شناسه : ۳۹۱۲۷۶ - سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۱:۱۴
طلبگی این راه باشکوه (۱)
هر چه راه باشکوه تر و مقصد عالی تر باشد، آفات و خطرات آن نیز بیشتر است . در باب فضیلت علم و نیز آفت های علم آموزی، احادیث بسیاری نقل شده است که از آن جمله است:
ضیلت علم و آفت های آن
هر چه راه باشکوه تر و مقصد عالی تر باشد، آفات و خطرات آن نیز بیشتر است . در باب فضیلت علم و نیز آفت های علم آموزی، احادیث بسیاری نقل شده است که از آن جمله است:
علم، راس فضیلت است . (1)
علم، زمینه ساز اطاعت خداست . (2)
شر برخی دانشمندان از سپاه یزید بر ضعفای شیعه بیشتر است; چرا که آن نامردمان ارواح و اموال کربلاییان را می ستاندند و اینان شک و شبهه در دل ضعفای شیعه می ریزند . (3)
پس هم چنان که صعود و رفعت در انتظار طلبه است، سر راه او آفات بسیاری نیز وجود دارد . شاید بتوان گفت که اگر تزکیه، تهذیب و رهایی از آلودگی ها نباشد، ضرر علم بیشتر می شود .
ضرورت رهایی از آفات
اهمیت این مرحله برای طلبه بسیار زیاد است . اگر کسی بخواهد در ظرفی آلوده و کثیف شیر بریزد، شیر فاسد می شود . طلبه ای که به تدریج (نه یک شبه) خود را از این آفت ها پاک نکند، امیدی به علم حقیقی نیز نباید داشته باشد; زیرا گناهان و آلودگی ها عقل را که زینت علم است، زایل می کنند . چنان که رسول اکرم (ص) فرمود: «من قارف ذنبا فارقه عقل لایعود الیه ابدا» ; هر کس گناهی را مرتکب شود، عقلی از او جدا می شود که هرگز به او باز نخواهد گشت .
ریشه تمامی این ضعف ها، به هوای نفسانی باز می گردد و این هوای نفس جهت علم را منحرف می کند و در انگیزه ها و عمل ها تاثیر می گذارد و تمامی سرمایه ها را بر باد می دهد .
نگاهی نزدیک تر به برخی از آفت ها
1 . عجب و غرور
«این من، شیطان است » . این سخن آن عارف راحل امام خمینی (ره) است .
«من گویی » آن قدر زشت و خطرناک بوده است که پیامبر اکرم (ص) در محاورات صمیمی ترین دوستان نیز آن را تحمل نمی کرد . متاسفانه گاهی دیده می شود که با خواندن چند کتاب چنان مغرور می گردیم که گویی به فتح هفت آسمان نایل شده و گره هر مشکلی را گشوده ایم . بیهوده نیست که عجب، حماقت نامیده شده و راس نادانی محسوب می شود (4) و معجب به درخت عقل و تیزبینی خود آفت زده و به حسود عقل خویش تبدیل شده است .
راه نجات از این آفت
بهترین راه گریز از این آفت، مقایسه دانسته های خویش با دانش بزرگان و بررسی عاقبت بد این احساس و مطالعه حال عالمان و فرهیختگان است . علم ما قطره ای از دانش عظیم امام علی (ع) هم نیست که فرمود: پیامبر (ص) هزار در از علم برایم گشود که از هر کدام، هزار در دیگر به رویم گشوده شد; یعنی یک میلیون باب از علم . (5)
نقل شده است که حضرت آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطا، هر سحر در مقابل خدا گریه می کرد و به خود می گفت: تو جعیفر (جعفر کوچک) بودی، پس جعفر شدی، بعد شیخ جعفر گشتی، سپس شیخ عراق گشتی و حالا رئیس اسلام شدی! یعنی ابتدای خود را فراموش نکن .
آیا تا به حال به چنین عقوبتی اندیشیده ایم که هر چیز ما در اختیار مالک هستی است و اگر او بخواهد، ابتدایی ترین مسائل را هم نخواهیم دانست و یا فراموش خواهیم کرد . پس دیگر غرور و عجب چه معنایی دارد؟
ادامه دارد . . .