رؤیاهای عهد عتیقی لوتر در پروتستانتیزم
قبل از آشنایی جوامع اروپایی با فلسفه روشنگری، در ذهن انسانهای این جوامع، سؤالات بی پاسخ چندانی وجود نداشت. درباره اینکه «انسان کیست؟»، «زندگی چه مفهومی دارد؟»، «چگونگی دستیابی انسان به حقایق» و اینکه «چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است»، نظریات چندان متفاوتی وجود نداشت. دین پاسخگوی این گونه سؤالات بود و زعامت مردم بر عهده کسانی بود که صلاحیت دینی داشتند.
در رأس ارزشهایی که توسط دین به انسان آموزش داده می شد نیز «گذرا و بی ارزش بودن دنیا»، «وجود حیات جاوید پس از مرگ» و ضرورت تلاش انسان برای دستیابی به آن ـ ایمان به آخرت ـ قرار داشت؛ اما روندی که با پروتستانتیزم آغاز شد و با روشنگری ادامه یافت، نفوذ دین1 را از میان برداشت.
در چنین شرایطی تلاشهای جدید برای پاسخ به سؤالاتی که در بالا مطرح شد آغاز گردید و ایدئولوژیهایی چون لیبرالیزم، سوسیالیزم، فاشیزم و... پدید آمد.
آنچه در اینجا جالب توجه است وجه اشتراک تمامی این ایدئولوژیها است و آن نظر غیردینی آنها در ارتباط با چیستی انسان، زندگی و دنیا بود. به بیانی دیگر همه آنها از بهشتی که دین به مثابه ارزشی پایه به انسان نشان می داد، روی گردانیده، تحقق بهشتی زمینی یا بهشت دنیایی را وعده می دادند و این موضوع را که انسان پس از مرگ با چه مسائلی روبه رو خواهد بود، نادیده انگاشته، تنها به زندگی دنیایی و رخدادهای آن علاقه نشان می دادند.
معماران فلسفه روشنگری ـ همانطور که در صفحات بعدی با دلایل و مدارک به آنها خواهیم پرداخت ـ اصولاً با رد اندیشه و اعتقادات مسیحی «بی دین» نمی شدند، بلکه دقیقا برعکس «دین» جدید و کاملاً متفاوتی را می پذیرفتند. این دین، دین «بی خدایی» نبود، بلکه غالبا «دئیست»ها2 روشنفکرانی بودند که به خالق و پدیدآورنده جهان معتقد بودند. تنها تفاوت اساسی و اصولی بین مسیحیت و این دین جدید مردود شمردن آخرت گرایی و زندگی پس از مرگ بود. کوتاه سخن اینکه همراه با ایدئولوژیها دینهای غیرآخرت گرا نیز سر برداشتند که هدف آنها دستیابی به«بهشتهای روی زمین» بود.
«پروتستانتیزم» نیز به عنوان اولین عامل مهم در تضعیف آخرت گرایی، سردمداری دینهای غیرآخرت گرا را عهده دار شد. حال باید دید که عامل جذب روشنفکران به این دین غیرآخرت گرا و اندیشه ای که آنها را در این رابطه تحت تأثیر قرار داد چه بود.
گفته می شود که اندیشمندانِ غربی پایه گذار رنسانس تحت تأثیر تمدن یونان باستان قرار گرفتند. آیا دینی وجود داشته است که از گذشته های دور به دنبال «بهشت زمینی» بوده و به عنوان «عامل تمدنی و اعتقادی» پروتستانها و روشنفکران را تحت تأثیر خود قرار داده باشد؟ در این رابطه سخنان «علی عزت بگوویچ»3 رئیس جمهور سابق بوسنی هرزگوین و یکی از اندیشمندان جهان اسلام بسیار روشنگر است:
در میان تمامی ادیان، یهودیت دینی دنیوی و دارای تمایلات چپ است. بهشت دنیوی موعود و کلیه تئوریهای یهودی مطروحه، از این تمایل ناشی می شود. «کتاب ایوب» رؤیای تحقق عدالتی است که باید در این دنیا محقق شود. یعنی در آن دنیا نه، بلکه در این دنیا فورا باید تحقق یابد ...! یهودیان خبر از آمدن ملکوت خداوند، قبل از آمدن حضرت عیسی (ع) را داده اند، اما آنها برخلاف مسیحیان نه در آن دنیا که در همین دنیا آن را انتظار می کشند. در ادبیات دینی یهود در اوان ظهور مسیحیت4، مسیح به عنوان شخصیتی که عدالت را به اجرا درمی آورد مورد مدح و ستایش قرار می گیرد ... برای کسانی که اهل راستی و درستی هستند دنیای فاقد خوشبختی مفهومی ندارد. این بنیاد و اساس عدالت یهودی و هر عدالت «اجتماعی» است.
ایده بهشت دنیایی در ذات خود یهودی است. نه تنها از نظر محتوا بلکه از نقطه نظر منبع و سرچشمه نیز چنین است. قالبی یهودی برای تاریخ گذشته و آینده، برای ستمدیدگان تمامی دورانها و بدبختیها که فراخوانی پرقدرت است. این قالب را قدیس آگوستین به مسیحیت و مارکس به سوسیالیزم منتقل کرد.5 تمامی قیامها، اتوپیاها، سوسیالیزمها و دیگر جریاناتی که خواستار ایجاد بهشت در روی زمین هستند، در بنیان و ماهیت خود دارای آبشخوری توراتی و عهد عتیقی بوده و ریشه ای یهودی دارند.»6
این تحلیل بسیار خردمندانه است. حقیقتا برخلاف اسلام و مسیحیت، در دین یهود ایمان به آخرت وجود ندارد، بلکه برعکس میل و حسرت دستیابی به «بهشت زمینی» و به بیانی دیگر «وابستگی به دنیا» در آن وجود دارد. شدت این وابستگی را قرآن کریم چنین بیان می دارد:
آنان را از مردم دیگر، حتی مشرکان به زندگی این جهانی حریص تر خواهی یافت و بعضی از کافران دوست دارند که هزار سال در این دنیا زندگی کنند، و این عمر دراز عذاب خدا را از آنها دور نخواهد ساخت که خدا به اعمالشان بیناست.»7
به همین علت رویکرد این روند که با پروتستانتیزم آغاز گردیده، با روشنگری ادامه یافت، از «بهشت اخروی» به سوی «بهشت دنیوی» و از مسیحیت کاتولیک به یهودیت است. جریان روشنگری که به اوج قله لذت پرستی8 رسیده ـ تا آن جا که وابستگی آن به دنیا در بالاترین حد خود است ـ از مسیحیت کاتولیک ـ که به دست شستن از دنیا دعوت می نماید ـ بسیار فاصله دارد و به یهودیتی که ویژگی آن در آیه قبل مشخص شده، بسیار نزدیک است اما این نقطه عطفی که از نظر فلسفی تحت تأثیر آشکار اندیشه های عبرانی است، عملاً چگونه قابل تغییر است؟ آیا این رخداد امری اتفاقی بوده است یا معماران پروتستانتیزم و روشنگری در چمبره «یهودیزه شدن» گرفتار آمده بودند؟
پروتستانتیزم، عهد عتیق و لوتر
پروتستانتیزم حرکتی بود که نظام اروپایی ایجادشده تحت اقتدار کلیسای کاتولیک را ویران ساخت. همراه با پروتستانتیزم دین از مفهوم حقیقی خود جدا شده، به کاتالیزوری اجتماعی تبدیل شد که اهداف نظام فکری سکولار را تقدیس نمود و بدین ترتیب پیشاهنگ حرکتی گردید که حیات دنیوی را به اساسی ترین هدف انسان بدل ساخت.
به عنوان یکی از دستاوردهای این فرآیند، اقتدار کاملاً از اتوریته الهی جدا گردید. دین از مسئولیت «ایجاد و تأسیس نظام» خود منفک شده، خود تابعی از نظامی گردید که مستقر شده بود. یکی دیگر از دستاوردهای پروتستانتیزم ـ که با همه موارد یاد شده مرتبط بود ـ همانگونه که از طرف «ماکس وبر»9 در اثر مشهور او مورد یادآوری قرار گرفته و از سوی تمامی علمای علوم اجتماعی پذیرفته شده، اخلاقی مناسب با نظام سرمایه داری اروپا بود.
باید پرسید آن چیزی که معماران پروتستانتیزم را ضمن جدا نمودن از کلیسای کاتولیک دچار چنین گمراهی بنیادی نمود چه بود؟ چگونه و از چه طریقی به سمت آرمان بهشت زمینی متمایل شده بودند؟
هنگامی که چگونگی پیوستن لوتر به عنوان مهم ترین رهبر و پیشوای پروتستانتیزم به این باور را مورد مطالعه قرار می دهیم، با تمایلات شدید و فوق العاده او به دین عبرانی و منابع این دین روبه رو می شویم.
لوتر به هنگام اعلام اساس دین جدید خود که با سنتهای کلیسای کاتولیک کاملاً متفاوت بود، به عهد عتیق متمایل شده بود. او که زبان عبرانی را آموخته بود، به مطالعه منابع عبرانی پرداخت. لذا او و همفکرانش در منابع یهودی چیزهای بسیاری یافتند.
در دانشنامه یهود10 درباره این موضوع چنین آمده است:
حرکت اصلاحی مسیحی در حد بسیار وسیعی از ادبیات و فلسفه یهودی تأثیر پذیرفته بود. به طوری که به آن از جانب رقبا و مخالفین این رفورم و حرکت به عنوان «یهودی گری» نگاه می شد ... گروههای مختلف پروتستان به فرمان تورات به عباداتی ازجمله آیین «شابات» که از نظر کلیسای کاتولیک مطرود و منسوخ اعلام شده بود، پرداختند و به عهد عتیق (تورات) بیش از عهد جدید (انجیل) وابسته شدند.
تمامی رهبران شاخص و مهم اصلاح گرایی مسیحی در قرن پانزده و شانزده با زبان عبری آشنایی داشتند و منابع یهودی را مورد مطالعه قرار می دادند و بدون استثنا تمامی آنها به تئولوژی عهد عتیق بازگشتند. جان هاوس11، زوینگلی12، میخائیل سروتوس13، کالوین14 و لوتر از جانب مخالفین خود متهم می شدند که یا یهودی شده اند و یا یهودیزه گردیده اند.
تأثیرات قطعی عهد عتیق (تورات) در مذاهب پیورتانیزم و انگولو ـ آمریکن مشاهده شد.»15
تأثیرپذیری لوتر و همفکران او از عهد عتیق، به طور طبیعی موجب بروز تغییرات در فهم دینی کلیسای کاتولیک گردید. تغییرات بزرگی که پیش از این در آن وجود نداشت. در عهد عتیق یک نمونه هم از ایمان به آخرت (آخرت گرایی) وجود ندارد. باور به بهشت و جهنم وجود ندارد. «هرچه هست» در همین دنیاست. بهشت در دنیا ـ و همواره با آمدن مسیح ـ برپا خواهد گردید.
رویکرد به عهد عتیق دستاورد مهم دیگری هم داشت. کلیسای کاتولیک براساس تفسیر آیه 35 از بخش ششم انجیل لوقا16 سود و ربا را «حرام» شمرده و آن را ممنوع نموده بود، در حالی که در عهد عتیق (تورات) سود و ربا ممنوع نگردیده و برعکس مورد تشویق قرار می گیرد. به همین علت نیز در عصر میانه غیر از یهودیان، کمتر مسیحی وجود داشت که به رباخواری اقدام نماید. معماران پروتستانتیزم تحت تأثیر عهد عتیق و با «اجتهاد»، ممنوعیت ربا و سود را لغو نمودند.
کالوین در کتاب خود موسوم به سود و ربا17 آیه مذکور را که ناظر بر حرمت ربا و سود بود، چنین تفسیر کرد: «در اینجا هیچ دلیلی در مذمت رباخواری و سود وجود ندارد.»18
بدین ترتیب رباخواری و بانکداری که در طول قرنها، حرفه ای یهودی محسوب می شد، در تمامی منطقه شمال اروپا که تحت تأثیر و نفوذ پروتستانتیزم بود با سرعت گسترش یافت. لوتر و همفکران او با سرلوحه قرار دادن عهد عتیق و مطرح نمودن چنین نظریه ای به طور طبیعی حکم قابل توجه دیگری را نیز پذیرا شده بودند: بنابر عهد عتیق، یهودیان «قوم برگزیده خداوند» بوده، از دیگر ادیان و ملتها برترند. سرزمینهای مقدس از سوی خداوند به آنها هدیه شده است و «متعلق» به آنهاست. لوتر این احکام عهد عتیق را از نظر دور نداشت. علی رغم اینکه این نظریات و طرح آنها می توانست از جانب مخالفان، او را به یهودی شدن متهم نماید، همچنان به ستایش یهودیان و پافشاری بر نظریه «قوم برگزیده خداوند» بودن آنها پرداخت. لوتر در کتابی که در سال 1523 م تحت عنوان عیسی مسیح یک یهودی زاده شده19 به رشته تحریر درآورده بود، به تفصیل به طرح نظریات خود در این باره پرداخت. وی به عنوان پیشوای بزرگ پروتستانتیزم اعلام داشت:
یهودیان خویشاوندان خداوند ما (عیسی مسیح) هستند، برادران و پسرعموهای اویند، روی سخنم با کاتولیکهاست، اگر از اینکه مرا کافر بنامند خسته شده اند، بهتر است مرا یهودی بخوانند.20
این تقرب جویی قابل توجه لوتر به یهودیان به ابعاد جالب توجه دیگری رسید.
نیمه یهودی پنهانکار
دانشنامه یهود این مسأله را چنین بیان می دارد:
لوتر ضمن طرح اینکه یهودیان جهت رسانیدن پیام خداوند به تمامی جهانیان انتخاب شده اند، آنها را مورد ستایش قرار می دهد. او می گوید که یهودیان حامل برترین خونها در رگهای خود هستند. روح القدس به واسطه آنها کتاب مقدس را به اقصی نقاط دنیا برد. آنها فرزندان خدایند. ما در مقایسه با آنها بیگانه ایم. همان طور که در داستان «زن کنعانی» آورده شده است ما همچون سگانی هستیم که از خرده نانهای بر زمین ریخته اربابان خود ارتزاق می کنیم.21
نمی توان لوتر را به خاطر هواداری از یهود سرزنش کرد. هر کس هوادار و خواهان چیزی است که مورد علاقه اوست، اما هواداری و علاقه در این حد نیز عجیب به نظر می رسد.
لوتر با طرح نظریات توجه برانگیز خود ـ همان طور که انتظار آن نیز می رفت ـ از سوی یهودیان آن عصر مورد «تقدیر» گسترده ای قرار گرفت. آنها هم شخص لوتر و هم پروتستانتیزم پایه گذاری شده توسط او را از جان و دل مورد حمایت قرار دادند.
دانش نامه یهود می نویسد:
ضربه ویرانگری را که لوتر بر کلیسای کاتولیک وارد کرد در وهله اول از طرف یهودیان مورد حمایت قرار گرفت»22.
همچنین می افزاید:
بعضی از شخصیتهای دانشمند از یهودیان سفاردی پراکنده در دنیا مثل جوزف ها ـ کوهن23 از جریان اصلاحات، هواداری قابل توجهی به عمل می آورند.24
و باز در ادامه می خوانیم:
آبراهام ب. الیزرهالوی»25، خاخام کابلائیست گفته که لوتر در پنهان یهودی بود و تلاش می کرد تا مسیحیان را آرام آرام به (سمت) یهودیت متمایل کند.»26
مجددا در دانشنامه یهود با چهره لوتر در قالب یک فرد یهودی روبه رو می شویم:
مارتین لوتر از طرف کلیسا فردی «نیمه یهودی» نامیده می شود. بعضی از یهودیان مثل آبراهام فاری سول27، لوتر را یهودی پنهانکار متجدد می دانند که تلاش نمود تا حقیقت دینی و عدالت را استوار سازد، نوآوریهای او را اقدامی در راستای بازگشت به یهودیت اعلام می دارند.28
حرکت آغاز شده توسط لوتر که غیریهودیان را «سگان جیره خوار اربابان حقیقی خود (که با تغذیه از باقی مانده سفره آنها ادامه زندگی می دهند.)» تلقی می کرد، از سوی یهودیان خدمتی در راستای تئولوژی دینی یهودی ـ مبنی بر ضرورت آماده سازی و تحقق بهشت زمینی که لازمه آن آمدن مسیح بود ـ عنوان شد:
یهودیان مارتین لوتر را به عنوان فردی دیدند که ضمن ایجاد انعطاف در مسیحیان برای رویگردانیدن از اندیشه های نادرست خویش، آنها را نجات داده و در راستای آمدن مسیح راه را پیراست.29
لوتر در سالهای پایانی عمر خود علی رغم تمامی اینها با نوشتن مطالبی علیه یهودیان موفق شد تا نام خود را به عنوان یک آنتی سمیتیزم در تاریخ رسمی ثبت نماید.30
فردی که منزلت خود را تا حد سگان درگاه یهودیان تنزل داده و مبهوت و دلخسته یهودیان بود آیا می توانست ناگهان تغییر نظر داده، تبدیل به دشمن یهودیان شود!؟
و یا اینکه برای متوقف کردن اعتراضات و مخالفتهای ناشی از ارتباط تنگانگ مذهبی که آورده بود، با یهودیت به صورت مصلحتی تغییر نظر داده بود؟
لوتر بعد از پاولس قدیس31 دومین انحراف بزرگ را در مسیحیت موجب گردید. باید یادآور شویم که پاولس همانند لوتر تحت نفوذ دین عبرانی بود.
پاولس که تثلیث را در دین مسیح تعبیه نمود، یهودی ای بود که نام حقیقی او شائول32 بود و قبل از مسیحی شدن در قدس مشغول تحقیق و مطالعه بر روی کتاب کابالا ـ منبع میستیزم33 عبرانی بود.34
انحراف دیگری که توسط پاولس در مسیحیت ایجاد گردیده، به وسیله لوتر نهادینه گردید، روان شناسی «تسلیم محض» بود. پاولس پیش از این اعلام داشته بود که ایستادگی ولو در مقابل حکام جور هم که باشد نادرست است.
روژه گارودی در آخرین کتاب خود که تحت عنوان Avons-nous besoin de Dieu انتشار یافته است این سخنان پاولس را عامل نهادینه شدن استعمار عنوان می کند. گارودی می نویسد که پاولس با این سخن مردم مسیحی را در خدمت حکام ظالم قرار می دهد. علاوه بر این وی نهادینه نمودن این روان شناسی توسط لوتر را نیز یادآور می شود. زیرا لوتر با گفتن اینکه «تمامی قوانین از جانب خداوند صادر می شود»، هرگونه مخالفت با هرگونه نظامی را هر قدر هم که انحرافی باشد عصیان و شورش علیه خداوند عنوان می نمود. تهی کردن مسیحیت از واکنش و مقابله جویی، به عنوان یکی از مفاهیم بنیادی دین حق نیز این چنین تحت القائات و نفوذ عبرانیگری صورت پذیرفت.
بدین ترتیب یهودیزه شدن تحت لوای جریان پروتستانیزم، اروپای شمالی را در نوردید.
بعد از آن نیز نوبت انگلیس بود. انتظار «بهشت دنیایی» که یکی از خصوصیات بارز خط فکری یهودی ـ پروتستان35 بود و امکان انباشت سرمایه را فراهم نموده بود، در میان تجار و صنعت کاران انگلیسی نیز توسعه یافت. کلیه علایق و ارتباطات با کلیسای کاتولیک که سود و بهره را ممنوع نموده بود قطع گردید و ارتباط و پیوستن به پروتستانیزم و بویژه کالوین و طریقتهای وابسته به او که سود و ربا را تقدیس می نمود موجب افتخار بود.
تأثیرپذیری پیوریتانهای انگلیس و آمریکا از جریان یهودیزه شدن مسیحیت
«کالوین» نیز علایم و شواهد یهودیزه شدن را (در افکار و اندیشه های خود) داشت. حلیت سود و بهره، پذیرش تورات مقدس به عنوان مرجع اصیل ـ بنابر بیان قرآن ـ انباشت سرمایه و مقبولیت آن، با ویژگیهای دین عبرانی انطباق داشت. اصولاً کالوین نیز همانند لوتر سخنان ستایش آمیزی در ارتباط با یهودیان بر زبان آورده بود (به طوری که) بعضی از مذاهب دیگر، این اظهارات کالوین را به عنوان دوستی او با یهودیان مورد استناد قرار داده، او را یهودی انگاشته و به یهودیگری متهم نمودند.36
اشتراکات موجود بین یهودیان آن عصر و پروتستانیزم به عنوان مثال در هلند به طور واضح و آشکاری قابل مشاهده است:
هلند اولین دولتی بود که پروتستان شدن خود را رسما اعلام داشت. بلافاصله پس از این موضوع تعداد زیادی از یهودیان سفاردی به هلند به ویژه آمستردام نقل مکان کردند.
یهودیان آمستردام که پس از مدت کوتاهی به قدرت اقتصادی بزرگی تبدیل شدند، برای اولین بار سیاستهای کاپیتالیستی را به اجرا درآوردند. ویژگیها و خصوصیات یهودیان آمستردام را که به عنوان قدس جدید مورد تجلیل قرار می گرفت در دایرة المعارف یهود چنین می خوانیم:
از نقطه نظر اقتصادی تا سال 1648 یهودیان آمستردام از موقعیت قابل ملاحظه ای برخوردار نبودند اما از این تاریخ به بعد تعداد زیادی از یهودیان مهاجر اسپانیا به آمستردام مهاجرت کردند و نفوذ جماعت یهودی به میزان قابل توجهی افزایش یافت.
تجار یهودی آمستردام برای اولین بار با استفاده از روشهای مدرن سرمایه داری آغاز به فعالیت نمودند. مناطق مورد علاقه آنها در تجارت خارجی شبه جزیره ایبری، انگلستان، ایتالیا، آفریقا، هندوستان و جزایر شرقی و غربی هند را شامل می شد. یهودیان آمستردام همچنین به فعالیتهای صنعتی در ارتباط با توتون، چاپ و نشر و الماس نیز روی آوردند. به ویژه اینکه صنعت الماس کلاً در دست یهودیان قرار گرفته بود.
در پایان قرن 17 میلادی بخشی از یهودیان آمستردام در بازار بورس بسیار فعال بودند. آنها در سطح گسترده ای بر بازار بورس مسلط شدند و در توسعه و سازماندهی آن نقش پیشتازی داشتند. بعضی از نویسندگان، ثروتمندی قابل توجه آن زمان آمستردام را به قدرت اقتصادی یهودیان مربوط می دانند.37
یهودیان آمستردام بخش بزرگی از سهام شرکتهای بزرگ عصر استعمار یعنی کمپانیهای هلندی هند شرقی38 و غربی39 و مدیریت آنها را در اختیار گرفتند.40 بازار الماس آمستردام هنوز هم در اختیار جماعت یهودی آن است.
نتیجه اینکه پروتستانیزم با پذیرش عهد عتیق و جهان بینی عبرانی پروسه مهم یهودیزه شدن را آغاز کرد. این روند یهودیزه شدن به طور شفاف و آشکار در مذهب پیوریتانیزم که انگلستان و آمریکا را عمیقا تحت تأثیر خود قرار داد قابل مشاهده است.
سوتیترها:
غالبا «دئیست»ها روشنفکرانی بودند که به خالق و پدیدآورنده جهان معتقد بودند. تنها تفاوت اساسی و اصولی بین مسیحیت و این دین جدید مردود شمردن آخرت گرایی و زندگی پس از مرگ بود. «پروتستانتیزم» نیز به عنوان اولین عامل مهم در تضعیف آخرت گرایی، سردمداری دینهای غیرآخرت گرا را عهده دار شد
حقیقتا برخلاف اسلام و مسیحیت، در دین یهود ایمان به آخرت وجود ندارد، بلکه برعکس میل و حسرت دستیابی به «بهشت زمینی» و به بیانی دیگر «وابستگی به دنیا» در آن وجود دارد
لوتر به هنگام اعلام اساس دین جدید خود که با سنتهای کلیسای کاتولیک کاملاً متفاوت بود، به عهد عتیق متمایل شده بود. او که زبان عبرانی را آموخته بود، به مطالعه منابع عبرانی پرداخت. لذا او و همفکرانش در منابع یهودی چیزهای بسیاری یافتند
کلیسای کاتولیک براساس تفسیر آیه 35 از بخش ششم انجیل لوقا سود و ربا را «حرام» شمرده و آن را ممنوع نموده بود، در حالی که در عهد عتیق (تورات) سود و ربا ممنوع نگردیده و برعکس مورد تشویق قرار می گیرد
رباخواری و بانکداری که در طول قرنها، حرفه ای یهودی محسوب می شد، در تمامی منطقه شمال اروپا که تحت تأثیر و نفوذ پروتستانتیزم بود با سرعت گسترش یافت
پاولس که تثلیث را در دین مسیح تعبیه نمود، یهودی ای بود که نام حقیقی او شائول بود و قبل از مسیحی شدن در قدس مشغول تحقیق و مطالعه بر روی کتاب کابالا ـ منبع میستیزم عبرانی بود
پروتستانیزم با پذیرش عهد عتیق و جهان بینی عبرانی پروسه مهم یهودیزه شدن را آغاز کرد. این روند یهودیزه شدن به طور شفاف و آشکار در مذهب پیوریتانیزم که انگلستان و آمریکا را عمیقا تحت تأثیر خود قرار داد قابل مشاهده است.
|