این نوشتار سه هدف را دنبال می کند. اولاً، بازنگری مبانی و تعاریف مفهوم سرمایه اجتماعی آن گونه که در آثار و نوشته های معاصر رشد یافته است. ثانیاً، تعیین نقطه ضعفهایی که در تعریف و بازسازی این مفهوم به وجود آمده است، در حالی که این مفهوم را به عنوان عاملی علّی می شناسیم که می تواند بر جوامع و ملتها اثر گذار باشد. ثالثاً، چند مثال مرتبط را از نوشته های تجربی معاصر، درباره مهاجرت و شهرنشینی در آمریکای لاتین ارائه خواهیم داد. این مثالها، اهمیت شبکه های اجتماعی،[4]ونقش اهرمهای اجتماعیِ کارآمد و اثر گذار بر فعالیتهای اقتصادی و مشکلات همزمانی را که در امر نهادینه کردن چنین عواملی وجود دارد را نشان می دهند.
علاقه مندی کنونی که به مفهوم سرمایه اجتماعی در حوزه توسعه ملی ایجاد شده است از نقطه ضعف رویکرد اقتصادی ناشی می شود که می خواهد به طور انحصاری اهداف اصلی توسعه را به دست آورد. این اهداف عبارتند از : رشد پایدار، برابری و دمکراسی. اثرات به کار بستن سیاستهای تعدیل نئولیبرال در کشورهای توسعه نیافته، آشکارا با هم تفاوت دارند، حتی هنگامی که توسط معیارهای اقتصادی روشن و دقیقی ارزیابی شود. سیاستهای تعدیل رسمی در برخی از کشورها به تورم پایین و رشد پایدار منجر شد. در حالی که در کشورهای دیگر به طرز شگفت انگیزی با شکست مواجه شده اند مثلاّ به بحرانهای پولی، کاهش ارزش پول و بی ثباتی سیاسی کشیده شده است.[5] بسته سیاستی اقتصادی »یک جور برای همه« که از سوی بانک بین المللی پول و خزانه داری آمریکا به کشورهای تحمیل شده است، کشور هایی که از لحاظ سطح توسعه بسیار متفاوت هستند. به یک سری پیامدهای متناقض و متضاد منجر شده است، به طوری که تئوری اقتصاد رسمی، خود هم در تبیین این پیامدها ناتوان است.
اثرات این سیاست ها در حوزه مسائل اجتماعی بسیار پیچیده تر و مسئله سازتر است. هنگامی که حمایتهای دولتی مضمحل، خود را به دست عوامل بدون کنترل بازار بسپارند، نابرابریهای درآمدی فزاینده ای ایجاد خواهد شد و در این حال تضعیف اهرمهای کنترلی هنجاری[6] حکایت از یک بافت اجتماعی اتمیزه شده (Atomised) می کند. افزایش جرم و گسترش فساد در نهادهای عمومی ای، که گماشته شده اند تا نظم اجتماعی را حفظ کنند، با کاهش این هنجارها در ارتباطند. در فضای جدید »هر کسی در راستای منافع خود« که از طرف حاکمیت آزادانه بازار مورد حمایت و تشویق است، انگیزه بسیار کمی برای مقامات رسمی دولتی باقی می ماند تا به معیارهای صداقت و شرافت وفادار باشند. همچنین انگیزه بسیار کمی برای طبقه معمولی و فقیر جامعه وجود دارد تا به نظم اجتماعی احترام بگذارند، نظمی که از سوی آنها در این وضعیت نادیده گرفته می شود. سیاستهای کنونی تعدیل بازار ممکن است معضلی را برای نظم عمومی بوجود آورد. این معضل بدین قرار است که هر فرد مجبور است برای حیات و زنده ماندن، تحت یک شرایط خشن و بی رحمی مبارزه کند.
اگرچه وضعیت بیشتر کشورهای جهان سوم و به ویژه آمریکای لاتین، تا کنون به این سطح از بحران نرسیده است، ولی جهت حرکت، آن قدر برای سیاست گذاران واضح است که بتوانند به دنبال راهی در جهت ایجاد و تأسیس مجدد یک بافت اجتماعی جدید و نهادهای اجتماعی مرتبط باشند. در این اوضاع واحوال مفهوم سرمایه اجتماعی پدیدار می گردد، و امید می رود که بدیلی های رشد کننده ای مترقی در مقابل سیاستهای افول یافتة اقتصاد بازار پیدا شوند، سیاستهایی که در گذشته نه چندان دور مؤکداً از سوی سازمانهای بین المللی مالی تشویق می شدند. با یک نگاه بسیار خوشبینانه ترمی تواند، ظهور سرمایه اجتماعی را به صورت عاملی تعادلی در مقابل فردگرایی[7] بدون محدودیت بازار تفسیر کند[8] و به طور همزمان این مفهوم می تواند وسیله ای برای کسب منافع در بازار باشد. چنین دیدگاه خوش بینانه ای بدون چالش رها نمی شود و در واقع دستخوش انتقادات گسترده ای خواهد شد. در قسمت بعدی به بازنگری مبانی مفهوم سرمایه اجتماعی خواهیم پرداخت و تکامل این مفهوم را از خصلتی فردگرایانه به خصلتی جمع گرایانه بررسی خواهیم کرد. همچنین نقطه ضعفهای این مفهوم را به عنوان مدلی جدید و بالقوه از توسعه مطالعه خواهیم کرد.
سرمایه اجتماعی: مبانی و تعاریف[9]
بسیاری از مناقاشاتی که حول مفهوم سرمایه اجتماعی صورت می گیرد از به کار بردن این مفهوم در موضوعاتی که سطوح متفاوتی از تجرید[10] را دارد و از استعمال این مفهوم در تئوریهایی که سطوح متفاوتی از تحلیل را دارد، ناشی شده است. گسترش اولیه و نظام مند این مفهوم توسط بردیو،[11] جامعه شناس فرانسوی و کلمن،[12] جامعه شناس آمریکایی برای افراد یا گروه های کوچک[13] انجام گرفت ودر این میان این مفهوم به عنوان یکی از قسمتهای مهم تحلیل ها مورد استفاده قرار گرفت. این دو استاد با تفاوتی ناچیز و اندک، بر روی منافعی متمرکز شدند که افراد و خانواده ها از پیوند با یکدیگر به دست می آورند. برخورد بردیو با این مفهوم کاملا ابزار انگارانه[14] بود و تا حدی بر این مسأله پافشاری می کرد که مردم با قصد قبلی و آگاهانه ، روابطشان را بر اساس منافعی که قرار است در آینده به آنها برسد، تنظیم می کنند. این جامعه شناس فرانسوی در صفحاتی نه چندان زیاد به روابط متقابل میان سرمایه پولی، سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی اشاره می کند و سرمایه فرهنگی را عبارت است از صلاحیت تحصیلاتی رسمی می داند که افراد درکنار یکدیگر و با مجموعه بسیار نامحسوسی از ارزشها و طرز رفتارها به دست می آورند. بینش بنیادین بردیو این بود که این سرمایه ها قابل مبادله و تبدیل به یکدیگر هستند. به عبارت دیگر آنها می توانند با یکدیگر داد و ستد ماهوی داشته باشند و ازسوی دیگردر واقع رشد و گسترش آنها نیزمستلزم این داد و ستد آنهاست. بنابر این سرمایه اجتماعی به هر معنایی، قابل دسترسی نیست مگر اینکه در کنار سرمایه گذاری منابع مادی قرار گیرد و از سوی دیگر، داشتن فضایی فرهنگی این امکان را برای افراد میسر می سازد که روابطی را با افراد ارزشمند و معتبر برقرار سازند.
بسیاری از نوشته های بعدی که این رهنمون را سرلوحة کار خود قرار داده اند، بر روی منابع و داراییهایی متمرکز شدند که افراد در خلال پیوندهای اجتماعی شان[15] به دست می آورند. به ویژه در جامعه شناسی، ، از زمانی که محققین این رشته معانی این مفهوم را مورد کنکاش قرار داده اند. مجموعه اثرات سه جانبه ای حول مفهوم سرمایه اجتماعی شکل گرفته است سرمایه اجتماعی بدین صور سه گانه تعریف شده است:
1 – منشأ کنترل و نظارت اجتماعی.
2 – منشأ منافعی که از طریق کانون خانواده به دست می آیند.
3 – منشأ منابعی که از طریق شبکه های اجتماعی غیر از خانواده به دست می آیند.
مثالهای مورد آخر عبارتند از: روابط شخصی که باعث سهولت دست یابی به کار و شغل می شوند، انعامهای بازار و یا وامهایی که با تعریف مبنایی بردیو از این مفهوم نزدیک است.
در این میان، کلمن توجه خاص خود را به تعریف اول سرمایه اجتماعی، یعنی سرمایه اجتماعی به عنوان منشأ کنترل و نظارت، معطوف ساخته است. کلمن در سالهای کوتاه زندگی اش، نگران تباهی و فروپاشی آنچه که او پیوندهای اجتماعی »ابتدایی»[16] می خواند، بود. این پیوندهای ابتدایی، مراعات هنجارهای اجتماعی را تضمین می کند. تمامی اشکال مختلف بیماری های اجتماعی این پیوند هارا نقض می کنند، این بیماریها از جرم و ناامنی در خیابانها، تا مفت خوری معلمها و دانش آموزان در مدارس عمومی آمریکا را شامل می شود. کلمن در پیدا کردن راهی برای معالجه این گونه بیماریهای اجتماعی، مسیر دو مرحله ای را پیشنهاد می کند. در ابتدا او در دفاع و تجلیل از پیوندهای اجتماعی که بایددر جای مناسب خود قرار گیرند به نوشتن می پردازد. در مرحله دوم، وی از جایگزین شدن ساختارهای اجتماعی ابتدایی دفاع می کند، ساختارهایی که به خاطر سازمانهای تصنعی بنا شده، از بین رفته اند. این سازمانها فهرستی از انگیزه ها را در جایگاه سرمایه اجتماعی رو به زوال قرار می دهند.
منشأهای سرمایه اجتماعی[17]
تعریف سرمایه اجتماعی به عنوان توانایی اکتساب منافع، به واسطه عضویت در شبکه های اجتماعی یا ساختارهای اجتماعی بزرگ، قابل قبول ترین تعریف امروزی این واژه است. البته این تعریف هم خالی از اشکال نیست. اولاً جهت گیری معمولی ای برای بر هم زدن توانایی اکتساب منابع، از طریق خود شبکه ها وجود دارد. این تعریف به راحتی می تواند به یک گزاره همان گویانه[18] منجر شود، در حالی که این تعریف تبعات مفید و سودمند را با وجود سرمایه اجتماعی لزوماً رقم می زند. و تبعات منفی را با فقدان سرمایه اجتماعی به همراه دارد. در واقع، توانایی یک کنش گر اجتماعی در به دست آوردن منابع، در خلال ارتباط برقرار کردن با دیگران، لزوماً تبعات سودمند و مفیدی را ضمانت نمی کند. فرض کنیم که منابع در سطح جامعه به صورت نابرابر توزیع شده باشد؛ کنش گران ممکن است پیوندهای اجتماعی قوی و مطمئنی داشته باشند، ولی با این وجود آنها به منابع محدود و با کیفیت پایین دسترسی یابند. اینکه بگوییم تنها کسانی که منابع مطلوب و پسندیده ای را، از طریق پیوندههایشان با دیگران به دست می آورند، دارای سرمایه اجتماعی هستند، درست مثل این است که بگوییم تنها افراد موفق، موفق هستند.
ثانیاً، آثار و نوشته هایی که به این موضوع می پردازند بیشتر بر روی تبعات مفید و سودمند پیوندهای اجتماعی تأکید ورزیده اند و تبعات نامطلوبش را استثناء می کنند. با این همه سرمایه اجتماعی می تواند مثل دیگر مکانیسمهای مشابه به مجموعه ای ازتبعات منفی برای جامعه منجر شود. مطالعات جدید در مورد سرمایه اجتماعی، حداقل چهار پیامد منفی آن را روشن می سازند: محروم کردن افراد خارج از گروه، افزایش مطالبات اعضای گروه، محدود کردن آزادیهای فردی و کاهش هنجارهای برابر و هم سطح. برای مثال،روابط داخلی یک گروه اعضای گروه را قادر می سازد تا دستیابی یکسان و مشابه ای به منابع داشته باشند،از سوی دیگر می تواند افراد خارج از گروه را در دستیابی به منابع یکسان، محروم سازد. معمولاً ترجیحات اختصاصی که به یک حلقه یا گروه دوستی اعطا می شود، به ضرر حقوق عمومی دیگران پایان می یابد. پیامد منفی آخر، وضعیتی مثل سرمایه اجتماعی منفی دارد. این موارد اغلب با ابزارهای قانونی سر و کار دارند تا موانع ایجاد شده توسط روابط اجتماعی دوستانه را از هم جدا کنند.
به همین صورت و تحت شرایط ویژه ای، رأی نهایی جامعه ممکن است جلوی موفقیت ابتکارات تجاری را با تحمیل خواسته های اضافی بر کارفرکایان بگیرد. برای مثال گیرتز[19] مشاهده کرد که چطور تجار موفق در بالی[20] مدام از سوی اقوام و خویشان نسبی، برای یافتن کار و وام تحت فشار قرار گرفته اند. چون بر اساس هنجارهای اجتماعی بالی، یاری و مساعدت متقابل امری مستحسن به شمار می رفت. نتیجه این می شود که جلوی رشد ابتکارات تجاری گرفته شد و بعضا تجار با ورشکستگی مواجه شدند. در مناطق کوهستانی اکوادور، بسیاری از صنعتگران موفق پوشاک و چرم، به مذهب پروتستان گرویده اند. انگیزه این تغییر مذهب خیلی کم به ایمان مذهبیشان و پایبندی به نظام اخلاقی پروتستان بستگی دارد، بلکه بیشتر به خاطر نیاز به فرار کردن از وظایف و واجبات بسیار متعددی بود که انجمن اخوت کاتولیک[21] تحمیل می کرد. اثرات سرمایه اجتماعی منفی برای این صنعتگران سخت کوش بدین صورت پیش آمده بود که آنها مجبور بودند که مطالبات مکرر، کلیسا را جهت جشنهای مذهبی تأمین مالی کنند و هزینه های خوردن و نوشیدن بقیه حاضرین در جشن را بپردازند.
ثالثاً، تعریف سرمایه اجتماعی که در بالا بدان اشاره شد، انگیزه های کمک کنندگان را در این مبادلات و همکاری ها نادیده گرفته و آن را تئوریزه نکرده است. از نگاه کمک شوندگان،منابعی که به خاطرپیوند اجتماعی به دست می آورند، خصلت »پیشکشی و بخشش« دارد. در حالی که این بین موضوع مهمترو مسئله سازتر انگیزه های کمک کنندگان است. از مشاهدات و مطالعات دورکهایم،[22] مارکس،[23] وبر[24] و سیمل[25] بر روی دینامیک گرو ها، ما با چهار منشأ سرمایه اجتماعی آشنا می شویم. سرمایه اجتماعی به خاطر وجود وعدم ساختارهای گسترده و فراگیری اجتماعی ایجاد می شود و آنها ویژگی این مبادلات و همکاری را مشخص می کنند. منشأهای نوع دوستانه سرمایه اجتماعی عبارتند از:
1 – بخشیدن امکانات مالی خارج از وظایف اخلاقی به دیگران (مثلاً بخششهای والدین به فرزندان، دادن خیرات به فقیران). این موارد بر اثرارزشهایی که افراد در خلال فرآیندهای جامعه پذیری[26] فرا می گیرند، بنیان یافته است.
2 – بخشیدن امکانات مالی به دیگران خارج از همبستگی ای که میان اعضای یک جامعه به خاطر سرزمین، اخلاق یا مذهب یکسان وجود دارد (همبستگیهای قوی و پابرجا).[27] این منشأ مبتنی بر ارزشهای عمومی و همگانی نیست، بلکه بر اساس وفاداریهای خصوصی بنا یافته است که در داخل یک گروه شکل می گیرند. (مثلاً اعطای کمک هزینه تحصیلی برای جوانان هم نژاد، هدیه کردن زمان بیشتری برای باز پرداخت وام به اتحادیه همکاران).
منشأ ابزارانگارانه سرمایه اجتماعی نیز به دو قسمت تقسیم می شود:
1- سرمایه اجتماعی مثل معامله ای دو جانبه و متقابل که گروه منتفع، حداکثر سود و عایدی مناسب را انتظار می کشد(رابطه متقابل ساده).
2 – سرمایه اجتماعی مبادله منافع در ساختار عظیم اجتماعی است، ساختار اجتماعی که بازپرداخت کامل طلبهای کمک کنندگان را تضمین می کند. فرقی نمی کند که کمک کننده از گروه متنفع، یا به طور کلی از جامعه باشد (اعتماد عملی).[28] برای این منشأ مثال می زنیم. پرداخت وامهای بدون وثیقه به اعضای یک جامعه، با این توقع که اهرمهای کنترلی اجتماعی، بازپرداخت این وامها را ضمانت خواهند کرد و به علاوه، این وامها موقعیت ومنزلت اجتماعی خاصی را برای کمک کنندگان به ارمغان خواهند آورد.
اعتماد در این شرایط، به طور کامل به وجود می آید، چرا که قدرت اجتماع و جامعه این اعتماد را عملی و شدنی می کند. این منشأ سرمایه اجتماعی با ساختارهای اجتماعی که توسط کلمن به عنوان مکانیسم کنترل و نظارت اجتماعی مورد تأکید قرار گرفته اند، در ارتباط تنگاتنگی است. این منشأ در واقع مسأله ای است که دیدگان دانشمندان دیگر رشته ها را بر روی خود می بندد. هنگامی که آنها پیشقدم می شوند تا مفهوم سرمایه اجتماعی را به صورت یک درمان برای بیماریهای اجتماعی درآورند. همچنین آنها نسبت به اثرات منفی سرمایه اجتماعی و تمایز میان علل و تبعاتش ناآگاهند. این تمایزات و مباحث قبلی در شکل ذیل خلاصه شده است.
سرمایه اجتماعی به مثابه یکی از مشخصه های جوامع و ملتها:[29]
برای بردیو، کلمن و دیگر جامعه شناسان، پیوندهای اجتماعی بدین جهت مهم است که منافعی را به صورت انتظارات قابل اعتماد نصیب افراد می کنند. هنگامی که مفهومی به سایر رشته های علمی می رود، تغییرات نامحسوس و ظریفی در آن صورت می گیرد، مثل سرمایه اجتماعی که مشخصة صرفاً اجتماعی[30] پیدا کرده است. در این کسوت جدید منافع سرمایه اجتماعی، به مقدار زیادی عاید فرد نمی شود بلکه بیشتر به صورت کاهش نرخ جرم و جنایت، تنزل رشوه خواری دولتی و بهبود اداره حکومت نصیب جمع می گردد.
این انعطاف پذیری مفهومی ، که توسط رابرت پاتنم[31] عالم سیاسی معرفی شد، بحث و گفتگو درباره اثرات ساختاری و تبعی گسترش سرمایه اجتماعی را ممکن ساخت. سرمایه اجتماعی به عنوان حقوق شهروندان یا ملتها به لحاظ کیفی از نوع فردی اش متمایز و متفاوت است. نکات متعددی دربارة این دو حوزه – جمعی و فردی – وجود دارد که در خور توجه دقیق است. اولاً گذار مفهوم سرمایه اجتماعی از منافع فردی به سوی مخشصه های جمعی یا ملی ، هیچ گاه به طور واضح تئوریزه نشده است. این مسأله باعث شده که اینک در مورد معنای این واژه حالت سردرگمی و پریشانی به وجود آید. در یک جامعه، سرمایه اجتماعی به معنای منافع خانواده های در ارتباط با هم آورده می شود؛ در جمله دیگر، سرمایه اجتماعی یکی از مشخصه های شبکه تاجران و بازرگان است و در جمله بعدی سرمایه اجتماعی تبیین می کند که چرا همه شهروندان باید به خوبی نظارت و کنترل شوند و چرا آنها به لحاظ اقتصادی در حال پیشرفت هستند. هنگامی که بیم آن می رود مفاهیم و معانی مختلف سرمایه اجتماعی با یکدیگر و با تمامی مفاهیمی که در زندگی اجتماعی مطلوب و مفید هستند، مترادف شود، آن گاه ارزش راهبردی آن مفاهیم سرمایه اجتماعی دچار لطمه و زیان می شوند.
هنگامی این حالت سردرگمی بهتر قابل مشاهده است که ما به تعاریف فردی و جمعی از این مفهوم مراجعه کنیم. هرچند که این تعاریف در برخی از موارد هماهنگ و موافق با یکدیگرند، ولی در بقیه موارد با هم بیگانه اند. برای مثال، حق »خویشاوندی« اجازه می دهد تا افراد خاصی به قراردادهای کارعمومی و منفعت دار دست یابند و قوانینی را کنار بزنند، قوانینی که دیگران به رعایت آن مجبورند. سرمایه اجتماعی فردی در این مثال به طور دقیق مشتمل بر تضعیف و متزلزل کردن سرمایه اجتماعی جمعی است. سرمایه اجتماعی جمعی به عنوان »اخلاق شهروندی«[32] تعریف شده و بر پایه به کار بستن بی طرفانه و منصفانه حقوق استوار می گردد. به عنوان مثال، پیوندهای بسیار قوی و مستحکمی که در میان خانواده های مافیا ریشه دوانده و یا منافع و حمایتهایی که باند تبهکاران محلات قدیمی شهر از فرد فردِ اعضای گروه به قیمت نظم و امنیت عمومی انجام می دهند.
ثانیاً، علل و تبعات سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از مشخصه های جوامع، چندان روشن و واضح نیست. بلکه این علل و تبعات به استدلالهای دوری منجر شده اند. نظریه پردازیهای پرزحمت و دشواری که توسط بردیو و شاگردانش انجام گرفت، مانع از این شده است که سرمایه اجتماعی تنها به عنوان یک خصیصه فردی مطرح شود. بلکه منشأ سرمایه اجتماعی آشکارا با شبکه هایی از افراد در ارتباط است، افرادی که به طور واضح و دقیق برای اهداف آن شبکه کنار هم جمع شده اند. این در حالی است که تبعات سرمایه اجتماعی با مجموعه ای از منافع اطلاعاتی و مادی در ارتباط است.
سرمایه اجتماعی جمعی یا »مدنیت«[33] از این تفکیک آشکارا بی بهره است. وقتی که حقوق شهروندان و ملتها، قابل سنجش است، سرمایه اجتماعی هم می تواند باعث بهبود دیوان سالاری دولتی می شود. هنگامی هم که استدلالها، دوری نیست، استدلال برای تمامی نظامهای سیاسی (شهر، ملت و غیره …)
حالت توضیح واضحات به خود می گیرد:
اگر صاحبان قدرت و مردم همگی لبریز از مسؤولیت پذیری جمعی و نوع دوستی باشند؛
آن گاه، نظام سیاسی بهتر اداره و کنترل خواهد شد و سیاست گذاری هایش بیشتر کارآمد خواهد بود.
فهم این وضعیت به طور دیگر، بسیار دشوار است. تاکنون به نحو تناقض آمیزی، مشخصه بدیهی و مسلم بودن این استدلال، آن را در چرخه سیاست گذاری، دوست داشتنی کرده است: »صدقی« که چنین گزاره ای افاده می کند به سرعت و بدون نیاز به تبیینی پیچیده، ما را به فهم می رساند. بنابر این، اگر برخی از شهروندان بهتر می توانند خود را مدیریت کنند و ثروتمند تر از دیگران شوند، این امر بدین دلیل است که آنها با استفاده از سود عظیم سرمایه اجتماعی به »سعادت و خوشبختی« رسیده اند. این استمداد شهودی از استدلال، مخفی و پنهان است، اما مشکل دور منطقی از میان نمی رود.
سومین نتیجه در اثر تغییر در تعاریف و مفاهیم سرمایه اجتماعی به وجود می آید این است که این تغییر گستره محدودی را برای توجه کردن به دیگر علل ممکن، باقی می گذارد. احتمال اینکه عوامل نامربوط را برای رفتار نوع دوستانه مردم و هم برای ویژگی کارآمدی دولت در نظر بگیریم بسیار زیاد است، به ویژه تأکید بر این نکته که گسترش »مدنیت« باعث بهبود نتایج سیاسی می شود را هم تحت الشعاع قرار می دهد. از یک سو سطح تحصیلات مردم، تمرکز جغرافیایی آنها و تاریخ رشد مردم در گذشته و از سوی دیگر تفاهم حکومتی، داوطلب این هستند که به طور هم زمان بر روی رفتار مدنی مردم تأثیر گذار باشند. شکل 2 به صورت نموداری، استدلالی را برای ساختگی بودن بالقوه سرمایه اجتماعی نشان می دهد، سرمایه اجتماعی که از پیامد عوامل بنیادین تاریخی به وجود آمده اند.
این نقطه ضعفهایی که در تعریف مفهوم سرمایه اجتماعی وجود دارد باید در ذهن ما بماند تا هنگامی که بخواهیم این مفهوم سرمایه اجتماعی را برای حل مشکلات به کار بندیم. مهم ترین تمایزی که باید در اینجا به آن توجه شود، تفاوت میان رابطه همبستگی و رابطه علی است. شاید بتوانیم موارد بسباری را پیدا کنیم که در آنها، سطوح بالای همبستگی اجتماعی در کنار رشد اقتصادی پایدار یا پیامد توسعه ای مفید دیگر، قرار داشته باشند. مغالطه منطقی ای، که بسیار هم شایع است، این گونه نتیجه می گیرد که امری علت امری دیگر است بدون توجه به این احتمال که شاید هر دوی آنها توسط علت خارجی و معمولی دیگری تحت تأثیر باشند. ممکن است آن علت خارجی و نه سرمایه اجتماعی، نقش کلیدی را در فرآیندهای مان ایفا کند. ممکن است موارد فوق این احتمال را تأیید کنند که پیوندهای اجتماعی قوی بتوانند در ارتباط با تبعات منفی باشند.
نکته اصلی این است که باید هنگام ارزیابی نقش سرمایه اجتماعی به عنوان یک عامل علی مستقل یا هنگام تعمیم دادن از یک مورد موفق، بسیار محتاط و مراقب باشیم. مواردی وجود دارد که در آن پیوندهای قوی همبستگی میان اعضای یک جامعه، تبعات مفیدی را تولید کرده است، این موضوع در آثار و نوشته ها اثبات شده است. اما تاکنون جای این تردید درباره قابلیت تعمیم دادن این موارد باقی است، همچنین این تردید در مورد احتمال به وجود آمدن پیوندهای مشابه در جاهایی که تبعات مفید وجود ندارند نیز هست. روی هم رفته تبعات توسعه ای موارد فوق که توسط سرمایه اجتماعی پدید آمده اند، مقدم تر از فرایندهای تاریخی منحصر به فرد قرار دارند. هیچ ضابطه ای در راستای انتقال این تبعات، به طور فوری به سمت مجموعه های دیگر اتخاذ نشده است. با در نظر گرفتن این نکات، به سراغ بازنگری چند مورد ویژه، برگرفته از آثار و نوشته های شهری معاصر آمریکای لاتین می رویم.
تجارب آمریکای لاتین در مورد سرمایه اجتماعی
دهه 1980، دهه رکود آمریکای لاتین بود. با شروع رکود اقتصادی فراگیر در منطقه که به خاطر افزایش قیمتها از سال 1973، کشورهای آمریکای لاتین استراتژی صنعتی کردن از طریق جایگزینی واردات را رها کردند و به افزایش صادرات متوسل شدند تا بدین وسیله کسری تراز پرداختهای خود را جبران نمایند و بابت بدهی رو به رشد خارجی خود، بهره بپردازند. سیاستهای تعدیل ساختاری و تحولات بعدی که در روابط آمریکای لاتین به سمت اقتصاد جهانی به وجود آمده تبعاتی چند جانبه و اغلب ناخواسته ای بر روی زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم این کشور به وجود آورده است. دهه هشتاد در کاربین بیسن،[34] دهه افزایش نامتوازن درآمدها، بیکاری آشکار، کاهش کمی طبقه متوسط و مهاجرت گسترده به ایالات متحده بود. جامعه مدنی تحت فشار جرم و بزهکاری فراگیر، خشونت سیاسی و یأس و نومیدی، خرد شده بود. پاسخهای سیاسی و اقتصادی متعددی از جانب توده مردم در واکنش به این بحرانها و بازسازی بعدی جامعه آمریکایی لاتین داده شد. همان طور که شواهد تحقیقاتی نشان می دهند، پیدایش شرکتهای کوچک طی این دوران، اهمیت اهرمهای کنترلی اجتماعی را در پیشرفت اقتصادی منطقه ای برجسته تر کرد. همچنین بر اساس شواهدی که از تحقیقات بر روی مؤسسات فراملیتی شهری و مهاجر، به دست آمد به این نکته اشاره کردند که، برای ایجاد اعتماد نیازمند عوامل تاریخی هستیم.
گذر از مدل توسعه جانشینی واردات (ISI) به سوی صنعتی شدن صادرات محور (EOI)، تغییر چشمگیری را در ویژگی و کارکرد اقتصاد غیر رسمی به وجود آورد. فعالیتهای قابل ملاحظه ولی غیر رسمی که توسط یک رابطه فرعی با شرکتهای ملی در ارتباط بود، مقدمات قراردادهای پیمانکاری دست دوم[35] را برای تولید کنندگان فراملیتی فراهم می ساختند. شرکتهای ملی کالا و اجناس را برای بازار داخلی یک کشور فراهم می سازند، در حالی که تولید کنندگان فراملیتی فقط برای بازار صادراتی جهانی تولید می کردند.
ثمره این اقدامات این شد که امکانات جدید هرچند محدود برای فعالیتهای غیر رسمی ولی مرتبط با اقتصاد جهانی به وجود آمد. کارگاههای پوشاک سن پدرواسکات پکویز[36] در گواتمالا[37] و شرکتهای غیر رسمی بسته بندی میوه های استوایی در جامائیکا، مثالهایی را از نوع جدید فعالیتهای کوچک ارائه می کنند که نقش مقاطعه کار را برای شرکتهای بین المللی بازی می کردند. در پرتو تجارب توسعه غیر رسمی ولی موفق اروپا، تمرکز این مباحث حول این موضوع بسط یافت که این فعالیتهای کوچک دارای سرمایه و مهارتهای کافی هستند و تلفیق و الحاق این فعالیتها به صورت شبکه های همیاری قوی حاکی از توانایی بالقوه آنها برای رشد و پیشرفت است. دو مورد فوق که از مطالعات تطبیقی مستمر، بر روی اقتصاد غیر رسمی در کارابین بیسن استخراج شده، نشانگر نقطه ضعفهای ساختاری و بسیار مهم اهرمهای کنترلی اجتماعی در فعالیتهای منطقه ای بود.
سن پدرواسکات پکویز، مرکز شهری واقع در نزدیکی شهر گواتمالا است که غالب مردم آنجا به زبان کاکچی کویل[38] تکلم می کنند و از اهالی مایا[39] هستند. سن پدرو همچنین مرکز سنتی تولید صنعتی پوشاک پیشه وری بوده است. این مرکز سنتی در دهه هشتاد دچار تغییر و تحول گشت. کارگاه های کوچکی در این منطقه در راستای تولید مقاطه کاری دست دوم برای شرکتهای ملی و بین المللی واقع در شهر گواتمالا تجدید سازمان دادند. در سن پدرو سه نوع بنگاه مشغول فعالیت بود:
الف بنگاه های با سایز کوچک و متوسط که مقاطعه کاری دست دوم برای شرکتهای خارجی انجام می دادند
ب بنگاه های شبکه کارفرمایی که مقاطعه کاری دست دوم برای تولید کنندگان ملی انجام می دادند.
ج بنگاه های غیر رسمی که مقاطعه کاری دست دوم برای بازرگانان ملی انجام می دادند. از زمان تأسیس سن پدرو در سال 1987، تا کنون تولیدات این مرکز برای صادرات بوده است. در آن سال کارفرمایان شهر گواتمالا به سمت تولید منطقه ای تمایل یافته بودند. توافقات بعدی خارج از این اتصالات نخستین و اصلی انجام گرفت و کم کم این اقدامات در میان جامعه شیوع و گسترش یافت. گسترش کارگاه های کوچک با ارجاع دادن میان دوستان و خانواده ها انجام پذیرفت. از آن زمان تاکنون بنگاه های بین المللی، کارگاه های کوچک را از طریق بالا بردن سطح تکنولوژی شان تشویق می کنند. همچنین آنها با فراهم کردن وام برای کارگاه ها، در این راستا به آنها کمک می کنند.
کارفرماهای کارگاه های کوچک در سن پدرو از قِبَلِ شبکه های گسترده و وسیع اجتماعی سود به چنگ می آورند، شبکه هایی که فراتر از گروه فامیلی و خویشاوندی هستند و تمامی جامعه را پوشش داده اند، محورآن شبکه ها هویت مایایی[40] است. این هویت، قوی تر از روابط خانوادگی، عامل اتصال و پیوند گشته. شبکه های گسترده اجتماعی که با کارفرماهای کارگاه های کوچک سن پدرو در ارتباطند، فرایند تنوع بخشی منابع را تسهیل می کنند. دوره کارآموزی در کارگاه های خانوادگی و دوستانه با تسلیم و رام بودن در برابر آنها می گذرد و این مرحله، اولین گامهایی است که در راستای تأسیس یک کارگاه مستقل باید انجام پذیرد. راهنمایی های مالی برای شروع به کار یک کارگاه، معمولاً از سوی فامیل صورت می گیرد. به محض اینکه یک کارگاه تأسیس شد، دوستان و خویشاوندان در سن پدرو بلافاصله کارفرمای جدید را به شرکتهای بین المللی که آنها خود برایشان کار می کنند، معرفی می کنند.
در سن پدرو هر دو عامل نوع دوستانه و ابزارانگارانه سرمایه اجتماعی، تقسیم اطلاعات، وامهای سرمایه ای و قراردادهای تجاری با شرکتهای تولیدی را تسهیل می کنند. همبستگیهای بسیار قوی که مبتنی بر »مایایی بودن« است، نقطه شروع برای چرخه انباشت سرمایه است. به طوری که موفقیت اقتصادی هر اسکات پکویزی، تأییدی مجدد بر هویت جمعی است. اعتماد عملی بسیار گسترش یافته و این اعتماد به واسطه ساختار شبکه اجتماعی محافظت می شوند. معاملات در بازارهای بدون نظارت و کنترل در حال انجام گرفتند. جامعه منزلت اجتماعی به کار فرمایان موفق اعطاء می کند. کارفرمایانی که در منابع و ارتباطاتشان فشارهای اقتصادی را اعمال می کنند تا روابط متقابل و پرداخت وامهایشان تضمین شود. کارفرمایانی که از زیر سیستم ریسک پذیری شانه خالی می کنند، منزلت و محبوبیتشان در جامعه کاهش می یابد و احتمال حضورشان هم در فرصتهای آینده مقاطعه کاری دست دوم از دست می رود. جامعه به صورت یک کل واحد، ضامن و ناظر قوانین هنجاری است.
کارفرمایان کوچک سن پدرو، علی رغم پیشرفت نسبی شان با مشکل بازاریابی مواجهند. این مشکل به راحتی قابل حل نیست، چرا که مبتنی بر روابط اقتصادی تعاونی است. کارگاه های سن پدرو خود را به عنوان رابطهای نهایی در زنجیره تولید فراملیتی حبس کرده اند. تا هنگامی که آنها به طور مستقل به بازار مصرف کنندگان ارتباط نداشته باشند، پویایی اقصادیشان در گرو خواست و اراده دلالان و واسطه ها خواهد بود. به لحاظ نظری، وضعیت تولید کنندگان سن پدرو ممکن است به واسطه تنوع بخشی بازارهای فراملیتی شان بهبود یابد. اما مشکلات ساختاری تولید کنندگان سن پدرو آشکارا فراتر از محدودیتهای داخلی است و آن از برنامه توسعه اقتصادی بیمار گونه ای نشأت می گیرد که از بیرون و توسط گواتمالا وضع شده است. این در حالی است که ساختار روابط اجتماعی می تواند موفقیت معاملات غیر قراردادی میان اسکات پکانها را تضمین کند (مثل وامها، کارآموزیها و قراردادهای تجاری). البته این برنامه توسعه اقتصادی نمی تواند موانع ساختاری را در برابر رشد مستقل و انباشت سرمایه بنگاه های کوچک ایجاد کند.
صنایع بسته بندی میوه های استوایی در جامائیکا دومین موردی است که تولید کنندگان غیر رسمی را در ارتباط با بنگاه های رسمی در زنجیره فصلی مقاطعه کاری دست دوم قرار می دهد.[41] صنعت کنسرو سازی غذایی جامائیکا بسیار پیچیده است. زنجیره تولید از چهار مرحله تشکیل شده است که عبارتند از:
1 شرکتهای بزرگ ملی که به توزیع غذاهای تولید شده توسط (2) بنگاه های کوچک می پردازند. این بنگاه ها به کنسرو کردن و بسته بندی میوه جات مشغولند. یکی از محصولاتی که توسط بنگاه های کوچک بسته بندی و کنسرو می شود، آکّی (Ackee) است. آکّی یکی از غذاهای رایج جامائیکا است. بنگاه های کوچک آکّی را از (3) رانندگان کامیون و بازرگانان می خرند. رانندگان و بازرگانان نیز به نوبه خود با استخدام(4) کارگر آکّی چین در فصل مناسب، به جمع آوری میوه آکّی اقدام می ورزند. دو پیچیدگی دیگر نیز در این زنجیره تولید خود را نمایان می کند: اولا میوه آکی به طور وحشی در می آید و در باغ میوه به زیر کشت نمی رود. یعنی عرضه این میوه نامنظم است، ثانیاً حجم بازار صادرات این میوه ثابت باقی مانده، چراکه اکی حاوی »های پولیسین«[42] است که از سال 1972 واردات این میوه به آمریکا ممنوع شده است. به طور معمول، بنگاه های کوچک و هم بازرگانان برای خرید و فروش محصولات مربوطه، بیش از یک قرارداد می بندند. هنگامی که هیچ گونه رابطه قراردادی در این زنجیره چهار لایه تولید وجود ندارد، این توافقهای غیر رسمی میان کنشگران بازار است که ثبات نسبی را در بازار ضمانت می کند.
منشأ متعددی برای بی اعتمادی در میان تولید کنندگان غیر رسمی کوچک وجود دارد. قیمت گذاری بی امان در راستای رقابتی که در عرضه محدود اکی وجود دارد، غالبا به تنش و مشاجره منتهی می شود. همچنین قاچاق دارو یکی دیگر از منشأهای عمده بی اعتمادی است. این موضوع مشهور است که قاچاقچیان دارو، مبالغ هنگفتی رشوه به کارفرمایان و سرکارگرها پیشنهاد می کنند تا آنها در عوض ماشین آلات بسته بندی را در اختیار عملیات قاچاقی قرار دهند. همچنین کارفرمایان به هنگام ایجاد رابطه مستقل با صادر کنندگان عمده برون مرزی، وضعیت بسیار بدی را تجربه کرده اند. صادر کنندگان می توانند تمام قراردادها را با عرضه کنندگان قطع کنند، تا این عرضه کنندگان باشند که ضررها را به آسانی به سمت خود بکشانند. ماهیت بی نظم عرضه اکی و سیستمهای توزیعی بین المللی اش، رقابتی سفت و سخت، بدگمانی و اتمیزه شدن اجتماع را به همراه داشته است. اگرچه کارفرمایان با سرعت فراوان به سمت وضعیتی کشیده می شوند که نسبت به دیگر تولید کنندگان و توزیع کنندگان بی اعتماد شوند، اما بنگاه های کوچک، خدمات ویژه و معین را میان خود تقسیم می کنند. مثالی از رفتار قابل اعتماد بدین صورت است که: بنگاه ها در هنگام وقوع کمبود قوطی کنسرو، آنها را به یکدیگر قرض می دهند. یا هنگامی که ماشین آلات شان خراب می شود، محصولات شان را برای کنسرو سازی به کارگاه یکدیگر می فرستند. خدمات نگهداری را میان یکدیگر تقسیم می کنند و در تربیت نیروی کار جدید به یکدیگر کمک می کنند. سفارش کلانی که مازاد بر ظرفیت کنسرو سازی یکی از بنگاه هاست را میان خود تقسیم می کنند. در واقع تنها منشأ سرمایه اجتماعی که در داخل یک صنعت باعث تسهیل مبادله منابع می شود، به سادگی ارتباط متقابل به همراه انتظاری کامل از سود قابل اعتماد است. با این همه، کارفرمایان فردی از شبکه های شخصی دوستانه و خانوادگی سود به دست می آورند. خانواده هایی که در شکل دادن و ادامه فعالیت موفقشان به صورت ابزاری عمل می کنند. دوستان، خانواده ها و هم ولایتیها در هر موردی با یک همبستگی قوی به جنب و جوش و حرکت در می آیند تا سرمایه اولیه لازم جهت پوشش ریسک تجاری به راه انداختن یک کارگاه کوچک را فراهم کنند.
پیشرفت اقتصادی صنعت صادرات میوه جامائیکا با توانای اش در انحصاری کردن بازار مصرف کنندگان بین المللی و داخلی در ارتباط است ( به ویژه که جامعه مهاجران جامائیکایی در کانادا، انگلستان و ایالات متحده پراکنده شده اند). این امر باعث ایجاد تقاضایی برای محصولات موطن مشترکشان شده است. تاکنون مهم ترین مانع در مقابل تبدیل صنعت صادرات غذایی جامائیکا به مرکز اصلی رشد و پیشرفت مستقل و انباشته سرمایه، عدم وجود اعتماد عملی بوده است. اعتمادی که می تواند روابط همکاری و همیاری میان تولید کنندگان را در زنجیره تولید حفظ و نگهداری کند. کارفرمایان صنعت غذایی جامائیکا هیچ گونه ذهنیتی در مورد اقدامات جمعی و یا هر شکلی از هویت گروهی ندارند. هویتی که ممکن است پایه و اساس شبکه های قابل اعتماد تجاری را فراهم سازد. به علاوه، ویژگیهای صنعت و جنبه های فراوانی که تحت قانون منطقه مرکزی شهر است، دست به دست هم می دهند تا اعتماد به وجود نیاید. ارتباط متقابل وجود دارد ولی خیلی محدود است. وانگهی در چنین زنجیره نامنظم تولید، تنها موارد ثبت شده کمی از فساد درمیان تمام تولید کنندگان گزارش شده است. با این حال تولید کنندگان افزایش بدگمانی و بی اعتمادی را شروع کرده اند.
پویایی و ظرفیت کارفرمایی، به عنوان ستون بالقوه استراتژیهای توسعه آینده، امید وار کننده هستند. بنگاه های کوچک تبلیغ کننده سیاست اقتصادی شده اند، سیاستهایی که »یورش اقتصاد بازار« را بی پیرایه تجلیل می کند. بسیاری از برنامه های کنونی تبلیغاتی که در بنگاه های کوچک انجام می گیرد، فرد کارفرما یا بنگاه را هدف خود قرار می دهند. بحث ما درباره شخصیت کارفرماها و شبکه های تجاری، و حقوق و قوانین آنها این پیشنهاد را مطرح می سازد که ما نیازمند یک خط مشی جایگزین هستیم. سیاستها باید مبتنی بر هر آنچه اساس همکاری و همیاری اجتماعی است قرار گیرد، همبستگیها و همکاریهایی که هم اینک در اجتماع وجود دارند. کمکها و تشویقهایی که از سوی عوامل بیرونی و خارج از روابط همیاری، در میان بنگاه های کوچک صورت می گیرد، بسیار نامعلوم و غیر قابل پیش بینی است. عوامل بیرونی باید در تبیینها مد نظر قرار گیرند و روشن سازند که چطور متن تاریخی اجتماع و ساختار صنایع خاص، پیدایش اعتماد و همیاری را تسهیل کرده اندو یا مانع از آن شده اند. همچنین باید این مسأله را نادیده نگرفت که همیاریهای منطقه ای و محلی به تنهایی نمی توانند بر موانع ساختاری کلان در راستای ایجاد ثبات اقتصادی، رشد مستقل و انباشت سرمایه غالب آید.
دومین پیامد تجارت اقتصادی که توسط بحران اقتصادی دهه هشتاد به وجود آمد و متعاقب آن، سیاست جانشینی واردات را به توسعه صادرات محور تغییر داد، مهاجرت گسترده بین المللی بود، که بیشتر به سمت مراکز شهری انجام می گرفت. از سوی دیگر مهاجرت بین المللی معاصر، گرایش جدیدی را نشان می دهد که به خودی خود یکی از محصولات تجدید سازمان تولید جهانی است. به طور خاص، سفرهای آسان فراوان و انتشار تکنولوژی ارتباطات، در واکنش به وضعیت اضطراری سرمایه بین المللی گسترش یافته است و همچنین مهاجرین را قادر ساخته است که پیوندهای منظم و عمیقی را با هم وطنان ملی خود ایجاد کنند. نتیجه این امر پیدایش و ظهور فراملی گرایی بوده است. فراملی گرایی[43] عبارت است از کارها و فعالیتهایی که برای تحقق، نیازمند پیمانهای اجتماعی منظم و مستمر در طی زمان و در عرض مرزهای ملی است.
نتیجه گیری
به طور هم زمان مثالهای پیشین تقریباً همه ابعاد سرمایه اجتماعی را نشان می دهند، البته در قالب دومین تعریف سرمایه اجتماعی که عبارت بود از: مبنای همبستگی که در داخل یک جامعه معین وجود دارد. اولاً سرمایه اجتماعی می تواند به عنوان عامل مهمی در موفقیت اقتصاد ملی و ابتکارات سیاسی به حساب آید؛ ثانیاً ایجاد و شکل گیری سرمایه اجتماعی مشکل و دشوار است و ثالثاً تبعات غیر منتظره اغلب خود را در مراحل ساختن شرایط مقدماتی و ضروری نمایان می سازند. در بسیاری از موارد، آثار تحقیقاتی، تلاشهایی که در راستای »مهندسی اجتماعی« است را حمایت نمی کنند. تلاشهایی که به دنبال ساختن ساختارهای محکم هستند. این در حالی است که در عمل بسیار کم یا هیچ از این ساختارها وجود ندارند، اغلب نهایت چنین تلاشهایی با شکست مواجه شده است. به دلیل اینکه برخی از شرکت کنندگان در این تلاشها از زیر بار مسؤولیت فرار می کنند و هم به دلیل اینکه ساختارهای ارتباطاتی بلافاصله بعد از کم رنگ شدن حمایتهای بیرونی ضعیف می شوند. در عوض معقول و درست است اگر آنها را بر اساس هر آنچه وجود دارد، بنا کنیم. یعنی اینکه پیوندهای اجتماعی موجود را تقویت کنیم و در چارچوب حدود و ثغور وضعیت اعضای اجتماع گام برداریم تا اینکه به دنبال وضع حالتی از بیرون جامعه باشیم.[44]
به همین اندازه مهم و حیاتی است که به عامل زمان، از دو نظر توجه لازم شود. اولاً شرایط تغییر می کند. تلاشهای موفق جمعی در راستای رسیدن به اهداف معین امروزه ممکن است تغییر کنند یا انگیزه آینده شرکت کنندگان در آن تلاشهای جمعی تقلیل یابد.[45] ثانیاً در خلال زمان، ساختارهای کنترلی می توانند دگرگونی شگرفی را از اهداف والا و اصیل به سوی توجیه دستورات کارفرمایی تنگ نظرانه انجام دهند.
ثالثاً فرد نباید زیادی نسبت به آنچه اعتماد عملی و همبستگیهای محکم در سطح جمعی محقق می سازد، خوشبین باشد به ویژه وقتی که ما با فقدان منابع مادی مواجهیم. سرمایه اجتماعی می تواند به صورت یک عامل توانا از پروژه های جمعی حمایت کند، اما همان طور که قبلا هم اشاره کردیم، سرمایه اجتماعی آن توانایی را شامل می شود که بتواند منابع را در چارچوب شبکه های اجتماعی آرایش دهند و نه خود منابع را به تنهایی. هنگامی که شبکه های اجتماعی ضعیف و ناکافی هستند ظرفیت به هدف رسیدن جمعی هم محدود می شود. این امر راه دیگری برای بیان این مطلب است که به رغم انتظار برخی از سیاست گذاران صرف نظر از اینکه پیوندهای داخلی جمعی چه قدر محکم هستند، سرمایه اجتماعی جایگزینی برای تأمین اعتبار، زیربناهای مادی و آموزشی نیست. آنچه سرمایه اجتماعی می تواند محقق سازد، این است که »بازده« این منابع را افزایش دهد. بدین صورت که آن منابع را توسط تلاشهای داوطلبانه منتفعین و ظرفیت کنترلیشان در جهت جلوگیری از تخلف، استحکام بخشد.
هیچ گونه ضابطه تعمیم یافته ای برای استفاده از پیوندهای اجتماعی در راستای رسیدن به توسعه وجود ندارد. در عوض، فرد باید بتواند در یک زمان با ترکیب شبکه های موجود در میان عامه مردم و تأمین دقیق منابع و راهنمایی عوامل بیرونی به پروژه های موفقی دست یابد. راهنمایی عوامل بیرونی به سادگی نمی تواند به شکل راهکارهای توسعه ای درآید. بلکه باید در فضای منطقه ای جای گیرد. در حالی که تعاریف عوامل بیرونی نیزاز شرایط و اولویتهای منطقه باید ضمیمه شود. بنابر این به طور محدود، سرمایه اجتماعی می تواند نقش مهمی در توسعه داشته باشد و ممکن است که به طور چند جانبه، سرمایه اجتماعی به بازده جمعی که در منابع وجود دارد و برای این هدف در نظر گرفته شده، کمک کند.
[1] - این مقاله تحت عنوان:
Social Capital: Promise and Pitfalls of its Role in development
در مجله: Journal of latin America Studies ، شماره32، صص 547-529 در سال 2000 به چاپ رسیده است.
[2] - Alejandro Portes؛ ایشان استاد جامعه شناسی در دانشگاه پریتسون است.
[3] - Patrica Lomdolt؛ ایشان دانشیار در دانشکده جامعه شناسی داشنگاه سیمون فرازر کلمبیای انگلستان است.
[4] - Social netwarks
[5] - رجوع شود به:
Alejandro Portes, Carlos Dore – Cabral and Particia Lomdolt, The Urban Caribbeam: Transtiam to the New Global Economy (Baltimore, 1997) and Miguel Angel Centeno, Democracy within Reason: Techno Cratic revolution in Mexico (Pennsylvania, 1994)
[6] - Normative Controls.
[7] - Individualism.
[8] - رابرت پاتنم، »جامعه خوشبخت: سرمایه اجتماعی و زندگی عمومی «، مجله چشم اندازه آمریکا، شماره13 (1993)، صفحات 42-35
[9] - این قسمت بر اساس مقاله الجادر و پرتز، با عنوان »دو معنی سرمایه اجتماعی« در مجله »میدان جامعه شناسی« نوشته شده است.
[10] - Abstraction
[11] - Bourdieu
[12] - جیمز کلمن، »سرمایه اجتماعی به عنوان خالق سرمایه انسانی«، نشریه آمریکایی جامعه شناسی، شماره94 (1988)، صفحات 121-95؛ همچنین کتاب جیمز کلمن، مبانی نظریه اجتماعی (کمبریج، 1990).
[13] - Individuals or small groups.
[14] - Instrumantal.
[15] - Social ties.
[16] - Primordial.
[17] - قسمتی از این بخش برگرفته از الجادرو پرتز، »سرمایه اجتماعی: مبانی و کاربردهایش در جامعه شناسی مدرن«، مجله بررسی سالانه جامعه شناسی، شماره 24 (1998)، صفحات 24-1، و الجادرو پرتز و پاتریشا لندالت، »ریشه های سرمایه اجتماعی« مجله چشم انداز آمریکا، شماره 26 (1996)، صفحات 22-18.
[18] - Tautological Statement.
[19] - Geertz
[20] - Bali
[21] - Catholic Cofradias.
[22] - Durkheim.
[23] - Marx
[24] - Weber
[25] - Simmel
[26] - Socialisation
[27] - Bounded Solidarity.
[28] - Enforceable trust.
[29] - قسمتی از این بخش برگرفته از مقاله الجادرو پرتز »دو معنی سرمایه اجتماعی«.
[30] - the community itself.
[31] - Robert Putnam
[32] - Civil spirit.
[33] - Civicness.
[34] - Carbin Basin
[35] - Subcontracting
[36] - Sam Pedro Sacatepequel.
[37] - Guatemala.
[38] - Cakchiquel.
[39] - Maya.
[40] - Mayam Identity.
[41] - درک گردن، پتریشیا اندرسون و دن ربتام، »جامائیکا: مدنی گرایی در خلال سالهای بحران«.
[42] - hypoglycin
[43] - transnationalism.
[44] - برای مطالعه بیشتر به فصل هفتم از کتاب برایان روبرت با عنوان »ساختن شهروندان (لندن، 1995) مراجعه کنید.
[45] - ویلیام منجین، »روستائیان در شهرها« (بوستون، 1970)
- روبرت میشل، اولین نوشته ها در جامعه شناسی سیاسی(مینی پولیس،1949)