عنایات امام زمان(ع) به علما و اندیشمندان
(قسمت سوم)
اشاره :
فقها، مراجع و علمای با تقوای شیعه همواره مورد عنایت ویژه حضرت بقیة اللّه (ع) بوده اند؛ به نحوی که گروهی از آن بزرگواران به شرف بزرگ درک حضور مبارک آن حضرت نایل شده یا صدای ملکوتی و نغمه دلنواز ایشان را شنیده اند یا به گونه های مختلف؛ مانند تقدیر و تشکر، دعای خیر، ارشاد و راهنمایی، تصحیح اشتباهات، پاسخ به سؤالات و... مشمول لطف و عنایت آن حضرت(ع) واقع شده اند.
از جمله این عنایات ویژه دستور حضرت ولی عصر(ع) به برخی از علما و اندیشمندان شیعه جهت تألیف کتاب است، که در این نوشتار به مواردی از آنها اشاره می کنیم:
3. شهید آیت اللّه سیدحسن شیرازی (1400-1354ق.)
ایشان در سال 1354ق. در خاندانی اصیل و پرهیزکار پا به عرصه وجود گذارد. پدر بزرگوارش آیت اللّه سید مهدی شیرازی است که نسبش در نهایت به حضرت ابا عبداللّه (ع) می رسد.
در جوانی همراه پدر بزرگوارش به کربلا آمد و به فراگیری علوم اسلامی پرداخت و به زودی قریحه ذاتی و هوش و استعداد فوق العاده اش آشکار گشت. پس از گذراندن مراتب تحصیل در کنار برادرش سرپرستی حوزه علمیه کربلا را به عهده گرفت. سپس به لبنان مهاجرت و «مؤسسه دارالصادق» را تأسیس نمود. پس از سقوط حکومت بعث، به عراق بازگشته و به نوشتن مقالات روشنگر علیه حکومت وقت در مجلات مختلف پرداخت که خود مؤسس و سردبیر برخی از آنها بود.
در سال 1389 ق. از طرف حزب بعث دستگیر و ماهها تحت شدیدترین شکنجه های دژخیمان بعثی قرار داشت و با اینکه دستگاه حاکمه عراق تصمیم به شکنجه و در نهایت قتل وی را داشت به طور معجزه آسایی از زندان آزاد گشته و به لبنان و سوریه سفر نمود.
آن شهید، برای ایجاد پایگاهی مذهبی جهت تبلیغ مبانی اسلامی و تقویت مواضع شیعه در منطقه «برج البراجنه» در بیروت، حوزه علمیه لبنان را تأسیس نمود و با تماسهای مکرر با علویان لبنان و سوریه موجبات نزدیکی و تفاهم علویان و شیعیان را فراهم نمود.
ایشان، در ده سال آخر عمر شریفشان با مسافرتهای بسیاری که به کشورهای لبنان، سوریه، اروپا، استرالیا و آفریقا انجام داد مؤسسات تربیتی، فرهنگی، دینی و اجتماعی فراوانی را در این کشورها پایه گذاری نمود.
در سال 1394هجری هسته اولیه تشکیل حوزه علمیه زینبیه در کنار مرقد مطهر حضرت زینب کبری(ع) را ایجاد نمود. و سه سال بعد «جماعة العلماء» را با سرپرستی خود تأسیس نمود که منشأ خدمات فراوان گردید.
به دلیل عشق و علاقه شدیدی که به اهل بیت پیامبر(ص) داشت، طرح تعمیر قبور ائمه بقیع(ع) را در سر می پروراند و در این راه اقداماتی را پیگیری می کرد که متأسفانه موفق به تحقق آنها نشد و سرانجام در شانزده جمادی الثانی 1400ق. زمانی که آیت اللّه سید حسن شیرازی از هتل محل سکونتش در بیروت خارج شده و جهت شرکت در مجلس یادبودی که به مناسبت شهادت آیت اللّه سید محمد باقر صدر ترتیب داده بودند در حرکت بود، به وسیله دو نفر مزدور مسلح در سن 47 سالگی به فیض عظیم شهادت نایل و پیکر مطهرش به شهر قم منتقل و در مسجد موزه در مجاورت حرم دختر موسی بن جعفر(ع) به خاک سپرده شد.
تألیف کتاب کلمة الإمام المهدی(ع)
کتاب کلمة الإمام المهدی(ع) مشتمل بر سه جلد به شرح زیر است:
1. توقیعات و نامه ها؛
2. ادعیه و زیارات؛
3. بیانات.
این کتاب ارزشمند محصول تلاش چندین ساله عالم مبارز و دانشمند جلیل القدر آیت اللّه سید حسن شیرازی است. برای آگاهی بیشتر از انگیزه نگارش آن جالب است که حقیقت را از زبان خود نویسنده بزرگوار آن که برای شاگردانش نقل نموده؛ بشنویم:
در آن زمان که در عراق در زندان بعثیها به سر می بردم و وحشیانه مرا شکنجه و آزار می دادند. روزی دست توسل به دامان مولایم حضرت بقیة اللّه (ع) زده و از وی درخواست نجات و آزادیم را کردم و با او پیمان بستم که اگر از این زندان آزاد شوم، مجموعه فرموده ها و نامه ها، دعاها و زیارات حضرت را جمع آوری کنم. روزها و شبها سپری می شد، ماهها یکی بعد از دیگری می گذشت تا اینکه بالاخره دوران سختی و شکنجه و زندان به سر رسید و به برکت دعای حضرت از زندان بیرون آمدم و الحمدللّه سختیها پایان یافت.
بعد از چند روزی یکی از دوستان نزد من آمده و گفت: شخصی بزرگوار و نورانی را در خواب دیدم و به من گف: «برو به سید حسن شیرازی بگو زمان وفا به عهد و پیمانی که با صاحب الامر(ع) در تألیف کتاب بسته ای رسیده است».
این شخص اصلاً از داستان قرارداد و عهد من خبر نداشت؛ زیرا من به هیچ کس نگفته بودم. تصمیم گرفتم این کار را شروع کنم ولذا به جمع آوری و تهیه مدارک لازمه آن پرداختم.
بعد از مدتی شخص دیگری نزد من آمد بدون اینکه بین او و شخص اول رابطه و آشنایی باشد، عین مطالب آن شخص را به من گفت که در خواب دیدم حضرت بقیة اللّه (ع) از تو مطالبه عهد و قرارداد کتاب را می کند. تصمیم و عزم من بر تألیف کتاب قطعی شد و شروع به نوشتن کتاب کلمة الامام المهدی(ع) نمودم. بعد از آنکه بخش عمده ای از کتاب را نوشته بودم، شبی در خواب دیدم که شخصی با شکوه و وقار و با قدی بلند و صورتی زیبا دارای هیبت پیامبران و جلال صدیقین و وقار خاشعین، جامه ای سفید رنگ پوشیده، به سوی من آمد.
من گمان کردم که او حضرت بقیة اللّه (ع) است به احترام او از جای حرکت کرده و به پیشواز او رفتم نزدیک او که رسیدم دستش را گرفتم که ببوسم لکن او از من جلو افتاده و دست مرا بوسید. وقتی دست مرا بوسید، یقین کردم که خود حضرت نیستند. لذا اسم او را پرسیده و گفتم شما کیستید؟ گفت: من از سوی ولی خدا آمده ام، در عالم خواب احساس کردم که او از سوی امام زمان(ع) آمده تا برای تألیف کتاب از من قدردانی کند. و این اولین بار بود که برای نوشتجات خود چنین خوابی می دیدم، از خداوند متعال خواستارم که این اثر را به خشنودی خود همراه ساخته و آقا و مولایم امام زمان(ع) را نیز از من خشنود سازد که او خود وسیله خشنودی خداوند از من است.1