ماهان شبکه ایرانیان

زنان و حجاب

با گسترش جهانی مهاجرت و تبادلات بین فرهنگی و حضور آشکار زنان محجبه در کشورهای غربی و گسترش روز افزون اسلام گرائی، موضوع حجاب از سوی بسیاری از صاحب نظران غربی در حال بررسی است

چکیده:

با گسترش جهانی مهاجرت و تبادلات بین فرهنگی و حضور آشکار زنان محجبه در کشورهای غربی و گسترش روز افزون اسلام گرائی، موضوع حجاب از سوی بسیاری از صاحب نظران غربی در حال بررسی است. نفوذ فرهنگ شرق به ویژه حجاب زنان، در درون فرهنگ غرب، ترس از شرق شدن غرب را علنی کرده است. نویسنده در این مقاله مسئله گرایش به حجاب را واکنش های فردی زنان نسبت به فرایندهای جهانی می داند. لذا در این نوشتار درصدد است با توجه به اصول حاکم بر حجاب، مفاهیم مرتبط با پوشش در قرآن را بیان کند و در ادامه با استناد به نظرات دو طیف از زنان، انتخاب حجاب زنان را در ریشه ها و در دنیاهای مختلف، مسئله ای سیاسی و فردی شمارد و حتی گرایش آشکار زنان به حجاب را نوعی فمینیسم معکوس و اعتراض علیه مصرف گرائی و غرب گرائی محسوب نماید.

واژگان کلیدی:

حجاب، زنان، فرایندهای جهانی، پوشش، قرآن، حیا، عفت.

«نوع حجاب»، بسیار متنوع است. از چادر مشکی یکدست که زنان در ایران بعد از انقلاب اسلامی به سر می کنند تا روسری های «رنگارنگ» و منحصر به فرد زنان در حکومت اشرافی جدید مصر. این طیف گسترده از اشکال پوشش – از لباس های رسمی دولتی تا مدل های فردی- عرصه ای فراگیر برای ارائه الگوهای محلی پوشش است که روسری های رنگی دختران روستایی ترک، نوع خاص پوشش زنان مسلمان اروپا (موسوم به تای راک)، پوشش سفید زنان الجزایر (مرسوم به هایک) و برقعزنان عمانی همه را دربر می گیرد. هر یک از این اشکال گوناگون لباس، در اهداف عملی و نمادین حجاب، یعنی حفظ حجب و حیا و شرم از برهنگی ریشه دارد.

از دیدگاه مفسران غربی هیچ شکلی از لباس مانند حجاب این قدر موضوع مناقشه نبوده است. کثرت کتاب هایی که درباره زنان و وضعیت حجاب آنها نوشته شده است، ما را به این نکته مهم رهنمون می کند که مشارکت و فعالیت عمده زنان مسلمان در جامعه، معطوف به «حالتی از حجاب» است. نزد نویسندگان غیر مسلمان، حجاب به عنوان پوششی دست و پاگیر و محدودکننده، نشانه بارز ظلم به زنان و یک نوع محدودیت اجتماعی محسوب می شود که به لحاظ دینی مؤید لزوم پنهان ماندن زن از نگاه مرد بوده و اوضاع سیاسی- اجتماعی را تحت الشعاع قرار می دهد. به عقیده یونی ویکن دیدگاه خاص غربی ها نسبت به حجاب به این امر اشاره دارد که «حجاب به خاطر محدودیت هایی که بر سر راه فعالیت و استقلال زنان ایجاد می کند، ذاتاً سرکوبگر و در نتیجه ظالمانه است. (1982، ص105). نویسندگان بومی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان که دیدگاه مثبت تری نسبت به حجاب دارند، بر نیروی رهایی بخش حجاب و امتیاز ویژة «عدم جلب توجه شدن» فرد در اجتماع تأکید دارند. الجندی می گوید: در مصر زنان جوانی که به حجاب روی می آورند، با توجه به حضور روزافزونشان در مکان های عمومی، نگران حفظ «پاکدامنی» و «نامحرم بودن» خود هستند. (1981، صص85-465) رابطه منطقی بین دو نیروی «محدودکننده» و «رهایی بخش» حجاب، پیچیده تر از پیامدهای احتمالی حضور این پدیده در جامعه است. فرح آذری معتقد است در ایران «محدودیتی که یک حکومت اسلامی بر زنان تحمیل کرد، هزینه اندکی بود که می بایست آنها در ازای امنیت، اقتدار و عزتی که همین حکومت به آنان ارزانی کرده بود، بپردازند.» (1983- ص71) از مطالب کوتاهی که درباره تفاسیر مختلف و اغلب ضد و نقیض درباره حجاب بیان شد، روشن است که حجاب هم بعد عملی و هم بعد نمادین دارد.

بحث حجاب و پوشش، جایگاه ویژه ای در مباحث روز دنیا درباره فرایند جهانی شدن و پست مدرنیته دارد. مناقشات زیادی در مورد معنا و اهمیت حجاب در جوامع گذشته و حال وجود دارد. به نظر می آید حجاب، به عنوان یک موضوع مورد مناقشه عمومی، به یک اندازه مورد علاقه مفسران و صاحبنظران باشد. این موضوع مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیر مسلمان را درنوردیده است. مباحثی که درباره حجاب مطرح شده است، شامل نظریات مناقشه برانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل پسامدرنی از قبیل سبک، نمادشناسی، مصرف گرایی و مسائل قدرت و بازنمود استناد می کند. وقتی که سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی، فاحشه خانهرا «حجاب» نامید، نشانه روشنی از یک نمادگرایی منطبق با دیدگاه غربی ها از حجاب را ارائه داد.

