چکیده:
از جمله مبارزاتی که در غرب، برای حفظ و حمایت از حقوق زنان انجام می گیرد، مخالفت با آزادی سقط جنین است. مخالفین با مطرح کردن بالا رفتن آمار سقط جنین به ضرر و زیآن های متعدد قانونی کردن آن هم اشاره می کنند. آن ها بر طبق دلایل و آمارهای پزشکی، اثبات می کنند که برخلاف ادعای موافقین، سقط جنین موجب بالا رفتن امراض جسمانی و اختلالات روانی- رفتاری برای زنان می گردد که در این نوشتار به برخی پیامدهای منفی جسمانی، روانی و اجتماعی آن اشاره می گردد.
واژگان کلیدی:
سقط جنین، امراض جسمانی، اختلالات روانی، مرگ، خودکشی، زن، افسردگی، مواد مخدر و الکل.
سقط جنین در برگیرندة مباحثی در حوزه های مختلف فلسفه، دین، اخلاق، حقوق، فمینیسم، بهداشت و سلامتی می باشد. مسایلی در خصوص اینکه زندگی اصولاً چه زمانی شروع میشود؟ آیا یک جنین حقوقی دارد؟ آیا زنان حق دارند عملکردهای تولیدمثلی خود را کنترل کنند؟ آیا آن ها این حق را دارند که بر بدن خودشان کنترل داشته باشند و در صورت لزوم سقط نمایند؟ آثار و پیامدهای اخلاقی این کنترل چه میتواند باشد؟ پیامدهای اجتماعی، بهداشتی و حقوقی این عمل چیست؟[1]
تمام این سؤالات و شبیه به آن نشان میدهد که سقط جنین مسألهای چند بعدی است و تصمیمگیری در خصوص آن نیازمند مطالعات چندجانبه می باشد. چیزی که متأسفانه به حد کافی بدان توجه نشده یا در صورت توجه، در سیاست گذاریها و خط مشیهای رسمی دخالت داده نشده است. خط مشیهای معمول در این خصوص، در اکثر کشورها عموماً با نگاهی تک بعدی به قضیه اتخاذ میشود، درحالی که اتخاذ مشی درستتر و معقولتر در این خصوص، مستلزم هم رأیی متخصصان حوزههای مختلفی همچون روانشناسی، حقوق، جامعهشناسی، پزشکی، روانپزشکی، مشاوره و نظایر آن است. آنچه در این نوشتار مطرح می گردد، بحثی مختصر در این خصوص است، بدان امید که راه برای مطالعات جامعتر چند بعدی و مقالات غنیتر در این قضیه باز شود.
تاریخچه سقط جنین
تا اواسط قرن نوزدهم سقط جنین فقط تا زمانی که روح به جنین وارد نشده یعنی تا زمانی که مادر احساس نمی کند که جنین حرکت می کند قانونی بود. مخالفین سقط جنین، مخالفت خود را با سقط جنین، با خطرات بی شماری که برای زنان داشت، توجیه می کردند. تا آغاز قرن بیستم، نهضت ضد سقط جنین موفق گردید که سقط جنین را در تمام ایالت ها غیرقانونی نماید، اما قوانین ضد سقط جنین مانع از آن نشد که زنان از اقدام به سقط جنین در بارداری های ناخواسته دست بردارند. یکی از مورخین به نام «لسلی ریگان»[2] در این رابطه می گوید: در اوایل قرن بیستم، تعداد سقط ها در میان زنان علی رغم غیرقانونی بودن، بسیار زیاد بوده است. تا دهة 1930 سقط جنین از عملی خصوصی و مربوط به ماماها یا پزشکان خاص، تبدیل به مسأله ای عمومی و مربوط به بیمارستآن ها درآمد. به طوری که در این امر در بازنگری در سقط جنین و قوانین مربوط به آن مؤثر واقع گردید.
در دهة 1940، بیمارستآن ها، کمیته های درمانی برای سقط جنین تشکیل دادند تا میزآن های سقط جنین را قاعده مند نمایند. بعدها این کمیته ها سعی کردند، سقط ها را محدود نمایند. این امر باعث افزایش اثرات زیانبار سقط جنین برای زنانی شد که به خدمات بهداشتی دسترسی نداشتند. در اواسط دهة 1950 تا 1960 بسیاری از متخصصین به ویژه پزشکان، روان شناسان و وکلا به شرایط ناگواری که از سقط جنین ناشی می شد، اشاره کردند. این افراد سعی کردند تا با اعتراض های خویش قوانین مربوط به سقط جنین را تغییر دهند. هر گروه از این متخصصین، دلایل خاصی برای اصلاح این قوانین داشتند. در سال 1965 چندین پزشک و وکیل، انجمن مطالعة سقط جنین[3] را در شهر نیویورک پایه گذاری کردند. آن ها بر این بارو بودند که قوانین موجود برای سقط جنین ناکارآمد هستند. سرانجام با اعمال این فشارها، به ویژه از سوی فمینیست ها برای شناسایی حق زنان به جهت کنترل بر عملکردهای جنسی خویش، قانون تجویز سقط جنین در سال 1973 توسط دادگاه عالی ایالات متحده به تصویب رسید. تصویب این قانون بدان معنا بود که پزشکی مدرن، سقط جنین را به امری «نسبتاً بی خطر» تبدیل کرده است. از آن زمان تا به حال مطالعات زیادی صورت گرفته که اثبات می کند، این ادعا چندان درست نیست.[4]
تعریف سقط جنین
سقط جنین عبارتست از «خاتمه دادن به بارداری از طریق برداشتن جنین از رحم یک زن» که این عمل به دو روش صورت می گیرد:
1) جراحی: در این شیوه با استفاده از جراحی، جنین از رحم برداشته میشود.
2) مصرف دارو: در این روش با استفاده از داروهایی خاص به سقط جنین مبادرت میشود.
براساس یک ارزیابی کلی، اغلب سقطها در اوایل حاملگی و زمانی که جنین نابالغ است، صورت میگیرد.[5]
سقط جنین در کشورهای مختلف
مطالعهای از قوانین سقط جنین در 152 کشور با جمعیت بالای یک میلیون نفر نشان میدهد که:
1) 41 درصد از جمعیت جهان در 50 کشوری زندگی میکنند که سقط جنین در آن کاملاً قانونی است.
2) 21 درصد در 41 کشوری زندگی میکنند که سقط جنین در آن ها براساس برخی زمینههای اجتماعی و اقتصادی مجاز شمرده میشود.
3) 12 درصد در 53 کشوری زندگی میکنند که سقط جنین در آن ها غیرقانونی است، مگر در مواردی که سلامت زن به خطر بیفتد.
4) 26 درصد در 74 کشوری زندگی میکنند که سقط جنین در آن ها یا کاملاً تحریم شده یا اجازة آن فقط برای نجات جان مادر است. این کشورها در خصوص سقط جنین با مسایل دینی مواجه هستند.[6]
دلایل موافقان
براساس نظر موافقان سقط جنین، اولاً شواهدی وجود ندارد که نشان دهد سقط جنین آسیبزاتر از تولد یک بچه؛ است. ثانیاً هر زن به طور شخصی بهترین قاضی برای تصمیمگیری در مورد خویش میباشد.
موافقان سقط جنین با طرح این مسأله که غیرقانونی کردن آن منجر به حذف آن نمیشود، یادآور میشوند که هرسال حدود 20 میلیون زن در کشورهایی که سقط جنین در آن جا غیرقانونی می باشد، به این کار مبادرت میورزند و نرخهای سقط جنین در این کشورها، اغلب در مقایسه با جوامعی که در آن ها سقط جنین قانونی است، بالاتر می باشد. از این رو، غیرقانونی کردن سقط جنین به معنای آن است که بسیاری از زنان، به ویژه آن هایی که درآمدشان پایین است، سقطهایی ناسالم و مخفیانه داشته باشند. این زنان اگر عوارضی از سقط جنین داشته باشند، برای دریافت معالجات پزشکی مشکل خواهند داشت و ممکن است توسط مجریان قانون مورد آزار و اذیت قرار گیرند. از این رو، در کشورهای که سقط جنین غیرقانونی است، بسیاری از زنان میمیرند و بسیاری دیگر از سقطهای ناسالم و غیربهداشتی آسیب میبینند. براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی و یونیسف، سقطهای ناسالم و غیرقانونی در جهان باعث مرگ هزاران نفر در هر سال و حدود یک زن در هفت دقیقه میشود و هزاران تن دیگر هم به طور جدی آسیب میبینند.[7]
دلیل دیگر طرفداران سقط جنین، جلوگیری از آسیب پذیری های طولانی مدت، بر اثر پذیرش فرزند ناخواسته است. از لحاظ روانی، سقط جنین بهتر از رهاکردن فرزند برای فرزند خواندگی یا بزرگ کردن بچه ای که آمادگی برای مراقبت از وی وجود ندارد، می باشد. به طور کلی اثرات بعدی سقط جنین برای زنان بیشتر مثبت است تا منفی و هرنوع احساس ندامت یا از دست دادن چیزی، کوتاه مدت خواهد بود.
برطبق این نظرگاه، سقط جنین برای یک زن حتی سالمتر از تولد یک بچه است و آسیبهای بلند مدت برای بدن یک زن، به ندرت اتفاق میافتد. به عنوان مثال، نرخ مرگ و میر زنانی که از سقط جنین میمیرند، خیلی پایین و در حد کمتر از یک در صد هزار میباشد. عوارضی هم که برای سقط جنین برشمرده میشود مثل عفونت، خونریزی و نظایر آن در حاملگیهای عادی نیز امکان دارد.[8] همچنین براساس نظر متخصصین «انستیتوی ملی سرطان»[9] در آمریکا رابطهای بین سقط جنین و سرطان سینه آن گونه که مخالفان سقط جنین مدعیاند، وجود ندارد و براساس تحقیقات صورت گرفته و نیز کارگاه علمی که در این زمینه از صد متخصص در خصوص سقط جنین انجام شده، این رابطه مورد تردید واقع شده است.[10]
از این رو، کسانی که اقدام به سقط جنین می کنند، علاوه براینکه از حیث جسمانی دچار عوارض جدی نمی شوند، از حیث روحی و روانی نیز با آسیب های جدی روبرو نمی باشند؛ زیرا شواهد علمی وجود ندارد که نشان دهد زنانی که سقط جنین داشتهاند، از اثرات درازمدت روانی آن رنج میبرند. مطالعهای که در مجلة «انجمن روانشناسی آمریکا»[11] در سال 1997 و از حدود صدهزار زن در طی چندین سال جمعآوری شده، حاکی از این امر است که سقط جنین هیچ اثر منفی بر روی سلامتی روانی زنان ندارد.[12]
«استایگر»[13] و «لوین»[14] در این رابطه معتقدند: دسترسی به سقط جنین، خط مشی بیمهکنندهای[15] است که از زنان در قبال بارداریهای ناخواسته حمایت میکند. این دو در مطالعهای با استفاده از مدلی برگرفته از رهیافت انتخاب عقلانی[16] استدلال میکنند که تصمیم در مورد بارداری حاصل یک پروسة تصمیمگیری عقلانی است که در آن کنشهای زنان تحت تأثیر هزینهها و منافع مورد انتظار و انتخابهایی است که آن ها انجام میدهد.[17]
دلایل مخالفان
مخالفان سقط جنین با رد نظریه امنیت زنان در پی سقط جنین، به آثار و تبعات منفی جسمانی، روانی و اجتماعی آن اشاره می کنند و با ارائه شواهد علمی مکرر، دلایل موافقان را به نقض می کشانند. از این رو، در جهت حفظ و حمایت از حقوق زنان مخالف های گسترده ای با قانونی شدن سقط جنین به عمل آورده اند. به گونه ای که حتی بعضی به اقداماتی از قبیل آزار، تهدید، جراحت و قتل متخصصینی که به این عمل اقدام میکنند، دست زده اند و بسیاری از کلینیکهای مرتبط با این قضیه را مورد حمله قرار قرار داده اند.
آن ها با دلایل علمی اثبات کرده اند که برخلاف ادعای موافقان، سقط جنین عوارض چندی را در برداشته است: از قبیل، سقط ناکامل، خونریزی، عفونت، افسردگی، خودکشی، کودک آزاری، خشونت، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، اختلال در روابط اجتماعی، خانوادگی و زناشویی و نظایر آن. به طور خلاصه به این آثار اشاره می گردد.
1) امراض جسمانی
آمارهای ملی در مورد سقط جنین در آمریکا نشان میدهند که 10 درصد از زنانی که به سقط جنین ارادی اقدام میکنند از عوارض آن رنج میبرند که از این میان، یک پنجم (20 درصد) عوارض، برجستهتر از سایر عوارض می باشد.
بیش از یکصد عارضه جزئی و عمده در ارتباط با سقط جنین ارادی مشخص شدهاند. عوارض جزئی این اقدام عبارتند از: عفونتهای جزئی، خونریزی، تب، درد مزمن شکمی، اختلالات گوارشی، استفراغ و حساسیت از نوع «اِر هاش»[18] شایعترین عوارض عمدة آن نیز عبارتند از: عفونت و خونریزی شدید، انسداد جریان خون، سوراخ شدن یا ایجاد شکاف در رحم، عوارض بیهوشی، تشنج، خون روش، جراحتهای گردن رحمی و آسیبهای مربوط به غدد.
عوارض آنی سقط جنین قابل علاج هستند اما عوارض عمده، غالباً به خطرات تولید مثلی دراز مدت و با ماهیتی جدیتر نیز منجر میشوند. برای مثال، یکی از عواقب ممکن سقط جنین در درازمدت و در ارتباط با عفونتهای ناشی از آن، عقیم شدن است. تحقیقات نشان دادهاند که 3 تا 5 درصد از زنانی که سقط جنین کردهاند، به خاطر بیملاحظگی عقیم میشوند. خطر عقیم شدن برای زنانی که عفونت ناشی از بیماریهای آمیزشی دارند، به مراتب بیشتر است.[19]
در خصوص ارتباط بین سقط جنین و سرطان سینه نیز شواهدی ذکر شده است. بر اساس تحقیقی در مجلة انستیتوی ملی سرطان در سال 1994 مشخص می شود که خطر ابتلا به سرطان سینه در میان زنانی که حداقل یکبار سقط داشته اند، 50 درصد بیشتر از سایر زنان است. تحقیق دیگری که در سال 1989 منتشر شده، حاکی از این امر است که زنانی که پایین تر از 40 سالگی هستند، 9/1 مرتبه بیشتر از زنان سقط نکرده، در معرض سرطان سینه هستند. همچنین براساس مطالعه بلندمدت کمّی در مورد تأثیر سقط جنین بر سرطان سینه که توسط «جوئل بریند»[20] از 23 تحقیق؛ به نحو فراتحلیلی صورت گرفته، این نتیجه به دست آمد که 19 مورد از این تحقیق ها اشاره به افزایش خطر سرطان سینه ناشی از سقط جنین دارند که برطبق آن زنان سقط کرده، 3/1 بار بیشتر از سایر زنان در معرض ابتلا به این سرطان هستند. بنابراین اگر رابطه مستقیم میان سرطان سینه و سقط جنین مورد تردید باشد، دست کم به عنوان یکی از عوامل مؤثر مورد قبول می باشد.
درخصوص ارتباط سقط جنین و مرگ نیز شواهدی وجود دارد. مطالعات انجام گرفته در فنلاند و کالیفرنیا نشان می دهند که احتمال مرگ زنان بعد از سقط جنین، چند برابر بیشتر از احتمال مرگ آنان بعد از نوزاد اولشان می باشد. در مطالعه مربوط به فنلاند گزارش شده است که احتمال مرگ زنان سقط کرده، 102 درصد بیشتر از زنانی است که سقط جنین در آن ها غیرارادی بوده است و این احتمال برای زنان سقط کرده (ارادی) در مقایسه با زنانی که نوزادشان را به دنیا می آورند، 252 درصد بیشتر است. تحقیق دیگری که در کالیفرنیا و از مقایسه 173279 زنان سقط کرده و فارغ شده انجام گرفته، نشان می دهد که احتمال مرگ زنان سقط کرده، 62 درصد بیشتر است. مؤلفین این مطالعه نتیجه می گیرند که نرخ های بالاتر مرگ در میان زنان سقط کرده را می توان به فشار روانی رفتار مخاطره آمیز آنان ارتباط داد.
مروری از 12 مطالعة انجام شده در مجلة آمریکایی «بیماری شناسی زایمان»[21] نشان می دهد که احتمال ابتلای زنان ، به سقط جنین غیرارادی در تولدهای بعدی 7/1 برابر بیشتر است.[22]
2) اختلالات روانی
محققینی که در خصوص واکنش های بعد از سقط جنین مطالعه نموده اند، تنها بر یک اثر مثبت سقط جنین اشاره کرده اند: خلاصی. این خلاص شدن قابل درک است، به ویژه در سایة این واقعیت که اکثریت زنانی که به سقط جنین روی می آورند، تحت فشار شدیدی برای «فائق آمدن بر مسأله خود» هستند. اما این احساس خلاصی غالباً با احساسات روانی منفی دیگری نیز همراه است. در چنین موقعیت هایی، زنان مثل سربازانی که از صدای انفجار شوکه می شوند، قادر نیستند احساسات خودشان را بیان کنند یا حتی آن ها را احساس نمایند.
مطالعاتی که در چند هفتة اول بعد از سقط جنین انجام گرفته نشان می دهد که در بین 40 تا 60 درصد از زنان مورد سؤال، واکنش هایی منفی گزارش شده است. 55 درصد از آن ها در هشت هفتة بعد از سقط جنین، احساس گناه کرده اند، 44 درصد از اختلالات عصبی شکایت کرده اند، 36 درصد از اختلالات مرتبط با خواب رنج برده اند، 31 درصد در تصمیم گیری دچار مشکل شده اند، به طوری که 11 درصد به روان درمانی تجویز شده اند.
تحقیق دیگری که از 500 زن سقط کرده صورت پذیرفته، نشان می دهد که 50 درصد از آن ها احساسات منفی از خود گزارش کرده اند و بیش از 10 درصد از «عوارض روانی جدی» رنج برده اند. 30 تا 50 درصد از این ها، از اختلال در عملکردهای جنسی خود هم در کوتاه مدت و هم بلندمدت سخن به میان آورده اند. این مشکلات شامل عدم رضایت از آمیزش جنسی، دردهای فزاینده، تنفر از جنسیت یا مردان به طور کلی و روی آوری به یک سبک زندگی، از نوع بی بندوباری جنسی می شود. مطالعه ای دیگری که از بیماران سقط کرده، در سنین 13 تا 19 ساله انجام گرفته، نشان می دهد که این افراد به بدتر شدن عملکردهای روانی خود در هفت ماه بعد از سقط جنین دچار شده اند. این اثرات برای کسانی که زیر سن 17 سالگی قرار داشته اند و افرادی که از قبل نیز مشکل روانی داشته اند، به مراتب شدیدتر بوده است. علایمی که این زنان اشاره کرده اند، عبارتند از: ملامت کردن خود،[23] افسردگی، پسرفت اجتماعی،[24] سقوط،[25] عقده و وسواس مرتبط با حاملگی مجدد و ازدواج های شتاب زده.
همچنین بیش از 33 درصد این زنان به ویار شدید برای حاملگی مجدد، برای جبران حاملگی از دست رفته دچار می شوند. متأسفانه زمانی که سعی در جبران این نوع حاملگی دارند، دوباره به همان احساسات که منجر به سقط جنین اول آن ها شده بود، دچار می شوند.
اطلاعات موجود نشان می دهد که به طور متوسط یک دورة 5 تا 10 ساله طول می کشد تا احساسات زنی که به واسطة سقط جنین آسیب دیده است، خود را نشان دهند. در طی این دوره، زنان ممکن است مدت های مدیدی از موقعیت ها، رخدادها یا کسانی که مرتبط با سقط جنین بودند، اجتناب ورزند و حتی این احتمال نیز وجود دارد که این زنان خیلی شدید از سقط جنین خود دفاع نمایند تا بدین وسیله دیگران و خود را متقاعد نمایند که انتخاب درستی را انجام داده اند و از نتیجه راضی هستند، درحالی که واقعیت امر این است که آن ها از رسیدن به حالتی واقعی از «کفایت تصمیم گیری شان در خصوص سقط جنین» باز مانده اند.
احساسات سرکوب شده از هرنوع می تواند به مشکلات روانی و رفتاری در دیگر حوزه های زندگی اجتماعی نیز منجر شود. تعداد روزافزونی از مشاوران گزارش می کنند که «اضطراب» غیرقابل تشخیص بعد از سقط جنین، عامل اصلی بیماری در بیماران زن آن هاست؛ اگرچه بیمارانشان به خاطر درمان مسایلی به ظاهر غیرمرتبط به آن ها مراجعه کرده باشند. همچنین گزارش شده است، زنانی که خود را به نوعی با تجربة سقط جنین راضی کرده اند، در دهه های بعد از شروع یائسگی یا بعد از اینکه جوانترین فرزندشان خانه را ترک می نماید، دچار بحران می شوند. تحقیقات بی شمار دیگری هم نشان می دهد که بحرآن های بعد از سقط جنین، اغلب با هر سالگرد سقط یا موعدی زودتر از آن تسریع می شوند.
برحسب پژوهشی که از مشاوره های بعد از سقط جنین صورت پذیرفته، صدگونه واکنش های عمدة منفی گزارش شده است. شایع ترین این واکنش ها عبارتند از: افسردگی، عدم اعتماد به نفس، رفتار مخرب خود،[26] اختلالات خواب، از دست رفتن حافظه، اختلالات جنسی، مسائل مزمن در ارتباط با روابط اجتماعی، اضطراب، گناه و پشیمانی، اندوه، تمایل فزاینده به خشونت، گریه و زاری مزمن، مشکل عدم تمرکز، عدم علاقه به افراد و فعالیت های جذاب قبلی و ایجاد مشکل در ارتباط با بچه های بعدی.[27]
به عنوان مثال به دو گزارش رسیده اشاره می گردد: زنی به نام «رتی ناسیلی» اهل نیوجرسی که از حادثه روان پریشی روز بعد از سقط جنین اش رنج می برد با زدن پسر سه ساله اش باعث مرگ وی شد. او به روانپزشک دادگاه اظهار داشت: «من می دانستم که سقط جنین اشتباه است و من به خاطر آن باید مجازات شوم.»
یک مورد دیگر از این رخدادها مربوط به زنی بنام «رُندا» است. رندا به خاطر سقط کردن پنج بچه اش در شرم و گناه غوطه ور بود. وی معتقد بود که خدا برای جبران گذشته اش از او خواسته که به کودکانی که برای کمک به کسی نیاز دارند، عشق بورزد. بنابراین با راه اندازی یک مهد کودک در خآن هاش سعی کرد این وظیفه را ادا نماید. رندا در حالی که سعی می کرد برحالت روان پریشی خود، با عشق به کودکان غلبه نماید، هشت کودک تحت سرپرستی او، وی را خسته می کردند. او می گفت که گه گاهی به کودکان خشمگین شده و آن ها را می زند و با خشم و غضب آن ها را به شدت تکان می دهد. بعد از این طغیآن ها به گوشه ای رفته و گریه می کند و خود را متقاعد می نماید که شخصی وحشتناک است.[28]
برحسب پژوهشی که در مجلة پزشکی بریتانیا در سال 2002 منتشر شده است، زنان ازدواج کرده ای که یک سقط جنین در زندگی خود داشته اند، 138 درصد بیشتر از دیگر زنان در معرض افسردگی در هشت سال بعد از سقط قرار دارند. اضطراب و افسردگی شدیدی را که این زنان بعد از سقط جنین به آن دچار می شوند، «سندروم بعد از سقط» می نامند.
همچنین مطالعة دیگری که توسط محققین در دانشگاه کالیفرنیا در مورد 442 زن، در دو سال بعد از اولین سقط جنین شان صورت گرفته، نشان می دهد که یک درصد از این نوع سندروم رنج می برند. همچنین 3/16 درصد از سقط خود ناراضی بوده و 19 درصد دیگر خواهان تکرار مجدد آن نخواهند بود. سرانجام محققین به این نتیجه دست یافتند که با گذشت زمان احساسات منفی مربوط به سقط جنین افزایش می یابد و رضایت از تصمیم مربوط به سقط جنین کاهش می یابد.
سوء استعمال مواد مخدر و الکل
روی آوری به مواد مخدر و الکل از دیگر پیامدهای سقط جنین است. تحقیقات نشان می دهد که احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل، به عنوان ابزاری برای بی اثر کردن احساسات منفی بعد از سقط در زنانی که چنین عملی کرده اند، بیشتر از سایر زنان است. این امر به نوبة خود به عملکرد آن ها در محل کار و توانایی شان برای وارد شدن به روابط معنادار تأثیر می گذارد. مقاله ای که در مجلة آمریکایی «سوء استعمال مواد مخدر و الکل»[29] در سال 2000 منتشر شده اشاره شده است که احتمال استعمال مواد مخدر در میان زنانی که اولین نوزاد خود را سقط کرده اند، پنج بار بیشتر از زنان معمولی است و نیز این میزان استعمال برای زنان سقط کرده چهار بار بیشتر از زنانی است که نوزاد اول خود را به طور طبیعی از دست داده اند.[30]
خودکشی
احتمال خودکشی یا تفکر در مورد آن در میان زنانی که سقط جنین کرده اند، بیشتر است. براساس مطالعه ای که در مجلة پزشکی جنوب[31] در سال 2002 منتشر شده است، احتمال خودکشی زنانی که سقط کرده اند، 154 درصد بیشتر است. مطالعه مشابهی در فنلاند نشان می دهد که احتمال خودکشی در میان زنان سقط کرده، شش بار بیشتر از زنان معمولی است.[32] به عنوان مثال به یکی از گزارش های رسیده اشاره می گردد: «دُنا فلمینگ» بعد از انجام دومین سقط جنین اش، دچار افسردگی و پریشانی گردید، به گونه ای که مرتباً صداهایی را در سرش می شنید. سرانجام برای خلاص و رهایی خویش سعی نمود تا خود و دو پسرش را با انداختن از روی پلی در کالیفرنیا بکشد. دُنا و پسر پنج ساله اش نجات یافتند اما پسر دو سالة وی کشته شد. دنا مدعی بود که می خواست خود و دیگر فرزندانش را برای رسیدن مجدد به دیگر اعضای خانواده بکشد.
تقریباً 50 درصد سقط ها، سقط های مجدد هستند. زنان سقط کرده اغلب برای جایگزین کردن سقط به حاملگی مجدد روی می آورند اما خود را با همان فشارهایی اجتماعی و روانی مواجه می بینند که در سقط اول با آن ها مواجه بوده اند. برخی شواهد نیز وجود دارد که نشان می دهد برخی زنان به دلیل «تنبیه خود»[33] یا تلاشی برای «مقاوم کردن» خود در قبال احساسات منفی ناشی از اولین سقط شان به سقط مجدد روی می آورند. برخی دیگر برای گریز از این احساسات به خودکشی روی می آورند.[34]
زنانی که به سقط جنین اقدام می کنند، احتمال زیادی وجود دارد که به کمک های رفاهی نیاز پیدا کنند. این زنان از برقراری روابط دایمی با شریک مرد خود دچار مشکل می شوند. احتمال بیشتری دارد که ازدواج نکنند، طلاق بگیرند و روابط ناموفقی داشته باشند. این عدم توانایی برای ایجاد یک «خانوادة هسته ای» به کاهش درآمد خانواده و افزایش نیاز آن ها به کمک های عمومی را زیادتر می کند.[35]
بنابراین، همان طور که دکتر ترزا بورک[36]، متخصص روان درمانی در کتاب خودش تحت عنوان اندوه ممنوع[37] می نویسد: «سقط جنین با سه مسأله مهم در ارتباط با خودپنداره[38] یک زن مواجه است. مسائل جنسی، مسائل اخلاقی و هویت مادرانه وی.»[39] زنی که سقط جنین می کند، هم در مسائل زناشوئی دچار آسیب های جدی می شود و هم با این عمل خویش اخلاق را زیر پا له می کند، زیرا موجب قطع حیات از شخص دیگری شده است؛ علاوه بر آن هویت مادرانة خویش را هم زیر سؤال می برد، زیرا هم موجب مرگ فرزند خویش شده است و هم بر اثر اختلالات روانی ناشی از سقط جنین، بر فرزندان دیگرش نیز آسیب می رساند.
مطالعات مربوط به اثرات منفی و زیانبار سقط جنین بسیار زیادتر از آن چیزی است که در اینجا ذکر گردید. استدلال ها و شواهد طرفداران سقط جنین در مقایسه با آثار بسیار منفی آن اندک و محدود هستند و به استثنای مورد سرطان سینه چندان جدی و قوی نمی باشند. «دانیل لایونس» یکی از قربانیان سقط جنین، در این رابطه می گوید: رویة مربوط به سقط جنین ممکن 15 دقیقه بیشتر طول نکشد اما اثرات آن یک عمر دوام خواهد داشت.
بنابراین در سایه شواهد تجربی اثبات می گردد که سقط جنین نه تنها به توان بخشی زنان منجر نمی شود و زنان را غنی تر، شادتر و موفق تر نمی گرداند بلکه به طور عمده در جهت عکس اهداف متقابل عمل می کند. با توجه به این همه شواهد موجود، در ضرر و زیآن های ناشی از سقط جنین این امر هنوز به عنوان «حق زن» مورد دفاع است، زیرا نمادی[40] از حق زنان برای «کنترل بدن خودشان» در نظر گرفته می شود.
اما حقیقت این است که امروزه وقت آن رسیده است که کمتر در خصوص نمادگرایی سقط قانونی نگران بود و باید بیشتر به خود واقعیت[41] این امر توجه کرد. سقط جنین زنان را آزاد نمی سازد بلکه آن ها را به شیوه ای جدید، تحت بردگی درمی آورد. سقط جنین نه تنها به بهبود وضع اقتصادی زن کمک نمی کند بلکه به زنانه شدن فقر[42] نیز منجر می شود.[43]
فهرست منابع:
Ø Levine, philip & staiger, Douglas; Abortion as insurance; National Bureau of Economic Research, feb. 2002.
Ø Burke, Theresa Karminski & Reardon, David c; Abortion Trauma and child Abuse.
Ø ---, Abortion, online at: www. Choiceusa. Org.
Ø ---, The Aftereffects of Abortion, online at: www.afterabortion.org.
Ø Abortion and the feminization of poverty, online at:
http://nichole.simonweb.com/~afterabortion/poverty.html
Ø Elhage, Alysse Michelle & Douglas Edgars; The After- Effects of Abortion online at: North Carolina family policy council.
پی نوشتها
* - دانشجوی دکترای جامعه شناسی سیاسی، عضو هیئت علمی دانشگاه همدان.
[1]- cf. abortion as insurance.
[2]- Lesli Reagan.
[3]- ASA
[4]- cf. abrotion to reproductive rights.
[5]- cf. abortion.
[6]- Ibid.
[7]- cf. abortion.
[8]- cf. the after- effects of abortion.
[9]- Cancer National Institute.
[10]- cf. abortion.
[11]- American Psychological Association.
[12]- cf. abortion as insurance.
[13]- Staiger.
[14]- Levin.
[15]- insurance policy.
[16]- rational choice.
[17]- cf. abortion as insurance.
[18]- RH.
[19]- cf. The aftereffecs of abortion.
[20]- Joel Brind.
[21]- Obsteric Gynecology
[22]- cf.The After – Effects of abortion.
[23]- self- reproach.
[24]- social regression.
[25]- withdrawal.
[26]- Self-destructive.
[27]- cf. aftereffects of abortion.
[28]- cf. abortion Trauma and child Abus.
[29]- Drug and Alcohol Abuse.
[30]- cf. the after – effects of abortion.
[31]- Southern Medical.
[32]- cf. The aftereffects of abortion.
[33]- self- punishment.
[34]- cf. abortion and the feminization of poverty.
[35]- cf. abortion and the feminization of poverty.
[36]- Theresa Burke.
[37]- Forbidden Grief.
[38]- Self-concept.
[39]- cf. The after-effects of abortion.
[40]- symbol
[41]- reality
[42]- feminization of poverty.
[43]- cf. abortion and the feminization of poverty.