ماهان شبکه ایرانیان

اصول عقاید و فرایض دینی مسیحیان در دوران پسامدرن

نویسنده در ابتدای مقاله می گوید: هر چند در آغاز سده بیستم بسیاری از اندیشمندان حدس می زدند که در رویارویی با مدرنیته، غالب مردم در غرب کم کم از دین فاصله خواهند گرفت و جوامع غربی روز به روز غیر مذهبی تر خواهند شد ولی اکنون که سده بیستم را به پایان رسانده ایم، می بینیم که روند دوری گزینی از مذهب بدان سان که پیش بینی شده بود، روی نداده است

 اطلاعات، ش 23244، 12/10/83

نویسنده در ابتدای مقاله می گوید: هر چند در آغاز سده بیستم بسیاری از اندیشمندان حدس می زدند که در رویارویی با مدرنیته، غالب مردم در غرب کم کم از دین فاصله خواهند گرفت و جوامع غربی روز به روز غیر مذهبی تر خواهند شد ولی اکنون که سده بیستم را به پایان رسانده ایم، می بینیم که روند دوری گزینی از مذهب بدان سان که پیش بینی شده بود، روی نداده است. البته مسیحیت نهادینه بی تردید سیر نزولی داشته است. از تعداد اعضا و حاضران در کلیساها کاسته شده، افراد کمتری مراسم خود را در کلیسا برگزار می کنند، شمار روحانیان کم شده و تعلیمات دینی برای کودکان هرگز به اندازه کنونی کم مایه نبوده است. ولی با این همه نه بدان سبب که مردم در غرب از جهان بینی های پیشامدرن دست کشیده اند، بر عکس نظرسنجی ها نشان می دهند که مردم غرب هنوز همچون گذشته مذهبی اند. از طرفی در حالی که نهادهای مسیحی رو به افول اند، مفهوم ها و نمادهای مسیحی همچنان سرتاسر فرهنگ غرب را فراگرفته اند. به راستی علت این امر چیست؟

نویسنده بر این باور است: از آنجایی که غرب ابدا مایل به ترک ایمانش به علم و عقل نیست و از طرفی غربیان پی برده اند که علم و عقل به تنهایی از عهده پاسخگویی به همه پرسش ها برنمی آیند. لذا می توان گفت: دیانت در غرب اکنون محصول تعادل پویایی بین عناصر مدرن و پیشامدرن است؛ به بیان دیگر تلفیقی آگاهانه از جهان بینی های مدرن و پیشامدرن است که محققان این گرایش را «پسامدرن» نامیده اند. و مسیحیت پسامدرن، گونه تازه ای از مسیحیت عامیانه و پدیده ای کاملاً شخصی است و فرد معتقد بدان احساس می کند حق دارد هر آمیزه ای از مدرنیته و مسیحیت پیشامدرن را که نیازهای معنویش را بهتر برآورده می سازد، برای خود تولید یا بازتولید کند.

نویسنده مقاله در ادامه با مقایسه طیفی از اصول عقاید و فرایض دینی در دو نوع مسیحیت «پیشامدرن» و «پسامدرن» در صدد شناساندن بیشتری از مسیحیت پسامدرن به خوانندگان است. مثلاً درباره سرشت و سرنوشت بشر می نویسد: رستگاری در مسیحیت، همچون سایر ادیان، نوید زندگی پس از مرگ است. مذاهب مسیحی می آموزند که روح انسان فناناپذیر است و از ازل مقدر گشته که در محضر خدا تا ابد در بهشت سر کند؛ ولی بنابر تعلیم مسیحی، نخستین انسان ها، آدم و حوا، از اراده خدا سرپیچیدند و سعادت ابدی خود را به مخاطره انداختند. به سبب این گناه نخستین که همه آدمیان در آن سهیم اند انسان فطرتا میل به سرپیچی از اراده پروردگار دارد. مرگ عیسی بر صلیب، عواقب گناه نخستین را زدود؛ اما سرشت گنهکار آدمی بر جای ماند. ازاین رو حتی مسیحیان پیوسته با این خطر مواجهند که مرتکب گناه شوند و بخت زندگی جاودان را از دست دهند.

اما امروزه این تصویر مسیحی از انسان را، غرب تا حدود زیادی تعدیل یا رد کرده است. و علت این امر را برخی از محققین، ظهور کیهان شناسی علمی در دوران مدرنیته می دانند که تصویرهای مشخص از زندگی پس از مرگ را باور نکردنی ساخته است.

همچنین روز به روز افراد کمتری گناه نخستین را باور می کنند و این عقیده که فرزند انسان با باری از گناه به دنیا می آید، رفته رفته برای غربی های بیشتری نفرت انگیز می شود. اکنون غالب مردم در غرب رفتار ناپذیرفتنی را ناشی از مسائل روانی و اجتماعی و حتی زیستی می دانند، نه اقتضای سرشت گناهکار.

«برایان ویلسون» یکی دیگر از مشخصه های مسیحیت پسامدرن را خصلت تلفیقی می داند و بر این باور است که امروزه برخلاف گذشته، بسیاری از مسیحیان در غرب بدون پرده پوشی و بهانه تراشی دست به تلفیق می زنند. اکثریت مردم غرب می پندارند که کلیسا دیگر نمی تواند پاسخ های درخوری برای همه مسائل روحانی بشر فراهم آورد، در نتیجه این اعتقاد پدید آمده است که باید در شکل های دینی دیگری سوای مسیحیت به کندو کاو پرداخت. ازاین رو مسیحیان در غرب روز به روز علاقه بیشتری به ادیان دیگر جهان مانند اسلام، بودایی، هندو و غیره نشان می دهند.

در خاتمه، نویسنده می گوید: گرچه پیش بینی مسیحیت در دوران پسامدرن دشوار است ولی احتمال دارد که مسیحیت نهادینه در غرب برای همیشه افول کند اما مسیحیت خود دینی زنده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان