روشن فکری چیست؟ / گفت وگو با پیمان آزاد، حیات نو، ۴/۱۰/۷۹

در این گفت وگو، چیستی مقوله روشنفکری و ویژگی های آن و نیز انگیزه های روشنفکری و حیطه های مختلف روشنفکران بررسی شده است و در ضمن آن به مسؤولیت های اجتماعی روشنفکران در خلق تئوری های جدید که نشات گرفته از ذات جامعه باشند، اشاره شده است. در بررسی انگیزه های روشنفکری سکولار به سه احتمال: شهرت، علم و وطن پرستی اشاره شده است.

چکیده:

در این گفت وگو، چیستی مقوله روشنفکری و ویژگی های آن و نیز انگیزه های روشنفکری و حیطه های مختلف روشنفکران بررسی شده است و در ضمن آن به مسؤولیت های اجتماعی روشنفکران در خلق تئوری های جدید که نشات گرفته از ذات جامعه باشند، اشاره شده است. در بررسی انگیزه های روشنفکری سکولار به سه احتمال: شهرت، علم و وطن پرستی اشاره شده است.

روشنفکری یعنی معرفتی عصری داشتن یا به معرفتی فرازمانی رسیدن. برای روشنفکر واقعی، اتوریته های ذهنی وجود ندارد; یعنی هرگز از موضع یقین صحبت نمی کند. نه اینکه یقینی نداشته باشد; بلکه بدین معنی که همیشه آماده هرگونه تحول در اندیشه است. تعریف روشنفکری هم در حال تحول بوده و هست. امروزه حسن و قبح عقلی پایه حرکت روشنگرانه و روشنفکرانه است. روشنفکران همیشه در دوران سنت حرف تازه ای برای گفتن داشته اند که ابتدا با مقاومت سنت روبه رو شده ولی رفته رفته جای خود را باز کرده اند. وجه غالب روشنفکری، روشنگری است.

روشنفکر، فکری باز و روشن دارد و هر وقت امکان بحث پیش می آید، آرای خود را عرضه می کند; ولی آن چنان انگیزه ای برای اشاعه معرفت شناسی جدید ندارد، یا اگر دارد، نمی خواهد هزینه گزافی بابت آن بپردازد. این روشنگران هستند که واجد این انگیزه هستند. روشنفکری و روشنگری دو وجه دارد: یکی آشنا کردن مردم با حقوقشان و دیگری راه وصول به این حقوق. در واقع روشنفکر برای اداره جامعه تئوری خلق می کند که ممکن است این تئوری از ذات جامعه نشات بگیرد; چراکه تئوری باید با ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سازگار باشد; در غیر این صورت، جواب دلخواه را نمی دهد.

متاسفانه انسان گاهی به خواب می رود. اینجاست که مسؤولیت روشنفکران مطرح می شود که زنگ بیداری را از نو به صدا درآورند. روشنفکرانی که جهت احقاق حقوق مردم کار نمی کنند، کارگزاران قدرت به حساب می آیند و در مقام توجیه پایه های قدرت مسلط هستند; اما روشنفکران عصر ما تئوری های خالی از خشونت عرضه می کنند که مبتنی بر عقلانیت عصری است. پایه عقلانیت نیز حفظ ذات است. امروز جهان تغییر کرده است و روشنفکران خط و جهت این تغیرات را با مردم در میان می گذارند. روشنفکران به این نتیجه رسیده اند که تحول باید در ذهن مردم اتفاق بیفتد; وگرنه خشونت جای خود را به خشونت دیگری می دهد.

ویژگی عمده روشنفکران، هنر دیدن است. روشنفکر ابتدا باید فارغ از اتوریته ها بشود تا خوب پدیده ها را ببیند. بالیدن در آزادی درونی و بیرونی ویژگی بارز روشنفکران است; بنابراین یکی از ویژگی های روشنفکری، خودآگاهی است; یعنی می داند در کجا و چگونه زندگی می کند و اگر این الگو نواقصی داشته باشد آماده دگرگونی است. زمینه این دگرگونی را آگاهی از ساختار ذهن شرطی و ساختارهای سنتی جامعه فراهم می کند. آزادی درونی و بیرونی، دامنه انتخاب های طبیعی و معقول آدمی را گسترش می دهد.

در اینجا نکته ای پیش می آید و آن این است که علی رغم اینکه روشنفکری و روشنگری سکولار مواهب جهانی ندارد چرا روشنگران همچنان نسبت به ابراز عقاید خود بعضا بی باک و جسورند؟ آیا دنبال شهرت و اقبال عمومی اند؟ یا اینکه به نوعی ارزش معتقدند؟ در جوامع، ارزش هایی شکل می گیرند که گاهی به صورت نیاز هم در می آیند که ارضای این نیازهای روانی یا معنوی می تواند بهانه خطر کردن روشنفکران قرار گیرد. انگیزه مذهبی برای اشاعه مذهب یا دفاع از آن در بعضی سرزمین ها هنوز هم قابل توجیه است; ولی انگیزه یک روشنفکر و روشنگر سکولار که کششی غیرقابل کنترل برای روشنگری های خود دارد به این سادگی ها قابل توجیه نمی باشد. روشنفکران مذهبی، حسب تحولات فکری روز، ناگزیر قرائت جدیدی از مذهب را عرضه می کنند; ولی در مورد انگیزه روشنفکران سکولار چند احتمال مطرح است: یکی اینکه می خواهند خود را مطرح کنند; دیگر آنکه خود شناخت و معرفت، حرارتی را در آدمی به وجود می آورد که او را در ارائه نظرات جدید بی اختیار می کند و سوم آنکه تعلق به سرزمینی خاص که بیم عقب ماندگی اش هراسناک است باعث تکان خوردن روشنفکران است.

اشاره

1. در این گفت وگو به ضرورت توجه به مردمی و واقعی بودن تئوری های روشنفکران اشاره شده است; درحالی که با توجه به ریشه ها و بستر معیوب شکل گیری روشنفکری در ایران و به اعتراف بسیاری از منسوبین به این طیف، عمده ترین بیماری ای که مقوله روشنفکری از آن رنج می برد، نامردمی بودن آن می باشد.

2. یکی از وجوه روشنفکری، آشنا کردن مردم با حقوق خود دانسته شده است. واضح است که مراد از حقوق، مواردی نیست که قانون به شهروندان داده است. پسندیده بود که ایشان در مورد منابع آنچه که آن را «حقوق مردم » می خوانند و نیز مشروعیت آن بیشتر توضیح می داد.

3. بنا به گفته آقای آزاد، روشنفکری یعنی «معرفتی عصری داشتن، یا به معرفتی فرازمانی رسیدن ». باید در نظر داشت که مراد از «معرفت عصری » معرفتی است که با داده ها، فرضیات و نظریات روز و جدید هماهنگ باشد. به بیان دیگر، معرفت عصری معرفتی متغیر است; از این رو جمع میان معرفتی عصری داشتن با معرفتی فرازمانی داشتن نیازمند توضیح است; زیرا معرفت فرازمانی معرفتی است که تحولات و تغییرات متاثر از گذشت زمان در آن تاثیر نمی گذارد; بنابراین، این بخش از گفته های آقای آزاد مبهم و تناقض آمیز است; به ویژه آنکه ایشان می گویند: «برای روشنفکر واقعی، اتوریته ای ذهنی وجود ندارد; یعنی هرگز از موضع یقین صحبت نمی کند. نه اینکه یقینی نداشته باشد; بلکه بدین معنی که همیشه آماده هرگونه تحول در اندیشه است.» پرسش آن است که اولا آیا اساسا ممکن است کسی اتوریته ذهنی نداشته باشد؟ ثانیا چگونه ممکن است کسی اتوریته ذهنی نداشته باشد، اما در عین حال به مطالبی یقین داشته باشد؟ آیا قائل شدن به عدم اعتبار هر نوع اتوریته، خود به مثابه «اتوریته نسبیت » نیست؟

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر