فرهنگ و روابط بین الملل

عنوان «فرهنگ و روابط بین الملل » قدری مبهم است و اگر در ذیل این عنوان، از روابط فرهنگی میان ملل و تبادل و تهاجم فرهنگی بحث شود، بی وجه و بی مناسبت نیست

کیهان، 26/1/82

عنوان «فرهنگ و روابط بین الملل » قدری مبهم است و اگر در ذیل این عنوان، از روابط فرهنگی میان ملل و تبادل و تهاجم فرهنگی بحث شود، بی وجه و بی مناسبت نیست . همچنین ممکن است مسئله به این صورت طرح شود که فرهنگ در روابط بین الملل چه اثری دارد یا اینکه قوام روابط بین الملل به چیست و آنچه اکنون به نام روابط بین الملل خوانده می شود، چه سوابقی داشته و در چه شرایطی پدید آمده است .

نویسنده با اشاره به نسبت میان فرهنگ و روابط بین الملل، به بعضی از مصادیق روابط میان اقوام در تاریخ بشر اشاره می کند و این اشاره را از دو جهت حایز فایده می داند: یکی اینکه بدانیم روابط در عالم قدیم هم پیچیده بوده است; دیگر اینکه «روابط اقوام » با «روابط بین الملل » به معنی اصطلاحی آن، یکی نیست . در توضیح فایده دوم، باید انگیزه های روابط میان اقوام در قدیم را با انگیزه های روابط بین الملل کنونی مقایسه کنیم . در قدیم، همه این انگیزه ها فرهنگی نبوده است و گاه اساسا پس از برقراری رابطه، فرهنگ ایجاد می شده است . اما روابط بین الملل کنونی از زمانی شکل گرفت که طرح «تاریخ جهان » ریخته شد و این، زمانی بود که در قرن هیجدهم میلادی، فرهنگ اروپایی و غربی، خود را فرهنگ برتر دانست . در همین قرن بود که «خرد» جای «سنت » را گرفت و یک صورت مثالی از بشر و زندگی بشری به وجود آمد که تاریخ می بایست در جهت نزدیک شدن به آن سیر کند .

دیری نگذشت که نژاد سفید اروپایی و پرولتاریا پرچم رسالت و ماموریت تاریخ را به دست گرفت و سپس توسط روشن فکران غربی چنین تبلیغ شد که اگر مثال بشر، بشر غربی است و تاریخ بشر راهی است که غرب آن راه را رفته است و می رود، همه باید ولایت غرب را بپذیرند; زیرا آنها دیگر تاریخ ندارند . تاریخ، تاریخ جهان است و این تاریخ نظمی دارد که از آن می توان به «روابط بین الملل » تعبیر کرد .

نویسنده در ادامه مقاله، به پاسخ به این پرسش می پردازد که این نظام چگونه پدید آمده و ساخته کدام قدرت است و آیا اصولا یک قدرت سیاسی می تواند قواعد بازی نظم جهانی و روابط بین الملل را املا کند؟ در پاسخ به بخش اول پرسش، نویسنده شواهدی از سخنان اندیشمندان غربی می آورد تا نشان دهد که این نظام ساخته و پرداخته غرب است . اما نسبت به بخش دوم پرسش با آوردن ادله و مدارکی - به این نتیجه می رسد که غرب هنوز به عنوان قدرت قوی مطرح است; اما قدرت او ابدی نیست . سرنخ هایی از زوال قدرت غرب در جهت دهی به نظم جهانی به روشنی قابل ارائه است .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر