگی و برخورد و تضاد میان هنجارها و نقشهای اجتماعی، موجب از هم پاشیدگی روابط متقابل اجتماعی و انسانی گردیده است. تغییرات اجتماعی درازمدت مانند صنعتی شدن ، تمدن گرایی یک جامعه و تحولات کوتاه مدت چون اثرات ناشی از جنگ، کسادی و بحران اقتصادی، تورم، بلایا و مصائب، همگی در تشکیل خانواده و تغییرات آن مؤثر است.

تغییرات اجتماعی، منجر به تغییر نگرشها، نیازها و روابط انسانی می شود و دستیابی به ارزشهای نوین ، در برخی جنبه های زندگی اختلالاتی ایجاد می کند. تقاضای تأمین زندگی بهتر برای جوانان و کاهش حمایتهای خانواده از جوانان، نرخ ازدواج راکاهش داده است. صاحبنظران اعتقاد دارند توسعه یافتگی جوامع، سن ازدواج را افزایش می دهد.

3 عوامل فرهنگی

1-3) گسترش ارزشهای مادی

به اعتقاد جامعه شناسان رفتار افراد، تا حدود زیادی تابع نظر اکثریت است، چنانچه افراد احساس کنند که دیگران به موضوعی تمایل داشته و از آن ارزیابی مثبت دارند، ارزیابی خود را با ارزشهای آنها تطبیق می دهند و تحت همشکلی با فشار هنجاری، مجبور می شوند به خاطر دیگران رفتاری را انجام دهند که مورد رضایت جمع باشد تا از سوی جمع به عنوان افراد نابهنجار معرفی نگردند.

با روند تغییر ارزشها به سمت ارزشهای مادی، ظاهرسازی به یک عنصر فرهنگی پایدار تبدیل گردیده و افراد به جنبه های خیره کنندة زندگی مادی، تجملات و تجمع سرمایه های مادی گرایش یافته اند به گونه ای که ارزش افراد بر مبنای میزان دارایی و ارزشهای مادی سنجیده می شود. در واقع وقتی ثروت ملاک قضاوت و ارزشیابی است، افراد سعی در نمایاندن ظواهر فریبندة زندگی مادی خواهند داشت و تظاهر و تفاخر به مال و ثروت حتی درخصوصی ترین رفتارهای زندگی افراد نفوذ می نماید. به طوری که ملاکهای افراد برای انتخاب همسر حول محور مادیات متمرکز می شود، این شرایط موجب می گردد که بسیاری از دختران تحت فشار هنجاری برای داشتن جهیزیه کامل، سالهای جوانی خود را صرف اشتغال درآمدزا و کارهای طاقت فرسا نمایند.

2-3) تغییر در شیوه ها و ملاکهای همسرگزینی

به گفته «رابرت وینچ» فرد از میان افراد مختلف ، معمولاً کسی را به همسری انتخاب می کند که از طریق او حداکثر رضایت را در رفع نیازهای خویش کسب نماید، لذا این نظریه بر ناهمسان همسری تأکید دارد.مطابق این نظریه در جامعه ای که ثروت ارزش محسوب می شود و پسران اولین انتخاب کننده می باشند، دارایی دختر، جزء اصلی ترین ملاک های ازدواج بوده و شیوه همسرگزینی از نوع ناهمسان همسری و جهت تکمیل و رفع نیازهای مادی توسط دارایی های همسر (زن) می باشد.

3-3) نگرش ابزاری نسبت به ازدواج

زمانی که ازدواج صرفاً قراردادی مادی و تنها جهت کامجویی های جنسی تلقی شود؛ خوشبخت کسی خواهد بود که فقط از منافع و لذائذ مادی و دنیوی ازدواج بهره مند شود. بدین ترتیب فرد تنها، به نفع بری مادی ازدواج تکیه نموده و از محاسن معنوی آن غافل خواهد ماند. در حالی که ازدواج شایسته ترین عشق ورزی و مناسب ترین نردبان تعالی است. در نگرش ابزاری فرد ازدواج را راه تحرک صعودی در اجتماع فرض کرده و تحقق پایگاه اجتماعی برتر یا تثبیت درازمدت پایگاه اجتماعی خویش را به وسیله ازدواج با فردی از طبقه اقتصادی اجتماعی بالا می جوید.

4-3) آنومی در ملاکهای ازدواج

در شرایط فعلی یک حالت آنومی (بی هنجاری و نابسامانی) در ملاکهای ازدواج به چشم می خورد. به اعتقاد «ریمون آرون» نابسامانی زمانی ایجاد می شود که معیارهای روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزه معینی از زندگی اجتماعی (در اینجا زندگی خانوادگی) وجود ندارد. وی همچنین مفهوم آنومی رادر معنای از هم پاشیدگی هنجارها نیز بکار می برد. در این شرایط جوان انتخابگر با چند مشکل عمده مواجه است:

الف) تعریف روشنی از ملاکها و معیارهای انتخاب همسر در دست ندارد.

ب) ملاکها و معیارهای ازدواج به دلیل پیچیده شدن شخصیت افراد، درجات مختلفی یافته و فرد در زمان انتخاب با طیفهای متعددی از شخصیت و ملاک ازدواج مواجه می باشد. برخلاف زمانهای قبل که ملاکهای ازدواج ساده بوده و تعریف روشنی داشتند.

ج) گاه معیارها و ملاکهای وی جهت انتخاب همسر، با یکدیگر همخوانی نداشته و حتی متضاد است.

د) فرد قادر به درجه بندی و رتبه بندی ملاکها و اهم فی الاهم کردن آنها نمی باشد و انتظار دارد یک فرد تمام ملاکهای مطرح در جامعه را دارا باشد.

ه)به جهت تغییرات سریع اجتماعی و عدم ثبات شخصیتی اکثر جوانان، ملاکهای همسر ایده آل در نظر آنها در زمانهای مختلف مدام در حال تغییر است.

5-3) نفوذ گرایشات تساوی خواهانه در میان دختران

گسترش اندیشه عدم تساوی حقوقی زن و مرد در جامعه ایران و ظلم مردان نسبت به زنان، منجر به ایجاد بحران هویت جنسی، عدم پذیرش نقشها، وظایف و تکالیف جنسی از جمله ازدواج در میان دختران می شود و رغبت و انگیزه آنان را برای آغاز زندگی جدید کاهش می دهد.

6-3) افراط در آزادیهای اجتماعی

کاهش پایبندیهای اخلاقی ناشی از آزادیهای بی حد و حصر جوانان و داشتن جایگزینهایی برای تشکیل خانواده، دوستی های آزاد و روابط نامشروع رو به تزاید، انگیزه جوانان را به ازدواج کمرنگتر می نماید. لجام گسیختگی و وجود نابهنجاریهای اجتماعی، می تواند عامل تخریب سازمانهای اجتماعی از جمله سازمان کوچک خانواده گردد. زیرا مردم باید نسبت به تشکیل خانواده دلبستگی و اعتقاد داشته باشند و قوانین و ضوابط حاکم بر آن را بپذیرند و معتقد باشند که یکی از منافع ازدواج، حق ارضاء کامل نیازهای جنسی در چارچوب تعیین شدة خانواده می باشد. اگر روابط جنسی قبل از ازدواج محکوم و مذموم شمرده نشود، جذابیت ازدواج و انگیزه زناشویی کاهش یافته و دوام و بقاء خانواده و جامعه در معرض خطر قرار خواهد گرفت.

7-3) عدم هدفمندی جوانان در زندگی

ازدواج، میثاق زن و مرد جهت زندگی مشترک و پذیرش مسؤولیتها و وظایف است که در صورت عدم هدفمندی، تعهد، دم غنیمتی بودن و فقدان آرمانهای مطلوب در زندگی، امکان تحقق چنین امری میسر نمی شود.

8-3) تحصیلات

با رواج فرهنگ مدرک گرایی ، اکثر جوانان جهت کسب اعتبارو منزلت اجتماعی (تحرک اجتماعی) و احراز شغل مناسب، آرزوی ورود به دانشگاه را در سر می پرورانند و با تلاش بسیار، بهترین سالهای جوانی خویش را یا پشت درهای بسته کنکور و یا در کسوت دانشجویی صرف می نمایند و از پذیرش مسئولیت زندگی و اقدام به ازدواج باز می مانند. از نظر بسیاری از دانشجویان ، ازدواج امکان ارتقای تحصیلی را کاهش داده و تحقق بسیاری از آرزوهای آنان را با مشکل مواجه می کند، لذا ازدواج را به زمانی بعد از فارغ التحصیلی وا می گذارند. در مجموع تحصیلات از طرق ذیل می تواند منجر به کاهش نرخ ازدواج گردد:

1 همزمان با ادامه تحصیل، امکان یافتن شغل مناسب وجود ندارد و دانشجو، جهت تأمین هزینة زندگی خویش نیز با مشکل مواجه است.

2 انجام همزمان ازدواج و اداره زندگی، اشتغال (جهت امرار معاش) و تحصیل بسیار دشوار است و فشار مضاعفی را بر فرد وارد می کند.

3 با افزایش سطح تحصیلات ، نگرش فرد نسبت به زندگی و انتخاب همسر تغییر کرده و ضمن افزایش سطح توقعات، از میزان نفوذ و حمایت خانواده در ازدواج فرد کاسته می شود.

4 برخی از دختران، معتقدند از طریق ازدواج و مخالفت همسر، فرزندآوری و انجام امور خانه، ادامه تحصیل آنان با دشواریهای بسیاری مواجه می شود.

5- عدم امکان ازدواج پسران در طول تحصیل، منجر به کاهش نرخ ازدواج دانشجویان دختر می گردد. زیرا ملاک انتخاب اغلب دانشجویان دختر با ورود به دانشگاه تغییر کرده و انتظار دارند که فرد مقابل آنها دارای تحصیلات عالی همسطح یا بالاتر از آنها باشد، ولی از آنجا که اولاً تعداد دانشجویان پسر نسبت به دانشجویان دختر رو به کاهش استو ثانیاً اغلب پسران دانشجو نیز امکان ازدواج در زمان دانشجویی را ندارند، این وضعیت فرصتهای ازدواج دختران را کاهش می دهد.

6- برخی از مردان، از انتخاب همسری دارای تحصیلات عالی و شاغل می پرهیزند و معتقدند که اشتغال و تحصیل برخی از زنان، منجر به احساس برتری آنها نسبت به همسرشان می شود، این طرز تفکر می تواند منجر به کاهش فرصتهای ازدواج دختران دانشجو شود.

9-3) بازتعریف خانواده

امروزه در اکثر جوامع، خانواده به تدریج قداست و اهمیت خویش را از دست می دهد و تصویر آن در حال دگرگونی است، به طوری که در غرب، به نام دموکراسی هر نوع رابطه جنسی، عنوان ازدواج گرفته و هنجار جامعه شده است. انگیزه های تشکیل خانواده و انتظارات از یک ازدواج تغییر کرده است و با گنجاندن عبارت «هر نوع رابطه جنسی» در تعریف خانواده، افراد همجنس گرا، ارتباطات جنسی گروهی و امثال آن در زمرة خانواده قرار گرفته است. اخیراً در کشور آلمان قانون ازدواج همجنسان به مورد اجرا در آمده است. به موجب این قانون دو زن یا دو مرد می توانند با یکدیگر پیمان زناشویی ببندند و قوانین ارث، طلاق و نفقه مانند ازدواجهای عادی در مورد آنها جاری می شود.هر چند این وضعیت بیشتر در کشورهای غربی اتفاق افتاده است ولیکن می تواند قداست خانواده را در اذهان جوانان ایرانی مخدوش نماید.

10-3) مدارای اجتماعی در مورد تجرد مردان

سن ازدواج در جوامع مختلف تحت تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی تعیین می شود، و به مرور زمان تغییر می کند.

تا زمانی قبل، تأخیر در ازدواج و تجرد پسران و دختران تا سنین بالا، نوعی نابهنجاری اجتماعی تلقی می گردید. امروزه به دلیل وجود مشکلات و معضلات متعدد اقتصادی و اجتماعی و افزایش آمار مجردین، این امر از سوی جامعه موجه جلوه کرده و اعضای جامعه با یک مدارای اجتماعی، آن را به عنوان رفتار نابهنجار تعریف نمی نمایند. این مدارا در شرایط کنونی در مورد پسران بیشتر اعمال می شود. در عرف جامعه ایرانی نیز، به واسطه چنین مدارایی، معمولاً پسران علیرغم افزایش سنشان، دختران جوانتر را به همسری انتخاب نموده و بدینوسیله توازن نسبت دختران به پسران را در گروههای سنی بر هم می زنند. آثار سوء این امر را با توجه به قدرت انتخاب کنندگی پسران، بهتر می توان دریافت.

4- عوامل اقتصادی

علاوه بر عوامل مورد اشاره، دگرگونی های سن ازدواج به طور حتم با مسائل اقتصادی که امکان ازدواج را تسهیل یا مشکل می نماید، ارتباط دارد. مشکلات اقتصادی چون تورم، گرانی، توزیع ناعادلانه درآمد، افزایش ضریب جینی( ضریب نابرابری)، افزایش تعداد افراد زیر خط فقر و افزایش تعداد افرادی که در فقر مطلق یا فقر نسبی (برخورداری از حداقل سطح زندگی) بسر می برند، می تواند موانع عمده ای در تشکیل خانواده بشمار آید.

14) بیکاری مردان

در جوامع کنونی، داشتن شغل جهت حفظ عزت نفس فرد حائز اهمیت است ، حتی در شرایط نامساعد کاری و وظایف کسل کننده نیز، کار می تواند در شکل گیری شخصیت فرد و تأمین سلسله مراتب نیازهای وی (نیازهای فیزیولوژیکی نیازهای ایمنی، نیاز به تعلق اجتماعی ، نیاز به احترام و نیاز به خودیابی) مؤثر باشد. شخص بیکار بواسطه تخریب بنیانهای خوداتکایی و اعتماد به نفس، خویشتن را عنصری بی هویت می پندارد. پدیده بیکاری در دوره های دراز مدت به روحیه بیکاران و بنیانهای اخلاقی جامعه، آسیبهای جبران ناپذیری وارد می کند. متأسفانه نرخ بالای بیکاری از ویژگیهای اساسی ساختار اشتغال در ایران است. هم اکنون ناتوانی نهادهای اجتماعی و ساختار اقتصادی کشور در ایجاد فرصتهای شغلی مورد نیاز، بیکاری را به یک مشکل حاداجتماعی تبدیل کرده است، از جمله اثرات منفی بیکاری، عدم ارضای نیاز به احترام فرد می باشد، به طوری که که منزلت او را در نزد خانواده و جامعه کاهش می دهد. مسلماً به علت بیکار بودن مردان و عدم تأمین آتیه شغلی و گاه عدم امنیت شغلی در مشاغل موقت، میزان پذیرش مسئولیت زندگی و ازدواج از سوی مردان به عنوان نخستین انتخابگران امر ازدواج، کاهش می یابد. لازم به ذکر است که به اعتقاد برخی کارشناسان یکی از دلائل عمده افزایش بیکاری مردان، ورود زنان فارغ التحصیل دانشگاهها به بازار کار می باشد.

24) اشتغال زنان

چندی پس از انقلاب صنعتی، علیرغم ورود زنان به بازار کار، موقعیت شغلی آنان، قبل و بعد از ازدواج بسیار ضعیف بود و از نظر اقتصادی، وابستگی بسیار زیادی به خانواده و همسر داشتند. با گذشت مدت زمانی پس از انقلاب صنعتی و گسترش موقعیت کاری در جوامع اروپایی و نیز استقلال اقتصادی زنان، از میزان وابستگی آنها به نهاد خانواده کاسته شد و این امر آمار طلاق را در این جوامع افزایش داد.

در بسیاری از کشورهای صنعتی و نیز کشورهای رو به توسعه، اشتغال زن در خارج از خانواده به طور همزمان به دو پدیده مهم منجر گردید، اولاً از اهمیت خانواده به عنوان مهمترین هسته پایدار اجتماع کاسته شد و پایه ازدواج و تشکیل خانواده لرزان گردید. ثانیاً با ناهمنوایی وظایف اقتصادی و خانوادگی زنان، رشد موالید کاهش یافت.

در کشور ایران نیز، همگام با دسترسی بیشتر زنان به سازمانهای آموزشی (مدارس دانشگاهها) گرایش زنان به اشتغال شدت یافت و دلائل اشتغال زنان، متعدد و متنوع گردید. این امر هر چند در ظاهر مثبت ارزیابی می شود، لیکن با دقت در آمار زنان شاغل هرگز ازدواج نکرده (31درصد) می توان اذعان نمود که اشتغال زنان به اشکال ذیل می تواند منجر به تأخیر ازدواج دختران گردد:

الف) برخی از پسران نگرشهای خاصی درخصوص تأمین معاش، شرایط و مناسبات محیط شغلی زن و استقلال اقتصادی وی دارند، در نتیجه اغلب آنها از انتخاب همسر شاغل خودداری می کنند. بدین ترتیب فرصت ازدواج دسته ای از دختران شاغل کاهش می یابد.

ب) برخی از مردان به دلیل وجود مشکلات اقتصادی (پایین بودن سطح درآمد، مشکل خرید یا اجاره مسکن) ترجیح می دهند همسر خود را از میان دختران شاغل انتخاب نمایند، تا با همراهی مالی وی، بتوانند مخارج زندگی را تأمین نمایند، لیکن اشتغال دختران مستلزم صرف سالهایی از جوانی جهت تحصیل و اشتغال می باشد و نهایتاً پس از طی چنین مراحلی، برخی از دختران شاغل به دلیل افزایش سن (با توجه به اینکه مردان ترجیح می دهند، علیرغم بالا بودن سن خود، همسری در سنین پایین انتخاب کنند) از فرصتهای ازدواج آنان کاسته می شود.

ج)برخی از دختران نیز بواسطه اشتغال و کسب استقلال اقتصادی، ازدواج را مانع پیشرفتهای اقتصادی اجتماعی خود تلقی می کنند. بدین ترتیب کمتر نسبت به ازدواج رغبت نشان می دهند.

3-4) بحران مسکن

در جهان امروز تقاضای مسکن، دستخوش هرگونه تغییر جمعیتی، افزایش نرخ مهاجرت، تجزیه خانواده گسترده، پیدایش خانواده هسته ای و تغییرات باروری می باشد. از آنجا که پیدایش خانواده هسته ای از پدیده های جوامع صنعتی و رو به توسعه عصر حاضر است، لذا جوانان ترجیح می دهند که جهت تشکیل زندگی جدید، مستقل از والدین زندگی کنند. این امر با توجه به حجم عظیم جمعیت و نرخهای بالای تهیه مسکن قابل تأمل است.

امروزه بحران مسکن، بیشتر ناشی از سیاستها و برنامه های وزارت مسکن، بیکاری، پایین بودن قدرت خرید خانواده های شهری و سطح درآمد آنها می باشد، به عبارت دیگر چنانچه توزیع درآمد جامعه نامتعادل بوده و در گروههای بالای درآمدی متمرکز باشد، بحران مسکن خصوصاً مبتلا به افرادی با درآمد پایین خواهد بود.

اثرات تأخیر در ازدواج

الف ) سطح فردی

مسئله ازدواج یکی از مسائلی است که از نظر بهداشت روانی حائز اهمیت است. افراد ازدواج نکرده، معمولاً از ثمرات یک زندگی رضایت بخش ، ایمن و سرگرم کننده برخوردار نبوده و همیشه بلاتکلیف و سرگردان زندگی می کنند و در صورت عدم پایبندیهای مذهبی، اکثراً با لذت طلبی ها و کامجویی های بدلی به دنبال تکیه گاههای غیرحقیقی می باشند تا از فشارهای روحی آسوده شوند.

از دیگر اثرات روحی روانی تأخیر در ازدواج، کم حوصلگی و بی رغبتی فرد در انجام امور، احساس فقدان حمایتهای عاطفی ، احساس عدم درک از سوی دیگران، احساس خلاء نسبت به رابطه نزدیک و صمیمانه با یک فرد از جنس مخالف، کاهش اعتماد به نفس، احساس وابستگی و عدم استقلال فردی، احساس ناامیدی، افسردگی، انزوا و نهایتاً هجوم افکار مخرب در ذهن فرد می باشد.

از آنجا که یکی از اهداف ازدواج تأمین عاطفی است، لذا عدم دستیابی به این هدف، موجب ناامیدی، ناکامی و احساس شکست برای فرد می شود.

به طور کلی ازدواج به میزان قابل ملاحظه ای زنان را در برابر ابتلاء به بیماریهای روانی حفاظت می کند. نتایج پژوهشهای کوکرین و همکارانش (1981) نشان می دهد که خطر ابتلا به بیماریهای روانی در مجردان بیشتر است.

از سوی دیگر شکست در ازدواج بهنگام و مناسب و نیز ناکامی در ارضای غرایز جنسی به طور مشروع، می تواند به پرخاشگری و عدم سازگاری فرد منتهی شود. دالرد در فرضیه ناکامی پرخاشگری مطرح می نماید که عدم دستیابی به آرزوها می تواند فرد را پرخاشگر نماید.

راسل و ولز (1994) رابطه میان احساس شادکامی و خوشبختی را با ازدواج اثبات می کنند. به اعتقاد آنان ارتباطات شخصی نزدیک در احساس شادکامی مؤثر است و ازدواج در روابط شخصی، بیشترین اهمیت را دارد. لذا با تأخیر در ازدواج یا تجرد دائمی، فرد از این احساس شادکامی محروم می گردد.

کمبل معتقد است متغیرهای چون وضع ازدواج و سن بر رضایت از زندگی تأثیر دارد. افراد مجرد رضایت از زندگی کمتری دارند.

- در یکی از نظریه های رفتاری بیان می شود که موقعیت های استرس زا فرد را مستعد بیماری (روان تنی) می کند. هولمز و راهه در مقیاس ارزیابی سازگاری مجدد اجتماعی از افراد خواستند تا مقدار استرسی را که رویدادهای مختلف در آنها ایجاد می کند، رتبه بندی نمایند. برخی از رویدادهای زندگی، ورودی مثبت و برخی خروجی های منفی هستند که به نظر می رسد این دسته، استرس بیشتری ایجاد می کنند (پی کل 1974) مسئله ازدواج در رتبه هشتم این جدول قرار دارد.

ب) سطح خانوادگی

تأخیر در ازدواج می تواند در سطح خانوادگی نیز معضلاتی در پی داشته باشد که در ذیل به برخی از این پیامدها اشاره می نمائیم:

1- کاهش حمایتهای مختلف خانواده (از نظر مالی، عاطفی، فکری، . . .) از وقوع ازدواج فرد به دلائل ذیل:

الف) گاه به دلیل تأخیر و بهنگام نبودن ازدواج فرد، هیچ گونه رغبت، اشتیاق و همکاریی بین اعضای خانواده در این امر وجود ندارد.

ب) گاه فرد مجرد با افزایش سن دچار وسواس در انتخاب می شود، این موضوع خانواده را با دشواریهایی در ازدواج وی مواجه می نماید.

ج) گاه فرد مجرد از سوی خانواده به عنوان فردی مزاحم و سربار معرفی می شود که توانایی تشکیل و اداره زندگی را ندارد.

2- احساس نگرانی والدین از آینده مبهم و سردرگم فرد مجرد (علی الخصوص دختر) و احساس ترس از آینده او، در صورت فوت والدین و عدم حمایت یا حتی آزار سایر اعضای خانواده نسبت به فرد مجرد.

3- سلب قدرت برنامه ریزی مالی(خرج یا پس انداز) در خانواده به جهت بلاتکلیفی در مورد ازدواج یا عدم ازدواج فرزندان.

4- عدم پذیرش افکار، نظرات و پیشنهادات فرد مجرد از سوی اعضای خانواده و فامیل، با توجیه ناپختگی وی در مسائل زندگی.

ج) سطح اجتماعی

از آنجا که جامعه متشکل از واحدهای کوچکی به نام «خانواده» می باشد، لذا تأخیر در ازدواج و در بدترین حالت، عدم ازدواج برخی از مجردین، بنیانهای خانواده را با خطر اضمحلال مواجه کرده و موجب اختلال در کارکردهای خانواده و کم بها شدن خانواده و ارزشهای آن می شود. محققان در مطالعة علل آسیبهای اجتماعی، به رابطه بین عدم ازدواج و تجرد با وقوع برخی از مفاسد و جرائم اخلاقی پی برده اند. به گفتة ویل دورانت «تأخیر در ازدواج شهرها را پر از مردان و زنانی کرده است که تنوع در تحریکات شهوانی را بر وظایف پدری، مادری و خانه داری ترجیح می دهند. در واقع منشاء تغییرات اخلاقی در اجتماعات کنونی، تأخیر در ازدواج است.»

از دیگر صدمات اجتماعی تأخیر در ازدواج کاهش تدریجی پویایی اجتماعی، کاهش سلامت جامعه و احساس سرخوردگی بسیاری از جوانان مجرد است که مخالف با فطرت خود عمل می نمایند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان