چکیده:
مهم ترین خصیصه قرن حاضر «ساخت زدایی » است که زاییده انقلاب ارتباطات است . تربیت دینی در گذشته بر ایجاد مرزهای قرنطیه ای و تربیت گلخانه ای استوار بود، حال آنکه تربیت در مفهوم دقیق آن به عناصری چون تبیین، تحول درونی و نقادی تعریف می شود . با این وصف، تربیت دینی در رویارویی با چالش ها و پرسش های سده حاضر باید با عقلانیت، تقوای حضور و ارزیابی و گزینش همراه باشد .
سخن گفتن از تربیت دینی در قرن بیست و یکم، مستلزم آن است که تربیت دینی به صورتی آشکار شود که توان مقاومت در برابر چالش های این قرن را داشته باد . از این رو، هم باید خصیصه چالش آفرین این قرن مورد بحث قرار گیرد و هم خصایص تربیت دینی، با نظر به آن، مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد .
1 . چالش قرن بیست و یکم برای تربیت دینی
ما در دوران خاصی قرار گرفته ایم که در آن، ویژگی های جدیدی نسبت به گذشته در حال ظهور است . پویایی هر نظام تربیتی، در این است که اصول، روش ها و کارکردهای خود را از حالت ایستا خارج کند و بتواند خواسته هایش را متناسب با دگرگونی های محیطی شاداب و زنده نگه دارد; در غیر این صورت، محکوم به مرگ خواهد بود .
1 . ساخت زدایی; مهم ترین وجه چالش: شاید مهم ترین خصیصه قرن حاضر، ظهور نتایج چیزی است که از آن به عنوان «انقلاب ارتباطات » یاد کرده اند . وجه بارز و چالش آفرین انقلاب ارتباطات برای تربیت دینی، خصیصه «ساخت زدایی » آن است، به این معنا که واقعیت ها و مفاهیم متقابل - همچون «دور - نزدیک » و «ممنوع - مجاز» که تربیت دینی را با نظر به آنها سامان داده ایم - تقابل خود را از دست می دهند .
ساختار «دور - نزدیک » که به تقابل مکانی مربوط است، از نظر تربیت دینی و اخلاق تاکنون مهم بوده است; زیرا تلاش های تربیتی بر آن بوده است که بارور کردن افراد از محیطهای نامطلوب، آنان را مصونیت بخشیده اما در عصر ارتباطات، تلویزیون، رایانه و سایر شبکه های ارتباطی، این فاصله های مکانی و زمانی را در می نوردند . ساختار «ممنوع - مجاز» نیز با شبکه های ارتباطی در عرض این ساخت زدایی است . بسیاری از امور که در گذشته ممنوع محسوب می شد، امروز مجاز یا اجتناب ناپذیر شده و فضا به گونه ای دگرگون می شود که بسیاری از امور را به تدریج و در عمل، تحمیل می کند . در این شرایط چنان که گاه والدین می گویند، نمی شود کودکان و نوجوانان را مهار کرد و آنها را در محدوده امور مجاز نگاه داشت .
شکسته شدن مرزها و ساخت های تقابلی مذکور، برای مباحث اخلاقی و دینی بسیار مهم است; تربیت دینی و اخلاقی به یک معنا، تعیین مرزها و مانوس کردن افراد با آنهاست . واژه های «باید» و «نباید» یا واژه های «واجب » و «حرام » کلیدواژه های تربیت اخلاقی و دینی اند . برخی پذیرفته اند که دنیاگرایی (سکولاریسم) فرزند طبیعی این دوران است و دین و اخلاق کم کم رنگ و بوی خود را از دست خواهد داد . اما این داوری زمانی درست است که تربیت دینی خود را با ساختارهای نرمال تنظیم کرده باشد و تربیت دینی و اخلاقی را با ایجاد قرنطینه برای دور کردن افراد از محیطهای نامطلوب و قرار دادن آنها در محدوده امور «مجاز» آشکار سازد . اما در صورتی که تربیت دینی بتواند به صورت پویا خود را برای شرایط جدید و زیستن مؤثر در آنها مهیا سازد، دلیلی بر زوال تربیت دینی وجود نخواهد داشت . تلقی های گوناگونی درباره «مرز» وجود دارد که تنها یکی از آنها در انگاره «مرز قرنطینه ای » و تربیت گلخانه ای جلوه گر شده است . در ادامه این نوشتار، در پی آنیم که با تحلیل مفهوم های «تربیت » و «دینی بودن » تصویر متفاوتی از تربیت دینی به دست دهیم، به گونه ای که در عرصه این قرن دوام آورد .
2 . مفهوم تربیت و شبه تربیت: تصور غالب از مفهوم تربیت این است: «ایجاد تغییرات مطلوب در نسل جدید» . اما این تصور، تربیت را از شبه تربیت متمایز نمی سازد . مفهوم تربیت تنها به ایجاد رفتارها، حالات و افکار معینی در افراد محدود نمی شود، بلکه ملاحظه های روشی، یعنی شکل ایجاد آنها نیز در مفهوم تربیت ملحوظ است .
دست کم می توان سه مورد بارز برای «شبه تربیت » ذکر کرد: «عادت » ، «تلقین » و «تحمیل » . عادت بر «تکرار» ، تلقین بر «هیبت » گوینده آن و تحمیل بر «زور» استوار است . البته ممکن است گاه استفاده از این سه روش در جریان تربیت صورت پذیرد ولی نمی توان آنها را به عنوان بنیان و پیکره اصل تربیت محسوب کرد .
اما در تربیت چهار مؤلفه یا مشخصه بارز مطرح است . 1 . تبیین: به این معنا که فرد خود نسبت به تغییراتی که قرار است در وی ایجاد شود، بصیرت و آگاهی می یابد . شریعت «چرا بردار» است و این چرایی، نه به صورت انفعالی، بلکه به شکل فعال انجام می شود و مربی منتظر سؤال مقبولی نمی ماند . تبیین در اینجا به معنای «دانش » صرف نیست .
3 . به دست دادن «معیار»: قواعد و معیارها همچون فرمول های انتزاعی هستند که متربی با شناخت آنها می تواند اعمال و رفتارها را بر حسب آنها ارزیابی کند . تحرک درونی ... در شبه تربیت (عادت، تلقین و تحمیل) موتور حرکت در بیرون فرد قرار دارد ولی در فرایند تربیت، در درون فرد تحولی رخ می دهد و او با انگیزه روشن می داند که چگونه رفتار کند، چگونه بیندیشد و چه ویژگی هایی باید داشته باشد .
4 . نقادی: هنگامی که فرد حکمت اعمال و معیارها را شناخت و انگیزه ای درونی در حرکت خویش داشت، آمادگی نقادی نسبت به مربی و به طور کلی نسل گذشته را خواهد داشت . هرچند معیارها را نسل گذشته به نسل نو می سپارد، اما چون تحقق معیارها آسان و زودیاب نیست و نسل نو در شرایطی متفاوت زندگی می کند، نسل نو با در اختیار داشتن معیارها، زمینه نقد را نیز در اختیار خواهد داشت . در این حالت، لازم نیست مربیان از همه نقص ها مبرا باشند و به عنوان مظهر فضیلت، تقوا و عدالت تلقی شوند . جریان تربیت به پایان نرسیده و مربی و متربی هر دو مشمول جریان تربیت هستند .
5 . مفهوم تدین: چهار مؤلفه اساسی در تدین یا دینی شدن قابل ملاحظه است .
1 - 5 . مؤلفه اعتقادی و فکری: یکی از دگرگونی هایی که در تدین باید در فرد رخ بدهد، این است که وی اعتقادات خاصی درباره جهان پیدا کند . پیدا شدن این عقاید در فرد به لحاظ روش شناختی باید با روشن بینی همراه باشد و به اصطلاح تحقیقی باشد نه تقلیدی . البته روشن بینی هم به لحاظ افراد و هم به لحاظ اعصار، امری نسبی است . بنابراین، در سطوح مختلف و حتی در عامی ترین مردم، روشن بینی نسبت به عقاید، به درجات مختلف می تواند وجود داشته باشد . چنان که صورت بندی عقاید باید متناسب با نوع سؤالات مخاطب و فضای زمانی باشد .
2 - 5 . مؤلفه تجربه دینی: در تجربه دینی، عنصر عاطفه بروز و ظهور چشمگیری دارد . شخصی که دیندار می شود، لازم است یک رشته هیجان های درونی را تجربه کند که به طور غالب در ارتباط با مبدا جهان یعنی خداوند ظهور می کند . مفاهیمی مثل خوف و رجا، توکل و دعا ناظر به همین تجربیات است .
3 - 5 . مؤلفه التزام درونی: التزام درونی متضمن انتخاب نسبت به چیزی و پایبندی نسبت به آن است . عنصر التزام به شکل بارزی در مفهوم ایمان لحاظ گردیده است . ایمان نیز یک وضعیت درونی است که در آن انتخاب و گزینش وجود دارد .
4 - 5 . مؤلفه عمل: فرد متدین کسی است که به مقتضای اعتقادات و ایمان خود به اقدام به انجام اعمالی می کند . تکرار «الذین آمنوا و عملوا الصالحات » در آیات فراوان قرآن، نشان دهنده اهمیت این معناست .
6 . تربیت دینی در قرن بیست و یکم: با توجه به مباحث گذشته، تربیت دینی به این معنا خواهد بود که عناصر چهارگانه تدین، در رابطه ای از نوع تربیت، یعنی با توجه به چهار ویژگی تربیت، تحقق یابد; پیراستن تربیت دینی از تلاش های شبه تربیتی یا بدفهمی های ما از دین، امکان توفیق تربیت دینی را در برابر چالش های این قرن فراهم می آورد . مؤلفه های تربیت دینی در این وجه، به قرار زیر است .
1 - 6 . مؤلفه عقلانیت: در سیل عظیم سؤال ها و تردیدهای موجود، دین ورزی هنگامی دوام می آورد که موجودیتی موجه و مدلل داشته باشد، نه آنکه امری سلیقه ای تلقی شود . کسانی می کوشند عبودیت را بنیاد دین معرفی کنند که این تنها سوءتعبیری از دین و عبودیت است . عبودیت در مقام پذیرش دین نیست، بلکه پذیرش دین مستلزم فهم و عقلانیت است . علاوه بر اعتقادات دینی، اخلاق دینی و احکام دینی نیز باید بر پایه های عقلانی استوار شود و حکمت هایش معلوم گردد .
2 - 6 . مؤلفه تقوای حضور: تقوای حضور در مقابل «تقوای پرهیز» قرار دارد . با گسترش ارتباطات، تقوای پرهیز در برخی قلمروها اساسا ناممکن است . در تقوای پرهیز، مرز، صورت «مکانی » دارد اما در تقوای حضور شکل «مکانتی » می یابد، به این معنا که فرد خود را در مرتبت و مکانتی فراتر می بیند و به این طریق، از آلودگی شرایط مصون می ماند . در آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم » فضای بحث، حضور در متن جریان های فاسد و دشوار است، نه قرنطینه و قرار گرفتن در محفظه ای نفوذناپذیر . بر اساس این مفهوم، تلقی ما از تربیت دینی، متضمن قرار داشتن در متن جامعه و حضور در عرصه ارتباطات است . انبیاء نیز با حضور در متن جامعه، تربیت دینی را اجرا می کردند . هرچند پیامبران گاه از روش قرنطینه سازی نیز استفاده می کردند (همچون مهاجرت) اما این تمام منطق تربیت دینی نیست و باید با تقوای حضور تکمیل گردد . بنابراین در بدترین شرایط اجتماعی نیز می توان از تربیت دینی سخن گفت .
3 - 6 . مؤلفه ارزیابی، گزینش و طرد: این ویژگی خود پشتوانه ای برای تقوای حضور در عرصه حاضر است . لازمه حضور غیرانفعالی، ارزیابی اطلاعات و رویدادهای اجتماعی است . این ویژگی، به خصوص از مؤلفه نقادی تربیت سرچشمه می گیرد . طرد یکباره هر آنچه متعلق به این دوران است، نه تنها ممکن نیست، بلکه در دامن خود، پذیرش تمام عیار را می پروراند . بر این اساس، تربیت دینی همواره باید پدیده های نوظهور این عصر را مورد ارزیابی و نقادی منصفانه قرار دهد و افراد را برای گزینش و طرد آماده سازد .
اشاره
مباحثی از این دست، یکی از نیازهای ضروری است که باید بیشتر و پیشتر از این مطرح می شد . متاسفانه حاکمیت فضای سیاسی در دو دهه اخیر، بسیاری از بایسته های فرهنگی و تربیتی را در پرده غفلت نگاه داشته است . مجموعه تربیت اسلامی (1) در چند شماره خود موضوع تربیت دینی را به بحث گذاشته و مقالات پرارزشی، که مقاله حاضر یکی از آنهاست، منتشر ساخته است . در این مقاله، مطالبی ارائه شده است که با کاربردی و عملیاتی کردن مفاهیم آن می توان دریچه ای نو بر تربیت دینی گشود . هرچند این مباحث به صورت پراکنده مطرح شده است، اما گردآوری و تحلیل سامان مند نویسنده محترم، این مقاله را جلوه ای ویژه بخشیده است . با این حال، به نکاتی چند در محتوای این مقاله باید اشاره کرد:
1 . نویسنده محترم به پدیده «ساخت زدایی » که یکی از پیامدهای جهانی شدن (Globalization) می باشد، اشاره کرده است . اما در دهه های اخیر با ظهور پست مدرنیسم به پدیده دیگری اشاره می شود که در سده حاضر در حال شکل گیری است . این پدیده که به «منطقه ای شدن » (Localization) معروف گشته است، نشان از ظهور و جلوه ارزشهای منطقه ای و ایجاد فاصله فرهنگی بین ملتها و تمدنهاست . در تحلیل مساله تربیت دینی در قرن بیست و یکم باید به چنین پدیده های بدیلی نیز توجه نمود . این نکته را نیز باید افزود که نظریه ساخت زدایی برخاسته از دیدگاه فیلسوفانی چون ژاک دریدا است که البته مورد انتقادهایی نیز قرار گرفته است و از این رو نباید بدون تامل همه جانبه مورد پذیرش قرار گیرد .
2 . مواردی که ایشان به عنوان ساخت زدایی مطرح کرده است، همه در یک سطح و در یک جهت نیست و راهکارهای رویارویی با آنها نیز یکسان نیست . برای مثال، ساخت «دور - نزدیک » مربوط به حوزه تربیت و شیوه های تربیتی است که می توان روش های بدیلی برای آن پیشنهاد کرد، اما ساخت «مجاز - ممنوع » به محتوا و ماهیت دین و اخلاق ارتباط می یابد و به راحتی نمی توان از آن گذر کرد . در این مقاله پیشنهاد مشخصی برای نحوه رویارویی با ساخت شکنی در حوزه مجاز و ممنوع ارائه نشده است، بلکه تنها از روش های تربیتی آن سخن گفته شده است . به هر حال، بهتر است با شناسایی و دسته بندی کلیه ساخت هایی که در مدرنیته مورد چالش قرار گرفته است، برای هر دسته راه حل های خاص خود ارائه شود .
3 . جناب آقای باقری روش هایی چون عادت و تلقین را «شبه تربیت » خوانده است و آن را رویاروی مؤلفه های تربیت (تبیین، معیارآموزی، عقلانیت و . .). قرار داده است . به نظر می رسد که مقولاتی چون عادت، تلقین و امثال آن هرچند ارکان اصلی تربیت نیستند، اما بخش تفکیک ناپذیر فرایند تربیت هستند . نکته مهم اینجاست که این مؤلفه ها و روش ها هر کدام جایگاه خاص و مخاطبان خاصی دارد که اگر به انحراف گراید، به یک عنصر ضدتربیت تبدیل می شود .
4 . با استناد به آیه شریفه «علیکم انفسکم لا یضرکم ...» اظهار داشته اند که «فضای بحث، حضور در متن جریان های فاسد و دشوار است ... تلقی ما از تربیت دینی، متضمن قرار داشتن در متن جامعه و حضور در عرصه ارتباطات است .» تردیدی نیست که انبیاء و مربیان الهی با حضور در جامعه آلودگان به ارشاد و هدایت آنان می پرداختند، اما این نکته به هیچ روی نشان نمی دهد که مربیان و نهادهای تربیتی نباید در دور نگاه داشتن متربیان از فضاهای فاسد و آلوده تلاش کنند . عقل و شرع آشکارا حکم می کنند که همگام با مصون سازی درونی افراد، باید به مصون سازی محیط زندگی نیز همت گماشت، البته این کار مستلزم برنامه ریزی و تدابیر علمی و عقلانی است . چنان که در حوزه بهداشت جسمی، واکسینه کردن افراد با پاکسازی محیط از آلودگی همزمان و همپای یکدیگر مطرح می شود . این نکته را نیز باید یادآوری کرد که تفسیر نویسنده محترم از آیه مبارکه چندان دقیق نیست .
5 . هرچند در مواجهه با پیامدهای مدرنیته، همه حوزه های دانش و فرهنگ - و از جمله بخش آموزش و تربیت - نیز باید به چاره جویی و برنامه ریزی مناسب بیندیشند، ولی باید توجه داشت که اگر این مواجهه در سطوح کلان فرهنگی و سیاسی رخ ندهد و تدابیر عام اجتماعی و جهانی صورت نگیرد، به نتایج برنامه ها و فعالیت ها در سطح خرد چندان نمی توان امید و اتکا داشت . به هر حال، غفلت از نقش حکومت ها و رایزنی ها و اقدامات منطقه ای و جهانی، عملا تربیت دینی را در مقابل فشارهای روزافزون عوامل تباهی و بزهکاری جهانی به انفعال و انزوا می کشاند .
پی نوشت:
1) این مجموعه از سوی «مرکز مطالعات تربیت اسلامی » وابسته به معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش به چاپ می رسد .