گوته در آغاز قرن نوزدهم پیش بینی کرد که مفاهیم «شرق و غرب»، دیگر موضوعیت نخواهد داشت. این مطلب اشاره به زوال تقسیم بندی های قدیم شرق و غرب و ظهور نگرانی «عصر جدید روشنگری» به همراه جهانی شدن بشر دارد. روزهای پایانی قرن بیستم، پیش بینی گوته مبنی بر همگرایی شرق و غرب را نادرست جلوه داد؛ چرا که شکاف بین آن دو بیشتر شد و در نتیجه سخن کیپلینگ که می گفت «شرق، شرق است و غرب، غرب» بر سخن گوته غالب آمد. (بنگرید: حورانی، 1991، فصل پنجم) به نظر می رسد که از دیدگاه خاص پست مدرن، دو قطب شرق و غرب همچنان وجود خواهند داشت و با وجود تأثیرات شگرف بر یکدیگر، همزیستی مسالمت آمیزی خواهند داشت. اگرچه بسیاری از مشخصه های تمایزات فرهنگی کمرنگ شده اند، با وجود این، مردم در بسیاری از مناطق جهان، شدیداً به ویژگی های نژادی و احیای سنت های خود وفادار هستند و این نکته در مورد حجاب بسیار صادق است. گسترش جهانی مهاجرت و تبادلات بین فرهنگی موجب حضور آشکار زنان محجبه در کشورهای غربی شده است. با این همه این بدان معنا نیست که یک مفهوم کثرت گرایانه و حساس از حجاب در تصور عموم مردم غرب نقش بسته است. حجاب هنوز در نگاه غرب، نماد غیریت اسلام است و به عنوان مظهر ظلم به زنان تقبیح می شود؛ شواهدی وجود دارد که نشان می دهد احساسات ضد اسلامی معاصر در اروپا بیانگر موضوعی متفاوت با گفتة کیپلینگ است، این موضوع، ترس از «شرق شدن غرب»، در نتیجه حضور علنی و آشکار فرهنگ های دیگر در غرب است.

هدف من در این مقاله پرداختن به مسئله گرایش به حجاب به عنوان یک فرایند جهانی با توجه به واکنش های مشخص فردی نسبت به آن است. به طور کلی، واقف بودن به معانی فرهنگی پوشش و نقش مُد، به عنوان شاخص موقعیت اجتماعی و هویت فردی از اهمیت بالایی برخوردار است. معانی جنسیتی مد اروپایی که اهمیت سیاسی و فردی لباس را آشکار می سازد، همواره موضوع بررسی های فمینیستی بوده است. ابعاد سیاسی و فردی حجاب (هم به عنوان پوشش «اصلی» بدن و هم به عنوان پوشش اضافی و انتخابی) کمتر مورد توجه قرار گرفته شده است. این تفسیر از «معانی» حجاب، این موضوع را از دو بعد مرتبط به هم، یعنی بعد مذهبی- معنوی و بعد سیاسی- اجتماعی، مورد بررسی قرار می دهد. هدف اصلی، پرداختن به اصول کلی حاکم بر حجاب و مسائل اساسی بحث درباره ماهیت آن از طریق بررسی برخی از مفاهیم لباس محجوبانه مطابق قرآن می باشد. به منظور بررسی این موضوع که حجاب در سطح محلی چگونه تلقی شده و چگونه مورد استفاده قرار می گیرد، اهمیت فردی گرایش به حجاب را از زبان دو زن (یک دانشجوی انگلیسی الاصل و یک کارگر الجزایری که در کارخانه ای در فرانسه مشغول به کار است) مورد بررسی قرار می دهیم.

نگرش این زنان به حجاب که در توضیحات آنها نسبت به اهمیت حجاب بیان شده است، نشان می دهد که حجاب امری است که نوع آن به انتخاب فرد بستگی دارد و روشی برای بیان جایگاه اجتماعی افراد است و در عین حال یک وظیفه دینی و نمادی از سبک سنتی لباس پوشیدن است.

اصول کلی حاکم بر حجاب

بسیاری از موضوعات مربوط به حجاب بر روی مفهوم قرآنی حجب و حیا متمرکز است. مفهوم حجب و حیا (سترالعورة یا پوشاندن شرمگاه) زمینه را برای تنظیم رفتار زن و مرد، تفکیک آنها و پوشش مناسب برای هر کدام فراهم می آورد. قرآن می گوید: «در رفتارت ]فروتن] محجوب باش».(سوره31، آیه19) قرآن همچنین(سوره نور، آیه30) پاداش مردان و زنانی را که «حجب و حیای خود را حفظ می کنند»، یادآور می شود. در ترجمه انگلیسی قرآن مفهوم حجب و حیا در ارتباط با رفتار جنسی بیان شده است. آربری (1964) این آیه را برخلاف پیکتال (1976) که این گونه ترجمه کرده که:«حجب و حیای خود را حفظ کنید»، به این صورت ترجمه کرده است که «اندام جنسی خود را حفظ کنید» و داود در ترجمه خود (1956) واژه «پاکدامنی» را برای ترجمه این آیه برگزیده است. دستورات خاص اسلام به زنان در آیات 30 و31 سوره نور این چنین آمده است: «به زنان مؤمن بگو دیدگان خود را فرو افکنند و محجوب و با حیا باشند و زینت خود، جز آنچه عیان است، آشکار نسازند و روسری های خود را بر گریبان افکنند و زینت خود را جز برای شوهران و پدران [و... ] آشکار نکنند.

در اسلام، روابط زن و مردی که به لحاظ نسبی یا سببی هیچ ارتباطی با هم ندارند، تنها در مواقع و شرایط کاملاً کنترل شده، میسر است. سنت پسندیده نکاح و حالت تحریم شدة زنا، دو مقوله بنیادین در روابط زن و مرد است. همان طور که سندرز استدلال کرده است، این دو مقوله مرز بین زن و مرد را تعریف کرده و به آن استحکام بخشیده است؛ «مرزی که هم در مباحث نظری و هم در ساختارهای اجتماعی عمیقاً ریشه دوانده است.»

مشهورترین حالت این مرز، یعنی تفکیک اجتماعی زن و مرد، تنها بیان بسیار ملموس این عقیده بود که جنس مذکر و مؤنث ضد هم هستند و ایجاد یک جامعه منظم و مطلوب در گرو حفظ مرزها و حدودی است که خداوند مقرر داشته است. (سندرز، 1991، ص74)

در قرآن، مفهوم حجب و حیا و معنای ضمنی آن در رابطه با روابط جنسی مجاز و غیر مجاز، برای رفتار زنان و مردان به طور یکسان به کار رفته است (بنگرید، سوره نور، آیه 58؛ سوره احزاب، آیه 13) کانون اصلی تفسیر این آیات متمرکز بر خطراتی است که رفتار جنسی زنان برای نظم اجتماعی ایجاد می کند.

در این که به منظور حفظ شرم و حیا باید برخی از اعضای بدن را پوشانید، همه اتفاق نظر دارند. برای زنان، این اعضا به صورت های متفاوتی تفسیر شده است. چنانچه برخی گفته اند ستر عورت در مورد زنان شامل «پوشاندن تمام بدن به استثنای صورت و کف دست و پا می باشد» اگر ارزش حجاب در رعایت حجب و حیا و پوشش اعضای شرم آور است، در آن صورت این مسئله پیش می آید که چه چیزی شرم آور است که باید از نگاه عموم پوشیده و پنهان ماند؟

اشارات قرآن در مورد لباس، حجب و حیا و برهنگی باید در شرایط زمانی، مکانی و متنی خاص خود مورد بررسی قرار گیرد. آیه 22 سوره اعراف می گوید که از بین رفتن ستر عورت آدم و حوا منجر به این شد که آنها نسبت به شرم از برهنگی شناخت پیدا کنند. «و چون از میوه آن درخت خوردند، عورت هایشان بر آنها آشکار شد و از برگ درختان بهشتی برای پوشاندن عورت خود استفاده کردند.» این سوره در ابتدای ظهور اسلام در مکه، زمان انتقال و آموزش عقاید و اعمال دینی به تازه مسلمانان نازل شد. در این سوره میان مفهوم شرم از برهنگی و مفهوم تقوی- که از طریق ایمان به دست می آید- تفاوت قائل شده است. نکته مهم این است که پوشاندن برهنگی به خودی خود و لزوماً مستلزم (ثبوت) تقوی و پارسایی نیست. اشارات قرآنی در مورد پوشش بدن هر دو جنس زن و مرد را شامل می شود. (در قرآن) مفهوم شرم از برهنگی بیانگر یک حالت اساسی و فطری انسانی است که به همه انسانها تعمیم یافته است.

قرآن در سوره نور آیه 31 مفهوم شرم از برهنگی را در متن روابط اجتماعی مطرح می کند. در این سوره زن و مرد هر دو به حفظ حجب و حیا سفارش شده اند.

در سوره احزاب آیه 53 آمده است: «هنگامی که از همسران پیامبر چیزی خواستید، از پشت حجاب و پرده آن را از ایشان بخواهید که این کار برای دل های شما و دل های ایشان پاکیزه تر است». همچنین در این سوره، حجاب به عنوان نماد عمومی هویت اسلامی و سپری در برابر دست درازی به زنان بیان شده است: «ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مسلمان بگو که روسری های خود را بر خود بپوشند که این کار باعث شده تا آنها[ به عنوان یک زن مسلمان] شناخته شده و از تعرض و تجاوز به دور باشند.» (آیه 59).

لازم به ذکر است که سوره نور و سوره احزاب بخشی از قرآن هستند که طی سال های پنجم و ششم هجرت، سال های تثبیت امت اسلامی در مدینه نازل شده اند. در این شرایط زمینه برای پرداختن به توصیه های دقیق تر و روشن تر در مورد نوع لباس – به عنوان بخشی از فرایند تثبیت اصول فردی و اجتماعی رهبری جامعه نوپای اسلامی- فراهم بود. لیلا احمد خاطرنشان می کند:

عقیده تشکیل جامعه اسلامی توسط مردمان این دوره شکل گرفت و برداشت آنها از روابط مناسب و شایسته بین زن و مرد به عنوان نظر نهایی و خطاناپذیر از مفهوم اسلامی عدالت، تثبیت و برای همیشه بر مسلمانان واجب شد.(1991، ص61).

در آیه 31 سوره نور به پیوند تنگاتنگ بین حجاب و روابط جنسی مجاز (یا ازدواج) به طور ضمنی اشاره شده است و فهرست افرادی که از نظر شرعی مجازند یک زن را بی حجاب ببینند، ذکر شده است. (بر اساس این آیه) علاوه بر شوهر زن، دیگر محارم او (یعنی کسانی که ازدواج زن با آنها ممنوع است) شامل پدر، پدرشوهر، پسران، پسران خواهر ... و دیگر کسانی که به لحاظ جنسی زن را تهدید نمی کنند – کنیزکان، خواجگان و کودکان- نیز می توانند زن را در حالت بی حجابی ببینند. اشارات قرآن در مورد مفهوم پوشش و حیا در دو سوره بعد، پوشش زنان را هم در مکان های خصوصی و هم در مکان های عمومی، مورد تأکید قرار می دهد؛ قرآن بین نوع پوشش در داخل خانه و بیرون از آن تمایز قائل شده است که در ضمن آن نکات مهمی را برای زنان و نوع روابط و وظایف جنسی در جامعه اسلامی بازگو می کند. در آیه 31 سوره نور به زنان سفارش می شود که اگر در محیط خانواده، احتمال حضور نامحرمان می رود، در حضور آنها حجاب خود را به سر گیرند. راجع به وضعیت حجاب زنان در اماکن عمومی نیز در آیه 59 سوره احزاب سخن به میان آمده است. در این آیه به زنان توصیه شده است که هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را با چادرهای شان (جلابیب) بپوشانند. در احکام مربوط به نوع پوشش محجوبانه در سوره نور و احزاب، دو نکته که ارتباط آنها با هم روشن و واضح می باشد، گنجانده شده است که عبارتند از: ضرورت اجتماعی رعایت حجب و حیای زنان با توجه به ویژگی های وسوسه انگیز جنس زن و نظارت شدید بر پوشش زنان به نحوی که در مکان های عمومی باحجاب تر از محیط های خصوصی خانوادگی باشند.

برای شناخت دیدگاه قرآن در مورد مفاهیم مرتبط با پوشش لازم است تا دیگر احکام قرآنی مربوط به نوع پوشش انسانی را مورد بررسی قرار دهیم. آیه 26 سوره اعراف مسائلی درباره نوع لباس را که به حجاب، تقوا و شرم و حیا ربط دارد، مطرح می کند. (در این آیه می خوانیم) «ای فرزندان آدم به راستی که برای شما لباسی فروفرستادیم تا هم شرمگاه شما را بپوشاند و هم مایه تجمل و زیبایی باشد و لباس تقوی بهتر و برتر است». این آیه به سه نوع پوشش متفاوت اشاره دارد؛ نخست لباس های اساسی و ابتدایی که برهنگی را می پوشاند و «جامعه متمدن بشری» را از «حالت فطری حیوانی» مجزا می کند. دوم «لباس های زیبا» که بیانگر شأن، سرمایه و سلیقه افراد است و سوم «لباس تقوی» که بیشتر جنبه معنوی و نمادین دارد. البته از یک منظر، ممکن است لباس تقوی به نوع خاصی از پوشش اطلاق شود که نشانگر تقوی، حجب و حیا یا گرایش های مذهبی کسی است که آن را می پوشد، اما وجه استعاری تر این است که لباس تقوی را «حالت متقی بودن» تفسیر کنیم که به سادگی از طریق خاصی از پوشش به دست نمی آید. به بیان دیگر اصطلاح «لباس التقوی» در آیه 26 سوره اعراف به طور ضمنی نشان می دهد که نوع پوشش به تنهایی نمی تواند شاخص معتبر و قابل اعتمادی برای حجب و حیا باشد. درآیه 31 سوره اعراف سفارش شده که «به هنگام حضور در مسجد، لباس زینتی خود را بپوشند»، اما این مسئله در ادامه آیه با هشداری علیه افراط کاری[… و لا تسرفو] تعدیل شده است. این سوره روشن می کند که خداوند به تقوی و پرهیزکاری بیش از هر چیز دیگری ارج می نهد و کیفیت لباس مؤمن در ارزش معنوی و روحانی او دخیل نیست.

با این تفاصیل، حجاب در معنای ستر عورت به دلیل ارتباط و التزام پوشندة آن با حجب و حیا و دینداری ممکن است لباس تقوی تلقی شود، اما از دیدگاه معارف اسلامی، پوشش به تنهایی و خود به خود، ضامن تقوی و پرهیزکاری نیست. برای اینکه به مفهوم اساسی حجاب (همان طور که در متن فرهنگی- اجتماعی و سیاسی جامعه درک شده و عملاً مورد استفاده قرار می گیرد) بپردازیم، لازم است تا آرمان های اسلامی و توصیه های قرآنی را با دیدگاه های بومی درباره حجاب و پوشش در کنار هم قرار داده و بررسی کنیم؛ به ویژه مسائلی از قبیل تفاسیر متعدد درباره نوع پوشش در سطوح فردی و فرهنگی- اجتماعی، کنش متقابل بین رفتارهای اجتماعی و حضور زنان در مکان های عمومی و معنای حجاب برای زنانی که آن را اختیار می کنند، باید مورد بررسی قرار گیرد. مسائل اساسی مرتبط با یک دیدگاه تعمیم یافته در مورد پدیده جهانی حجاب، در اظهارات زنی که اهل یکی از مناطق فقیرنشین قاهره است، این گونه خلاصه شده است:

زمانی که دختر بودم، می توانستم میان مد و لباس مناسب تمایز قائل شوم... حجب و حیا ویژگی شخص است نه لباس او. اما به نظر می آید که امروزه خیلی از دختران جوانی که به حجاب روی می آورند تصور می کنند بلندی لباس تمام آن چیزی است که آنها را یک مسلمان خوب جلوه می دهد.

برداشت های مختلف

آنچه مسلم است این که در میان خود مسلمان بر سر وجود یک شکل خاص از حجاب – به گونه ای که لزوم رعایت حجب و حیا بر آن تصریح دارد- اتفاق نظر وجود ندارد. اکبر احمد دیدگاه کلی و مفید خود را در این زمینه این گونه بیان می کند: «اسلام حجب و حیا را برای زن و مرد واجب کرده است و بنابراین پوشیدن لباس تنگ و چسبانی که جذاب و بدن نما باشد، این حکم را نقض می کند». (1992، صص 193-192). اما جدا از مشکل تشخیص انگیزة پوشیدن نوع خاصی از لباس و جذابیت آن، حجب و حیا همچنان به عنوان یک مفهوم فرهنگی پیچیده باقی می ماند، زیرا این مفهوم هم به یک حالت درونی و هم به یک مجموعه رفتارهایی که نشانگر آن حالت درونی است، اطلاق می شود. با توجه به این مطلب، می توان این گونه استدلال نمود که حجاب هر دو جنبه حجب و حیا را پوشش می دهد».

انتخاب نوع پوشش برای زنانی که به شیوه های مختلف «با دنیاهای متعدد مواجه شده اند» هم یک مسئله سیاسی و هم یک مسئله فردی است. از این منظر نمی توان دیدگاه های افراد درباره اهمیت حجاب را از درک مفروضات آنها در ارتباط با حجب و حیای اسلامی در شرایط فرهنگی- اجتماعی گسترده تر جدا کرد.

پاسخ های فردی

نادیا به موفقیت های علمی اش در رشته پزشکی در دانشگاه افتخار می کند. او دختر ارشد نسل دوم یک خانواده انگلیسی، آسیایی است. او اولین دختری است که تحصیلات بالاتر از دوره متوسطه دارد و از سن شانزده سالگی حجاب اختیار کرده است. [ او می گوید:]

انتخاب حجاب یکی از مهم ترین تصمیمات فردی زندگی من است. زمانی که در مدرسه بودم، درباره رفتن به دانشگاه فکر می کردم. من به یک مدرسه کوچک می رفتم و در آنجا کاملاً احساس راحتی و آرامش می کردم زیرا تمامی محصلین همدیگر را می شناختند، اما من می دانستم که دانشگاه باید مکان کاملاً متفاوتی باشد؛ کلاس هایی بزرگ با دانشجویان زیادی که هرگز نمی توان همه آنها را شناخت. در چنین محیطی احساس کردم باید به گونه ای لباس بپوشم که همه بدانند من مسلمان هستم. همچنین در آن زمان به دین و مذهبم فکر می کردم و احساس می کردم که دین مهم ترین بخش زندگی شخصی من است. من همانند بیشتر دختران هم سن و سال خود به مسائلی چون موسیقی، سینما و… علاقه داشتم. رؤیای من گرفتن نمرات نسبتاً بالا بود تا بتوانم مانند برخی از دوستانم فرصت تحصیل در رشته پزشکی را کسب کنم. اما دین من، اسلام، باعث تمایز من از دیگران است… پیشینه فرهنگی و خانوادگی من ریشه در بخش دیگری از جهان دارد.این مسائل برای من از اهمیت بالایی برخوردار است و به من احساس خاصی می دهد. از دست ندادن این بخش از زندگی، برایم بسیار با اهمیت است. تصمیم من برای برگزیدن حجاب نیز از همین احساس متفاوت بودن پیشینة فرهنگی ام نشأت می گیرد؛ ما یک خانواده انگلیسی هستیم، اما به خاطر اسلام و پیوندمان با ] پیشینه فرهنگی] پاکستان، دارای ارزش ها و سنت های متفاوتی نسبت به خانواده های دوستان غیر مسلمانم هستم… بدون حجاب احساس می کنم که کاملاً در معرض دید هستم. اینکه فردی بتواند بدون اینکه خود را به نمایش بگذارد، فعالیت اجتماعی داشته باشد و با مردم ارتباط برقرار کند، این آزادی واقعی است. ارزش واقعی انسان در تفکر و نه در لباس و ظاهر اوست. دوستان غیر مسلمانم خیلی کنجکاوند که بدانند محجبه بودن چه احساسی دارد. آنها از من می پرسند «از دید عموم پنهان بودن چه احساسی دارد». آنچه برای یک دختر مهم است، احساس او از محجبه بودن – و نه نوع حجاب و اینکه این نوع حجاب به او می آید یا نه- است. برای من این مهم است که پوشش و ظاهری یکنواخت و یکدست داشته باشم، به گونه ای که توجه دیگران را به خود و رفتارم جلب نکنم و از آنجایی که حجاب، نماد هویت و بیانگر اهمیت دین و مذهب نزد من است، رعایت حجاب، احساس خاصی به من می دهد. در اوایل، برخی از دوستانم تصور می کردند که پدر من و یا خانواده ام دارای نوعی سلطه و اقتدار هستند که دختر خود را در سن معینی، وادار به پوشش حجاب می کنند؛ اما باید بگویم که اختیار حجاب، تصمیم و انتخاب خودم بوده است؛ به دلایلی که سعی کردم آنها را بیان کنم. حجاب همچنین تا حدودی یک سنت است و من احساس می کنم که برای دختری که وارد سن بلوغ می شود، داشتن حجاب ضرورت دارد. از این منظر رعایت حجاب همانند تصمیم برای در انگشت کردن حلقه ازدواج – که نشان از تأهل افراد است- می باشد؛ اما چرا هیچ کس این مسائل را زیر سؤال نمی برد، اما داشتن حجاب را زیر سؤال می برد. من در لباس تنگ و چسبانی که تمام زوایای بدن را نمادین می کند، احساس ناراحتی، شرمندگی و گناه می کنم. البته ] در برخی موارد] امتناع از پوشیدن چنین لباس هایی به سلیقه شخصی بستگی دارد؛ درست مثل زنان غیر مسلمانی که حتی فکر پوشیدن دامن کوتاه یا لباس دوش آفتاب بدون بالاتنهرا نمی کنند… محجبه بودن مزایای بسیار زیاد دیگری نیز دارد… به نظر من زن محجبه راحت تر می تواند به مکان های عمومی رفت و آمد کند، بدون اینکه هدف نگاه جوانان و افراد چشم چران قرار گیرد. مزایایی که برای حجاب برشمردم به خاطر این است که حجاب بر خلاف لباس های شهوت انگیز غربی، نوعی لباس و پوشش است که توجه و نگاه دیگران را به بدن جلب نمی کند. کسانی که لباس های شهوت انگیز می پوشند، تعلقی به اسلام ندارند؛ همان بهتر که آنها در یک اجتماع جنسی که تحت سلطه و خوشایند مردان است و در آن زنان تنها بر اساس ظاهر و زیبایی اشان ارزش گزاری می شوند، صرفاً به ایفای نقش جنسی خود مشغول باشند.

مریم زنی میانسال و از طبقات پایین جامعه است که اکنون مدت ده سال است که با شوهر و فرزندانش در یک منطقه مهاجرنشین عربی در فرانسه زندگی می کنند. او که در یک کارخانه ریسندگی کار می کند، اندکی بعد از اولین سال زندگیش در فرانسه، یعنی زمانی که مشغول به کار شد، حجاب اختیار کرد. (مریم می گوید:)

من زمانی که جوان تر بودم و در وطنم، الجزایر، زندگی می کردم فکر محجبه بودن را نمی کردم. در آن زمان حجاب برایم اهمیتی نداشت. مادر، عمه ها و خواهرانم لباس هایی به سبک غربی می پوشیدند و سر و صورت خود را نمی پوشاندند. بیست سال پیش هیچ کس به حجاب فکر نمی کرد. گذشت زمان تغییرات زیادی در زندگی من ایجاد کرد. البته همه زنان مسلمان، لاجرم با تغییرات بی شماری روبرو خواهند شد؛ به ویژه زنانی مثل من که کارشان به زندگی در یک کشور غربی منتهی می شود. در گذشته، گویا مسلمانان در رؤیا زندگی می کردند؛ آنها گوش و چشم از جهان فروبسته و نمی فهمیدند که جهان هر روز پرمخاطره تر می شود؛ نمی فهمیدند که دولتمردان و طبقات ثروتمند، هر روز برای پول، خوشگذرانی و غربی شدن حریص تر می شوند… بی بند و باری و فساد بر خانواده های فقیر، مثل خانواده خودم و بر سلامتی کل جامعه تأثیرات منفی فراوانی بر جای گذارده است. اما خوشبختانه ما بعد از مشاهده آنچه که در مصر اتفاق افتاد و چشیدن پیامد جنگ با اسرائیل و درگیری های دیگر با غربی ها، بیدار شدیم؛ عامل دیگری که در بیداری ما مؤثر بود، الگوی شگفت انگیز انقلاب اسلامی ایران و مبارزات مردم این کشور برای بیرون راندن حاکم فاسدشان و رهانیدن کشور از پیامدهای شوم نفوذ غرب و ساختن یک جامعه مطلوب بود. نتیجه تمامی این امور این بود که مرا نسبت به اهمیت اسلام و وظیفه و رفتارم به عنوان یک مادر و همسر در قبال آیندة نسل بعد آگاه تر ساخت… . زمانی که من و شوهرم به فرانسه آمدیم با مشکلات زیادی مواجه شدیم و به دلیل اینکه ذخیره پول مان تمام شده بود و شرایط آن گونه که انتظار داشتیم رقم نخورد، من مجبور شدم که شغلی پیدا کنم و بیرون از خانه به کار مشغول شوم… ] در محل کار] هیچ اعتراضی به حجاب من نشد. زندگی کردن در یک شهر بزرگ و بیگانه به اندازه کافی دشوار هست، چه برسد به اینکه یک زن به خاطر زن بودن در خیابان نیز متحمل اذیت و آزارهای جنسی مردان شهوت ران قرار گیرد. برای من دور نگه داشتن خودم از نگاه خیره مردان بیگانه و نامحرمان دارای اهمیت است. شوهرم از تصمیم من برای محجبه بودن خوشحال شد. وقتی که حجاب دارم، او خیالش آسوده است. او نباید از رفت و آمد من به سر کار و بیرون رفتن بدون او نگران شود. زیرا وقتی که من حجاب رعایت می کنم، لزومی ندارد که شوهرم درباره چیزی نگران باشد. حجاب آزادی بیشتری به من می دهد و نشان می دهد که من زنی هستم که به حجب و حیا و عفت پایبند است. زندگی در یک فضای بیگانه دشوار و ناخوشایند است و رعایت حجاب برخی از این دشواری ها را مرتفع می کند. موقع بیرون رفتن از خانه، اگر حجاب داشته باشم، خطری مرا تهدید نمی کند. همچنین، داشتن حجاب مشخص می کند که شخص مسلمان است و این نیز برای من مهم است. ما نمی توانیم فراموش کنیم که شیوه زندگی ما متفاوت است؛ نگرانی ها و اولویت های ما درباره اصول اخلاقی با نگرانی ها و اولویت های فرانسوی ها متفاوت است. رعایت حجاب برخی اوقات جنبه سیاسی پیدا می کند و کسی که آن را می پوشد، می خواهد توجه فرانسوی ها را به حضور خود در اینجا جلب کند و بگوید که من مسلمان هستم. این در حالی است که فرانسوی ها از اسلام متنفرند. با وجود چنین مسائلی، من به عرب بودن و مسلمان بودنم افتخار می کنم… وقتی محجبه هستید در هر شرایطی احساس امنیت می کنید. حجاب هم عامل مصونیت و هم نشانه عشق به اسلام است.

تصاویر متناقض و دیدگاه های متعارض

از دیدگاه تاریخی و از منظر جهانی می توان دریافت که تحولات ایجاد شده در سبک لباس و برداشت های متعدد از نوع مناسب لباس زنان، هم ناشی از عوامل اقتصادی و هم ناشی از اوضاع سیاسی و اجتماعی متحول است. در قرون گذشته، غرب تأثیر زیادی بر شیوه لباس پوشیدن و سبک لباس در کشورهای عربی- اسلامی بر جای گذاشت. چنانچه محمود دوّم لباس خاصی به سبک لباس های اروپایی در دربارش مرسوم کرد و زنان ثروتمند مصری مدل لباس های زنانة ایتالیایی و فرانسوی را از مجله گاهنامه مصور زنان انتخاب کرده و سفارش دوخت می دادند.«نوع جدید حجاب» در مصر را می توان تلاشی در جهت دگرگونی این فرایند به حساب آورد. اکبر احمد (1992) اظهار کرده است که یکی از نشانه های آشکار احیای مجدد اسلام در اواخر قرن بیستم تأکید زنان بر پوشیدن لباس های سنتی بود. در همین راستا یک فرایند مشابه «غربی زدایی» در لباس مردان نیز دیده می شد. چنانچه از زدن کروات که نماد پوشش غربی است پرهیز می شد. در این ارتباط، اتخاذ شکل اسلامی خاص لباس را می توان به عنوان «نیاز زمانه» دانست که بیانگر استقلال، هویت مجزا و نفی امپریالیسم فرهنگی غرب است. رزیگ (1983) توضیح می دهد که چگونه تلاش های اروپائیان برای جلوگیری از پوشش هایک (لباس سنتی زنان الجزایر) موجب شد تا این لباس، نماد مبارزه ملی زنان الجزایر شود. ویکن (1982) نیز اشاره می کند که چگونه تحریم حجاب از سوی رضاشاه پهلوی در دهه 1930 موجب ایجاد موجی از مهاجرت به خارج از کشور در میان خانواده های ثروتمند و متشخص ایرانی شد که پوشش برقع برای زنان آنها نشانه اعتبار و ارزش بود.

برخی معتقدند که نباید گرایش مجدد به حجاب را عاملی تحمیلی در جهت محدود کردن آزادی فعالیت اجتماعی زنان و جلوگیری از رشد استعدادهای آنان تلقی کرد، بلکه باید حجاب را یک انتخاب آگاهانه دانست که گرایش به آن به سمت متأثر از انقلاب ایران است؛ انقلابی که مبتنی بر دیدگاهی است که خواهان برقراری یک جامعه اصیل اسلامی است. کاندیوتی گفته است:

برخی از زنانی که مجبورند به خاطر دستمزد در بیرون از خانه کار کنند، ممکن است واکنش هایی – از جمله رعایت حجاب- از خود نشان دهند که تأکیدی بر نشانه های سنتی حجب و حیا باشد. این زنان که مجبورند در بیرون از خانه کار کنند، «در معرض دید عموم قرار می گیرند» و بنابراین لازم می بینند که از هر وسیله نمادینی استفاده کنند تا نشان دهند که هنوز ارزش خود را حفظ کرده اند. (1991 الف، ص36)

بنابراین گرایش تناقض نما و آشکار زنان به حجاب در محیط های عمومی کار و تحصیل، ]حرکتی] ضد فمینیستی نیست، بلکه برعکس، نوعی «فمینیسم معکوس» همراه با یک مفهوم ضمنی سیاسی و اخلاقی است. اختیار حجاب در مکان های عمومی کار و تحصیل را می توان به عنوان واکنشی علیه فمینیسم سکولار غربی، تلقی کرد.

بازگشت به حجاب برای کسانی که به لحاظ اقتصادی استثمار شده و از حقوق اجتماعی خود محروم گشته اند، اعتراض علیه مصرف گرایی و علیه غرب گرایی (علت العلل مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) است. با توجه به این امور، حجاب تأکیدی آشکار بر حفظ ارزش های معنوی و ضرورت احیای نظام های اخلاقی گذشته است؛ در دنیایی که به سرعت سیر قهقرایی را می پیماید.

اکبر احمد معتقد است که «تصویر کلیشه ای، منفی و کاملاً نادرست رسانه های گروهی از زنان (مسلمان) که آنها را موجوداتی بی روح معرفی کرده، انعکاس نظریات بی پایه و اساسِ زن ستیزجوامع غربی (به ویژه ملهم از یونان) است.». (1992، ص43). ارائه تصویر یک زن مسلمان محجبه، یکی از رایج ترین شیوه های رسانه های غربی برای «مشکل دار معرفی کردن اسلام» است. همان طور که قبلاً نیز گفته شد، با نگاهی اجمالی به سخنان غربی ها در مورد حجاب می توان دریافت که آنها معتقدند حجاب، نشانه آشکار ظلم اسلام نسبت به زنان است. به گفته ابولوقد (1986) تصاویر فریب کارانه ای که رسانه های غربی از زنان محجبه ارائه می دهند، بیانگر نهایت ذلت اجتماعی زنان و فقدان آزادی عمل آنان است. با نگاهی گذرا به نوشته های غربی ها می بینیم که آنها برای توصیف حجاب زنان مسلمان از واژه هایی چون «کفن»، «لباس مزور» و «حجب و حیای سیاه» استفاده می کنند. به طور کلی واکنش های غربی نسبت به حجاب در یکی از دو دسته زیر قرار می گیرد؛ دسته اول تفسیری کینه توزانه از حجاب که آن را نشانه آشکار ظلم اسلام به زنان می داند و دسته دوم دیدگاهی خیالپردازانه است که حجاب را جزئی از سنن بیگانه شرقی می داند که خواهان فروکش کردن لذت جنسی است. با وجود این، همان گونه که مطالعات تاریخی نشان می دهند، اتخاذ حجاب در گذشته و حال موجب تنوع میان فرهنگی بوده است. مسافران ایتالیایی که در قرن نوزدهم در دوره صفویه به ایران سفر کردند، از «حضور چشمگیر» زنان محلی در اجتماع سخن گفته اند.

در سطح فرهنگی- اجتماعی لزوم توجه به تنوعِ بسیار نقش ها مسئولیت های زنان در فرهنگ ها و طبقات اجتماعی مختلف و لزوم توجه به درجات متفاوت استقلال زنان در فضاهای اجتماعی روستایی، شهری، قبیله ای و یا در یک فضای اجتماعی «غرب زده» اهمیت زیادی دارد.(بنگرید: بک و کدی، 1978، فرنی، 1985)

اگر فرض شود که مباحث مربوط به نهادها و ساختارهای جامعه اسلامی، به دلیل فقدان مفاهیم معادل در ادبیات اسلامی، در چهارچوب مفاهیم غربی برابری، فردگرایی و آزادی شکل گرفته است، در آن صورت این نتایج گمراه کننده ظهور خواهد کرد که «دموکراسی و اسلام» با هم ناسازگارند و یا اینکه «برابری زن و مرد در اسلام غیر ممکن است». حمید عنایت به کنه این مسئله پی برده و می گوید:«غرب از طریق اشاعه مفاهیمی جهانی از قبیل برابری و دموکراسی، چالشی علیه اعتبار و انسجام اسلام به عنوان یک ایدئولوژی کامل ایجاد کرد که به لحاظ فرهنگی و سیاسی همه مسلمانان را با مشکل مهمی مواجه کرده است، (1982، ص111)

هنگامی که در جستجوی یافتن پیوند میان نظریات مسلمانان و غربی ها درباره آزادی و برابری جنسی بودم، با سلسله ای از سؤال ها مواجه شدم که مرا بر آن داشت تا تفاسیر موجود درباره «موج جدید گرایش به حجاب» را مجدداً بررسی کنم. زنان پیوسته از من می پرسیدند که چرا باید طرفدار فمنیسم غربی باشند، در حالی که هیچ تضمینی وجود ندارد که این مکتب چیزی بهتر از آنچه اسلام در رابطه با روابط مطلوب زن و مرد عرضه کرده است، ارائه دهد؟ از دیدگاه آنان ضعف و بی ثباتی در اصول اسلامیِ نهادها و تشکیلات اجتماعی موجب بروز معضلات اجتماعی می شود.

آیا خود فمنیست ها در غرب از گرفتاری های به وجود آمده توسط مردان برکنارند؟ آیا شوهران متجدد زنان کارگر، کارهای شاق داخل خانه را بر عهده می گیرند؟ در چنین فضایی است که خیلی زود روشن می شود که نظریات و عقایدزنان مسلمان،عامل حیاتی برای اصلاح گرایشات یکسان انگارانه دیدگاه های نظری غرب درباره اسلام است. این پرسش ها و تفاسیر مرتبط با آن، ضرورت پرداختن به مطالعاتی در حوزه شناخت دیدگاه های منتقدانه و مختلف درباره هنجارها و ارزش های غربی و مقایسه حوزه های متناقض را خاطر نشان می کند. تلفیق نظریه های پراکنده و اظهارنظرهای دست اول از تجربه و برداشت ] زنان از حجاب ]، کوره راهی را نشان می دهد که می تواند به عنوان مفری از بن بست بازنمود فمینیسم غربی از زن مسلمان باشد. همچنین توجه به تفاسیر شخصی از یک فرایند جهانی مثل گرایش به حجاب راهی برای نشان دادن وجوه اشتراک تجربیات فردی از اسلام در بافت های اجتماعی مختلف را ارائه می دهد:

اظهار نظرهای موجود، گرایش به حجاب را به عنوان یک مقاومت در سطح ملی مورد بررسی قرار می دهد که هم به شرایط فردی و هم به شرایط اجتماعی مرتبط است. در گفته های نادیا و مریم هیچ نظریه ای در مورد مقام و موقعیت اجتماعی فرضی پایین تر ]از مردان برای زنان] دیده نمی شود. کسی که از بیرون نگاه می کند ممکن است این گونه نتیجه گیری کند که زنان دچار آفت همیشگی «خودآگاهی کاذب» شده اند و به طور فعال در فرایند بازتولید وسایل و زمینه های وابستگی خود شرکت دارند. اما از دیدگاه خود زنان دو مسئله «تحت سلطه بودن» و «ظلم» نتیجه فرایندهای سکولار هستند و ارتباطی با دیدگاه مطلوب آنان درباره شکل «حقیقی» اسلام که «هنوز به طور کامل محقق نشده است.» ندارد. یکی دیگر از زنان قاهره در این باره می گوید:

البته که زنان رنج می برند، اما علت آن را باید در دولت و مشکلات ناشی از فقر دانست. این دو مسئله، تأثیرات بدی بر همه مردم می گذارند، اما مشکلات اقتصادی می تواند تاثیر بیشتری بر مردان داشته باشد؛ آنها باید نگران امکانات رفاهی خانواده باشند و اگر مردان نگران و آشفته باشند، تلافی آن را بر سر همسرانشان درخواهند آورد. پس اگر زنان از چنین شرایطی رنج می برند، نباید مذهب را مقصر بدانند. هنگامی که افراد از راه و رسم خوبی که دین آنها از آنان انتظار دارد، که البته همیشه کار آسانی هم نیست، پیروی نمی کنند، زنان آن جامعه در رنج و عذاب خواهند بود.

سخن پایانی

اسلام «نظامی» نیست که بخواهد زنان را تحت سلطه و نظارت مردان قرار دهد. سخنان آن دو زن روشن می سازد که «موج جدید گرایش به حجاب» متضمن پیوند پیچیده علایق فردی و سیاسی است. حجاب برای نادیا نمادی آشکار از ایمان و عقیده شخصی وی است که با مسائل فرهنگی آمیخته شده است و به دلیل متمایز کردن وی از فرهنگ غرب برای او مایه مباهات و فخر است. حجاب به مریم این امکان را می دهد که در یک مکان عمومی در یک کشور بیگانه که در آن جا طعم سرگشتگی فرهنگی، نژادپرستی و خودآگاهی سیاسی را چشیده است، به کار مشغول شود. وجه اشتراک آنها که در محیط های بسیار متفاوتی، حجاب را اختیار کرده اند، این است که در مواجهه با فشارهای مربوط به تغییر، مدرنیته و ارتباط بین فرهنگ ها، یک واکنش سیاسی شدة فعال، از خود نشان داده اند.

در سطحی وسیع تر «موج جدید گرایش به حجاب» را می توان نمونه اسلامی روند جهانی واکنش علیه تغییر و تحول تلقی کرد (تحولی که در شکل آشوب طلبانه و چالش برانگیز ظاهر شده است) که در اصول بنیادگرایانه مربوط به نظم اجتماعی و اخلاقی به عنوان یک مصلحت جدید مطرح است. مارتی و اپلبای، بنیادگرایی معاصر در مذاهب جهان را در رابطه با مفهوم رایج «مبارزه» تعریف می کنند؛[بنیادگرایی یعنی] «جنگ علیه هر تهدید احتمالی نسبت به اصول اولیه»… (1992، ص چهار) همچنین می توان بازگشت به حجاب را بخشی از مبارزه سیاسی و فردی زنان علیه وضعیت موجود و نیز مبارزه نمادین برای بهبود شرایط موجود تلقی کرد.

مسئله پوشش به عنوان یک دغدغه سیاسی و فردی، مسئله ای است که استلزاماتی در رابطه با جنسیت و شأن [ اجتماعی] در تمامی جوامع و فرهنگ ها به همراه دارد. با توجه به این مسائل و مباحث مربوط به موج جدید گرایش به حجاب تمام زنان را بر آن می دارد تا اذعان کنند که انتخاب لباس هم یک مسئله شخصی و هم یک مسئله سیاسی است. حجاب ممکن است یکی از اشکال نادر اعتراض سیاسی باشد که برخی از زنان به آن متوسل می شوند.

فهرست منابع:

Abu Lughod, L. (1986)،Veiled Sentiments, Berkeley: University of California Press.

Ahmed, A.S. (1990) ‘Jeans for You, Robes for Me’, in The Guardian, 5 July.

Ahmed, L. (1991) ‘Early Islam and the position of women: The problem of interpretation’, in N.

Keddie and B.

Baron (eds) Women in Middle Eastern History: Shifting Boundaries in Sex and Gender, New

Haven and London: Yale University Press.

--------- (1992) Women and Gender in Islam, New Haven and London: Yale University

Press.

Arberry, A. J. (1964) The Qur’an (translated with introduction), Oxford: Oxford University

Press.

Beck, L. and Keddie, N. (eds) (1978) Women in the Muslim, Cambridge MA: Harvard

University Press.

Dawood, N. J. (1956) The Qur’an (translated with notes), London: Penguin Books.

El Guindin, F. (1981) ‘Veiling Infitah with Muslim Ethic; Egypt’s Contemporary Islamic

Movement’, Social Problems 8:465-85.

El Saadawi, N. (1980) The Hidden Face of Eve: Women in the Arab World, London: Zed Press.

Fernea, E. W. (ed.) (1985) Women and Family in the Middle East, Austin: University of Texas

Press.

Freyer Stowasser, B. (1987) ‘Liberated Equal or protected dependent? Contemporary

Religious Paradigms on Women’s Status in Islam’, Arab Studies Quarterly 9 (3) pp 77-89.

Garber, M. (1992) Vested interests Cross-dressing and Cultural Anxiety, London: Routledge.

Hourani, A. (1991) A History of the Arab Peoples, London: Faber and Faber.

Kandiyoti, D. (1991a) ‘Islam and Patriarchy: A Comparative Perspective’, in N.

Keddie, N. and Baron, B. (eds) (1991) Women in Middle Eastern History: shifting Boundaries

in Sex and Gender, New Haven and London: Yale University Press.

Marty M. E. and Appleby R. S., (eds) (1992) The Fundamentalism Project, vol 1, Chicago:

University of Chicago Press.

Minces, J. (1982) The House of Obedience, London: Zed Press.

Moghadam V. (1993) Modernising Women: Gender and Social Change in the Middle east,

Boulder CO and London: Rienner Publishers.

Philipp, T. (1978) ‘Feminism and National Politics in Egypt’, in L. Beck and N. Keddie (eds),

Women in the Muslim World , Cambridge MA: Harvard University Press.

Pickthall, M. M. (1976) The Meaning of the Glorious Qur’an (translated with notes), London:

Nadim and Co.

Rezig, I. (1983) ‘Women’s Roles in contemporary Algeria: tradition and Modernism’, in B.

Utas (ed.) Women in Islamic Society: Social Attitudes and Historical Perspectives, London:

Curzon Press.

Rugh, A. B. (1985) Family in Contemporary Egypt, Cairo: American University of Cairo Press.

Sanders, P. (1991) ‘Gendering the Ungendered Body’, in N. Keddie and B. Baron (eds) Women

in Middle Eastern History, New Haven and London: Yale University Press.

Waddy, C. (1980) Women in Muslim History, London and New York: Longmans.

Wikan, U. (1982) Behind the Veil in Arabia, Baltimore: Johns Hopkins University Press.

Wilson, E. (1985) Adorned in Dreams: Fashion and Modernity, London: Virago.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان