ماهان شبکه ایرانیان

جهانی سازی و روند تشدید نابرابری

سه مفهوم «سرمایه داری» و «جهانی شدن»، «نابرابری» موضوع مورد بحث است. در این مقاله کوشش شده است تا حد امکان رابطه میان این سه مفهوم روشن گردد. البته هدف مقاله، «نابرابری» است؛ بدین سان که از خلال بررسی رابطه میان سرمایه داری و مسئله جهانی سازی بتوان وضعیت نابرابری را در صحنه سیاست جهانی و مناسبات کشورها بهتر درک کنیم.

جام جم، ش 1359، 12/11/83

سه مفهوم «سرمایه داری» و «جهانی شدن»، «نابرابری» موضوع مورد بحث است. در این مقاله کوشش شده است تا حد امکان رابطه میان این سه مفهوم روشن گردد. البته هدف مقاله، «نابرابری» است؛ بدین سان که از خلال بررسی رابطه میان سرمایه داری و مسئله جهانی سازی بتوان وضعیت نابرابری را در صحنه سیاست جهانی و مناسبات کشورها بهتر درک کنیم.

والرشتاین می گوید: سرمایه داری یک نظام یک پارچه ای است که از یک پویش درونی توسعه برخوردار است و به منظور مقابله با آفت های منظمی که مستعد آن است، نیاز به گسترش مرزهای جغرافیایی دارد. از دیدگاه متفکرانی همچون او، یکی از علل جهانی شدن سرمایه داری، اعمال نظریات کینز بود؛ زیرا با اعمال این سیاست ها، سرمایه داران عمده و صاحبان صنایع در غرب به منظور گریز از محدودیت ها، سرمایه های خود را به ماوراء مرزهای کشورهای غربی منتقل کردند تا اولاً، دسترسی آسان تر به منابع و نیروی کار ارزان داشته باشند و ثانیا، فشار مالیاتی کمتری را متحمل گردند.

اکنون جهانی سازی سرمایه داری به این معنا که دولت ها در صدد حضور فعال در بازارهای بین المللی هستند و برای جلب سرمایه گذاری های خارجی مجبورند تا الزامات آن را به جان بخرند، در سطح بسیار عمیق و گسترده ای در حال پیشروی است و تأثیرات ژرفی بر زندگی تمام افراد خواهد گذاشت. اما در این فرآیند جهانی شدن، نابرابری حاکم است؛ به این معنا که گروهی توسط گروهی دیگر استثمار شده اند و در این فرآیند برندگان و بازندگانی وجود دارد. در واقع این پدیده به شیوه ای یک دست توسعه نمی یابد و به افزایش نابرابری های جهانی می انجامد.

بر اساس دیدگاه های نئولیبرال، دولت حق دخالت در عرصه های اقتصاد و تجارت را ندارد. اما با تعمق بیشتر، نمی توان به راحتی حکم به برقراری قواعد رقابت و تجات آزاد در عرصه جهانی کرد. تا کنون موارد زیادی دیده شده است که دولت های غربی به حمایت تعرفه ای و مالی از منابع ضعیف تر که قدرت رقابت ندارند برمی خیزند؛ درحالی که این امر با اصل تجارت جهانی مغایرت دارد. بنابراین مشاهده می شود دولت های قدرتمند عملاً مجری آماده سازی قواعد و مقررات داخلی و حتی خارجی برای فعالیت و رقابت کالاها و تولیدات خودشان در سطح جهانی هستند. اما در چنین شرایطی به کشورهای عقب مانده و فقیر توصیه می شود دست از حمایت گمرکی و مالی سرمایه گذاران خود بردارند و در عوض به سرمایه گذاری های فراملیتی اجازه فعالیت آزادانه بدهند و هر کشوری که این امر را نادیده بگیرد به خاطر نقض اصول اقتصاد و تجارت آزاد، توبیخ و نکوهش می شود.

بنابراین به نظر می رسد، با توجه به توزیع نابرابر قدرت در عرصه جهانی، جهانی سازی ابزاری قدرتمند از سوی کشورهای قدرتمند برای برداشتن موانع سرمایه گذاری در سایر کشورها و یا نفوذ بیشتر در عرصه بازار بین المللی به کار گرفته شده است. در این مقاله به نمونه ها و مستنداتی اشاره شده است که ابعاد فاجعه را روشن می سازد.

کاستلز می گوید: در فرآیند جهانی شدنِ اقتصاد و انحلال دولت رفاه، ما شاهد پدیده ای نظیر بینوایی با فقر مفرط هستیم و جوزف استیگلتیز می گوید: سازمان های اقتصادی بین المللی عموما چنان عمل کرده اند که گویی، صرفا در خدمت منافع کشورهای صنعتی پیشرفته و به ویژه منافع گروه های خاص داخل این کشور هستند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان