1. امنیت و شادکامی
بستر لازم برای لذت بردن از زندگی، وجود«امنیت»است. بدون امنیت، زندگی، جلوه ای نخواهد داشت (1)؛ زیرا شیرینی آن به وسیله ی تلخی ترس از بین می رود. (2) پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
هیچ خیری... در وطن نیست، مگر با امنیت و شادی. (3)
امام علی علیه السلام رابطه ی میان این دو مفهوم را به خوبی بیان کرده، فرموده است:
هر شادی، نیاز به امنیت دارد (4).
و در کلام دیگری می فرماید:
رفاه زندگی در امنیت است. (5)
بنابراین، یکی از نعمت های دنیا برخورداری از امنیت است (6) و به جهت جایگاهی که دارد، می توان آن را گواراترین نعمت دانست. امام علی علیه السلام می فرماید:
هیچ نعمتی گواراتر از امنیت نیست. (7)
2. سلامت و لذت
امام صادق علیه السلام می فرماید:لذت زندگی هنگامی قابل درک است که انسان از نعمت سلامت، برخوردار باشد (8). تن بیمار، زندگی را برای انسانْ تلخ می کند. اگر سلامت، وجود نداشته باشد، ثروتمندترین افراد نیز از زندگی خود لذت نمی برند. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
به وسیله ی عافیت، لذت زندگی درک می شود. (9)
اگر همه ی امکانات، فراهم باشد، ولی سلامت وجود نداشته باشد، لذت انسان، کامل نمی گردد:
با وجود سلامت، لذت کامل می شود (10).
مثلاً لذت غذای مطبوع، هنگامی درک می شود که انسان، سالم باشد:
با سلامت مزاج، لذت غذا درک می شود. (11)
بنابراین، سلامت، برترینِ نعمت هاست (12) و هیچ لذتی گواراتر از عافیت (سلامت تن و روان)نیست (13)؛ اما با این حال، یکی از نعمت های فراموش شده است. برای لذت بردن از سلامت، باید قدر آن را شناخت و در نگه داری آن کوشید.
3. لذت خواب
زمان، به دو قسمت شب و روز تقسیم شده است. روز، برای تلاش و فعالیت و کسب روزی، و شب، برای استراحت و برطرف کردن خستگی. اگر شب برای استراحت و رفع خستگی قرار داده نمی شد، کار مداوم و خستگی های پیاپی، جسم انسان را فرسوده می کرد.
همان گونه که در بحث لذت کار مطرح کردیم، تلاش و فعالیت، یکی از عوامل آرامش و بهداشت روان است؛ اما کار و تلاش مستمر هم، موجب خستگی جسمانی و روانی می گردد. از این رو، انسان در کنار کار، به استراحت نیز نیاز دارد. روز، برای تلاش قرار داده شده و شب، برای استراحت. خواب و استراحت اگر به درستی انجام شود، نقش مؤثری در آرامش روانی انسان ها دارد و در نتیجه، بر میزان رضایت از زندگی افراد خواهد افزود و نباید به سادگی از کنار آن گذشت. خداوند در قرآن کریم خواب را مایه ی راحتی و آسایش معرفی کرده است:
«وَ جَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتاً (14)
و خواب شما را مایه ی آسایش و استراحت قرار دادیم. »
و در جای دیگر قرآن کریم آمده است:
«وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاساً وَ النَّوْمَ سُبَاتاً (15).
و اوست که شب را برای شما پوشش قرار داد و خواب را مایه ی راحتی».
شب، همانند رواَندازی است که انسان را دربرمی گیرد و انسان، چون به خواب می رود، آسوده می گردد.
مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در تعریف «سُبات»می گوید:
سبات به معنای راحتی و رها شدن است؛ زیرا خواب، باعث آرامش و آسودگی قوای جسمانی از خستگی و رنجی می شود که در هنگام بیداری، بر اثر تصرّفات نفس در بدن، عارض می شود. (16)
در جای دیگر قرآن نیز به آرام بخش بودن شب، اشاره شده است:
«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ (17).
او همان کسی است که برای شما شب را قرار داد تا در آن، آرامش یابید. »
امام صادق علیه السلام به مفضل بن عمر می فرماید:
ای مفضل! در طلوع و غروب آفتاب، به خاطر پدید آمدن و چرخش شب و روز، اندیشه کن. اگر طلوع خورشید نبود، کار جهانْ یکسره درهم می شد و مردم، قادر به زندگی و رسیدن به امور خود نبودند. دنیا تاریکستانی به زیان آنان بود و بدون نور، زندگی، گوارا نبود و از آن لذت نمی بردند. نیاز به طلوع خورشید پیداست و به شرح بیش از این، نیازی نیست؛ ولی در راز غروب خورشید، اندیشه کن! اگر غروب نبود، مردم، آرامش و قرار نداشتند، حال آن که اینان بیش از هر چیز، به آرامش و استراحت جسم و جان و حواس و مهلت یافتن هاضمه برای هضم غذا و رساندن غذا به تمام اعضا نیازمندند. (18)
امام زین العابدین علیه السلام نیز در بیان آثار آرام بخشی شب و خواب، و نقش آن در لذت بردن از زندگی می فرماید:
پس شب را برای آنان آفرید تا در آن از حرکت های رنج آور و جنب و جوش های کار، آرامش یابند و آسایش و خواب آن را لباسی قرار داد که بپوشند تا برای شان مایه ی آسودگی و نیرومندی گردد و به لذت و شهوت، دست یابند. (19)
بنابراین، یکی از عوامل آسایش زندگی،«خواب»است (20). خوابیدن به اندازه و به موقع، نقش مهمی در رضایت از زندگی دارد. نباید خواب و استراحت- خصوصاً هنگام شب- را بی اهمیت دانست. زندگی امروز، خواب و استراحت ما را دچار اختلال کرده است. کم خوابی، بدخوابی، سروصدا و... از عواملی است که موجب اختلال در خواب می شود. با تنظیم خواب می توان از زندگی، بهتر استفاده کرد و لذت بیشتری از آن برد و بدین سان، از زندگی، احساس رضایت بیشتری داشت و شادتر زیست.
4. شوخ طبعی
یکی از زمینه های شادکامی، خنده و شوخی است. مزاح و شوخی، فشار روانی انسان را می کاهد و فضای روان را صفا و نشاط می بخشد. امام کاظم علیه السلام نقل می کند که روزی فردی اعرابی، خدمت پیامبرخدا صلی الله علیه و آله رسید و هدیه ای به ایشان داد. سپس گفت:«پول هدیه ی ما را بده!». پیامبرخدا صلی الله علیه و آله با شنیدن این جمله، شروع کرد به خندیدن. پس از آن ماجرا هرگاه آن حضرت، اندوهگین می شد، می فرمود:«آن اعرابی چه کرد؟! ای کاش می آمد» (21). بنابراین یکی از راه های کاهش اندوه، شوخی کردن و خندیدن است. وانگهی یادآوری خاطرات خنده آور نیز مفید و تأثیرگذار است. ایمان و شوخ طبعی، منافاتی با یکدیگر ندارند. الگویی که دین از زندگی ارائه می دهد، خالی از این قبیل امور نیست؛ بلکه برعکس، پیامبرخدا صلی الله علیه و آله یکی از ویژگی های اهل ایمان را شوخ طبعی آنان می داند:
مؤمن، شوخ طبع و اهل بازی (سرگرمی)است و منافق، اَخمو (تُرشرو)و عصبی مزاج (22).
با ورود اسلام به عنوان یک آیین زندگی به حجاز، برخی از اهل ایمان از اموری مثل خندیدن و مزاح کردن، دوری می نمودند و زندگی را فقط در نماز و روزه و مناجات خلاصه کرده بودند. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله با این انحراف به مبارزه برخاسته و رعایت اعتدال را توصیه کردند و از آن جا که آنان خود را پیرو حضرت می دانستند، حضرت می فرمود:
همانا من هم بشری مثل شما هستم که با شما شوخی می کنم. (23)
و در خطاب دیگری می فرماید:
اما من، هم نماز می خوانم و هم می خوابم، هم روزه می گیرم و هم [در روز] غذا می خورم، هم می خندم و هم گریه می کنم. پس کسی که از راه و روش من، روی گرداند، از من نیست. (24)
روزی امام صادق علیه السلام از یونس شیبانی پرسید:«وضع شوخ طبعی در میان شما چگونه است؟». گفت: اندک است. حضرت فرمود:
این گونه عمل نکنید؛ چرا که شوخی کردن، از خوش اخلاقی است و تو بدین وسیله، برادر خود را شاد می سازی. (25)
در این کلام، دو نکته ی زیبا وجود دارد: یکی این که شوخی کردن، یکی از مؤلفه های حُسن خلقی است که دین بر آن تأکید دارد و دوم این که این کار، مایه ی سرور و شادمانی دیگران می شود و بدین وسیله، اندوه آنان کاهش می یابد. جالب این که امام صادق علیه السلام در ادامه ی سخن به همین نکته اشاره کرده، می فرماید:
و همانا سیره ی پیامبرخدا صلی الله علیه و آله این بود که با کسی شوخی می کرد تا او را مسرور سازد. (26)
در کنار همه ی فضایل حضرت، یکی از سیره های ایشان این بود که افراد غمگین را به وسیله ی شوخی کردن، شاد می ساخت. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
سیره ی پیامبرخدا صلی الله علیه و آله این بود که وقتی یکی از اصحاب خود را غمگین می دید، او را به وسیله ی شوخی کردن، شاد می کرد و می فرمود: خداوند، نفرت دارد از ترش رویی در چهره ی برادرش (27).
گذشته از این که خود انسان می تواند با شوخ طبعی بار فشارهای روانی خود را کاهش دهد، دیگران نیز می توانند به وسیله ی شوخی کردن با او، بار غم و اندوه وی را بکاهند.
حدّ شوخی کردن
البته شوخی کردن، مرزهایی دارد که نباید از آن تجاوز کرد. یکی این است که از مرز حق و صداقت خارج نشود. شوخی نباید به باطل کشیده شود و یا آلوده به دروغ و... گردد. به پیامبرخدا صلی الله علیه و آله با تعجب عرض کردند: شما با ما شوخی می کنید؟ حضرت فرمود:«ولی جز حق نمی گویم». (28)
در جایی حضرت تصریح می کند که:
من اگرچه با شما شوخی می کنم، ولی جز حق نمی گویم. (29)
مرز بعدی این است که شوخی نباید به دشنام، آلوده باشد. امام باقر علیه السلام می فرماید:
خداوند-عزوجل- کسی را که در جمع، بدون دشنام دادن، شوخی می کند، دوست می دارد. (30)
مرز سوم این که شوخی نباید از راه تمسخر دیگران صورت گیرد. ممکن است برخی از راه برداشتن وسایل دیگران با آنان شوخی کنند و از راه ترساندن آنان، خودشان بخندند. در چند مورد نقل شده که اصحاب پیامبرخدا صلی الله علیه و آله این گونه شوخی کردند و حضرت، ناراحت شده، آنان را از این گونه شوخی نمودن برحذر داشتند. (31)
مرز چهارم، شوخی با نامحرم است. شوخی با نامحرم، زمینه را برای گناه فراهم می سازد؛ از این رو باید از آن پرهیز کرد. اگر هزینه ی یک شوخی، ارتکاب گناه باشد، ارزش آن را ندارد که انجام شود. ابوبصیر می گوید: در کوفه به زنی قرآن می آموختم. روزی با وی شوخی کردم. وقتی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم، مرا سرزنش کردند و فرمودند:«دیگر این کار را تکرار نکن» (32).
مرز پنجم، کثرت شوخی و خنده است. هر چیزی و از جمله شوخی و خنده، اگر از حدّ خود بگذرد، پیامدهای ناگواری خواهد داشت. قهقهه زدن و خندیدن زیاد، موجب قساوت قلب و مردن دل می گردد و هیبت و وقار انسان را از بین می برد. (33)
پینوشتها:
1. غررالحکم، ح10259؛ عیون الحکم و المواعظ، ص30.
2. غررالحکم، ح10257؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 232.
3. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 370؛ الاختصاص، ص 243.
4. مطالب السؤول، ص50؛ بحارالانوار، ج78، ص 7.
5. غررالحکم، ح10253؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 271.
6. امام صادق علیه السلام:«نعمت های دنیا امنیت و سلامت جسم اند» (معانی الاخبار، ص408).
7. غررالحکم، ح10254؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 544.
8. الامالی، صدوق، ص 291؛ المحاسن، ج1، ص 9.
9. غررالحکم، ح11155؛ عیون الحکم و المواعظ، 188.
10. غررالحکم، ح11156؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 186.
11. غررالحکم، ح11157؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 189.
12. غررالحکم، ح11148؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 23.
13. غررالحکم، ح11149 و 11151؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 31.
14. سوره ی نبأ، آیه ی 9.
15. سوره ی فرقان، آیه ی 47.
16. المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 162.
17. سوره ی یونس، آیه 67؛ ر. ک:سوره ی نمل، آیه ی 86؛ سوره ی غافر، آیه ی 61.
18. توحیدالمفضل، ص 128؛ بحارالانوار، ج58، ص 175.
19. الصحیفه السجادیه، ص39؛ مصباح المتهجّد، ص 245، ح361؛ بحارالانوار، ج58،ص 199.
20. امام صادق علیه السلام:«خواب، مایه ی آسودگی تن است» کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 402؛ الامالی، صدوق، ص441.
21. الکافی، ج2، ص 663، ح1؛ سنن النبی، ص 121.
22. تحف العقول،ص49؛ بحارالانوار، ج77، ص 155.
23. الجامع الصغیر، ج1،ص 394، ح2579؛ کنزالعمّال، ج3، ص 648.
24. الکافی، ج2، ص 85، ح1؛ سنن النبی، ص114.
25. الکافی، ج2، ص 663، ح3؛ مکارم الاخلاق، ص 21.
26. همان جا.
27. مستدرک الوسائل، ج8، ص 321؛ کشف الریبه، ص 82؛ سنن النبی، ص 128.
28. سنن الترمذی، ج3، ص 241، ح2058؛ تاریخ بغداد، ج3، ص 117؛ تنبیه الخواطر، ج1، ص111؛ مکارم الاخلاق، ص21.
29. الجامع الصغیر، ج1، ص 402ح 2629 کنزالعمّال، ج3، ص 648.
30. الکافی، ج2، ص 663، ح4؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 474، ح1372؛ المحاسن، ج1، ص 293.
31. ر. ک: سنن ابی داوود، ج2، ص 4، ح301؛ الادب المفرد، ص 82، ح241؛ سنن الترمذی، ج4، ص 462، ح2160؛ الترغیب و الترهیب، ج3،ص 484، ح1 و 2 و ص 484، ح5.
32. بحارالانوار، ج46، ص 247، ح35؛ وسائل الشیعه، ج20، ص 198، ح25419.
33. ر. ک: میزان الحکمه، ج7، ص 3223 و ج11، ص 5545.
منبع مقاله: پسندیده، عباس؛ (بی تا)، هنر رضایت از زندگی، قم: دفتر نشر معارف، چاپ نهم