احساس ضعف شخصیت، نه فقط بزرگسالان را رنج می دهد و به ناهنجاری رفتاری وا می دارد، کودکان را نیز دچار مشکل می کند. بعضی می پندارند چون کودک پیکری کوچک تر از بزرگسالان دارد، شخصیت خود را هم کوچک می پندارد؛ حال آنکه چنین نیست و چه بسا بی توجهی به شخصیت کودکان زیانبارتر از بی توجهی به شخصیت بزرگسالان باشد. زیرا احساس ضعف شخصیت در کودکی سبب بروز رفتارهای ناصواب و ویرانگر در بزرگسالی است. به همین سبب است که امام هادی علیه السلام فرموده است: از شرّ آن که خود را حقیر و بی مقدار بپندارد، در امان مباش.19
از رفتارهای متداول حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در مقابل فرزندش فاطمه علیهاالسلام و نیز نوه های عزیزش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ، احترام وصف نشدنی و برخاستن در مقابل آنان است. شیعه و سنی نقل نموده اند که آن جناب پیوسته با حضور دختر خردسالش، تمام قامت در برابرش می ایستاد و احترامش می کرد.20
گاه به احترام و نیز مراعات خردسالی نوادگانش، سجده نماز را طولانی می ساخت یا برای بر آوردن حاجت آنان، نماز را با سرعت به پایان می برد. هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانش دست نوازش می کشید و مهربانی و عطوفت نسبت به کودکان، خوی همیشگی آن حضرت بود.21
با این همه، در بزرگداشت شخصیت کودکان باید همواره توجه داشت که این امر برای ارضای حسّ شخصیت طلبی آنان است. بدین سبب باید در انجام آن به شیوه ای گام برداشت که زمینه غرور و نازپروری کودکان فراهم نشود و این امر زمانی است که ما همه شیوه های تربیتی را همگام عمل کنیم؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم عمل می کرد.
5. توجه به بهداشت روانی کودکان
در مباحث روان شناسی عمومی، در بخش «یادگیری، حافظه و فراموشی» به عوامل تأثیرگذار بر رشد بدن و حافظه پرداخته می شود و یادآوری می کنند که یکی از مهم ترین عوامل اختلال در حواس و حافظه کودکان و مانع جدّی از رشد استعدادهای آنان، و بلکه عامل عقب ماندگی ذهنی، محرومیت از بهداشت روانی است. کودک به هر علت آرامش روان خود را از دست دهد، بخشی از فعالیت های مغز وی که تنظیم کننده رشد ذهنی اوست مختل و آینده وی دچار مخاطره می شود. مشکلات خانوادگی، فقر، بد رفتاری والدین با یکدیگر و با فرزندان، خشونت، تأکید بی اندازه بر رعایت نظم و مقررات و ترس های موهوم، همه عواملی است که روان کودک را نابسامان می نماید.
اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هر صبحگاه که از خواب بر می خیزد و دست نوازش بر سر فرزندان و نوادگانش می کشد، این رفتار از هر هدیه برای کودک مناسب تر است و ما به درستی نمی توانیم تأثیر عمیق این رفتار ساده را لمس کنیم. کودکی که در آغاز صبح از چنین نوازشی بهره مند شود احساس آرامش، امنیت، پذیرفتگی، امید و شادی می کند. اطمینان می یابد که وجودش در خانه زاید نیست. جایگاهش نزد والدین شناخته شده و محفوظ و مورد توجه است.
روان شناسان معتقدند بهره مندی از محبت والدین در ماه های آغاز طفولیت و آغاز هر روز، از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر تأمین بهداشت روانی کودک است. کودکی که از مهر و محبت مادر و پدر برخوردار است، نگرش مطلوبی نسبت به خود می یابد و روابط سالم تر و پذیرفته تری با دیگران برقرار می کند.22 و ترس های موهوم و بی پایه را که مانع شکوفایی استعدادهای او ست، از وی دور می سازد.
6. مهرورزی، مهم ترین ابزار تربیت
زمانی که آهن، نرم و گداخته شود به هر صورت که بخواهیم شکل می پذیرد. «مهر ورزی» به افراد به ویژه کودکان همان حرارتی است که افراد را نرم، تسلیم و گوش به فرمان می سازد.
تربیت نوعی کوشش برای نفوذ در ناخود آگاه افراد است. رنج و اندوه ها، آرزوها، شکست ها و گفته های ناگفته پیوسته در ضمیر ناخودآگاه جای می گیرند. پیرامون این ضمیر، مأمورانی آماده به خدمت وجود دارند که مانع از نفوذ دیگران بدان می شوند. از طرفی تا فردی به درون آن راه نیابد نمی تواند به اسرار آن پی ببرد و راه حلّی برای مشکل آن ارائه کند.
پدر و مادری که ابزار نفوذ به ناخودآگاه فرزندان خود را نشناخته و شیوه ورود به آن را ندانند هیچ گاه نخواهند توانست ارتباط صمیمی با ایشان برقرار سازند؛ دردهایشان را بشناسند و درمان کند.
«مهرورزی به کودک» از مهم ترین ابزار نفوذ به ضمیر ناخودآگاه اوست. زمانی که فردی به کودک محبت و مهربانی می کند، قلب او را در اختیار می گیرد و آرام آرام می تواند از رنج هایش آگاه شود و راه درمانش را شناسایی و دنبال نماید.
امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: از همان کودکی، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم مرا از پدرم برگرفت و من شریک آب و نان او شدم و پیوسته مونس و همسخن وی بودم.... او مرا در کنار خود می نشانید و بر سینه خویش جای می داد و در بسترش [کنار خود [می خوابانید، به طوری که تنم را به تن خویش می چسباند و بوی خوش خود را به مشامم می رساند.23
من پیوسته در پی او روان بودم، مانند بچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود نمونه ای آشکار می ساخت و مرا به پیروی از آن وامی داشت. در سال[چند روزی را [در غار حرا خلوت می گزید. من او را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید....او مرا از کودکی در دامن خود پروراند و... هزینه زندگی مرا بر عهده گرفت. در هر صبح و شام یک نشست خصوصی با او داشتم که در آن احدی جز من و او شرکت نمی کرد. در این اوقات، من با او بودم و هر جا که او می رفت و از هر دری که سخن می گفت، من با او همراه و هماهنگ بودم.24
نیز در همین باره می نویسند: زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم کودکان انصار را می دید بر سر آنان دست می کشید و به آنان سلام می کرد و دعایشان می فرمود.25 روزی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از راهی می گذشت که کودکان بازی می کردند. چون نگاهش به یکی از آن ها افتاد نزد او نشست و پیشانی او را بوسید و به وی محبت نمود...و فرمود: روزی دیدم این کودک با فرزندم حسین بازی می کند و خاک های زیر پای حسین را برمی دارد و به صورت خود می مالد. چون او از دوستان حسین است من هم او را دوست دارم.26
گاه می شد کودکی را نزد آن حضرت می آوردند و او در دامن حضرت، خود را خیس می کرد. اطرافیان با پرخاش به کودک می کوشیدند از کار او جلوگیری کنند و وی را از دامن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم جدا سازند، که آن حضرت آنان را از این کار باز می داشت و می فرمود: با تندی از ادرار کردن کودک جلوگیری نکنید. سپس کودک را به حال خود رها می کرد تا حاجتش برآورده شود. آنگاه خود می رفت و لباسش را تطهیر می کرد.27
روزی آن حضرت با گروهی از مردم نماز جماعت می خواند. در هنگام سجده، حسین علیه السلام که کودکی خردسال بود، بر پشت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می نشست و پاهایش را حرکت می داد. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سر از سجده بر می داشت او را می گرفت و کنار خود روی زمین می گذاشت و در سجده دیگر این رفتار حسین علیه السلام و آن حضرت تکرار می شد. فردی یهودی که شاهد این صحنه بود پس از نماز به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گفت: با کودکان خود طوری رفتار می کنید که ما هرگز رفتار نکرده ایم. حضرت فرمود: اگر شما به خدا و فرستاده او ایمان داشتید با کودکان خود مهربان بودید.
آن مرد پس از مشاهده آن رفتار و شنیدن این سخن، مسلمان شد.28
7. مفهوم دیگر بوسیدن
بزرگتری که کودکی را می بوسد بدین وسیله به او اظهار علاقه می کند و به کودک احساس آرامش، امید و شادمانی دست می دهد. با بوسه دیگران درمی یابد که هستند کسانی که به وی علاقه مندند و خواهان اظهار محبت به اویند.
این عمل نوعی اظهار علاقه غیر زبانی است. در جایی که زبان به هر علت از اظهار علاقه باز می ایستد، لب این نقش را ایفا می کند. شاید یکی از علت هایی که کودکان بیش از بزرگسالان از بوسه لذت می برند، به همین سبب است که آنان را به ویژه در سنین طفولیت نمی توان چندان با اظهار علاقه های زبانی خشنود ساخت و علایق خود را به ایشان ثابت کرد و بدین وسیله بدان ها آرامش و امید بخشید.
آنان با بوسه والدین به علاقه ایشان به خود پی می برند و چون خود را مورد علاقه کسی می بینند آرام می گیرند، پرخاش نمی کنند، فریاد نمی زنند و با دروغ و شیطنت نمی کوشند سبب جلب توجه والدین را فراهم آورند. آنها از این بوسه ها اطمینان می یابند که محبوب پدر ومادرند و آنان از وجود ایشان ناخرسند نیستند. این اظهار علاقه وقتی در حضور دیگران باشد تأثیرگذارتر است.
افزون بر این همه، بوسه برای کودکان معنای حیات دارد، در سنین طفولیت بیش از حس بویایی، بینایی و شنوایی، حسّ چشایی و لامسه او فعالیت می کند و مفهوم بودن خود را با این دو حس درک می کند. بوسه ها برای کودک مفهومی بسیار لطیف تر و عمیق تر از آن دارد که ما می پنداریم. هر بوسه برای او مفهوم و اثری ویژه و تازه دارد و تکرار آن برایش تکراری نیست. به همین میزان که بزرگسالان از بوسه بیش از اندازه دلتنگ می شوند، خردسالان به ویژه نوزادان از آن خشنود می گردند.
حال شاید تعجب انگیز باشد اگر بشنویم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در این باره فرموده است: کسی که فرزند خود را ببوسد خداوند برای او یک حسنه [در قبال هر بوسه[ می نویسد.29 بر پایه همین رهنمود است که امام صادق علیه السلام می فرماید: فرزندان خود را بسیار ببوسید. زیرا به خاطر هر بار بوسیدن، خداوند درجه ای به شما عنایت خواهد کرد.30
ابن عباس می گوید: من نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بودم. بر زانوی چپ خود، فرزندش ابراهیم قرار داشت و بر زانوی راست، حسین علیه السلام . آن حضرت هر دم گاه ابراهیم را می بوسید، گاه حسین را.31 نیز در روایت می خوانیم: آن حضرت دخترش فاطمه علیهاالسلام را خیلی زیاد می بوسید.32 شب ها پیش از خوابیدن، او را می بوسید و صورت خود را بر سینه دخترش می نهاد و برای او دعا می کرد.33
نیز می نویسند: روزی مردی نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: من ده فرزند دارم که تاکنون هیچ یک از ایشان را نبوسیده ام. [بر طبق روایتی دیگر گفت: تاکنون هیچ کودکی را نبوسیده ام [همین که او از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دور شد، آن حضرت فرمود: این مرد از نظر من از دوزخیان است.