ماهان شبکه ایرانیان

آیا تفسیر عرفانی معتبر است؟

عرفان در اصطلاح عبارت است از معرفت قلبی که از طریق کشف و شهود، نه بحث و استدلال حاصل می شود و آن را علم «وجدانی» هم می خوانند و کسی را که واجد مقام عرفان است «عارف» می گویند و دانشی که مبتنی بر عرفان است را «معرفت» می نامند.[۱]

عرفان در اصطلاح عبارت است از معرفت قلبی که از طریق کشف و شهود، نه بحث و استدلال حاصل می شود و آن را علم «وجدانی» هم می خوانند و کسی را که واجد مقام عرفان است «عارف» می گویند و دانشی که مبتنی بر عرفان است را «معرفت» می نامند.[1]

اما عرفانی که در جامعه اسلامی به شکوفایی رسیده سعی نموده که معارف خود را بر اساس کتاب و سنت تنظیم نماید و معارف قرآنی و عرفانی را به یکدیگر تطبیق دهد.

اساساً اهل عرفان برای درک حقایق از جمله حقایق قرآنی روش بحث و استدلال را کنار گذاشته (نه اینکه منکر آن باشند) و به روش دریافت های باطنی و ذوقی روی آورده اند و آیات قرآن کریم را تفسیر و تأویل می کنند و تلاشی برای اثبات نظرات خود ندارند و صرفاً آن را به دریافت های ذوقی خود مستند می کنند، مثلاً محی الدین عربی می گوید: همان طور که تنزیل اصل قرآن بر پیامبر(ص) از پیش خداوند بوده، تنزیل فهم قرآن نیز بر قلوب مؤمنان از ناحیه او صورت می گیرد[2] لذا مفسران علوم رسمی این روش را بیشتر «تفسیر به رأی» می دانند.[3] البته صاحب نظران روش عرفانی را دارای منشأ شرعی معرفی می کنند. محمدحسین ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون می نویسد: تفسیر اشاری امر جدیدی در بیان معانی قرآن کریم نیست بلکه این روش یک شیوه شناخته شده و مورد قبول از عصر نزول بر پیامبر اکرم(ص) است و قرآن کریم به این روش اشاره دارد و رسول گرامی(ص) نیز به آن آگاهی داده و به صحابه خود آموخته است.[4] ایشان سپس برای مستدل کردن سخن خود به روایاتی که دال بر بطن داشتن قرآن است استشهاد می کند.

عبدالرحمن العک نیز می گوید: «تفسیر اشاری به اشارات مخفی گفته می شود که در آیات قرآن کریم موجود است و بر اساس عبور از ظواهر قرآن و اخذ به باطن استوار است.»[5]

اینکه قرآن مجید دارای ظهر و بطن است و روایات متعددی به این مطلب تأکید دارد امری مسلم است. روایات نقل شده از امام سجاد(ع) و امام صادق(ع): مانند: «کتاب الله علی اربعة اشیاء، علی العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقایق فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء[6]؛ کتاب خداوند بر چهار امر استوار است: بر عبارت و اشارت و لطایف و حقایق سپس عبارت های آن برای عموم مردم است و اشارات آن برای افراد خاص است و لطایف قرآن برای دوستان و اولیاست و حقایق قرآن برای پیامبران است.» و یا فرمایش امیرالمؤمنین(ع) که فرمود: «و ان القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تکشف الظلمات الابه؛[7] همانا قرآن دارای ظاهر زیبا و باطنی ژرف است مطالب شگفت انگیز آن تمام نمی شود و اسرار نهفته آن پایان نمی پذیرد و تاریکی ها بدون قرآن برطرف نخواهد شد» و روایات دیگری که به این مضمون از رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) نقل شده است و موجب این شده که اهل عرفان دریافت های خود را از نوع دریافت اشارات و لطایف تلقی کنند که برای عموم مردم قابل درک نیست.

در مقدمه قیصری آمده است: و چون برای کتاب خداوند ظاهر و باطن و حد و مطلع است... مفهوم اولی که همان ظهر باشد برای عوام است و مفهوماتی که لازمه آن ظاهر است برای خواص می باشد که عوام به آن دسترسی ندارند و حد کتاب برای کاملین از خواص است و مطلع برای برجسته ترین از برگزیدگان خواص مانند بزرگان از اولیاست.[8]

البته بایستی دقت داشت که صرف ادعای اینکه مفسر در مقام بیان باطن است نمی تواند هر گونه تأویل را صحیح جلوه بدهد و طبعاً برای آن متد و روش خاصی در نظر گرفته شده تا منجر به تفسیر به رأی ممنوع و حرام نشود.

علامه طباطبایی می فرماید: «اگر توجه به ظاهر و باطن توأمان بشود و مفسر را از ظاهر آیه غافل نکند و شخص مفسر مدعی آن نشود که غیر از تفسیر اشاری و باطنی آیه تفسیر دیگری ندارد رعایت روش شده است»[9] و مرحوم آیت الله معرفت دو قید دیگر می افزاید و آن اینکه 1ـ قرینه معتبر عقلی یا نقلی داشته باشد. 2ـ مفهوم و قاعده کلی استخراج شده به نحوی باشد که مورد آیه یکی از مصادیق آن باشد.[10]

در این زمینه امام خمینی می فرماید: مفسران که از علمای شریعت هستند بر ظاهر الفاظ قرآن توقف می کنند ولی اهل تحقیق یا صوفیه این تفسیر ظاهری را قبول می کنند و آن را اصل می دانند ولی نمی گویند تفسیر ظاهری تنها مراد است چون این موجب محدودیت کلام خدا می شود که نامحدود است.[11]

پس اگر رعایت این چهار نکته بشود تفسیر روشمندِ عرفانی است والّا مفسر دچار تأویلاتی می شود که مصداق تفسیر به رأی است که نمونه های متعدد آن در فتوحات مکیه قابل مشاهده است.[12]

آیت الله معرفت بعضی از تفاسیر عرفانی که کمتر دچار انحراف از متد صحیح روش عرفانی شده اند را اینگونه معرفی می کند: 1ـ تفسیر تستری(م 283) 2ـ تفسیر سلمی(م 412) 3ـ لطائف الاشارات ابوالقاسم قشیری (م 465) 4ـ کشف الاسرار و عدة الابرار (میبدی و خواجه عبدالله انصاری) قرن ششم، اما بعضی دیگر دچار لغزش های فاحش هستند.[13]

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان