خرد ژرفاندیش و عشق رازورانة مردم سرزمین ما، نسبت به حقیقت و همچنین کوشش خستگی ناپذیر آن پیر فرزانه بر مدار کشش والایِ ولایت، به پیدایی واقعیتی انجامید که در نوع خود یگانه و بیرقیب بود. این رخداد عظیم که چیزی جز انقلاب اسلامی نبود، سبب انفجار نور و انفطار نیرو در عمق قلب ها و فطرت ها گشت که در یخبندان ناامیدی و ظلمات کفر گرفتار شده بودند. ظهور انقلاب اسلامی به عنوان انقلابِ «به نام خدا» در عصر الهههای دروغین به مثابه جاری شدن چشمة پاک و زلال در برهوتی بود که به اهالی تشنة آن هر گلآلودی را خورانده بودند از اینرو چون با چشمه آشنا شدند چشمشان را آشیان مهرش نمودند و برای بقا و زلالی آن جان خود و فرزندانشان را نثار کردند و اکنون که سالها از پیروزی و برپایی آن حماسه میگذرد، اگر مسیر پرفراز و نشیبش را از دیروز تا به امروز به حکم کریمة «ان تقوموالله مثنی و فردی ثم تتفکروا» مرور کنیم میبینیم که پس از فریضه قیامِ برای خدا، همة ما مخاطب ندای «ثم تتفکروا» هستیم، یعنی باید آن چه را گفتیم و کردیم و آن چه را امروز بدان مشغولیم، مرور کنیم و بر سؤالهای مقدّر آن پاسخ دهیم که آیا همة آنچه را که تاکنون انجام دادهایم از نظر «نیت» و «نتیجه» در جهت رشد و بالندگی انقلاب و اجتماع بوده است؟ یا خدای ناخواسته راه سست کردن و ستیز با ارزشها، آرمانها و الگوهای انقلاب، همین راهها و کارهایی بوده که رفتهایم و کردهایم؟!
به هر حال اینها پرسشهای جدی ای است که تأمل در آنها و یافتن یک پاسخ وجدانی و بدون توجیه ما را راحت نخواهد گذاشت، اگرچه ممکن است عدهای در برابر این سؤالها خود را با طناب توجیه از این شانه به آن شاخه برسانند و بگویند آن چه شد راهی بود گریزناپذیر، پس باید میشد و برخی دیگر هم به گونهای دگر خود را مورد نوازش قرار دهند که ما در قلههای خدمت مشغول بودیم، پس درههای هولناک خلاف و خطا فقط کار دشمنان است. اما همة ما گذشته از این توضیحات و توجیهات، باید بدانیم که دیر یا زود همگی با خدای خود ملاقات خواهیم کرد و چون در آنجا سِرّ «جئتمونا فرادی کما خلقناکم اولَ مرّه» سَرباز کند خود را در برابر خدای خویش تنها و بصیر در محاصرة بازخواست الهی می یابیم. «تنهائیم» تا شرمندگیمان بین نفرات تقسیم و سرشکن نشود و «بصیریم» زیرا همة حالات نفس فریبکارمان را بعینه میبینیم بیآنکه راه گریز داشته باشیم. اما از حالا تا آن حال ملاقات، فرصت داریم تا نقش خود را در مسیر این امانت بیابیم و ببینیم که کجای این نهیب الهی با ماست آنجا که میفرماید: «لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثاً» یعنی همچون آنان نباشید که رشتهای را محکم کردند و سپس آن را واتابانده و باز کردند. رشته محکم انقلاب با فداکاری و جانفشانی صدها هزار انسان والا آن هم در زیباترین حالات عارفانه و خالصترین وجه، پدید آمد و استحکام یافت و سپس به دست ما ماندگان سپرده شد که در این باره باید گفت، حفظ این امانت الهی به دست سه کانون مهم یعنی رهبری، مردم و مدیران و مؤثران جامعه داده شده که یکایک آن را مرور خواهیم کرد.
حفاظت و هدایت انقلاب در بُعد رهبری چه در زمان حیات امام و چه در غروب جسمانی آن وجود مطهر و طلوع آرمانیاش از مشرق خلف صالحش با همان سلامت و صلابت تداوم یافته و در درخشش، ذرهای افول نکرده است و در بُعد دوم نیز باید گفت که مردم ما به حمد الهی قدرشناسترین مردم، فداکارترین ملت و با ایمانترین امت در جهان معاصرند. مردمی که با تار و پود، اخوّت و ولایت با یکدیگر و با رهبری پیوند دارند، اما در بُعد مسؤلان و مؤثران جامعه، ماجرا فرازها و فرودهای متعددی پیدا میکند، مسئولان قطعاً جزو مؤثران هستند، اما لزوماً مؤثران جزء مسؤلان نیستند. از اینرو این دو واژه بیانگر دو بخش مدیریت رسمی تأثیرگذار و تأثیرگذاران غیر رسمی است که این بخش اخیر میتواند فردی یا گروهی باشد که آن هم گاه مستقل است و گاه وابسته به بیگانگان که در این حالت به عنوان سرانگشتان بومی شده دشمن، در داخل عمل میکند. در حقیقت گرفتاری اصلی انقلاب ما در این بخش هاست. کمترین اختلال در بخش مدیران و مؤثران، جامعه را با طیف وسیع اختلال و انحراف مواجه میسازد، در واقع گرفتاری اصلی جامعه ما از کوتاهی مسئولان و مؤثرانی است که موظفند به حکم اولین بندِ اصلیترین ندای توحید که «لا اله» و نفی و نهی همه سایههای باطل است، جامعه مدیریتی خود را از دروغ، تملق، تکبر، خودرایی، ارتشاء، رابطهبازی، تبذیر، اسراف، بینظمی، ظلم، کاغذبازی، ریاکاری، جهل، تجسّس، سوءظن، توهین، رخوت، تنبلی و در یک کلام بیاعتقادی به خدا و بیاعتنایی به مردم، تطهیر کنند و همچنین به حکم دومین بند ندای توحید که «الاالله» و اثبات و ایجاد همه جلوههای حق است، جامعه مدیریتی خود را از صداقت، صفا، قناعت، مشورت، خدمت، تکریم انسانها، علم و آگاهی، ادب و احترام، محکمکاری و سخت کوشی، نظم و انضباط، رسیدگی و نظارت، برخوردار نمایند؛ بدیهی است هر خللی که در هریک از این دو بخش، در نگرش و کنش مدیران ایجاد شود، جامعه را با سیل مشکلات و رنجها و ناکامیها مواجه میسازد. گرفتاری اصلی ما از مدیران و مؤثرانی است که خیلی راحت بیآنکه به اعتدال بیندیشند، افراطها را با تفریطها، پاسخ می دهند و آرمانها را با تاریخ انقضاء، بدرقه مینمایند و آیات مسئولیت را به روایت تساهل و تسامح قرائت میکنند و کمربندهای همت را در خوشنشینیهای قُرُق شده، آویز میکنند و کمبود مدیریت امکانات را با کمبود امکانات فریاد میزنند و با این همه، بیآنکه کارنامه شان به قدرِ بچههای کلاس اول، از مُهر «حق ارتقاء به بالاتر را دارد» برخوردار باشند یا کمی دلواپس این ماجراها باشند، به مدیریتی تازه دعوت میشوند و از این غمنامه آنچه میماند، گنجِ امکانات جدید برای مدیر تازه است و رنج ندانمکاریهای جدیدتر برای مجموعه بهره مندان و کارمندان آن ساختار و سازمان، به هر حال گواه این عبارت تکرار شده که مشکل اصلی جامعه ما از برخی مدیران و مؤثران است افزایش پنج ضلعی ضایعات انسانیِ اعتیاد، فساد، بیکاری، تبعیض و فقر است که نقطه کانونی اعتقاد و هویت مردم به ویژه نسل جوان را به محاصره خود درآورده است و هر قدر هویت و اعتقاد فردی مستحکمتر و فضای عمومی کشور آرام و مثبت تر باشد، تأثیر آسیب های برشمرده کمتر می شود و چنانچه فقدان اعتقاد و هویت نیز بر این پنج ضلعی ضایعات اضافه گردد، بدیهی است که نشانگرهای مخرب بیرونی، حسگرهای تأثیرپذیر درونی را درمینوردند و آسیبهای بسیار جدی را وارد میسازند به همین منظور به جهت حساستر کردن مدیران نسبت به موضوع و انتقال شناخت علمی به آنان، شماره های متعددی از کتاب زنان را به موضوع انحرافات اجتماعی اختصاص دادیم تا بیآنکه سیاهنمایی کرده باشیم، نمایی از سیاهیهای موجود در جامعه را به دور از گزافه و اغراق به شکل یک خبر کلینیکی و بیان آنچه موجود است، ارائه دهیم تا افزایش حساسیتها به بهبود اقدامات بیانجامد. برای مثال پرداختن به اعتیاد آن هم در جامعه جوانی که چهل میلیون جمعیت آن زیر 25 سال است و 2 میلیون معتاد رسمی و 1 میلیون معتاد تفننی در آن شناسایی شده، بسیار ضروری است و ای کاش همان گونه که مجامع بینالمللی برای سرخک و سرخجه که در سطح جمعیت 6 میلیاردی جهان، 4 میلیون قربانی دارد، این گونه حمایت می کنند نسبت به اعتیاد رو به افزایش هم که نشانههای خطرناکش از در و دیوار جامعه فرو میریزد، حساس بودند و ما را با رفتن به درب خانهها به تست ملی اعتیاد وامیداشتند تا شاید برای ریشهکنی این درد بیدرمان آن هم در جامعه 60 میلیونی ما که سه میلیون قربانی دارد کاری اساسی می شد؛ آن هم با توجه به اینکه هر معتاد با 7 نفر (پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر، فرزندان) ارتباط نزدیک دارد و جمعیتی قریب به 14 میلیون نفر را در معرض آمار و آثار آسیب خود قرار می دهد، جمعیتی که 70 درصد مبتلایان آن متأهل و 86 درصد آنها دارای فرزند هستند.
و از جمله موضوعات دیگری که بررسی نمودیم مسئله «فساد اجتماعی» به ویژه در حوزه رسانه ها بوده که در چگونگی تبدیل شدن آنها به ابزار ضد فرهنگ همچون ماهواره و اینترنت پرداخته ایم. برای مثال امروزه اینترنت هم اسب بادپای اطلاعرسانی و توسعه آگاهی است و هم سگ هار بدون قلادهای است که به خلوت جوان ها رها شده است که حاصل آنچه در خلوت خانهها میگذرد در عرصه اجتماع به صورت تاول و تعفن یا طغیان بروز پیدا میکند، این موضوع از جمله بررسیهای ما بوده است تا آنها که در کنار فریبی به نام ایجاد مصونیت به خواب خرگوشی فرو رفتهاند، بیدار شوند و نیاز به فیلترینگ را که در برخی کشورها مثل چین، مالزی و ... دنبال یا اعمال میشود، احساس کنند تا شعار «اطلاعات مسدود نشود» بهانه ورود «اطلاعات مسموم» نگردد؟! تا آنچه را که یک جُوْ، برای فرزندان خود نمیپسندیم، خروارش را بر فرزندان مردم روا نداریم؟... به هرحال باید دانست اگر این دردهای اساسی درست مهار نشود مرگهای جدی در پی دارد که دولت زنان و دولت مردان، فرهیختگان و دانشوران این جامعه اعم از مدیران رسمی و مؤثران غیررسمی، باید آن را در اولویت اداره و اصلاح جامعه قرار بدهند، چراکه امروز انقلاب ما در بعد آرمانی و ارزشی که هدایت و حفظ آن برعهده رهبری و مردم است، از اعزاز و گرانقدری، سر به آسمان میساید، اما در بعد عملکردی که برعهده مسئولان و مؤثران رسمی و غیررسمی است با چالشهای مهمی مواجه است که اگر فکری برای تبدیل شدن اراده رهبران به اراده ملی و به حرکت درآوردن همه ظرفیت مدیریتی کشور در مهار پنج ضلعی ضایعات نشود، پیام این انقلاب ناگشوده و ناشنیده خواهد ماند واین همان خطایی است که ما را مخاطب نهیب خدای متعال قرار میدهد که فرمود: «لا تکونوا کالتی تقضت غزلها من بعد قوة انکاثا»، لذا باید به صرف در جاده بودن راضی نشد و به صرف رو به مقصد بودن رضایت نداد، بلکه باید به کاری که ما را به جلو میراند مشغول شد، پس در جبهه و اردوی حق بودن کفایت نمیکند، بلکه باید در این جبهه و اردو به کار حق نیز مشغول باشیم و امروز کار حقِ جامعه ما، که شایسته این مردم بزرگوار است، خدمت به آنها است و کاستن از اندوهها، گرفتاریها و مشکلاتشان، وگرنه در دام تسویل نفسِ توجیهساز خواهیم افتاد، نفسی که مرموز و آرام ما را از آنچه کردهایم راضی نگاه خواهد داشت و برای مان، دروغ را مصلحت، ریا را انتشار خیر، تجاوز را تأدیب دیگران، تکبر را حفظ شخصیت، گستاخی را اعتماد به نفس، خودنمایی را بروز استعداد، خودخواهی را لیاقت، ناداری را آثار تنبلی، بیتالمال را مالالبیت، کمکاری را زرنگی، نابرابری را مرزهای استحقاق، سنتگریزی را نواندیشی، آزادی را حق خود، مسئولیت را وظیفه دیگران، فداکاری را نوعی سادگی، عمل صالح را قلب پاک، و قلب پاک را ایمان به هرچه، مینمایاند. بدیهی است حاصل این دستگاه وارونه سازی موجه! چه میشود و حاصلخیزتر آن وقت خواهد بود که صاحبان این نگرشها نه در محدودة حصار شخصی خود، که به عنوان یک مدیر به فرهنگسازی مشغول باشند و در مقام مسئولان رسمی یا مؤثران غیررسمی به طراحی خطوط و برنامهریزی بپردازند باز هم به سخن اول برمیگردیم که مشکل اصلی ما از ناحیه مدیران و مدیریتهاست و حقیقتاً انتخاب و انتصاب صحیح مدیران و مؤثران در ساحتهای چهارگانه فرهنگ، اقتصاد، سیاست و اجتماع از یکسو و ارائه اولویتهای کاری هر مدیر در آغاز کار و بررسی کارنامه ایشان در پایان کار، به ویژه مدیرانی که مسئولیت مستقیمتری در مهار پنج ضلعی فقر، فساد، اعتیاد، تبعیض و بیکاری دارند از لازمترین امور جامعه ما است و این مهم جدای از صدق نیت و صحت عمل بدون بکارگیری تمامی تلاش و اراده انجام نخواهد شد که در این باره به درستی آقای «الکسیس کارل» در کتاب «انسان موجود ناشناخته» نوشته است:«از قانون تلاش باید همیشه پیروی کرد، جریمه فراموشی این امر لازم را افراد و ملل با انحطاط جسم و جان خود میپردازند». به هرحال اهتمام جدی مدیران سراسر کشور در عرصههای مختلف مسئولیتی و انطباق عملکرد بر وظایف و اولویتهای تعیین شده، راه را برای خدمتگزاری به مردم وسیعتر و مداومتر میکند، آنچه را که برشمردیم فارغ از رویکرد جنسیتی به همه آحاد جامعه برمیگردد خواه زنان و مردان مدیر و خواه زنان و مردان جامعه. اما باید گفت مهار پنج ضلعی ضایعات در موضوع زنان شکل پیچیدهتر و پنهانتری پیدا میکند، زیرا در موضوع زنان اولاً: در خارج از مرزها با شعارهای زیباتر و دشمنیهای پیچیدهتر مواجهایم، ثانیاً: در داخل کشور هم با برخی بدفهمی ها در اعتقاد یا بدسلیقگی ها در اجرا مواجهیم که هر دو اینها وضعیت پرداختن به مسائل زنان را با دشواری خاص مواجه می نماید. در حال حاضر نظام اجتماعی غرب اتوبانی را برای به جلو بردن زنان طراحی کرده که فقط دوباند دارد که یا باید در آن «مرد» شوی و یا باید مورد استفاده «مردان» قرار گیری در این اتوبان دو بانده مقوله زن از دو حال خارج نیست یا میبایست «زن فکری» شود و یا «زن جسمی»، زن فکری باید «مرد» شود و برای رسیدن به آن ترک همه شئونات والا اعم از زن بودن، همسر بودن، مادر بودن امری گریز ناپذیر است واگر نه چارهای جز آنکه «زن جسمی» شود، ندارد که در این صورت باید مورد پسند و مصرف مردان درآید، این درد تماشایی! در یک نیمنگاه به اینترنت و در یک نگاه به اجتماع غرب و در یک تأمل به کشورهایی که مرعوباً و یا مجذوباً این مسیر را طی کرده اند، آنقدر پیدا و آشکار است که همه گفتهها و ناگفتههای آن را به سرعت میتوان دریافت. موضوع زنان در داخل هم از تعدّد نگرش ها و تشتّت کنش ها بی نصیب نمانده و اگرچه اکثریت عقایدشان را از مبنا و مجرای «راست» گرفته اند و در تجربه و عمل نیز «درست» پیاده می کنند، اما هستند کسانی که در موضوع زنان «ممنوعه» می اندیشند «مجاز» حرف می زنند و «مرموز» عمل می کنند و چون برخی از این ها در مصدر تصمیم گیری های رسمی و یا تأثیرگذاری های غیر رسمی هستند، آشکار است که چه آثاری را به همراه می آورند. بهرحال تنوع نگرش و کنش در موضوع زنان مهار پنج ضلعی انحرافات را با مشکلات بیشتری مواجه کرده که همه تلاش ما در طول مباحث خاص انحرافات در کتاب زنان این بوده که بتوانیم ضمن واکاوی صحیح مسائل و مشکلات آن هم بدون سیاهنمایی، نمائی از سیاهیها را در یک حرکت معرفتآمیز و نه جنجالبرانگیز ارائه کنیم، لذا تعدادی از انحرافات را که به لحاظ عمق تخریب، دوام تخریب و گستردگی تخریب، شکلی از اولویت را پیدا کرده است، مورد بررسی قرار داده و حاصل کار را به سمع و نظر مسئولان و مؤثران تقدیم نمودیم تا با افزایش شناخت نسبت به علائم و عوامل، بر علاجها و راهکارها اهتمام بیشتری ورزیده شود که حاصل این تریلوژی و سهگانه شناسی (علائم، عوامل و علاج) در موضوع انحرافات به طرح مبانی نظری هر موضوع و بررسی زمینههای اجتماعی و ارائه خلأهای قانونی و همچنین ادله اثبات جرم و انواع مجازات منجر شد که امیدواریم با انتقال صحیح احساسات و اطلاعات شاهد بهبود اقدامات باشیم و در پایِشِ منحنی انحرفات دائماً شاهد روند رو به کاهش آن هم نه فقط در بیلان و گزارش کار مدیران، بلکه در صحنه جامعه که مورد احساس و مشاهده مردم است، باشیم.
* - soveizi@iranwomen.org