ماهان شبکه ایرانیان

با ۱۰ فرار از زندان شگفت انگیز و باورنکردنی در طول تاریخ آشنا شوید [قسمت اول]

از زمانی که زندان ها به وجود آمد زندانیان نیز به فکر روش های خاصی برای فرار از این زندان ها افتاده و روش های جالبی را نیز برای این کار مورد استفاده قرار دادند. برخی از این فرارها چنان با دقت و ظرافت طرح ریزی و پیاده سازی شده اند که تنها افراد نابغه می توانستند چنین برنامه ریزی کنند.

با 10 فرار از زندان شگفت انگیز و باورنکردنی در طول تاریخ آشنا شوید [قسمت اول]

از زمانی که زندان ها به وجود آمد زندانیان نیز به فکر روش های خاصی برای فرار از این زندان ها افتاده و روش های جالبی را نیز برای این کار مورد استفاده قرار دادند. برخی از این فرارها چنان با دقت و ظرافت طرح ریزی و پیاده سازی شده اند که تنها افراد نابغه می توانستند چنین برنامه ریزی کنند.

به همین دلیل برخی از زندان ها طوری ساخته شده و به شیوه ای از آن ها محافظت می شود که مسئولین بر این باور بودند که فرار از آن ها غیرممکن خواهد بود اما زندانیان باهوش هر بار این مسئولین را غافلگیر کرده و به آن ها یادآوری می کردند که حتی زندان های فوق امنیتی نیز در برابر اراده ی زندانیان و نقشه های دقیق آن ها تسلیم خواهند شد. در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما را با 10 فرار باورنکردنی از زندان در طول تاریخ آشنا کنیم که بدون شک از دانستن آن ها تعجب خواهید کرد.

10- فرار از زندان مَیز

165410929-3d556a2c-fe91-423d-9425-8d5d443f02cd

در بزرگ ترین مورد فرار از زندان در تاریخ بریتانیا، در 25 سپتامبر سال 1983 در شهر کونتی آنتریم در شمال ایرلند،38 زندانی ارتش آزادی خواه ایرلند که به دلیل قتل و بمب گذاری محکوم شده بودند از بلوک هشتم زندان موسوم به «HM Prison Maze» که از آن به عنوان یک زندان فوق امنیتی و گمره کننده یاد می شد فرار کردند. در جریان این فرار یکی از نگهبانان ارشد زندان به دلیل شنیدن خبر فرار دچار حملخ ی قلبی شد و جان سپرد. 20 نگهبان دیگر نیز زخمی شدند و دو تن از آن ها با اسلحه هایی که به درون زندان قاچاق شده بود زخمی شدند. زندان «HM Prison Maze» به عنوان یکی از امنیتی ترین زندان های اروپا شناخته می شد که امکان فرار از آن تقریباً غیرممکن بود.

در اطراف این زندان توری هایی به ارتفاع حدود 5 متر کشیده شده و دیوارهای هر بلوک نیز از بتنی به قطر  6 متر ساخته شده و اطراف آن نیز با سیم خاردار محافظت می شد. تمامی درهای واقع در زندان نیز از استیل آبدیده ساخته شده و به صورت اتوماتیک و الکترونیکی کنترل می شدند. لحظاتی پس از ساعت 2:30 نصف شب روز 25 سپتامبر، این زندانیان با استفاده از سلاح هایی که به دستشان رسیده بود نگهبانان را خلع سلاح کرده و به گروگان گرفتند. بدین ترتیب کنترل بلوک خود را به دست گرفته و با برداشتن لباس ها و سوییچ های ماشین های آن ها منتظر راهی برای فرار شدند.

در ساعت 3:25 یک کامیون که مواد غذایی برای زندان آورده بود توسط زندانیان مذکور وادار به همکاری شد. آن ها پاهای او را به کلاچ بسته و از او خواستند که همانطور که به او گفته شده حرکت گند در غیر این صورت کشته خواهد شد. در ساعت 3:50 دقیقه کامیون بلوک H را ترک کرده و کمی بعد از آن با 38 زندانی فراری از زندان خارج شد. در طول سه روز آینده 19 نفر از زندانیان فراری از نو دستگیر شدند اما بقیه ی آن ها به کمک ارتش آزادی بخش ایرلند به مکان های مطمئنی فرستاده شده و هیچ ردی از خود به جای نگذاشتند. برخی از این افراد از ایالات متحده سردرآوردند اما شناسایی شده و به بریتانیا مسترد شدند.

46448724-e4d58f4278-tm

بر اساس سیاست های ایرلند شمالی بسیاری از این فراریان تحت تعقیب قرار نگرفته و یا مورد عفو قرار گرفتند. در تصویر بالا رشته سیم هایی را می بینید که روی حیاط زندان کشیده شده اند. جالب است بدانید که قبلاً نیز برخی از زندانیان این زندان با استفاده از هلی کوپتر فرار کرده بودند و مسئولین زندان با این سیم کشی ها قصد داشتند مانع از فرود هلی کوپتر در محوطه ی زندان شوند.

9- آلفرد هیندز

Alfred Hinds

آلفی هیندز یک خلافکار بریتانیایی و متخصص در زمینه ی فرار از زندان بود که به جرم سرقت به 12 سال زندان محکوم گردید اما در این مدت سه بار از زندان های فوق امنیتی با موفقیت فرار کرده بود. علی رغم این که بیش از 13 بار درخواست عفو و بازنگری در حکم او توسط مقامات بلند پایه ی قضایی رد شده بود اما در نهایت قصد داشت به دلیل آشنایی اش با سیستم قانونی بریتانیا از بالاترین مرجع قانون گذاری در این کشور برای بررسی درخواست عفو خود اجازه بگیرد و در مجلس اعیان این کشور حضور یابد. آلفرد بعد از این که به دلیل سرقت از یک جواهرفروشی به 12 سال زندان محکوم شد.

وی برای اولین بار از زندان ناتینگهام فرار کرد. در این فرار حیرت انگیز وی توانست از بین میله های زندان رد شده و با بالا رفتن از دیوار 6متری زندان خود را به بیرون برساند. به همین دلیل رسانه ها به او لقب «هودینی هیندز» (Houdini” Hinds”) دادند. هری هودینی شعبده باز و تردستی آمریکایی-مجار بود که کارهای خارق العاده ای انجام می داد. آلفی پس از شش ماه جستجو دستگیر و به زندان بازگردانده شد. به محض دستگیری هیندز شکایتی علیه مسئولین زندان ترتیب داده و آن ها را به دستگیری غیرقانونی متهم کرد که در واقع بهانه ای برای فرار بعدی وی بود. در واقع هدف وی از طرح این شکایت تنها مهیا کردن شرایط فرار بعدی بوده و بدین ترتیب در یکی از جلسات دادگاه خود توانست یک قفل معمولی برای خود مهیا کند. بنابراین وقتی که دو مأمور زندان او را به دستشویی بردند از آن ها خواست که دست او را باز کنند.

picture-1-45-tm

بعد از باز شدن دست هایش او با مهارت تمام این دو نگهبان را در داخل یک اتاق حبس کرده و با بستن قفل همراهش به پیچ های دسته داری که همدستانش از قبل روی در نصب کرده بودند فرار کرد و در میان جمعیت خیابان ناپدید شد. اما کمتر از 5 ساعت بعد وی در فرودگاهی در همان نزدیکی دستگیر شد و یک سال بعد در زندان چلمسفورد سومین فرار موفق خود را نیز انجام داد. وی همزمان که سعی می کرد نیروهای اسکاتلندیارد را فریب دهد، با فرستادن یادداشت هایی برای نخست وزیر بریتانیا و انجام مصاحبه ها و و نوارهای صوتی به رسانه ها سعی می کرد خود را بیگناه جلوه دهد.

او همچنان به ادعای غیرقانونی بودن بازداشتش ادامه داده و با استفاده از یک نکته ی ظریف قانونی در قوانین جزایی بریتانیا که فرار از زندان را جرم نمی دانست سعی داشت خود را قربانی جلوه دهد. آخرین درخواست عفو وی پس از 3 ساعت بحث توسط هیندز در مجلس اعیان بریتانیا رد شده و وی برای سپری کردن 6 سال محکومیت باقی مانده ی خود به زندان پارک هورست فرستاده شد.

8- هفت تگزاسی

WASHINGTON, DC - JANUARY 2: This composite of images taken 02 January, 2001 from the Texas Department of Criminal Justice Internet site shows seven prisoners who escaped 13 December, 2000 from a Texas maximum-security prison in Kenedy, Texas, about 60 miles southeast of San Antonio. The fugitives (top L-R) Joseph Garcia, Donald Newbury, George Rivas, Larry Harper, (bottom L-R) Patrick Murphy, Jr., Randy Halprin and Michael Rodriguez had been serving sentences ranging from 30 years to life and allegedly escaped by posing as prison workers. The men are also wanted in connection with a Christmas Eve robbery of a Dallas-area sporting goods store in which a policeman was shot and killed. (Photo credit should read TDCJ/AFP/Getty Images)

هفت تگزاسی در واقع گروهی از زندانیان بودند که در 13 دسامبر سال 2000 از زندان جان کانالی یونیت در نزدیکی شهر کندی در تگزاس فرار کردند. آن ها سال بعد و در نتیجه ی پخش برنامه ای با عنوان «بزرگ ترین افراد تحت تعقیب در ایالات متحده» (America’s Most Wanted) در 21 تا 23 ژانویه سال 2001 دستگیر شدند. در 13 دسامبر سال 2000، این هفت نفر با اجرای یک نقشه ی حساب شده از زندان جانی بی کانالی یونیت فرار کردند که یکی از فوق امنیتی ترین زندان های منطقه به شمار می رفت. آن ها با حقه هایی زیرکانه در سلاعت 11:20 صبح روز سیزدهم دسامبر 9 ناظر تعمیرکاری، 4 افسر زندان و 3 هم سلولی را به گروگان گرفته و آن ها را خلع سلاح کردند.

این فرار در زمانی رخ داد که کمترین میزان بازرسی و نظارت بر مکان های خاصی از زندان که در آن جا تعمیرات انجام می شد وجود داشت یعنی زمان صرف ناهار و شمارش زندانیان. نقشه فرار بدین شکل اجرا شد که یکی از آن ها افراد حاضر را در بخش تعمیر و نگهداری زندان صدا کرده و به محض این که فرد قربانی با فرد مذکور وارد صحبت می شد یکی دیگر از مهاجمان او را از پشت زده و بیهوش می کرد. بدین ترتیب تک تک این افراد بیهوش شده و به یک اتاق در پشت درهای بسته ی بخش منتقل می گردیدند. پس از برداشتن لباس ها و کارت های اعتباری و شناسایی قربانیان، دست ها و دهان انان نیز بسته می شد.

article-2107850-11F2F859000005DC-798_468x261

آن ها همچنین با برقراری تماس با نگهبانان و جا زدن خود به جای نگهبانان دست و پا بسته داستان های ساختگی برای آن ها تعریف می کردند تا کسی به این اتفاقات مشکوک نشود. در نهایت آن ها موفق شدند خود را به کامیون گروه تعمیر و نگهداری زندان رسانده و با استفاده از آن از زندان فرار کردند. این افراد پس از دستگیری به اعدام با تزریق مواد سمی محکوم شدند. از این هفت نفر یکی از آن ها اعدام شده و یکی دیگر نیز خودکشی کرد و 5 نفر باقیمانده نیز در انتظار اعدام هستند.

7- آلفرد وتزلر

640px-vrba_wetzler-forside

آلفرد وتزلر (سمت راست) و رودولف وربا (سمت چپ)

وتزلر یک یهودی اهل اسلواکی بود و یکی از معدود یهودیانی است که توانست از زندان مخوف آشویتس در دوران جنگ جهانی دوم گریخته و از مرگ فرار کند. او و همدستش، رودولف وربا، همان کسانی بودند که بعد از فرار با نوشته های خود در مورد جنایاتی که در کمپ آشویتس رخ می داد دنیا را از این نسل کشی آگاه کرده و حتی نقشه هایی از کمپ مذکور، جزییات ساخت اتاق های گاز و کوره های آدم سوزی و همچنین برچسب یکی از قوطی های گاز سمی زیکلون (Zyklon) را همراه خود از کمپ آشوییتز بیرون ببرند. گزارش 32 صفحه ای وربا-وتزلر اولین گزارش مکتوب و با جزییاتی بود که در مورد کمپ های کشتار یهودیان در مناطق تحت اشغال نازی ها به دست مقامات متفقین رسیده و شکی در صحت آن ها وجود نداشت.

این گزارش در نهایت به بمباران چندین ساختمان دولتی در مجارستان منجر شد که افسرانی نازی که در انتقال یهودیان از طریق خطوط راه آهن به اردوگاه آشویتس نقش تعیین کننده داشتند در این ساختمان ها زندگی می کردند. بدین ترتیب انتقال یهودیان به این اردوگاه مرگ متوقف شد که در نهایت جان 120٫000 یهودی مجار را از مرگ حتمی نجات داد. این دو زندانی یهودی در ساعت 2 بعد از ظهر روز جمعه 7 آوریل سال 1944 خود را در درون چاله ای که در بین یک توده الوار که در داخل محوطه ی اردوگاه قرار داشت مخفی کردند. این چوب ها برای ساخت بخش موسوم به «بخش مکزیک» که به یهودیان تازه وارد اختصاص می یافت آماده شده بود.

auschwitz-building-remnants-P

این توده ی الوار در خارج از محوطه ی سیم خاردارکشی شده ولی در  داخل یک دیواره ی سیم خاردار دیگر قرار داشت که نگهبانان آلمانی در طول روز در طول آن نگهبانی می دادند. در واقع زندانیان دیگر در اطراف این مخفیگاه کوچک در بین چوب ها تخته هایی را قرار دادند که دو زندانی پنهان شده در داخل آن ها پیدا نباشند. سپس با پاشیدن یک نوع تنباکوی تند روسی که با بنزین قاطی شده بود سگ های نگهبان را به اشتباه انداخته و فریب دادند. این دو به مدت 4 شبانه روز در این محل ماندند تا از بازداشت مجدد رهایی پیدا کنند. در واقع اگر همان شب اول یا دوم فرار می کردند بدون شک دوباره دستگیر می شدند. آن ها قصد داشتند چند روزی را در همین محل بمانند و وقتی نیروهای آلمانی از پیدا کردن آن ها کاملاً ناامید شده و دیگر گروهی برای پیدا کردنشان فرستاده نمی شد از مخفیگاه خارج شوند.

AUSCHWITZ-MAP

در واقع آن ها از تجربه ی فرارهای دیگری که از کمپ صورت گرفته بود می دانستند که تنها 3 روز برای پیدا کردن زندانیان فراری گروه های جستجو تشکیل خواهد شد.  در نهایت پس از به سر بردن سه شب و چهار روز تمام در مخفیگاه این دو در  شامگاه روز 10 آپریل با پوشیدن یونیفورم ها، کاپشن ها و چکمه های سربازان آلمانی که در زندان تهیه کرده بودند از کمپ خارج شده و به سمت جنوب به راه افتادند. آن ها با طی مسیر جریان رودخانه ی «سولا» (Soła river) و پس از طی 133 کیلومتر مسافت پیاده روی خود را به مرز بین لهستان و اسلواکی رساندند. آن ها برای مسیریابی از یک نقشه ی کوچک که وربا از یک کتاب جغرافیا متعلق به یک دانش آموز در انباری در همان حوالی پیدا کرده بود استفاده کردند.

6- اسلاوومیر راویژ

Slavomir-Rawicz1

راویژ یک سرباز لهستانی بود که توسط نیروهای اشغالکر اتحاد جماهیر شوروی بعد از حمله ی دو جانبه ی نیروهای شوروی و آلمان به خاک لهستان دستگیر شد. بعد از اشغال این کشور توسط کشورهای شوروی و آلمان، راویژ به زادگاهش در ورشو بازگشت اما در 19 نوامبر سال 1939 توسط کمیته ی امنیتی موسوم به «کمیساریای خلق امور داخلی شوروی» (NKVD) دستگیر و به مسکو منتقل شد. او ابتدا برای بازجویی به خارکف منتقل گردید و سپس بعد از یک دادگاه فرمایشی به زندان لوبیانکا در مسکو فرستاده شد. وی ادعا می کند که تمامی شکنجه های وحشیانه ای که برای گرفتن اعتراف اجباری بر روی او انجام شده را تحمل کرده و خود را بیگناه و مبری از هر اتهام و تهمتی دانسته است.

اما در نهایت به جرم جاسوسی به 25 سال کار اجباری در یک اردوگاه کار اجباری در سیبری محکوم گردید. سپس راویژ همراه با هزاران محکوم دیگر به شهر ایرکوتسک منتقل شده و از آن جا تا کمپ 33 در سیبری پیاده روی کرد که در 650 کیلومتری جنوب حلقه ی قطب شمال قرار دارد. در آن جا وی همراه با هزاران زندانی دیگر مشغول ساخت یک اردوگاه جدید برای زندانیان شدند. در 9 آوریل سال 1941، راویژ همراه با 6 زندانی دیگر در جریان یک کولاک شدید فرار کرده و به سمت جنوب به راه افتادند. آن ها از ترس جاسوسان محلی سعی می کردند به شهرها نزدیک نشوند هرچند جستجوهای گسترده و منسجمی برای پیدا کردن آن ها انجام نشده بود.

main-qimg-80133d31ab725b3cd8f0f251bf75aa25

در بین راه آن ها با یک زن فراری لهستانی دیگر به نام کریستینا برخورد کردند و نه روز بعد به رودخانه ی لنا رسیده و از آن عبور کردند. ان ها رود بایکال را دور زده و وارد قلمرو مغولستان شدند. در کمال ناباوری و خوش شانسی آن ها با افرادی روبرو می شدند که مهربان بوده و با آن ها رفتار خوبی داشتند. در طول گذر از صحرای گوبی دو نفر از این فراریان از جمله کریستینا جان خود را از دست می دهند. بقیه برای زنده ماندن مجبور می شوند گوشت خام مار بخورند. بر طبق ادعای راویژ آن ها در ماه اکتبر به تبت می رسند. وقتی که این افراد می گویند که قصد رفتن به لهاسا را دارند ساکنان تبت با آن ها همکاری کرده و به آن ها غذا و سرپناه می دهند.

آن ها در طول زمستان موفق می شوند که از رشته کوه های هیمالیا رد شده اما دو نفر دیگر از گروه جان خود را از دست می دهند که یکی از آن ها در خواب یخ زده و دیگری در دره ای سقوط کرده و کشته می شود. آن ها در نهایت در مارس سال 1942 به هند می رسند. در نهایت در مدت 11 ماه راهپیمایی 4 نفر موفق می شوند زنده بمانند هرچند برخی از این افراد به دلیل این راهپیمایی طولانی و طاقت فرسا به مشکلات جسمی دائمی دچار شدند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان