ماهان شبکه ایرانیان

نعمانی و مصادر غیبت (۵)

در قسمتهای پیشین از این مقاله به شرح زندگی ابوعبدالله نعمانی مؤلف کتاب غیبت معرفی این کتاب پرداختیم، در این قسمت از مقاله در باره بحران امامت در عصر غیبت که انگیزه اصلی مؤلف در تالیف کتاب بوده و نیز پاسخ نعمانی به شبهه طول عمر امام عصر ( علیه السلام) توضیحاتی داده سپس انقراض مذاهب انحرافی را پس را نعمانی بررسی کرده، در خاتمه در باره لقب نعمانی و ک ...

اشاره

در قسمتهای پیشین از این مقاله به شرح زندگی ابوعبدالله نعمانی مؤلف کتاب غیبت معرفی این کتاب پرداختیم، در این قسمت از مقاله در باره بحران امامت در عصر غیبت که انگیزه اصلی مؤلف در تالیف کتاب بوده و نیز پاسخ نعمانی به شبهه طول عمر امام عصر ( علیه السلام) توضیحاتی داده سپس انقراض مذاهب انحرافی را پس را نعمانی بررسی کرده، در خاتمه در باره لقب نعمانی و کسانی که به این لقب خوانده شده اند بحث خواهیم .

بحران امامت در عصر غیبت و مساله طول عمر امام ( علیه السلام)

غیبت امام عصر ( علیه السلام) آزمایش بزرگ الهی بود، با وجود روایات بسیاری که درباره این غیبت وارد شده و زمینه سازی های چندی که از سوی ائمه ( علیه السلام) برای آماده سازی مردمان برای این دوران صورت پذیرفته (1)، گروه بسیاری از شیعیان با پیدایش غیبت دست از حق شسته و به مذاهبی انحرافی گرامییدند، به گفته نعمانی، اکثریت جامعه شیعه با رخ دادن غیبت از راه مستقیم کناره گرفته، گروهی راه غلو و گروه دیگر راه تقصیر را پیموده و بجز گروهی اندک همگی در امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خویش تردید کردند (2) ، نعمانی چند بار بر این نکته تاکید می کند که تنها اندکی از مدعیان تشیع به نظام امامت وفادار ماندند و امامت امام عصر ( علیه السلام) را پذیرا شدند . (3)

نعمانی به تفصیل نام فرقه های انحرافی و اندیشه های ایشان را ذکر نمی کند، تنها به برخی از این فرقه ها اشاره می کند .

وی در جایی از کتاب پس از ذکر روایاتی چند می افزاید: این احادیث بر سرانجام طوائف منسوب به تشیع که با گروه اندک پایدار بر امامت جانشین امام حسن عسکری ( علیه السلام) مخالفت ورزیدند دلالت دارد، زیرا جمهور شیعیان [امامت حضرت را باور ندارند] ، برخی درباره جانشین آن امام می گویند که وی در کجاست و این امر چگونه است، او تا چه زمانی در پرده غیبت می ماند و مدت عمر ولی چه مقدار خواهد بود اکنون که بیش از هشتاد سال عمر دارد؟ ، برخی دیگر معتقدند که آن حضرت در گذشته است و برخی دیگر اصل ولادت ولی را انکار می کنند و وجود وی را از اساس باور ندارند و کسانی را که آن حضرت را پذیرفته اند به باد مسخره می گیرند، برخی دیگر مدت عمر (حضرت) را بعید شمرده و به این موضوع عقیده ندارند که خداوند قادر توانا، می تواند عمر ولیش همچون عمر کهنسالترین مردم عصر خود یا غیر عصر خود طولانی گرداند و پس از گذشت این مدت و بیشتر از آن وی را ظاهر سازد . (4)

نعمانی در ادامه به پاسخ شبهه عمر امام ( علیه السلام) می پردازد پیش از توضیح پاسخ غیبت نعمانی متذکر می شویم که در هنگام تالیف کتاب مدت عمر امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از انسانهای عادی فراتر رفته بود، لذا مساله عمر طولانی امام ( علیه السلام) به صورت یک شبهه مطرح گردیده، ولی با عنایت به این که عمر آن حضرت از حداکثر عمر کهنسالان بیشتر نبود، مجال این پاسخ نعمانی فراهم بود که ما بسیاری از مردمان زمان خویش را دیده ایم که صد سال و بیشتر عمر کرده اند و از قوای بدنی کاملی برخوردارند .

ولی این پاسخ تنها پاسخی مقطعی بوده زیرا تضمینی در کار نبود که امام ( علیه السلام) بزودی ظهور کند نعمانی می دانست که چه بسا مدت عمر آن حضرت از حداکثر عمر کهنسالان نیز افزونتر گردد . لذا نعمانی پاسخ اساسی این شبهه را چنین می دهد که چه مانعی دارد که عمر طولانی امام ( علیه السلام) خود یکی از امتیازات آن حضرت که حجت بزرگ الهی است باشد زیرا هیچ دلیلی ندارد که عمر آن حضرت باید همسان دیگر مردم باشد، نعمانی با تمثیل این موضوع به داستان زنده ماندن حضرت موسی ( علیه السلام) که قصه آن در قرآن حکایت شده مطلب را روشن تر می سازد، در داستان ولادت حضرت موسی با آن همه تلاشی که ستمگران برای جلوگیری از ولادت آن حضرت انجام دادند خداوند سبحان با روشی غیر عادی آن حضرت را زنده نگاه داشت، تا بدانجا که ری در آغوش همان کسی که در جستجوی ولی کودکان بسیار را از دم تیغ گذراند، تربیت شد و پس از ماجراهای طولانی که در قرآن حکایت شده، سرانجام زمان ظهور وی فرا رسید و با اذن خداوند آشکار گردید .

گویا تکیه نعمانی در این تمثیل بر دو نکته است، نکته نخست این که سنت الهی در حفظ انبیاء و اولیاء الهی بر این قرار نگرفته که حتما از طریق عادی و متعارف آنها را حفظ کند، بلکه می تواند از راه غیر متعارف، اولیاء خود را محافظت نماید، مدت عمر امام عصر ( علیه السلام) هم می تواند غیرعادی باشد .

نکته دیگر این که حضرت موسی ( علیه السلام) در آغاز ولادت و کودکی دوران غیبتی را به همراه داشت، مفهوم غیبت بدین معناست که اطرافیان وی او را نمی شناختند و از این که او ذخیره الهی برای انتقام از ستمگران می باشد آگاه نبودند، مفهومی شبیه این مفهوم می تواند درباره امام عصر ( علیه السلام) مطرح گردد .

در اینجا به مناسبت اشاره به بحثی درباره نگرش جامعه آن روز به مساله غیبت و مدت آن مفید به نظر می اید . برخی از پژوهشگران می نویسند: در روزهای اول که موضوع وجود و غیبت آن بزرگوار به اطلاع شیعیان رسید، شاید کمتر کسی احتمال می داد که غیبت آن حضرت تا مدتی طولانی ادامه یابد، شیعیان می پنداشتند که حضرتشان با رفع مشکلات اضطراری موجود و خطر عاجل به زودی ظهور فرموده و به قاعده ی اجداد طاهرین به امور امامت قیام خواهند فرمود . . . باور عمومی آن بود که ایشان در روزگار حیات همان بزرگان و معمرین اصحاب حضرت عسکری ( علیه السلام) که بر ولادت و امامت ایشان شهادت داده و هم اکنون هنوز در جامعه زنده بودند ظهور خواهند فرمود تا آن معتمدین که قبلا ایشان را دیده و به چهره می شناختند صحت دعوی ایشان را در مورد این که همان فرزند حضرت عسکری ( علیه السلام) و جانشین ایشان هستند تایید کنند، و از این راه شیعیان به این حقائق واقف و مطمئن گردند . . .

در حاشیه کتاب مستند این قسمت اخیر جمله ابن قبله در مساله فی الامام معرفی شده که می گوید: «واما قولهم اذا ظهر فکیف یعما انه ابن الحسن بن علی؟ فالجواب فی ذلک انه قدیجوز بنقل من تجب بنقله الحجه من اولیائه کما صحت امامته عندبا بنقلهم (5) .

از عبارت ابن قبه، در اینجا برداشتی نادرست صورت گرفته متاسفانه نقل ناقص سخن ابن قبه، زمینه چنین برداشتی از عبارت وی را فراهم آورده است، ما در اینجا ادامه کلام ابن قبه را نقل می کنیم تا ناتمای سخن فوق روشن گردید:

ابن قبه در ادامه عبارت فوق می گوید: و جواب آخر وهو انه قدیجوز ان یظهر معجزا یدل علی ذلک، وهذا الجواب الثانی هو الذی نعتمد علیه و نجیب الحضوم به وان کان الاول صحیحا .

اشکالی که در اینجا مطرح است چگونگی شناخت امام عصر ( علیه السلام) از سوی مردم می باشد ابن قبه دو پاسخ از اشکال فوق مطرح کرده و پاسخ دوم که خود بدان اعتماد می ورزد و در جواب دشمنان بدان تکیه می کند، این است که امام عصر ( علیه السلام) می تواند با ارائه معجزه خود را به مردم بشناساند .

در هنگامی که ابن قبه کتاب خود را می نوشت پاسخ دیگری برای پرسش فوق مجال داشت که به عنوان پاسخ اول ذکر شده که پژوهشگر معاصر بدان استناد ورزیده است، ولی این پاسخ دلیل بر آن نیست که مردم احتمال طولانی بودن غیبت امام عصر ( علیه السلام) را نمی دادند بلکه همین مقدار که محتمل است که غیبت امام عصر ( علیه السلام) طولانی نباشد و آن حضرت در زمان بزرگان و معمران اصحاب امام عسکری ( علیه السلام) ظهور کند، برای طرح چنین پاسخی کافی است .

خلاصه دو مطلب در استدلال فوق با هم خلط شده است، یکی این که مردم در آن عصر اعتقاد داشته اند که مدت غیبت امام عصر ( علیه السلام) طولانی نیست، دیگری این که مردم در آن هنگام احتمال طولانی نبودن غیبت امام ( علیه السلام) را می دادند . مطلب دوم، که مطلبی است صحیح، و از عبارت ابن قبه هم برداشت می شود .

از چنان وضوحی برخوردارست که نیاز به استدلال ندارد ادعای پژوهشگر معاصر، مطلب نخست است که از عبارت ابن قبه برداشت نمی شود .

البته روشن است که این پاسخ پاسخی است مقطعی و هر چند در آن زمان برای دفع شبهه کافی بود، ولی به عنوان پاسخی اساسی نمی توان بدان استناد جست و شاید ابن قبه از همین جهت خود به پاسخ دوم اعتماد می ورزیده و در مناظرات خود با مخالفان از آن بهره ی جسته است . (6)

در بحث از طول عمر امام ( علیه السلام) هم دو پاسخ از کلام نعمانی برداشت می شود، پاسخ نخست پاسخی است مقطعی و تنها در عصر نعمانی و اندکی پس از آن کاربرد داشته است که حاصل آن این است که مدت عمر امام ( علیه السلام) می تواند از حداکثر عمر معمران بیشتر نباشد .

ولی پاسخ اساسی نعمانی، پاسخ دوم ولی است که دلیلی نداریم که عمر امام ( علیه السلام) حتما باید به اندازه متعارف باشد .

به خداوند از طولانی ساختن عمر آن حضرت ناتوان است و نه سنت خداوند در باره اولیاء خود چنین است که همیشه از روش متعارف پیروی کند، چنانچه در داستان حضرت موسی ( علیه السلام) روشی نامتعارف برای ولادت و تربیت و حفاظت و رشد و نمو آن حضرت، دیده می شود .

نعمانی در جایی دیگر ضمن اشاره به تردید اکثریت مردمان در ولادت حضرت و درس آن بزرگوار در باره طولانی شدن زمان غیبت بر روایاتی تکیه می کند که در باره غیبت امام عصر ( علیه السلام) وارد شده و بر آن بر دشواری باور به این موضوع و سختی تحمل آن و اندک بودن معتقدان بدان تکیه شده است (7) این روایات خود بر غیرمنتظره بودن این حادثه و تفاوت آن با حوادث دیگر تاکید دارد و می توان آنها را شاهدی بر پاسخ اساسی نعمانی از شبهه طول عمر امام ( علیه السلام) گرفت .

باری صاحبان کبت فوق و نحل همچون نوبختی و سعد بن عبدالله به تفصیل از فرقه های انحرافی که پس از وفات امام عسکری ( علیه السلام) پدیدار شده یاد کرده اند . (8) برخی از این مذهب، همچون جعفریه (پیروان جعفر بن علی - معروف به جعفر کتاب - ) پیروان بسیار داشته اند . (9) حتی نعمانی بارها اشاره می کند که اکثریت عظیم شیعه با پیدایش غیبت از راه راست دوری گزیدند . این سخن تا چه حد از دقت برخوردارست و ایا برای این اظهار نظر، تمام حوزه های شیعه بررسی شده و مثلت حوزه ی مهم تشیع، قم مدنظر بوده است، یا بیشتر به حوزه های عراق و شام که نعمانی با آن سر و کار داشته ناظر است؟ نیاز به تحقیق و تامل بیشتری دارد . (10)

در اینجا تذکر این نکته هم مفید است که شبهات غیبت، تنها برای منحرفان از راه مستقیم تشیع مطرح نبوده، بلکه این امر مشکل فرکی جدیی برای شیعیان ثابت قدم نیز ایجاد کرده بوده است . علی بن الحسین بن موسی بن بابویه (م 328 یا 339) در مقدمه الامامه و (لبتصرة) به این مشکلات اشاره می کند، فرزند وی شیخ صدوق نیز در هنگام اقامت در نیشابور با چنین حیرتی برای اکثریت شیعیانی که به نزد وی می آمدند برخورد می کند، حتی دانشمند دین داری همچون شریف ابوسعید محمد بن الحسن از خاندان رفیع آل الصلت قمی با شنیدن سخنانی از برخی از بزرگان فیلسوفان و منطقیان در باره امام قائم ( علیه السلام) به خاطر طولانی شدن زمان غیبت به شک و حیرت می افتد، و این بحران فکری تالیف کمال الدین را (با اشاره ی امام عصر ( علیه السلام) در عالم رؤیا) به دنبال داشته است .

تالیف کتابهای غیبت بی تردید نقش مهمی در زدودن این گونه شبهات و اصلاح اندیشه شیعیان داشته است .

سرانجام مذاهب انحرافی پس از نعمانی

در فصول مختاره (11) ، به نل از حسن بن موسی نوبختی، چهارده ی فرقه ای که پس از وفات امام عسکری ( علیه السلام) پدیار گشته به تفصیل معری کرده است، شیخ مفید در ادامه می افزاید: در این سال که سال 373 می باشد، از این فرقه ها که ذکر کردیم تنها امامیه اثنا عشریه که به امامت فرزند امام حسن عسکری ( علیه السلام) همنام پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم) اعتقاد دارند و به حیات و بقاء ولی تا هنگامی که با شمشیر قیام کند باور دارند باقی مانده اند، این فرقه از جهت تعداد و برخورداری از عالمان و متکلمان و مناظره گران و . . . اکثریت شیعه را به خود اختصاص داده است .

شیخ مفید می افزاید: "ومن سواهم منقرضون لایعلم احد من جملة الاربع عشرة فرقد التی قدمنا ذکرها ظاهرا بمقالة ولا موجودا علی هذا الوصف من دیانته وانما الحاصل منهم حکایة عمن سلف دارا جیف بوجود قوم منهم لاتثبت (12)

قطعه ی اخیر این عبارت اشاره به شایعاتی درباره برخی از پیروان این مذاهب در زمان مؤلف دارد که شیخ مفید این شایعات را ثابت نمی داند .

مفید در کتاب الفصول العشرة فی الغیبة هم که در سال 410 نگاشته اشاره می کند که هیچ یک از نوادگان جعفر را نمی شناسد که با شیعیان اثنا عشری بر سر مساله امامت فرزند حضرت عسکری ( علیه السلام) و زنده بودن وی و انتظار ظهورش اختلاف نظر داشته باشد . شیخ طوسی هم در کتاب غیبت خود که آن را در سال 447 نوشته است همین نکته را تایید می کند، در آن زمان این فرقه به کلی ناپدید شده و هیچ کس از اتباع آن باقی نمانده بود .

برخی از پژوهشگران معاصر ضمن نقل مطالب بالا می افزاید: این اظهارات ظاهرا تا آنجا که به محدوده ئسنتی مذهب تشیع، از مدینه تا خراسان مربوط می شود قابل اعتماد است، اما بسیاری از نوادگان جعفر به مناطق و بلادی که در آن زمان دور از سرزمنی شیعیان بود مانند مصر و هند و نظائر آن مهاجرت کردند . . . برخی از آنان اقطاب سلاسل مختلف صوفیه شدند، یکی از آن سلاسل که رهبری ان بر اساس انتقال مقام از پدر به فرزند مستقر است اکنون در ترکیه وجود دارد، این فرقه در انتشارات اخیر خود رهبران طریقت خویش را تا جعفر که او را جعفر المهدی می خوانند نام می برند، یکی از آخرین رهبران آنان سید احمد حسام الدین (متوفی 1343) در یک اشاره غیرمستقیم در مقدمه تفسیر خود به روشنی به خود به عنوان «وارث پیامبر» و «امام زمان » اشاره می کند . (13)

این عبارت از نوعی ابهام برخوردارست، آنچه از ظاهر عبارت بر می آید (14) . این است که فرقه جعفریه در زمان شیخ مفید و شیخ طوسی منقرض نشده بوده و برای اثبات آن به بقاء سلسله طریقت فرزندان جعفر تا زمان کنونی در ترکیه استناد شده است، ولی بقاء سلسله طریقت با انقراض جعفریه در زمان شیخ مفید و شیخ طوسی منافات ندارد، زیر منظور از انقراض جعفریه قول به مامت شریعت آنهاست نه پیشوای طریقت بودن آنها نظیر معروف کوفی که سلسله طریقت بسیاری از سلاسل صوفیه به وی منتهی می شود .

البته این که سلسله طریقت فوق واقعا بر اساس انتقال مقام از پدر به فرزند باقی مانده اند و احداد این خاندان هم به این سلسله وابسته بوده، نیازمند به اثبات است و ادعای سلسله طریقتی در زمان کنونی در اثبات این امر کافی نیست، اگر مراد سید حسام الدین از دو عنوان مذکور، «وارث پیامبر» و «امام زمان » در شریعت هم باشد و فرض کنیم که ادعای وی این باشد که امامت در شریعت به صورت توارث از پدران ولی به او رسیده است، صرف این ادعاء دلیل بر این نیست که پدران وی واقعا دعوای امامت می کردند یا امامت جعفر را قبلو داشته اند، بلکه ممکن است سالها پس از انقراض جعفریه، کسی از اولاد جعفر چنین ادعایی را مطرح کرده و آن را به اجداد خود نیز نسبت دهد بنابراین دلیلی بر نادرستی سخن شیخ مفید و شیخ طوسی در انقراض جعفریه در زمان آنها در کار نیست .

حال به ادامه شرح حال ابوعبدالله نعمانی باز می گردیم .

لقب نعمانی

صاحب روضات الجنات در ترجمه نعمانی اشاره می کند که این لقب منسوب به نعماینه که شهری بین واسط و بغداد بوده می باشد، و به احتمال بعیدی منسوب به روستایی در مصر به این نام می باشد، وی می افزاید که این نام منسوب به نعماینه - به فتح نون - که شهرکی است پس حمی و حلب نمی باشد، و نیز به نعمان به فتح که نام و ادبی در راه طائف بوده و نیز به نعمان که نام برخی از بزرگان بوده منسوب نیست . (15)

عدم نسبت این لقب را به نعمانیه و نعمان - به فتح نون - می توان به اختلاف تلفظ این دو اسم با نام نعمانی - به فتح ضم - مستند ساخت، ولی علت عدم نسبت وی به نعمان چیست؟ روشن نمی باشد (16) ، از سوی دیگر معلوم نیست که مرحوم صاحب روضات چرا نسبت این لقب را به روستایی در مصر محتمل هر چند بعید - می داند، ولی نسبت آن را به نعمان صریحا انکار می کند .

باری سمعانی در انساب خود در ذیل مدخل «النعمانی » آن را منسوب به نعمانیه شهری بین بغداد و واسط بر کرانه دجله - دانسته و نام کسانی چند از محدثان را که به این لقب خوانده می شود آورده (17) از جمله ابوجعفر محمد بن سلیمان باهلی نعمانی متوفی در سال 322 در نعماینه، وی تا حدودی معاصر نعمانی صاحب غیبت می باشد و نیز ابویعقوب اسحاق بن ابراهیم النعمانی، وی در تاریخ بغداد 6: 399 ترجمه شده وفات ولی به سال 345 ضبط شده است، بنابراین او دقیقا معاصر نعمانی صاحب غیبت است که در ذی حجه 342 زنده بوده است .

ابوالحسن علی بن ثابت بن احمد بن اسماعیل نعمانی نیز در همین طبقه می باشد که ابوالحسن دارقطنی (متوفی 385) از وی روایت می کند .

یاقوت در معجم البلدان در ذیل مدخل: النعمانیه، پس از ضبط این واژه به ضمه می گوید: گویا منسوب به مردی به نام نعمان است، شهرکی است بین واسط و بغداد در میانه راه بر کرانه دجله . . . اهالی این شهر همگی شیعه غالی می باشند . . . در کتاب ابن طاهر گروهی از اهل ادب را بدان منسوب دانسته است . (18)

ممکن است با توجه به مذهب اهالی این شهر، نعمانی صاحب غیبت را هم منسوب بدین شهر بدانیم ولی به روشنی معلوم نیست که شیعه غالی بودن اهالی این شهر در اصل گفته چه کسی است، شاید این عبارت از کتاب ابن طاهر به معجم البلدان راه یافته باشد، مراد از ابن طاهر ظاهرا ابوالفضل محمد بن طاره مقدسی متوفی 507 می باشد که کتاب با نام المؤتلف و المختلف نگاشته که با نام الانساب المثققنه النفقط والضبط به اهتمام دی نوبک در سال 1890 در لیدن به چاپ رسیده است . (19)

بهر حال چندان روشن نیست که در دوره نعمانی صاحب غیبت (اواسط قرن چهارم) نعماینه مرکز شیعیان غالی (به تعبیر رجال نگاران اهل سنت) بوده بلکه ممکن است مذهب تشیع سالها بعد در این شهر رواج یافته باشد .

محدثان ملقب به نعمانی معاصر صاحب غیبت - که در عبارت پیشین از انساب سمعانی به نام آنها اشاره رفت - گویا همگی از اهل سنت می باشند .

باری در کتب حدیثی ما نام افرادی با لقب نعمانی دیده می شود همچون احمد بن داوود نعمانی مؤلف دفع الهموم والاحزان وقمع الغموم والاشجان (20) که از حالات وی آگاهیی بیشتری وعلی بن الحسن بن صالح بن الوضاح النعمانی که از ابوعبدالله احمد بن ابراهیم بن ابی رافع و از خط ابوعبدالله محمد ابراهیم نعمانی حدیث نقل می کند (21)

در مصباح کفعی، ص 343 می خوانیم: قال النعامنی فی نهج السداد، مراد از این شخص عبدالواحد بن الصفی النعمانی است و کتاب وی شرح رساله واجب الاعتقاد علامه حلی می باشد (22) ، صاحب ریاض می گوید که «گمان می کنم که وی از نوادگان نعمانی صاحب غیبت باشد» ، ولی منشا این گمان روشن نیست، و مجرد لقب نعمانی نمی تواند چنین گمانی را توجیه سازد .

بیاضی در صراط مستقیم از کتاب القاضی النعمانی نقل می کند، (23) اگر این نام مصحف القاضی النعمان نباشد (24)، ممکن است، مراد از آن علی پسر قاضی نعمان مصری مؤلف دعائم الاسلام باشد که همچون پدر خویش منصب قضاوت را دستگاه خلافت فاطمی بر عهده داشته است .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان