فرازهای زیارت جامعه کبیره متون اصیل امام شناسی اصیل است در مقالات گذشته به شرح بخشی از فرازهای این زیارت عمیق پرداختیم و اینک به شرح جمله «والمخلصین فی توحید اللّه» می پردازیم.
سلام بر شما که گواه اخلاص در توحید خداوند دارید.
توحید ذات مقدّس ربوبی از اساسی ترین معارف الهی است که امامان علیهم السلام هم در تبیین نظری آن و هم در تجلّی به اخلاص در آن در صدرند، نه در تبیین مسئله توحید و نه در اخلاص در آن کسی به پای معصومین(ع) نمی رسد.
«توحید» مسئله ای است که اولین عنوان دعوت همه انبیاء است: «ولقد بعثنا فی کل امة رسولاً انا اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت؛(1) تحقیقاً در هر امتی پیامبر فرستادیم تا به آنها بگوید که خدا را بندگی کرده از طاغوت اجتناب کنید.»
«توحید» خدا و یگانگی حضرتش در حوزه ذات و صفات و افعال عبادت و خوف و رجا و... مهم ترین دستاورد رسالت انبیاء است. «و ما امروا الّا لیعبدوا الهاً واحداً؛(2) و دستور داده نشدند مگر برای آنکه خدای واحد را بپرستند.»
«توحید» مبنای تربیت اخلاقی و پرورش صفات انسانی در مکتب ماست زیرا که ریشه اخلاق همان اخلاص و پاکسازی دل از غیر خداست.
«توحید» است که درس خلوص نیّت به انسان می دهد، درس مبارزه با شرک در همه اشکال آن (هواپرستی، جاه پرستی، دنیاپرستی، شیطان پرستی و...) می دهد.
«توحید» سرفصل منشور رسالت پیامبر بود: «قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا»(3) و اصلی ترین محور مورد توافق همه ادیان الهی، «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الّانعبد الّا اللّه و لایتخذ بعضنا بعضاً ارباباًمن دون اللّه....»(4)
امامان و تبیین مسئله توحید
امامان در سطوح مختلف به تبیین مسئله توحید پرداخته اند. در سطح عمومی این ادله را برای توحید و یگانگی خداوند ذکر کرده اند:
1ـ هماهنگی جهان
جهان هستی مجموعه ای است هماهنگ و واحدی است بهم پیوسته این واقعیت خبر از «وحدت و یگانگی خالق» می دهد. این برهان در آغاز در کلام وحی آمده است.
«ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور ثم ارجع البصر کرتین ینقلب الیک البصر خاسئاً و هو حسیر»(5) در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبی نمی بینی بار دیگر نگاه کن آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده می کنی؟ بار دیگر (به عالم هستی) نگاه کن سرانجام چشمانت (در جستجوی خلل و نقصان ناکام مانده) به سوی تو باز می گردد در حالی که خسته و ناتوان است.
در کلمات معصومین نیز بر این برهان تکیه شده است. در حدیثی می خوانیم «هشام بن حکم» از امام صادق(ع) پرسید: «ما الدلیل علی انّ اللّه واحد؟» چه دلیل داریم که خداوند یگانه است. امام(ع) در پاسخ فرمود:
«اتصال التدبیر و تمام الصنع کما قال اللّه عز و جل لو کان فیهما آلهة الّا اللّه لفسدتا؛(6) انسجام و پیوستگی تدبیر جهان و کامل بودن آفرینش دلیل بر این معنی است همانگونه که خداوند متعال فرمود: «اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللّه بودند به فساد و تباهی کشیده می شدند.»
در روایتی از حضرت امام صادق(ع) که در پاسخ مرد ملحدی که دلیل توحید خداوند را خواسته بود می خوانیم: «لمّا رأینا الخلق منتظماً و الفلک جاریاً و التدبیر واحداً و اللیل و النهار و الشمس و القمر دلّ صحة الامر و التدبیر و ائتلاف الامر علی انّ المدبّر واحد؛(7) هنگامی که مشاهده می کنیم که آفرینش منظم است و کواکب در مدارات خود در حرکت اند و تدبیر جهان واحد است و شب و روز و خورشید و ماه طبق برنامه منظمی گردش دارند این سلامت تدبیر و بهم پیوستگی امور نشان می دهد مدبّر آنها یکی است.
2ـ دلیل صرف الوجود
خداوند وجودی است از این نظر بی نهایت، در چنین وجودی دوگانگی راه ندارد زیرا دو موجود بی نهایت غیر ممکن است چون وقتی سخن از دوگانگی پیش می آید هر یک فاقد هستی دیگری است یا به تعبیر دیگر به جائی می رسیم که وجود اول پایان می گیرد و وجود دوم شروع می شود بنابراین هم وجود اول محدود است و هم وجود دوم چون هر کدام پایان و آغاز دارد به عنوان مثال اگر دو نفر هر کدام دارای باغی باشند یقیناً هر یک از این دو باغ محدود است حال اگر فرض کنیم باغ نفر اول آنقدر گسترش پیدا کند که تمامی روی زمین را بگیرد مسلّماً جائی برای باغ دوم باقی نمی ماند و تنها یک باغ در کره زمین خواهیم داشت پس هر جا سخن از نامحدود است سخن از وحدت خواهد بود این را اصطلاحاً برهان «صرف الوجود» می نامند در حدیثی از امام رضا(ع) می خوانیم که فرمود: هو اجلّ من ان تدرکه الابصار او یحیط به وهم او یضبطه عقل؛ او برتر از آن است که چشم ها او را ببیند و اندیشه به او احاطه کند و عقل او را تحت قید و شرطی درآورد سؤال کننده پرسید پس حد خداوند را برای من بیان فرما.
حضرت فرمود: انه لا یحدّ، قال: لم؟ قال(ع) لانّ کل محدود متناه الی حدّ فاذا احتمل التحدید احتمل الزیادة و اذا احتمل الزیادة احتمل النقصان فهو غیر محدود ولاتزاید ولامتّجز ولامتوهم؛(8) زیرا هر محدودی بالأخره متناهی به حدی است بنابراین اگر وجودش حدی را بپذیرد قابل زیادی است و اگر قابل زیادی بود قابل نقصان است (و اگر قابل زیادی و نقصان باشد ممکن الوجود خواهد بود) بنابراین او نامحدود است نه زیادتی را می پذیرد و نه تجزیه می شود و نه در وهم می گنجد.
3ـ دلیل فیض و هدایت
وقتی می بینیم همه رسولان الهی از خدای یگانه خبر می دهند روشن می شود که غیر از او معبودی نیست زیرا که اگر خدایان متعددی وجود داشت باید هر کدام رسولانی داشته باشند و خود را به مخلوقات معرفی کنند و آنها را مشمول فیض تکوینی و تشریعی قرار دهند.
امیرمؤمنان علی(ع) در وصیت معروف به حضرت امام حسن(ع) می فرماید:
«واعلم یا بنیّ انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله و لرأیت آثار ملکه و سلطانه و لعرفت افعاله و صفاته و لکنه اللّه واحد کما وصف نفسه؛(9)بدان پسرم! اگر پروردگارت شریک و همتائی داشت رسولان او به سوی تو می آمدند و آثار ملک و قدرتش را می دیدی و افعال و صفاتش را می شناختی اما خداوندی است یکتا همانگونه که خویش را توصیف کرده است.»
این بخش عمومی توحید است و اما بخشهای خصوصی توحید را که برای خواص بیان کرده اند فهم آن در سطح یک مقاله عمومی و از سوی دیگر از درک این نویسنده قاصر بیرون است به تعبیر حکیم متأله آیة اللّه جوادی آملی: اگر ائمه نمی بودند این معارف بلند هرگز شکار کسی نمی شد و جامعه بشری نه تنها توان پشت سر گذاشتن کلاس آغازین توحید را نداشت بلکه از جهل مرکب خویش نیز خارج نمی شد و نمی توانست بفهمد که چنین معارف عمیقی وجود دارد... بیان این معارف عمیق و دقیق سبب شد که ائمه(ع) به عنوان ارکان توحید شناخته شوند (وارکانا لتوحیده).
هر کراماتی که می جوئی به جان |
او نمودت تا طمع کردی در آن |
چند بت بشکست احمد در جهان |
تا که یا رب گوی گشتند امّتان |
گرنبودی کوشش احمد تو هم |
می پرستیدی چو اجدادت صنم |
این سرت وارست از سجده صنم |
تا بدانی حق او را بر امم |
گر بگوئی شکر این رستن بگوی |
کز بت باطن هَمَت برهاند اوی |
مر سرت را چون رهانید از بتان |
هم بدان قوّت تو دل را وارهان(10)(11) |
«اخلاص در توحید»
این عنوان در اولین خطبه امیر مؤمنان علی (ع) آمده است: «اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه؛(12) سرآغازین دین معرفت و شناخت اوست و کمال معرفتش تصدیق به ذات پاک اوست و کمال تصدیق او همان توحید اوست و کمال توحیدش اخلاص اوست و کمال اخلاص برای او نفی صفات ممکنات از حضرت اوست.»
مراد از اخلاص توحید خالص ساختن اعتقاد نسبت به پروردگار است یعنی او را از هر نظر یگانه، یکتا، بی نظیر و بی شبیه دانستن و از اجزای ترکیبی منزه و پاک شمردن.
امامان و اخلاص در توحید
در عرصه عملی نیز امامان تجلّی اخلاص در توحید بودند. اگر در عبارت زیارت، مخلِصین به کسر لام باشد یعنی شما با توفیقات الهی موفق شدید مسیر اخلاص در توحید را سیر کنید تمام قلبتان متوجه ذات مقدّس ربوبی باشد و ما سوی اللّه در جانتان راه نیافت. شما موفق شدید که در عرصه اخلاص عملی نیز در قلّه برسید تنها او را پرستش کنید، انگیزه خدائی در هر چیز و هر کاری داشته باشید.
اما اگر مخلَصین به فتح لام، باشد اشاره به آن است که شما به مراحل نهائی توحید رسیدید، به آنجا رسیدید که خداوند دستتان را گرفت و شما را به مقام مخلصین رساند. به همانجا که یوسف رسید: «...کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء و انه من عبادنا المخلصین؛(13)...این چنین کردیم تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود.»
هنگامی که مشاهده می کنیم که آفرینش منظم است و کواکب در مدارات خود در حرکت اند و تدبیر جهان واحد است و شب و روز و خورشید و ماه طبق برنامه منظمی گردش دارند این سلامت تدبیر و بهم پیوستگی امور نشان می دهد مدبّر آنها یکی است.
مقام مخلَصین به فتح لام بالاتر از مقام مخلِصین به کسر لام است. مخلِص به کسر لام در قرآن بیشتر در مواردی به کار رفته که انسان در مراحل نخستین تکامل و در حال خودسازی بوده است. «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا اللّه مخلصین له الدین؛(14) هنگامی که سوار بر کشتی می شوند خدا را با اخلاص می خوانند.»
ولی مخلَص به مرحله عالی که پس از مدّتی جهاد با نفس حاصل می شود گفته می شود همان مرحله ای که شیطان از نفوذ وسوسه اش در انسان مأیوس می شود و در حقیقت بیمه الهی می گردد: «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الّا عبادک منهم المخلَصین؛(15) شیطان گفت به عزتت سوگند که همه آنها را گمراه می کنم مگر بندگان مخلَصت را.»
سلام بر شما امامان که هم در عرصه توحید نظری و هم در عرصه توحید عملی در قلّه قرار دارید.(16)