انتخاب، 29 و 30/8/81
نویسنده، نخست با ارائه تعریف هایی از دیپلماسی، بیان می کند که این واژه دستخوش تغییراتی شده است تا سرانجام به معنای روابط بین المللی و حل و فصل اختلافات بین المللی به کار رفته است . در معنایی کاربردی تر، آن را یکی از ابزارهای اجرای یاست خارجی در کنار ابزارهای دیگری مانند ابزارهای اقتصادی، نظامی و فرهنگی می دانند . به نظر نویسنده، سرنوشت نوع بشر و ادیان بزرگ جهان نیز در گرو همین روابط دوستانه و دشمنانه بوده است و تاریخ چیزی جز سرگذشت این روابط نیست .
بعد از انقلاب صنعتی در سده بیستم، تبادل اطلاعات میان دولت ها به طور چشم گیری افزایش یافت و همین امر سبب شد دیپلماسی از آن حالت سنتی خارج شود و با ساخته شدن سفارت خانه ها و کنسول گری ها، روابط میان ملت ها اهمیت و سرعت و تحول بیشتری به خود بگیرد . اگر در گذشته، حکومت ها می کوشیدند اخبار و اطلاعات را از مردم به دور نگه دارند، تا به هولت بر آنها حکمرانی کنند، امروزه حکومت ها در این فکرند که کمترین اطلاعات و آمار و موضوعات سیاسی، به ویژه مواضع دیپلماتیک خود را در معرض افکار عمومی قرار دهند; زیرا در هر صورت، در شرایط بحرانی آنها به فداکاری و همکاری مردم خود نیاز دارند .
در ادامه، گزارشی از روند صحیح دیپلماسی در تاریخ اسلام، شرایط و قلمرو آن و حدود اختیارات سفیران اسلامی ارائه شده است . در پایان، نویسنده، با متفاوت دانستن دیپلماسی واقعی اسلام (اسلام دیپلماتیک) با سیاست های امروز منطقه ای و استراتژیکی و گاه حکومتی و دولتی، که به نام دیپلماسی اسلامی معرفی شده، نتیجه گرفته است که مفاهیم اسلام نخست باید خوب درک شود و بعد ارائه گردد; بنابراین نمی توان انگاره ها و برداشت های شخصی را باعنوان دیپلماسی اسلامی معرفی کرد . اسلام اصول و ضوابط لازم را بیان کرده است و ما اختیار دستکاری و برداشت شخصی نداریم .