میزگرد شبکه تلویزیونی «المنار»
اشاره:
در مهرماه سال جاری شبکه تلویزیونی «المنار»، وابسته به حزب الله لبنان، در برنامه «الکلمة الطیّبه» اقدام به برگزاری میزگردی با موضوع «مهدویت و معتقدات جریان مسیحیت صهیونیستی» نمود. شرکت کنندگان در این میزگرد عبارت بودند از:
1ـ دکتر جیروم شاهین؛ مشاور مطبوعاتی مجلس کلیساهای خاورمیانه (مسیحی)؛
2ـ شیخ شفیق جرادی؛ مدیر مرکز بررسیهای اسلامی معارف فلسفی (شیعه)؛
3ـ دکتر شیخ محمدالصیام؛ رئیس دانشگاه اسلامی غزه در فلسطین اشغالی (سنی).
از آنجا که موضوع و محتوای این میزگرد مورد توجه موعود قرار گرفت و درج آن را در شرایط حاضر مناسب طبع خوانندگان تشخیص داد مقدمات ترجمه و ارائه آن فراهم شد. امید که مورد استفاده و تأمل واقع شود. ان شاءالله
نظریه «ارض موعود» را که یهودیان با اتکاء به
استاد جیروم شاهین: صهیونیستها گمان می کنند که وعده بازگشت به ارض موعود امروزه از طرف خداوند برای کشور اسرائیل که در سال 1947 م. ایجاد گردید عملی شده است. اما آنها در اشتباه هستند چون این وعده بازگشت در دوره پیامبری و دعوت حضرت عیسی عملی گردید و خداوند این وعده را در میان قوم یهود با گزینش حضرت عیسی عملی کرد. این گزینش الهی به این معنا است که خداوند از میان همه اقوام قوم یهود را برگزید و از میان آنها عیسی مسیح را برگزید تا رسالت الهی را نخست در میان یهود و سپس در سرتاسر جهان تبلیغ نماید. خداوند ملت یهود را نه به عنوان قوم ممتاز بلکه به عنوان یک بستر آغاز برگزید چون لازم است دعوت الهی و پیامبری به لحاظ عیسی شدن و واقعیت یافتن از میان مردمی معین و در یک سرزمین معین و تاریخ معین باشد و خداوند هم قوم یهود را در عهد حضرت عیسی مسیح برگزید. تا پیام خداوند از این طریق وارد تاریخ بشری گردد. اما، برداشت و توهم صهیونیستها از ارض موعود و قوم برگزیده خداوندی کاملاً یک قرائت تحریف شده و مردود از کتاب مقدس است.
تشکر می کنم از استاد شفیق و سؤال دیگری را
استاد جیروم شاهین: در حوزه طرفداران لائیسم رویکردهای متفاوتی نسبت به دین دیده شده است. برخی از آنها لائیسم را به صورت افراطی قرائت کرده اند و قایل شده اند به این که لائیسم و دنیاگرایی (سکولاریسم) همردیف بی دینی و یا ضدیت با دین است. اما واقعیت خلاف آن است و ما می بینیم آنهایی که معتقد به لائیسم هستند اقرار می کنند که یک لایه عمیق فکری دینی در ماورای اندیشه آنها نهفته است اما نسبت به نظام حاکم و رژیم سیاسی ما با یک سری از متغیرهای اثرگذار روبرو هستیم که باید متوجه آنها باشیم. البته مسئله تا حدی پیچیده هم هست.
در این راستا توجهم به تحلیل یکی از نویسندگان جلب شده است: وی می گوید بعضی از حکام و رهبران غربی برداشت سیاسی شان از جهان، برداشت توراتی است و جهان و هستی را به دو گروه خیر و شر تقسیم می کنند. اگر تفکرشان بر تورات باشد با دو جبهه معارض در عالم مسیحیت روبرو می شود که از این قرار است:
1ـ جبهه معارض کاتولیک ها؛
2ـ جبهه معارض ارتودوکس ها.
و مسیحیان درستکار هرگز نمی توانند تفسیر نقد شده از تورات را پذیرا شوند.
حتی پروتستانها هم با بینش توراتی و منحرف
استاد شاهین: بله بله، کاملاً درست است که مسیحیان حقیقی نمی توانند این تفسیر تحریف شده توراتی از جهان را بپذیرند اما لازم است بگویم که شاهد یک چالش در قرائتهای انجیل هستیم و چالش مزبور در اصل یک بینش یهودی دارد که از عهد عتیق یا تورات نشأت می گیرد. داستان از این قرار است که مواجه با دو عهد عتیق (تورات) و عهد جدید (انجیل) هستیم. عهد جدید که انجیل باشد عهده دار تعریف و تفسیر روشن از عهد عتیق است؛ یعنی دوش انجیل است که بیاید پرده از روی عهد عتیق بردارد و نه عکس آن.
اما در این راستا ما شاهد یک کودتا هستیم که از سوی بعضی از مسیحیان غیر مسئول و اهمال کار صورت گرفته است و این کودتای درونی سعی دارد مطالب عهد جدید را به گونه ای قرائت کند که به سود یهود باشد؛ یعنی به جای این که انجیل روشن کننده و جهت دهنده تورات باشد اینها آمده اند به اشتباه، تورات را به عنوان معرّف انجیل گرفته اند و گمان می کنند که تورات باید راهنما باشد! این کودتای درونی تنها کودتا بر علیه مسیحیان نیست بلکه یک نوع کج روی و کودتا علیه عهد عتیق نیز تلقی می شود، چون تورات اصیل هم راضی به این پروژه نیست.
براساس سلسله نبوت، عهد عتیق یا تورات، درست زمانی قابل درک است که با آیات انجیل مطابق باشد و قرائت انجیلی از آن مستفاد گردد؛ نه این که مقدم مؤخر شود و مؤخر مقدم گردد. این پروژه صهیونیستی غیرمعقول است.
این قرائت انجیلی غیرمعقول توطئه ای است صددرصد در خدمت صهیونیسم و خواهان تحریف انجیل و گمراه نمودن مسیحیان و این همان مسیحیت توراتی است که شاهد آن هستیم که در عمل از کیان صهیونیستی و دیگران حمایت می کند. و قبل از هر چیز یک اعلام جنگ علیه خود مسیحیت است و این مسیحیت است که به اسارت یهود درآمده است. از خداوند می خواهیم مسیحیت را از این اسارت رهایی دهد؛ زیرا ما شاهد بودیم که اولین انجمن و دومین انجمن کلیساها دقیقا در همان شهری برگزار شد که صهیونیستها اولین کنگره تاریخی خود را در آن برگزار کرده بودند. کنگره ای که بنیانگذار صهیونیسم جهانی، آن را رهبری کرد.1
این تقارن مکانی بیانگر این نکته می تواند باشد که مسیحیت نسبت به اهداف یهود اهمال می کند و به نوعی همراهی خودش را با آن اعلام می نماید و عملاً تئوریهای واهی توراتی را مبنی بر این که یهودیان به عنوان قوم برگزیده خداوند به سوی سرزمین موعود (فلسطین) حرکت نمایند، می پذیرد.
هیچ کس تصور نمی کند که آنها (رؤسای کلیساها) از اهداف و نظرات صهیونیستها اطلاعی نداشتند و یا نمی دانستند؟!
از همین جا بود که نقطه انحراف تمایل مسیحیت به سوی یهود و صهیونیسم و برداشتهای توراتی و انحرافی سازمان یافت و آنها جهان را بر طبق دیدگاه تحریف شده تورات بازبینی کردند. دیدگاهی که بر دو محور شر و خیر است و می گوید انسانها و افراد بشر یا خوبند که همان یهودیهای مورد نظرشان هستند و طبعا بری و پاک از هر جرمی هستند و باید مورد حمایت قرار گیرند. و دیگر کسانی که در سوی دیگر هستند؛ یعنی دسته گناه کاران که برای آنها هیچ حقی قایل نیستند. این گروه شامل مسلمانها و پیروان ادیان دیگر است و برای شان به عنوان ملت و کشور ارزشی قایل نمی شوند.
ادبیات سیاسی و روال رسانه های جمعی شان هم دقیقا در همین راستا حرکت می کند. اوج تفکر مزبور در راهبرد سیاست خارجی ایالات متحده امریکا تجلی می یابد که خواهان حفظ و بقا و بازسازی اسراییل است. البته این ظاهر مسئله است اما در واقع این اسراییل است که به امریکا دیکته می کند.
اکنون در پایان پاسخ می گویم که جایگاه ما در چارچوب جهانی در جایی است که اسراییلی ها معین می کنند و حتی آن را به همه تحمیل می کنند.
تلفنی از ایالات متحده امریکا از شخصی به نام
عبدالحلیم حافظ: سلام عرض می کنم و خدمت همه علما و استادان حاضر در جلسه و عرض ارادت دارم.
موضوعی مهم است که می گویم: تا سال 1945 م. که جنگ دوم پایان یافت ما نظاره گر موج گسترده ای از تحقیر و تنفر نسبت به یهودیان هستیم که در سرتاسر اروپا به چشم می خورد و هیچ گونه همگامی و همکاری در میان مسیحیت و یهود دیده نمی شود و حتی ممنوع شده بود که یهودیان بتوانند در شهرهای بزرگ اروپا تردد نمایند. نخستین آوارگی گروهی آنان در سال 1928 م. رخ داد که متهم به ترور قیصر شده بودند. در این دوره به شدت یهودیان در اروپا و امریکا در رنج و فشار و تبعیض نژادی از سوی مسیحیان به سر می بردند و این امری ثابت شده و مورد اتفاق است.
ما باید در تبلیغات بر روی صهیونیزم و نه یهود متمرکز شویم؛ چون این «هرتزل» است که به عنوان بنیانگذار صهیونیسم، صهیونیستها را به عنوان یک ملت در اروپا مطرح و سعی می کند برای آنها جایی را پیدا کند.
در برابر اقدامات هرتزل صهیونیست، ما مرتکب چند خطای عمده شدیم:
1ـ در برابر مطرح شدن یهود به عنوان یک ملت ویژه، احساس خطر نکردیم و ساکت ماندیم «تئوری ملت بدون سرزمین برایِ سرزمین ملت»
2ـ تبلیغات یهود را در این راستا دست کم گرفتیم تا جایی که اروپا در برابر تبلیغات یهودیان قانع گردید که یهودیان یک ملت اند و ما باز هم خطر را درک نکردیم و نسبت بدان ساکت ماندیم.
اما یهودیان در برابر غفلت مرگ آفرین مسلمانان بیکار نماندند و سه کار عمده را آغاز کردند:
1ـ اقدام به تأسیس بانکها نمودند؛
2ـ وسائل ارتباط جمعی و رسانه ها را در اختیار گرفتند؛
3ـ با نخبگان و رجال قدرتمند اروپایی پیوند برقرار کردند.
این اقدامات ربطی با پیوند مطرح شده در مطالب قبلی شما ندارد و با این ترفندها بود که یهودیان نخست در میان اروپاییان نفوذ پیدا کردند و اکنون هم در صفوف مسلمانها دایم در حال رخنه کردن هستند و متأسفانه تبلیغات صهونیست ها تأثیرگذار است.
از شما تشکر می کنم و از روحانی (مسلمان)
شیخ شفیق جرادی: ظهور حضرت امام مهدی(ع) در نزد مسلمانها فقط یک ظهور شخصیتی و فردی نیست؛ بلکه یک تحول عظیم و جهانی است و در همه جوامع یک نوع توافق و هماهنگی و نهایتا همفکری به عنوان مقدمه ظهور پدید می آید و از آنجا که دین اسلام به فطرت انسانها نزدیک تر است بالطبع زمینه پذیرش آماده می گردد.
اما ایجاد این زمینه ظهور ایجاب می کند که ما در رفتار روزانه و پندار و گفتار خویش به گونه ای باشیم که زمینه توافق جهانی و هماهنگی فکری فراهم گردد و این نمی شود مگر این که آزادی وسیع و گسترده فراهم گردد تا همه مذاهب و اندیشه ها بدون هیچ مانعی به تضارب آراء و افکار پرداخته و حقیقت را پیدا نمایند. آن وقت است که فرایند ظهور حضرت امام مهدی آغاز می گردد. فرایندی که توام با وفاق جهانی است.
در ادامه سخنان استاد شفیق می خواهم در
دکتر شیخ محمد صیام: ضمن عرض خیر مقدم به شرکت کنندگان، حضورشان را گرامی می دارم. آقای دکتر جورج برای ما خاطره خروج بنی اسرائیل از مصر را یادآوری کردند. گویا در آن واقعه تردید داشتند که صورت نگرفته است.
دکتر جورج: من اظهار تردید در آن موضوع نکردم.
دکتر شیخ محمد صیام: شما گفتید تاریخ جهان شاهد آن واقعه نبوده است.
دکتر جورج: من گفتم که تاریخ عهد قدیم بر مبنای یک سری از حوادث و داستانهای تاریخی بنا شده است که صددرصد درست نیست و هیچ گونه دانش یقینی و تفصیلی به آن نداریم.
دکتر شیخ محمد صیام: بله! بله! درست است. اما از این که وارد بحث چگونگی دولت امام مهدی(ع) شوم من در برابر تاریخ شجاعت به خرج داده و می گویم در آنجا یک بشارت از سوی حضرت مسیح(ع) نسبت به حضرت مهدی(ع) است و این هر دو شخص با هم بدون ارتباط نیستند چون ما معتقدیم در کتاب خداوند (قرآن مجید) درباره حضرت عیسی(ع) چنین آمده است: «و رسولاً إلی بنی اسرائیل» و حضرت عیسی به عنوان رسول بر بنی اسرائیل آمد. و همچنین «و مصدّقا بین یدیه من التوراة»؛ یعنی آنچه که از تورات مصون از تحریف در نزدش بود آن را تأیید نمود. بعدا قرآن می گوید: «و مبشرا برسول یأتی من بعده اسمه احمد».
مسلمانها به این آیات اعتقاد محکم و خلل ناپذیر دارند و همین رسول گرامی اسلام که آمدن او را مسیح بشارت داده ظهور حضرت مهدی(ع) را بشارت می دهد. احمد بن حنبل در مسند خودش در حدیثی از ابوسعید حذرمی چنین روایت می کند:
قال رسول اللّه (ص) «أبشّرکم بالمهدی(ع)»؛ شما را به مهدی بشارت می دهم.
ما احادیث زیادی راجع به حضرت مهدی(ع) داریم، اما این حدیث مخصوص است که عنوان بشارت دادن دارد. می گوید زمانی که زمین پر از بلاهای طبیعی و زلزله و... می شود و فتنه ها اوج می گیرد حضرت امام مهدی(ع) ظهور می کند که عدل و داد را برپا می کند و همه ساکنان زمین و آسمان از او راضی هستند و مال را عادلانه در میان مردم تقسیم می کند. پیامبر می گوید: «یقسّم المال صحاحا» مردی از رسول خدا می پرسد: معنای «صحاحا» چیست؟ حضرت می فرماید: «بالسویّة بین الناس».
لذا خروج امام مهدی(ع) ارتباط با حوادث آخرالزمان دارد که عصر هرج و مرج است؛ یعنی ضدیت و کشتار و گردنکشی است که امیر یا خلیفه و یا سلطان کشته می شود و در این وقت مردمان به ستوه آمده و به دنبال مردی صالح می گردند تا با او بیعت نمایند و او همان مهدی است که در بیت الحرام است یا در شهر مکه است اما او از مردم می خواهد که وی را رها کنند؛ چون امر مهمی است که بر عهده او گذاشته می شود اما مردم اصرار می کنند تا این که با او بیعت می نمایند و این مسئله را مردم شام و عراق و مصر هم خبردار می شوند و نماینده های آنان هم برای بیعت با امام مهدی(ع) بیعت می کنند.
چگونه می توانیم در میان حوادث سرزمین
دکتر شیخ محمد صیام: ذکر شده که امام مهدی(ع) در زمانی می آید که مسلمین حال بدی مانند امروز و یا بدتر از آن دارند و دیگر ساکنان زمین حال شان بدتر از مسلمانها است.
همین مردم اعم از مسلمان و مسیحی ساکن فلسطین هستند. در فلسطین ظلم از همه جای دیگری بیشتر است اما در سایر جاها مانند مصر اوضاع در حدی معمولی است. اما مشکل جاری در آنجا برعکس فلسطین اشغال شده نیست اما در فلسطین یک ظلم و ستم آشکار است. اگر امام مهدی پس از ظهور اوضاع کنونی نظیر عراق را مشاهده کند مسلما با آن مقابله می کند.
امروزه ما شاهد دو گونه ظلم هستیم یک ظلم فعلی و جاری در فلسطین اشغالی است و دیگر ظلم استعدادی و بالقوه صورت تهدیدهای مداوم متوجه سایر کشورهای مسلمان مانند سوریه و یا جمهوری اسلامی ایران است.
[در ادامه حوادث عصر حضور] حضرت عیسی با امام مهدی ملاقات می کند و هر دو به جنگ دجال رهبر یهودیان می روند و پیروز می شوند و این حوادث کلاً مربوط به فلسطین است و خداوند از همه آگاه تر است.
آقای دکتر! در این سخنان ما عیسای مسیح را در
دکتر جیروم شاهین: بحمداللّه این جا تضادی نیست و بازگشت دوم مسیح برای اینست که شر را سرنگون نماید و خیر را حاکم سازد و این جنگهایی که اکنون صحبت شد ناشی از شرایط محیط و تاریخ است و نه این که رسالت مسیح(ع) جنگ باشد و اینها همه روایاتی است که معطوف به اوضاع فعلی است اما مسلم اینست که ظرف ظهور مهدی(ع) خاورمیانه خواهد بود و پایان تاریخ جهان در همین نقطه رقم زده خواهد شد. اما استراتژی مسیح در رابطه با بن بستهای اجتماعی و سیاسی اینست که به نحو مسالمت آمیزی حل و فصل شود و نه با جنگ و خونریزی و من معذرت می خواهم از شما و اشاره می کنم که در غرب یک سیمای ساختگی از مسیح ترویج می شود که دقیقا طبق همان سخن است که شما فرمودید و من لازم است که عمیق تر به این جریان انحرافی بپردازم. در دهه های ماقبل سنوات 1970م ما شاهد یک بنیادگرایی مسیحی و انجیلی بودیم که نام خود را «مورال مامازولتی» گذاشت و مورد توجه امریکا و صهیونیستها بود. اینها انجمنی بودند که هدفهای اخلاقی را تعقیب و خودشان را با شناسنامه مسیحیت عرضه می کردند و در پی سنتها و ارزشها می گشتند اما تا بدین پایه امروز مطرح نبودند. اما از دهه هفتاد میلادی به بعد توسعه یافته و دارای رسانه های تبلیغاتی شده و تقویت یافتند و به صورت قدرت بزرگی درآمدند.
آقای دکتر! آیا در اینجا شما یک رابطه ای در میان
دکتر: خیر! من نمی بینم البته آنچه که حضرت شیخ گفته است یک دیدگاه اسلامی است اما مسیحیت اشاره ای به این معنا که مهدی و یا احمد ظهور می کند ندارد.
در اناجیل چهارگانه و رسمی که در قرن اول میلادی مدوّن شده است چنین چیزی را نداریم اما نام احمد و آنچه به اصطلاح انجیل برنابا نامیده می شود این یک قرائت اسلامی از آن است و ما به آن احترام می گذاریم ولی کاری به آن نداریم.
با تشکر، سؤال دیگری را مطرح می کنم: با توجه
شیخ شفیق جرادی: با تشکر، کلماتی که در متون دینی آمده است یک الفاظ رمزی و سمبلیک است که نیاز به تعمق و تأویل و تفسیر دارد و نمی شود صرفا با شکل ظاهری آن مواجه شد.
در این موارد قرائتهای متعددی است و ما با یک بحث روش شناسی و روش شناخت متون و نحوه برداشت از آن مواجه هستیم. در این گونه موارد که متون به ظاهر همخوانی با مقتضیات زمان نمی کند ما به روشهای زیر روی می آوریم:
1ـ آیا با میزان عقلی می توان این متون را بازخوانی کرد؟
2ـ تا چه حدی می توان در برابر نقلهای تاریخی ایستاد؟
3ـ تا چه اندازه ای این گزاره های نقلی با حوادث جاری سازگاری دارد؟
4ـ تا چه میزان با اهداف عالی در شریعت اسلامی همراهی می کند؟
و این که شما با یک زبانی صحبت کنید که تصور شود حرکت تاریخ صددرصد جبری و بدون دخالت اراده است درست نیست. اینطور نیست که معنای متون دین قصور دارد، نخیر! این اشتباه است موضوع امام و امامت نزد ما یک حقیقتی ایمانی است اصلاً بحث بردار نیست و یک مسئله قطعی است.
اما رخ دادن یک جنگ در دوره مزبور نمی تواند بگوید که سرتاسر آن دوره مملو از جنگ و خونریزی و کینه است. این جنگ در دوره امام یک لحظه ای از هزاران لحظه است و نمی شود یک لحظه را بر همه لحظات تعمیم داد و همه را زیر سؤال برد مثلاً شما سال 2000 م را می توانید از زوایای مختلفی بنگرید. می توانید بگوئید سال 2000 سال حرکتهای آزادیبخش است و یا با توجه به حوادث اتفاق افتاده آن را سال شکنجه و درد و الم بنامید؛ شما نمی توانید دیدگاههای نظری خودتان را بر تاریخ تحمیل کنید.
ولی من می توانم تاریخ آینده را با توجه به روایات وارده در مورد حضرت مهدی(ع) بازخوانی و برداشتی از آن ارائه نمایم، اما با توجه به حوادث تلخ کنونی که متولی آن استعمار امریکا و اسراییل است می توانم بگویم: موازنه فعلی نیروها در سطح جهان و حوادثی که در قدس شریف رخ می دهد تا یک حدی با متون روایات وارد در باب حضرت مهدی(ع) همخوانی دارد. مطالب زیر را از باب نمونه می آورم:
1ـ روایاتی درباره حوادث مربوط به روم در آخرالزمان وارد شده است. روم همان فرانسه یا همان غرب است؛ چون فرانسه جزئی از غرب است؛
2ـ روایاتی دیگر آنها را به نام «شعب الاقصی»، «ملت دور دست» نامیده است؛
3ـ روایاتی که در باره افریقائیان آمده است؛
4ـ روایاتی در مورد عراق وارد شده است؛
5ـ روایاتی که موضوع سوریه و لبنان و سعودی را مطرح می کند.
خلاصه این که همه این روایات در مورد منطقه خاص و محدود است که در آنجا اضطرابها و تنشها به پایان می رسد و آن نقطه، نقطه آغاز صلح است که فلسطین است چون در فلسطین ما شاهد یک برتری طلبی منفی و نابکارانه از سوی یهودیان و حامیان استکباری آنها هستیم.
اما این مستکبران با دو مانع عمده روبرو هستند:
1ـ فرآیند ظهور امام مهدی(ع) که با تمام تفصیلات و تشکیلات دنیوی و اخروی در برابرشان است.
2ـ حضرت عیسی مسیح که از آسمان به زمین می آید. لذا ما با دو امر مواجه هستیم.
امر نخست؛ یعنی پروسه ظهور امام مهدی یک نوع وفاق جهانی ایجاد می کند که زمینه تفاهم و برادری را در دنیا می آورد و در این راستا جهان مسیحیت هم به برکت نزول عیسی(ع) با مسلمانها کنار می آید و وحدت می کنند و این بر طبق باورهای اسلامی ما است که عیسای مسیح آنها را به سوی مهدی(ع) هدایت می کند.
حضرت عیسی(ع) دجال را می کشد که بسیار مهم است. دجال مردی یک چشم است تقریبا شبیه «ژنرال موشه دایان» تروریست و وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی. در روایت آمده که مسیح دجال را به گونه ای می کشد و نابود می کند که دجال ذوب می شود و مثل مسی گداخته که در حرارت بالا ذوب می گردد. این یک گفته رمزی و سمبلیک است؛ یعنی جنگ همه اش نابود کردن نیست بلکه عنصر ساختن نیز دارد و عناصر آلوده را ذوب کرده و بعد از پالایش دوباره از نو استفاده می کند.
امر دوم: از متون دینی انتظار می رود که پیامهایش را به صورت قطعی و رسا و پر حرارت بیان کند که موضوع نهائی دین در برابر این دسته ها و جماعات (صهیونیستها) چیست؟
وقتی که متون دینی می خواهد درباره یهود اعلام موضع کند در حقیقت درباره یک جریان سخن می گوید که یهودیان هستند و صهیونیستها در مرکز آنها قرار دارند و روشن است که سخن باید قاطع و برنده باشد و متأسفانه ما به جای این که قاطعیت را از متون دینی در برابر جریانات انحرافی مانند یهود درک کنیم، اضطراب و تنش و درگیری و خونریزی را استنباط می کنیم و آن را چون خیمه ای بر روی همه دوره حکومت حضرت مهدی می کشیم و اشتباها استنباط می کنیم که حضرتش با همه سر جنگ دارد!؟
تشکر می کنم و از دیگر شخصیتها می خواهم
دکتر شیخ محمد صیام: در قدس شریف کوهی است به نام کوه «صهیون» که برادران مسیحی ما برفراز آن کلیسایی را دایر کرده بودند که ممتاز بوده است و زیباترین دختران اروپایی را در آن گرد آورده بودند که تا هنگام نزول مسیح از آسمان استقبال کنند. خیلی خوب، حضرت مسیح در دوره اول زندگی خود قبل از عروج به آسمان از این مظاهر به اصطلاح زیبای زندگی دست کشیده بود حالا که می خواهد دوباره برای اصلاح بشریت بازگشت نماید چگونه می خواهد از آن بهره مند شود؟! او می خواهد فرماندهی مؤمنان را به دست بگیرد و چه ارتباطی می توان در میان مؤمنان مسیحی و مسلمان موجود باشد و چه نقاط مشترکی دارند؟ آیا هر دو در جنگ با دشمنان خداوند نیستند؟ آیا هر دو گروه با مستکبران در جنگند؟ بله: اما درباره امام مهدی، من از «ابو الاعلاء مودودی» یکی از متفکران مسلمان نقل می کنم. از کتاب او به نام تجدید الدین و احیائه در آن اوصاف امام مهدی چنین آمده است:
1ـ یک رهبر و پیشوای طراز نوین در زمان خودش است؛
2ـ بر دانشهای جدید خبیر و بصیر و پیشگام است؛
3ـ رهبری خوش فهم نسبت به مسایل زندگی مردم است؛
4ـ برای جهانیان برتری اندیشه و عقل خویش را ثابت می کند؛
5ـ ابتکار و درایت سیاسی خود را به منصه ظهور می رساند؛
6ـ دانشهای جنگی و فنون نظامی زمان را بهتر از بقیه دارد؛
7ـ همه نسلهای معاصر او، او را دانشمندتر از خود می دانند؛
8ـ او مانند سایر افراد است اما برحسب ظاهر دارای یک نشانه های معین است؛
9ـ او خودش را معرفی نمی کند بلکه از خلال عملکرد او می فهمند که او همان مهدی موعود است، البته بعد از فوت او و از روی کردار حسنه او درک می کنند که سنت و خلافت نبوی را دوباره احیاء کرده است، می فهمند که او همان مهدی موعود بوده است.
لذا غیر از پیامبر کس دیگری نمی داند که مهدی موعود چه کسی است و کسی هم نمی تواند این ادعا را بنماید و غیر از پیامبر هیچ کس دیگر از وظایف و مسئولیتهای حضرت مهدی هم در این دنیا خبر ندارد.
فقط می دانیم او مردی بخشنده و مهربان و صالح است که مردم در محور او جمع می شوند چون به غیر او ناجی و هدایت کننده ای ندارند.
من معتقدم که مهدی(ع) ماند سایر رهبران انقلابها احتیاجی به جنگ و تلاش و درگیری ندارد.
مهدی(ع) بر اساس اسلام ناب سیر می کند و یک حرکت معنوی فرهنگی و سیاسی را تدارک می بیند و تفکر و اندیشه را ترقی می دهد. اما در برابر او جاهلیت با تمام نیروهایش ایستادگی و با دعوت و حرکت او معارضه می کند اما سرانجام بر آنها هم چیره شده و سلطانشان را شکست می دهد و در این وقت است که دولت مهدی که مبتنی بر ارکان نیرومند اسلامی است برقرار می شود و اسلام ناب در آن تجسّم می یابد.
در این زمان پیشرفت بشریت در علوم طبیعی و تجربی به اوج خودش می رسد و علوم و تکنولوژی تا آنجا سیر می کند که به مصداق گفته پیامبر خدا می رسد «و یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الأرض و لا تدع السماء من قطرها شیئا إلاّ صبتّه و لا الأرض من نباتها و شیئا إلاّ اخرجته»؛ یعنی ساکنان آسمان و زمین از آن حضرت راضی می شوند؛ چون آسمان مدام برکات خود را می بارد و زمین نیز برکات و ثمرات خودش بیرون می دهد و همه بی نیاز می شوند و این همان اوج نعمت و وفوری است که در پی آن هستند. اینها مطالبی هستند که ما مسلمانها اعم از هر فرقه به آن ایمان قطعی داریم و اگر اختلافی هم باشد در جزئیات است.
تشکر می کنم، (خطاب به استاد شفیق) شما هم
استاد شیخ شفیق جرادی: بله! آنچه آقای صیام فرمود که رسول خدا نسبت به مهدی بشارت داده و این که نام او احمد و یا محمد است اینها همه اش مطلب مشهوری است و کسی در آن ادعای خلاف ندارد. اما مطلب دیگر این که او هنگام خروج خودش اعلام می دارد که مهدی و یا محمد بن الحسن است. باوری که ما نسبت به امام مهدی (ع) داریم این است که او متصدی هدایت و اصلاح جهان است و نمی شود که کسی رهبر باشد ولی در برنامه هایش ابهام و تردید وجود داشته باشد و یا خودش برنامه هایش را نگوید و بدون هدف قیام کند.
تشکر می کنم. از آقای دکتر شاهین می خواهم
دکتر شاهین: به خواست خداوند در برابر این جریان انحرافی می ایستیم و این مقاومت در دو صورت می پذیرد.
1ـ در حوزه درونی؛ شما هم اکنون در صحنه سیاسی شاهد هستید که مسیحیان عرب در خاورمیانه، متحد با مسلمانها هستند و در برابر صهیونیستها ایستادگی می کنند و ما بر این باور هستیم که توطئه مزبور؛ یعنی ایجاد مسیحیت تحت سلطه صهیونیسم قبل از آن که تهدیدی برای مسلمانها باشد تهدید بر علیه خود اعراب مسیحی تلقی می گردد و در ثانی برای مقاومت با این خطر عرب مسلمان و مسیحی با هم متحد شده اند تا خود را حفظ نمایند.
به شکل خصوصی تر انجمن مشترک مسیحی و مسلمان عرب در ارتباط محکم با انجمن کلیساهای خاورمیانه هستند و سمینارهای متعددی را برگزار کرده اند ازجمله: سمینار ریشه های مسیحیت و سمینار میراث مشترک ابراهیمی و سنتهای اصیل ابراهیم(ع) که در مجموع این نهاد به صورت یک مسئولیت عمل خود را انجام می دهد این عملکردها در حوزه درونی بود.
2ـ در حوزه بیرونی؛ در این حوزه هم شما را نسبت به کار انجمن کلیساهای خاورمیانه متوجه می کنم که دبیر کل این نهاد آقای دکتر «أیّاد زرلور» که به شدت نگران مسیحیت غرب و به خصوص امریکائیها است و اقدامات نیکی انجام داده، ازجمله این که:
1ـ مدام آنها را آگاه می کند که چه چیز برای ما مهم است و به خصوص مسئله فلسطین را مطرح می کند؛
2ـ اعمال مسیحیت تحت سلطه صهیونیسم را افشا می کند؛
3ـ تبلیغات صهیونیستها و مسیحیان صهیونیستی را هم خنثی می کند. ایشان گروههای عملیاتی به نام «ترانس فورس» برای این منظور ایجاد کرده و سازمان داده اند.
4ـ مرتبا از هیئت های نمایندگی از کلیساهای امریکا به خاورمیانه دعوت می کنند و طی سالیان متمادی این مهم را به خصوص در لبنان و فلسطین و سوریه انجام می دهند تا با جماعات و گروههای مسلمان و مسیحی خاورمیانه دیدار نمایند و از مشکلات به شکل عینی آگاه شوند. زمانی که آنها به امریکا برمی گردند به شکل عجیب از تحت تأثیر قرار گرفتن و غافلگیر شدن شان سخن می گویند و اقرار می کنند که تاکنون نتوانسته بودند حقیقت را از ورای تبلیغات رسانه های معلوم الحال پیدا نمایند و اکنون متوجه شده اند که در خاورمیانه وضعیت از چه قرار است. این کار بسیار مهمی است؛ چون تبلیغات قدرتمند یهود را در امریکا خنثی می کند و همچنان تبلیغات مسیحیت تحت انقیاد صهیونیسم را هم افشا و ثابت می کند که این مسیحیت منقاد یهود یک مسیحیت منحرف شده ای است و لذا به عنوان یاغی معرفی می گردد.
من از همه حضار محترم تشکر می کنم