ماهان شبکه ایرانیان

جهانی شدن، سیاست و قدرت؛ بحثی در جامعه شناسی ارتباطات سیاسی

همشهری، ویژه نامه چهاردهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، ش ۲

همشهری، ویژه نامه چهاردهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، ش 2

چکیده:

این مقاله، مقدمه کتاب جامعه شناسی سیاسی معاصر (جهانی شدن، سیاست، قدرت) نوشته کیت نش است که توسط محمدتقی دلفروز ترجمه شده است. آقای بشیریه در این مقدمه آثار و پیامدهای جهانی شدن را بر دولت ملی بررسی کرده و معتقد است بر اثر این فرآیند، ویژگی های اصلی دولت ملی در حال زوال است. این ویژگی ها را می توان در کارآمدی در سیاست گذاری داخلی، خودمختاری در تعیین شکل حکومت و مشروعیت داخلی خلاصه کرد. به نظر آقای بشیریه تمام این ویژگی ها در معرض زوال یا کمرنگ شدن هستند.

موضوع اصلی مطالعه جامعه شناسی سیاسی، با هر نگرشی، محدوده دولت ملی بوده است. اما اینک با توجه به گسترش فرآیند جهانی شدن در عرصه های مختلف و در نتیجه تضعیف دولت ملی، به نظر می رسد دامنه و عرصه و موضوعات و در نتیجه نگرش های مسلط در جامعه شناسی سیاسی دستخوش تحولات عمده و اساسی شده باشند. به نظر می رسد پارادایم اصلی جامعه شناسی سیاسی در حال تغییر باشد. در پارادایم کلاسیک، مفاهیمی چون دولت ملی، رابطه طبقه محکوم و جامعه، طبقه حاکم، نخبگان سیاسی، احزاب و پایگاه اجتماعی رژیم های سیاسی غلبه داشته اند; در حالی که در پارادایم جدید، ساختارهای اقتدار در سطح جهانی، رابطه میان حکومت ها و فرآیندهای جهانی شدن در عرصه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ارتباطات، هویت های فراملی طبقاتی، بخش های اجتماعی فراملی و غیره اولویت یافته اند.

جهانی شدن بزرگ ترین تهدیدی است که برای الگوی دولت محور جامعه شناسی سیاسی کلاسیک پدیدار شده است. در نتیجه فرآیندهای جهانی شدن، توانایی دولت های ملی در اتخاذ اقدامات مستقل در اجرای سیاست های خود محدود شده، کنترل آنها بر کالاها، تکنولوژی و اطلاعات کاهش یافته و حتی اختیار آنها در تبیین قواعد و قانون گذاری در محدوده سرزمین ملی نیز تنزل پیدا کرده است.

مفهوم «جهانی شدن » به مجموعه فرآیندهای پیچیده ای اطلاق می شود که به موجب آن، دولت های ملی به نحو فزاینده ای به یکدیگر مرتبط و وابسته می شوند و همین وابستگی و ارتباط است که برای مفهوم حاکمیت ملی و دولت ملی مشکلاتی ایجاد می کند. جهانی شدن یکی از مراحل پیدایش و گسترش تجدد و سرمایه داری است.

فرآیند جهانی شدن را معمولا در چهار حوزه فنی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مطالعه می کنند. در حوزه فنی و تکنولوژیک از وقوع انقلاب صنعتی سوم سخن می رود که موجب پدید آمدن تحولاتی اساسی در حوزه ارتباط، مصرف و اطلاعات شده است. برخی نویسندگان آن را «دهکده جهانی الکترونیکی » نامیده اند.

در حوزه اقتصاد، به تبع تحولات فنی مذکور، تغییرات بی سابقه ای رخ نموده است. جهانی شدن اقتصاد امکان اجرای اقتصاد کینزی را منتفی ساخته است. کنترل دولت ملی بر اقتصاد ملی معنی خود را به نحو فزاینده ای از دست می دهد و عناصر اصلی سیاست های اقتصادی و مالی ملی، جهانی می شوند. قدرت شرکت های چند ملیتی یا فراملی افزایش چشمگیری یافته است. بودجه این گونه شرکت ها از بودجه بسیاری از دولت های ملی بیشتر است. در سایه امکانات و منابع مالی و تکنولوژیک این شرکت ها، تقسیم کار بین المللی جدیدی شکل گرفته و کل جهان به بازار و میدان عملکرد آنها تبدیل شده است.

از لحاظ سیاسی، با ظهور و گسترش اختیارات نهادهای سیاسی جهانی، عرصه های تصمیم گیری سیاسی بر فراز دولت های ملی در سطح جهانی رو به گسترش بوده است. افزایش اقتدار نهادهای جهانی، مانند سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی، تا حدی نتیجه پیدایش مسائل عمده جهانی، مانند لایه اوزون و گرم شدن جهان، افزایش جمعیت، محیط زیست و... است. دولت های ملی به تنهایی نمی توانند حریفی برای برخورد با این مسائل حیاتی جهانی باشند. از سوی دیگر، توسعه حقوق بین المللی محدودیت هایی برای آزادی عمل سنتی دولت ها در عرصه بین المللی ایجاد می کند.

در سطح فرهنگی باید از ظهور جامعه مدنی جهانی سخن گفت; یعنی از شبکه ای از سازمان ها که اهداف و آرمان هایشان مرز نمی شناسد و از مظاهر اصلی روابط فراملی هستند.

به طور خلاصه، بسیاری از نویسندگان، ویژگی های اصلی عصر جهانی شدن را در مفاهیمی چون ظهور دهکده الکترونیک جهانی، پیدایش قبیله جهانی، انقلاب اطلاعاتی، فشردگی زمان و جهان، گسترش جهان - آگاهی، پایان جغرافیا و عصر سیبرنتیک تلخیص کرده اند.

از لحاظ دانش جامعه شناسی سیاسی، نکته مهم این است که بر اثر فرآیند جهانی شدن، حاکمیت ملی دولت ها عملا دچار محدودیت هایی می شود. حاکمیت در مفهوم سنتی آن، چه به مفهوم حاکمیت داخلی در وضع و اجرای قوانین و چه به مفهوم حاکمیت بیرونی یا استقلال دولت های ملی، معنایی اساسا صوری پیدا می کند. خودمختاری دولت ها در عمل مخدوش می شود; هرچند به ظاهر حاکمیت ملی آنها از لحاظ حقوقی آسیب ندیده باشد. دولت های ملی دیگر نخواهند توانست بر خلاف مسیر تحولات سیاسی و فرهنگی جهان تصمیم گیری کنند. استیلای کامل دولت های محلی بر شیوه فرهنگی مردم خود، با توجه به گسترش ارتباطات و اطلاعات در سطح جهان، دیگر ممکن نیست.

اشاره

1. بحث جهانی شدن اینک از مباحث رایج جامعه شناسی سیاسی، فرهنگ، حقوق، اقتصاد و حتی اخلاق است و در کشور ما نیز چندی است که به این مباحث توجه شده است. نویسندگان معمولا از آن به عنوان فرآیندی حمتی و گریزناپذیر یاد می کنند و اغلب با نگاهی مثبت به آن می نگرند. آقای بشیریه در زمره همین نویسندگان قرار می گیرد. مقاله بالا که به صورت مقدمه ای بر ترجمه کتاب جهانی شدن، سیاست، قدرت به رشته تحریر درآمده، دورنمایی کلی از فرآیند جهانی شدن در ابعاد چهارگانه فنی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی عرضه می دارد و خلاصه ای نیکو از مباحث مطروحه در این زمینه را به خواننده ارائه می دهد.

2. به نظر می رسد آنچه اینک در حال وقوع است، یک فرآیند گریزناپذیر محتوم نیست و اغلب نویسندگانی که جهانی شدن را سرنوشت حتمی جامعه می دانند، بیش از آنکه گزارشگر واقعیت باشند، به طور ناخودآگاه، به وجودآورنده آن هستند. یکی از شیوه های رایج در نظام سرمایه داری برای به زانو افکندن ملت های جهان سوم و تسلیم کردن آنها، استفاده از تبلیغات خلاف واقع برای تحقق بخشیدن به چیزی است که مطلوب آنهاست; به این صورت که با القای دائمی یک مطلب و مفروض و مسلم گرفتن آن در تبلیغات خود، کم کم روح مقاومت را در طرف مقابل از بین می برند و در او ایجاد تردید و سپس تسلیم می کنند. هنگامی که مطلبی به صد زبان و بیان عرضه شد، اگر هم درست نباشد و پشتوانه استدلالی قوی ای نداشته باشد، مقاومت را در طرف مقابل می شکند و او را تسلیم می سازد. این، شکلی از مغالطه تکرار مدعا به جای دلیل است که بسیار هم کارساز است. در بحث جهانی شدن اگر نظریه پردازان و نویسندگانی نباشند که به طور مرتب این مساله را القا کنند و فرآیند جهانی شدن را در حال یشرفت سریع و با پیروزی حتمی نشان دهند، ملت ها و دولت ها به زودی تسلیم آن نخواهند شد و تمامیت حاکمیت ملی خود را فروگذار نخواهند کرد. اگر مساله جهانی شدن به باور ملتی نرسد، به طور طبیعی به آن تن در نمی دهد. بنابراین، برای تسلیم سازی به ایجاد باور نیاز است و برای باورسازی نیز تبلیغ و تکرار لازم است.

مقصود این نیست که آنچه نویسندگان مذکور بیان می کنند به کلی عاری از حقیقت است; بلکه مقصود این است که در کنار حقایقی که ذکر می کنند، ناگفته های بسیاری هست که اگر گفته شوند و تبلیغ گردند، موانعی جدی بر سر راه جهانی سازی فراهم می آورند.

3. یک بحث، اجتناب پذیر بودن فرآیند جهانی سازی است که در بند قبلی به آن اشاره شد. اما بحث دیگر در مورد نامطلوب بودن آن، به ویژه از منظر فرهنگ اسلامی است. اگر این سؤال را مطرح کنیم که فرآیند جهانی شدن، یا به تعبیر درست تر، جهانی سازی، به سود چه کسانی تمام می شود و منافع کدام گروه را تامین می کند، نامطلوب بودن این فرآیند به خوبی روشن می شود. هنگامی که قرار شد توفیق اقتصادی در داخل یک کشور به معنای توفیق در کسب موقعیتی مطلوب در بازارهای بین المللی باشد و از طرف دیگر، بنا بر اذعان نویسنده محترم، قدرت شرکت های چند ملیتی یا فراملی افزایش چشمگیری یافته و بودجه این گونه شرکت ها و بنگاه ها از بودجه بسیاری از دولت های ملی بیشتر باشد، آنگاه معلوم است که برگ برنده در دست همین شرکت های فراملیتی است. اگر در این فرآیند جهانی شدن سودی عاید ملت های جهان سوم شود، به مثابه لقمه نانی است که دزدها جلوی سگ نگاهبان می اندازند تا او را ساکت سازند و خود به غارت اموال صاحب خانه بپردازند.

از اینها گذشته، فرهنگ اسلامی هرگونه سلطه و سبیل کفار بر مسلمانان را غیرمجاز دانسته و مسلمانان را از ورود در هر کاری که نتیجه اش افزایش این سلطه باشد بر حذر داشته است. درست است که به ظاهر در فرآیند جهانی شدن هیچ ملیتی بر دیگران برتری ندارد، اما واضح است که قواعد بازی جهانی شدن را پیشاپیش اردوگاه سرمایه داری غرب نگاشته است و ورود ما و هر کشور جهان سومی دیگر در این بازی، چیزی جز تن دادن به قواعد تحمیلی فرهنگ سرمایه داری غرب نیست.

4. حال آیا راه برون شو از این تنگنا وجود دارد؟ اگر فرآیند جهانی شدن از نظر ما جهان سومی ها و ما مسلمانان نامطلوب است، آیا می توان در برابر آن ایستادگی کرد؟ پاسخ مثبت است. عوامل متعددی وجود دارند که می توانند در این زمینه تاثیرگذار باشند که به چند نمونه از آنها اشاره می شود: نظریه های رقیبی مانند نظریه «جنگ تمدن ها»ی هانتینگتون، معاهدات منطقه ای، پیمان های ایدئولوژیک، ایجاد بازار، بانک، دانشگاه، مراکز پژوهشی و... اسلامی که هرچند فراملیتی هستند، در عین حال در برابر موج جهانی شدن می ایستند و از فرهنگ اسلامی و اقتصاد و سیاست و تعلیم و تربیت اسلامی حفاظت توانند کرد. اگر ابعاد مختلف این نظریه و پیامدهای ناصواب فرآیند جهانی شدن برای ملت های مسلمان شکافته شود و مورد تبلیغ و پی گیری قرار گیرد، می توان امید داشت تحت لوای سازمان کنفرانس اسلامی یا هر سازمان بالفعل یا بالقوه دیگری، چنین کنوانسیون هایی شکل گیرد. قدرت اقتصادی، فرهنگی، انسانی و سیاسی مسلمانان، در صورت به هم پیوستن می تواند سد سکندری در برابر موج جهانی سازی باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان