مشکل کودک آزاری در غالب کشورهای جهان اعم از پیشرفته و در حال توسعه دیده می شود، اما در جوامع جرم خیز آمار ارتکاب به کودک آزاری بسیار بالاتر از سایر جوامع است. در جوامعی که خشونت های سازمان یافته مثل جنگ یا انواع آسیب های اجتماعی زیاد است و نابرابری های اجتماعی وجود دارد و هم چنین در جوامعی که خشونت در سطح جامعه، رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی، مقبول است و قوانین مشخص و مؤثری نیز در زمینه ی حمایت از حقوق کودکان وجود ندارد، میزان کودک آزاری بسیار بالاتر از جوامع و کشورهایی است که خشونت کم تری در آن ها رواج دارد.
هر چه قوانین و سازمان هایی که از کودکان حمایت می کنند بیش تر، قوی تر، مؤثرتر و فعال تر باشند، میزان کودک آزاری کم تر خواهد بود.
طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال 1999، حدود چهل میلیون کودک زیر چهار سال در سراسر جهان مورد کودک آزاری قرار گرفته اند. این آمار مربوط به کودکانی است که به خدمات بهداشتی، درمانی و اجتماعی نیاز پیدا کرده اند؛ یعنی کودکانی که به دلیل بالا بودن میزان آسیب وارده، به بیمارستان یا مراکز بهداشتی برده شده اند. بنابراین آمارهای منتشره فقط قسمتی از آمار واقعی مربوط به این معضل اجتماعی هستند. این مسئله نشان دهنده ی گستردگی و حجم بالای کودک آزاری در سطح جهان است.
اغلب کودکانی که مورد آزار جسمی و تنبیه بدنی قرار می گیرند به علت احساس شرمندگی و تحقیرشدگی، سعی می کنند آزار دیدن خود را مخفی کنند. بنابراین هر چه پزشکان، کارکنان مراکز بهداشتی و درمانی، مددکاران اجتماعی، مربیان مهد کودک ها، معلمین و سایر افرادی که با کودکان سروکار دارند، بیش تر با این معضل آشنایی داشته باشند، بهتر می توانند به این مسئله پی ببرند و آمار گزارش های کودک آزاری به عدد واقعی نزدیک تر می شود.
در ایران، با توجه به مسائل فرهنگی، آمار دقیقی از میزان شیوع کودک آزاری وجود ندارد. در مطالعه ای که من و آقای دکتر جلیلی در سال 1380 بر روی حدود سه هزار مراجعه کننده به سه مرکز تخصصی فوریت های پزشکی اطفال در تهران انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که از هر صد کودکی که به بخش فوریت های پزشکی مراجعه کرده اند 12 نفر (7 پسر و 5 دختر) سابقه ی آزار جسمی داشته اند. والدین بیش تر توسط کمربند و تسمه، به دلیل بیش فعالی، شب ادراری یا ناخواسته بودن کودکان، به قصد تنبیه، آنان را مورد ضرب و جرح قرار داده بودند.
بر اساس پژوهش دیگری که من و دو تن از همکارانم بر روی 1500 دانش آموز دوره ی راهنمایی شهر تهران انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که حدود 38 درصد دانش آموزان، مورد آزار جسمی خفیف، 35 درصد آزار جسمانی شدید، 25 درصد مورد غفلت و 62 درصد مورد آزار عاطفی قرار می گیرند.
در این پژوهش، سیلی زدن، هل دادن و پرت کردن اشیا، در حیطه ی آزارهای جسمی خفیف؛ لگد زدن در حیطه ی آزار جسمی شدید، و بی توجهی به سلامت جسمی، در حیطه ی غفلت قرار می گرفتند. فریاد زدن، انتقاد کردن و جلوگیری از رفت و آمد با دوستان نیز از جمله آزارهای عاطفی بودند که دانش آموزان بیان می کردند. هم چنین مشخص شد که میان شیوع کودک آزاری و جنسیت دانش آموزان، محل سکونت، میزان رضایت والدین از زندگی، تحصیلات، شغل و طلاق آنان رابطه ی معناداری وجود دارد. به این صورت که پسرها بیش تر مورد آزار قرار می گیرند و هر چه سطح تحصیلات والدین بالاتر باشد، شیوع کودک آزاری کم تر است؛ کودک آزاری در والدین بی کار و مطلقه نیز زیاد دیده می شود، و خانواده هایی که زندگی شان ثبات مناسبی دارد، کم تر مرتکب کودک آزاری می شوند. از طرف دیگر زندگی در حاشیه ی شهرها و محلات جرم خیز، و در خانواده های پرجمعیت، احتمال بروز انواع آسیب های اجتماعی، از جمله کودک آزاری، را بالا می برد.
منبع مقاله :
خوشابی، کتایون؛ (1387)، کودک آزاری(انواع آزار جسمی، جنسی، عاطفی و بی توجهی به کودکان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول