بررسی ها نشان داده اند که 75 درصد موارد کودک آزاری توسط والدین، به خصوص مادر، 15 درصد توسط سایر بستگان و 10 درصد توسط مراقبین آنان مانند پرستاران کودک انجام می شود.
حدود سه چهارم کودک آزاری ها، خصوصاً تنبیه بدنی، توسط والدین انجام می شود. معمولاً مادرها بیش از پدرها کودکان را مورد آزار جسمی قرار می دهند اما شدت آزار پدرها بیش تر است. غیر از والدین، سایر بستگان و اقوام نیز مرتکب کودک آزاری می شوند. حتی گاهی کسانی مانند پرستار کودک یا معلمان و مربیان که مسئولیت نگهداری از کودک را بر عهده دارند او را آزار می دهند، که این آزار می تواند جسمی، جنسی، عاطفی یا به صورت غفلت و بی توجهی باشد. به عنوان مثال گاهی معلم ها به دانش آموزان اجازه نمی دهند وسط کلاس برای دستشویی رفتن، کلاس را ترک کنند. این کار به عنوان محروم کردن کودک از حقوق اولیه اش، کودک آزاری، از نوع غفلت، محسوب می شود.
کسانی هم که خودشان در کودکی مورد آزار جسمی یا سوءاستفاده ی جنسی قرار گرفته اند، مرتکب کودک آزاری می شوند.
کسانی که در کودکی تنبیه شده اند و آزار دیده اند این شیوه ی رفتار کردن را از والدین خود آموخته اند و وقتی خودشان صاحب فرزند می شوند، به دلیل این که راه دیگری برای تنبیه و مهار کردن فرزندشان بلد نیستند، او را کتک می زنند و گاه مرتکب رفتارهایی می شوند که صدمات زیادی به کودک وارد می کند.
کسانی هم که به مواد مخدر یا الکل اعتیاد دارند کودکان خود را به شیوه های مختلف آزار می دهند. الگوهای رفتاری و تربیتی (مثل خشونت، اعتیاد، خودکشی و...)، الگوهایی هستند که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. اما، هستند والدینی که در کودکی مورد آزار قرار نگرفته اند، ولی به بدترین شکل با کودکان رفتار می کنند. این مسئله می تواند به دلیل اختلالات روان شناختی یا اختلالات شخصیتی آنان باشد.
وضعیت روان شناختی والدین، یکی از عوامل تعیین کننده در ارتکاب به کودک آزاری است. والدینی که به اختلالات روان پزشکی (مثل اختلالات اضطرابی و وسواس) یا احیاناً به روان پریشی (مثل اسکیزوفرنی یا اختلالات هذیانی) دچار هستند کودکان خود را مورد آزار جسمی قرار می دهند.
والدین وسواسی به دلیل این که فرزندان شان مقررات آن ها را – که از روی وسواس وضع شده اند- رعایت نمی کنند، آنان را به شدت آزار می دهند و کتک می زنند.
اختلالات هذیانی، که در مردها شیوع بیش تری دارند، باعث می شوند فرد به طور دایم نسبت به یک مسئله ی خاص اشتغال ذهنی داشته باشد. به عنوان مثال این فکر دایم در ذهن فرد تکرار می شود که همسرش به او خیانت می کند یا فرزندان به مرد دیگری تعلق دارند. در این گونه موارد شاهد پرخاشگری های شدید و خشونت بی انتهایی از سوی این مردان نسبت به همسر و فرزندان شان هستیم که در موارد زیادی منجر به قتل همسر یا فرزندان شده است.
اختلالات شخصیتی می توانند باعث ارتکاب والدین به کودک آزاری شوند. والدین بدبین، پرخاشگر- منفعل و افرادی که به اختلال شخصیت مرزی، ضداجتماعی و خودشیفتگی دچار هستند، با کودکان نیز مانند سایر اعضای جامعه مشکل دارند و رفتار آنان ممکن است باعث آزار عمومی یا غیرعمومی کودکان شود.
یک فرد خودشیفته که همه چیز را برای خودش می خواهد و برای هیچ کس جز خودش اهمیت و حقی قایل نیست، خیلی راحت کودکش را کتک می زند و آزار می دهد. اما بیش ترین میزان کودک آزاری، توسط بیماران بدبین و پرخاشگر- منفعل انجام می شود.
درگیری های خانوادگی، اختلاف با همسر، طلاق، تک سرپرستی، نارضایتی از وضعیت جسمی یا هوشی کودک و حاملگی ناخواسته نیز می توانند والدین یا مراقبین را به سمت کودک آزاری سوق بدهند. (درصد بالایی از کودکان، ناخواسته هستند. یعنی اغلب زوج های ما از قبل برای بچه دار شدن آمادگی پیدا نمی کنند و به صورت برنامه ریزی شده بچه دار نمی شوند.)
متأسفانه در بعضی مواقع وقتی والدین روابط زناشویی خوبی ندارند و با هم دیگر اختلاف پیدا می کنند یا وقتی از وضع زندگی خود راضی نیستند، و به طور کلی وقتی در وضعیتی قرار می گیرند که دچار خشم می شوند و نمی توانند احساس شان را به شکل درستی بیان کنند، با کودکان بدرفتاری می کنند. یعنی خانمی که روابط عاطفی خوبی با شوهرش ندارد، از ازدواجش راضی نیست و نمی تواند، یا به او فرصت داده نمی شود، که واضح و آشکار با همسر یا حتی بستگان خود صحبت کند، سرِ هر مسئله ی کوچکی ممکن است عصبانی شود و برای هر اشتباه کوچکِ کودک، او را کتک بزند یا تحقیر کند. این رفتارها از مصادیق کودک آزاری جسمی و عاطفی هستند. در واقع والدین به دلیل این که توانایی مقابله با یک دیگر را ندارند، کودک ضعیف و بی دفاع خود را جای طرف مقابل قرار می دهند و خشم خود را روی او خالی می کنند.
آمار انواع کودک آزاری در طبقات پایین جامعه، بیش تر از طبقات متوسط و مرفه است. به طور کلی همه ی انواع آسیب های اجتماعی، مانند اعتیاد، فحشا، بزه کاری و... در طبقات پایین اجتماعی و اقتصادی بسیار بیش تر از طبقات متوسط و بالاست. کودک آزاری نیز از این قاعده مستثنی نیست، اما نوع آزار در طبقات مختلف متفاوت است. در طبقات پایین، آزارهای جسمی و جنسی، و در طبقات بالا غفلت و بی توجهی شیوع بیش تری دارد. در طبقات مرفه بعضی مواقع پدر و مادر معمولاً به دنبال کار و مسائل مربوط به خودشان هستند و به شکل مناسبی به فرزندان توجه نمی کنند. گاه کودکان این طبقه خیلی رها هستند و با حداقل نظارت والدین بزرگ می شوند.
آمارها نشان می دهند، اغلب کسانی که از کودکان سوءاستفاده ی جنسی می کنند مرد هستند، اما اخیراً تعداد زن هایی هم که از کودکان سوءاستفاده ی جنسی می کنند در حال زیاد شدن است.
منبع مقاله :
خوشابی، کتایون؛ (1387)، کودک آزاری(انواع آزار جسمی، جنسی، عاطفی و بی توجهی به کودکان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول