بی گمان آموزه های زندگی ساز اسلام ـ که پاره ای از آن در احکام فقهی به چشم می خورد ـ ناظر به روند حیات فرد و جامعه بشری بوده و مصلحتهای همگانی را در بر دارد. به سخنی دیگر حلال و حرام در شرع مقدس اسلام بر پایه فلسفه ها و حکمتهایی استوار گشته است که هر کدام، از خیرگرایی و رهنمونی انسانها به رستگاری دنیا و آخرت حکایت دارد.
برخی حکمها و قانونهای اسلام، در مکتب امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ همراه با فلسفه آن به دست داده شده و یا در گفتار و سیره نبوی و نیز در آیات قرآن کریم بدان اشاره رفته است. برخی دیگر را می توان از رهگذر خردورزی و تأمل در چند و چونی احکام و حدود الهی به دست آورد. به هر حال هیچ حکم و قانونی در اسلام، در بوته ابهام و تاریکی نبوده و به سهولت می توان مقصود از انجام یا ترک و پرهیز از آن را فراچنگ آورد.
ناگفته نماند که مقوله فلسفه احکام یا رازگشایی از چرایی اوامر و نواهی خداوند ـ در حد توان و استخراج از منابع فقهی ـ از دیرباز در میان فقیهان مورد نظر و اهتمام بوده است.
در این مجال، نگاهی گذرا به فلسفه حکم تحریم اسراف و تبذیر خواهیم داشت. البته باکوشش بیش تر می توان به شمار فزون تری از علل تحریم اسراف و نیز نکوهش و کیفر دنیوی و اخروی اسراف پیشگان دست یافت.
1ـ اسراف، سبب ساز فقر
در میان عوامل تباهی و عقب ماندگی انسانها و جوامع بشری نمی توان فاجعه آفرین تر از فقر عاملی را سراغ گرفت. از این روست که اسلام در آموزه های الهی اش همواره به کار سفارش نموده و مسلمانان را به تکاپوی مستمر برای کسب روزی در زمین فرا خوانده و تن آسایی و بی کاری را نکوهش کرده است:
«فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون»(1)
«و چون نماز گزارده شد، در [روی] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار گردید.»
فقر ستیزی اسلام از این حقیقت حکایت دارد که آیینی زندگی بخش بوده و عزت و سرافرازی مسلمانان را در دنیا و آخرت می طلبد. چنین مکتبی نمی تواند از فقر و ناتوانی پیروان خویش خرسند بوده و آنان را به ترک کار و فعالیت اقتصادی سوق دهد.
در میان عوامل تباهی و عقب ماندگی انسانها و جوامع بشری نمی توان فاجعه آفرین تر از
فقر عاملی را سراغ گرفت. از این روست که اسلام در آموزه های الهی اش همواره به کار سفارش نموده و مسلمانان را به تکاپوی مستمر برای کسب روزی در زمین فرا خوانده و تن آسایی و بی کاری را نکوهش کرده است.
بندگی حقیقی در اسلام در بی نیازی مسلمان از غیر حق تجلی می کند. اما مفهوم تعالی و تقرب به حق، این نیست که بر اثر معنویت گرایی، مادیات و نصیب خویش از دنیا را از یاد ببرد و دریوزگی پیشه نماید. گرایشهای دنیاگریزانه و صوفیانه ـ که پس از هجوم مغول به سرزمینهای جهان اسلام و فروپاشی تمدن مسلمانان نیرو گرفت ـ سبب ساز پندار ناروای برخی شرق شناسان گشت تا اسلام را به جانب داری از فقر و نکوهش دنیا متهم کنند.
پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فقر را همسایه کفر تلفی می کند و مسلمانان را از افتادن در ورطه بی دینی هشدار می دهد:
«کاد الفقر ان یکون کفرا»(2)
«نزدیک است که فقر آدمی را به کفر کشاند.»
در جای دیگر فقر عامل کاهش دین و ایمان و همچنین پریشان فکری و بدخواهی انسانها نسبت به یکدیگر خوانده شده است:
«اِنَّ الفقرَ مَنْقَصَةٌ للدّین، مُدْهِشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ.»(3)
«قطعا فقر سبب کاستن از دین و پریشانی خرد و نیز دعوت گر به دشمنی است.»
چنان که از این حدیثها بر می آید، فقر از یک سو به ایمان و دین داری انسان آسیب می رساند و مؤمن را از تعالی و نیل به درجات ایمان باز می دارد، و از دیگر سو عقل او را دستخوش پریشانی و نابسامانی در تشخیص خیر و شر می سازد. شکی نیست که این همه بسترساز کژروی از فطرت الهی و دشمنی انسانها نسبت به یکدیگر می شود و در نهایت گمراهی و پراکندگی نیروهای انسانی را پدید می آورد.
تبه کاریها و بزه کاریهای اجتماعی ـ که در جوامع رشد یافته یا عقب مانده و توسعه نیافته به گونه ای فزاینده به چشم می خورد ـ ریشه در فقر معنوی یا فقر مادی دارد.
عوامل درونی و برونی فقر
در تحلیل و ریشه یابی هر پدیده ای ناگزیر از واقع گرایی و واکاوی عوامل گوناگونی خواهیم بود که بسترساز پیدایش و استمرار آن گشته است. بی تردید فقر به عنوان یک پدیده منفی و نکبت خیز، عوامل پدید آورنده ای دارد و نمی توان در نگرش فقرشناسانه به یک عامل بسنده کرد.
با توجه به ابعاد فردی و اجتماعی فقر، می باید عواملِ درونی و برونی ایجاد کننده فقر را سراغ گرفت. پاره ای از این عوامل در پیوند با منش و روش افراد شکل می گیرد که از بی بهرگیِ آنان از عقل و تدبیر و فعالیت مادی حکایت دارد.
در این جا می توان مواردی مانند خو گرفتن به زندگیِ انگلی، تنبلی و ریخت و پاشهای مالی و گرایش به نیازهای کاذب در خرید را نام برد که هر کدام سهمی در فقر شهروندان دارد و به روشنی حاکی از فقدان مدیریت و خردورزی در زندگی شخصی است.
دیر یا زود مصایب این بی تدبیریها گریبان گیر آنان شده و در برخی شرایط جدایی همسران و از هم پاشیدگی کانونهای خانوادگی را سبب می گردد که فاجعه سازی آن برای جامعه در خور نگرانی است.
چنان که پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره تبذیر چنین فرموده است:
«مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللّهُ»(4)
«کسی که ریخت و پاش کند، خداوند او را تنگ دست می کند.»
حضرت امیر ـ علیه السلام ـ از اسراف به عنوان عامل فقر یاد می کند:
«سببُ الفقرِ الاسرافُ»(5)
«زیاده روی در خرج مایه تنگ دستی است.»
بدین سان، آنان که بر اثر اسراف و تبذیر در اموال شان فقیر می شوند، می باید خود را ملامت کنند. فرا افکنیهایی که اینان به هنگام شکوه و شکایت از زمانه و سرنوشت و بخت بر زبان می آورند، دلالت بر کوتاهیها و نابخردیهای خودشان دارد؛ زیرا در صورت رعایت تعادل در امور مالی و پرهیز از ولخرجیها و ریخت و پاشها وسعی در پس انداز و تأمین آتیه می توانستند بیش و کم پاسخ گوی نیازهای مادی خود باشند.
اندازه نگاه داشتن در هزینه های مالی از اصول مدیریت و سرپرستی هر خانواده بوده و نمودار عقل اقتصادی به شمار می آید. امام صادق ـ علیه السلام ـ در سخنی پیشرفت و سرافرازی مردان و زنان میانه رو در امر معاش را خود تضمین کرده است:
«ضَمَّنْتُ لِمَنْ اقْتَصَدَ اَنْ لایَفْتَقِرَ.»(6)
«برای کسی که در خرج کردن میانه روی دارد ضمانت می کنم که هیچ گاه تنگدست نگردد.»
پرهیز از افراط و اسراف در عرصه اقتصادی نه فقط از فقر و قرض و گرفتاریهای دیگر می رهاند، بلکه عامل برکت و فزونی دارایی انسان نیز خواهد گشت. امام علی ـ علیه السلام ـ میانه روی و زیاده روی در امور مالی را در تقابل با هم قرار داده و همگان را به رعایت عدالت در دخل و خرج دعوت کرده است:
«اَلْقَصْدُ مِثْراةٌ وَ السَّرْفُ مَثْواةٌ»(7)
«میانه روی فزونی ثروت را به همراه دارد، و زیاده روی تباهی آن را.»
2ـ اسراف، زمینه ساز فساد اخلاقی
اقتصاد و اخلاق در ابعاد فردی و جمعی ارتباط تنگاتنگی با هم داشته و هر یک در دیگری تأثیر مثبت یا منفی خواهد داشت. حاکمیت ارزشهای اخلاقی بر روشها و انگیزه های اقتصادی سبب جهت گیری آن به سمت خیر و عزت فرد و جامعه خواهد بود.
تبه کاریها و بزه کاریهای اجتماعی ـ که در جوامع رشد یافته یا عقب مانده و توسعه
نیافته به گونه ای فزاینده به چشم می خورد ـ ریشه در فقر معنوی یا فقر مادی دارد.
انبیا که بشر را به توحید و اقامه قسط و عدل در روابط و مناسبات خود فرا می خواندند، به لزوم معنویت و مکارم اخلاق انسانی نظر داشتند. آنان در هر زمان و مکانی دست پروردگان خود را به کوشش خداپسندانه در دنیا رهنمون می ساختند؛ به گونه ای که برخورداریهای مادی آنان را از رشد اندیشه و ایمان و خصلتهای ستوده باز ندارد.
چنان که در متون دینی ما آمده است، نفس و دنیا پیوسته همراهی در طریق ظلم و طغیان داشته و انسان را از رهگذر تعلقات نفسانی و دنیوی به زیان کاری می کشانند.
حُبّ دنیا نفس آلوده به معصیت و تجاوزگر از حدود الهی را به اسارت می کشد و او را به تکذیب قیامت و حساب و جزای خداوند برمی انگیزد. بدین گونه است که راه تبه کاری به روی غافلان از حق و آخرت گشوده می شود و حقایق مکتب هدایت گر وحی از دیده و دل شان پنهان می ماند:
«کَلاّ بل تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الاْآخِرةَ»(8)
«ولی نه! [شما دنیایی] زودگذر را دوست دارید و آخرت را وا می گذارید.»
اسراف گرایی در زندگی مترفین و خوش گذرانان ـ که نسبت به مردم از لحاظ اقتصادی و بهره مندی از دنیا و لذات آن در موقعیت نظرگیری قرار گرفته اند ـ آنان را بیگانه از کششهای معنوی می سازد. سستی عقیده و باور داشتهای دینی، خواه ناخواه در پی مصرف گراییهای طبقه مرفه شکل می گیرد و زشتی گناه و فساد اخلاقی را در چشم شان ناچیز می سازد.
چنین کسانی که درآمدهای هنگفت دارند و به سهولت در دست یابی به خواسته های فسادانگیزشان کامیاب می شوند، کم تر مجال تهذیب نفس و پیراستگی روان را خواهند یافت. تردیدی نیست که اسراف گرایان سعی در جذب نیروهای انسانی جامعه داشته و آنان را به فساد و فحشا سوق می دهند تا از دنیا کامروایی فزون تری داشته باشند. زنان و جوانان بیش از دیگر گروه های اجتماعی در شمار قربانیان افراد و قدرتهای اسراف گرند.
از این روست که قرآن کریم مردم را از اسراف گرایی بر حذر داشته و اسراف گرایان را بی نصیب از محبت و لطف پروردگار متعال می شمارد:
«یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین»(9)
«ای فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازی برگیرید، و بخورید و بیاشامید و[لی[ زیاده روی مکنید که او اسراف کاران را دوست نمی دارد.»
اسلام هرگز رهبانیت و ترک دنیا و لذّت را سفارش نکرده و انسان را از بهره های مادی دنیا و زندگی محروم نساخته است. چنان که آیه بعدی صراحت دارد، انسانها رخصت استفاده از زیباییهای زندگی دنیا را دارند و خداوند این همه را برای آنان پدید آورده است:
«قُلْ من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصةً یوم القیامةِ»(10)
«[ای پیامبر] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز [روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ بگو: این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان می باشد.»
آن چه در ارتباط با دنیا و موقعیتهای تعیین کننده اقتصادی و مالی می باید مورد نظر قرار گیرد، همان بهره برداری عادلانه و بهینه از نعمتها و زیباییهای حیات و خلقت است.
قرآن کریم مردم را از اسراف گرایی بر حذر داشته و اسراف گرایان را بی نصیب از
محبت و لطف پروردگار متعال می شمارد.
گرایش به تجمل، و تفنن در مصرف که غالبا همراه با ولخرجیها و غفلت از مسؤولیتهای مالی و اجتماعی همچون انفاق و زکات پدید می آید، آدمی را به انحراف از اخلاق انسانی رهنمون می شود. خودخواهیهای مهار گسیخته و فزاینده اسراف گرایان انگیزه های نوع دوستی و خیرگرایی و فضیلت جویی را در باطن می میراند و آنان را تبهکار و سزاوار غضب آفریدگار می سازد.
امام صادق ـ علیه السلام ـ در حدیثی به این مقوله اشاره فرموده است:
«اِنَّ السَّرْفَ اَمْرٌ یُبْغِضُهُ اللّهُ.»(11)
«قطعا اسراف چیزی است که خداوند آن را دشمن دارد.»
بدین سان اسراف کاران خود را از قلمرو محبت الهی بیرون رانده و خداوند آنان را به حال خویش رها می کند تا در فساد و خسران فرو روند.
مفاسد اقتصادی جامعه از جمله رشوه خواری و رباخواری را باید حاصل نگرش و روش اسراف گرایانه مسرفان به شمار آورد. تمرکز قدرت و ثروت در طبقه مترفین و مسرفین، واقعیت تلخ و فراگیری است که در جهان امروز به چشم می خورد و سیاستهای استبدادی و استعماری را جهت می بخشد.
در حقیقت، این قطبهای اقتصادی دنیا هستند که مهره های سیاسی را پرورش می دهند و استضعاف سیاسی و اقتصادی را در کشورهای محروم از توسعه سبب می گردند. سلطه صهیونیستها بر مراکز تصمیم سازی و راهبردی سیاست امریکا و اروپا را می توان مصداقی بارز از فساد اسراف گرایان در دنیا دانست.
تهاجم فرهنگی غرب به سرزمینهای اسلامی و شکار جوانان مسلمان از رهگذر برنامه ها و ایده ها و سرگرمیهای مبتذل هنری و سینمایی را باید در روند فساد مترفین نگریست که به منظور تداوم اسراف گرایی خود می کوشند.
جنگ افروزیهای استکبار بین المللی و همچنین تهاجم نظامی به افغانستان و عراق و اشغال سرزمینهای قبله را می باید نمود دیگری از سیاست ظالمانه اسراف پیشگان در ابعاد فرا منطقه ای دانست.
چهره منافقانه اسراف کاران در عرصه قدرت آشکارتر از آن است که بتوان زیر نقاب صلح خواهی و نظم نوین جهانی پوشیده داشت!
قرآن کریم اسراف را منشاء فساد در قدرت و حاکمیت می شمارد و مردم را از فرمان بری اسراف گرایانِ سلطه گر باز می دارد. آنان در منظر خداوند، تبهکارانی اند که خود را در گفتارهای تبلیغی شان اصلاح گر می شناسانند؛ زیرا از هر موقعیتی به منظور تباهی نسلها بهره می جویند و زمین و زمان را جولان گاه اهداف حق ستیزانه شان ساخته اند:
«و لا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون»(12)
«و فرمان اسراف کاران را پیروی مکنید؛ آنان که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند.»
اساسا اسراف با اصلاح ناسازگار است؛ چرا که اسراف گران پیوسته در تصاحب قدرت و ثروت جامعه بوده و ناگزیر از تضعیف و تحقیر مردم می باشند. تفاخر و تکاثر در عرصه های سیاسی و تبلیغاتی و اقتصادی ـ که قرآن از شاخصه های دشمنان دین و پیامبر تلقی کرده است ـ در واقع نمایانگر اسراف در ابعاد روانی و اجتماعی آن می باشد. به سخنی دیگر ذهنیت مسرفین در جهت ستم و جفا شکل گرفته و آنان معیارهای جاهلی را جایگزین ملاکهای انسانی و خدا پسندانه ساخته اند. بدین سان فزون خواهیهای اسراف گران در قدرت و ثروت را می باید در ارتباط با تمایلات جاهلانه آنان توجیه کرد.
تبذیر و فساد
امام صادق ـ علیه السلام ـ تبذیر را مصداقی از فساد تلقی نموده و آن را سبب محرومیت از محبت خداوند خوانده است. بشر بن مروان روایت می کند که با گروهی خدمت آن حضرت رسیدند. خرما آوردند و کسی هسته خرمایی را دور انداخت. حضرت دست او را گرفت و فرمود:
«لاتَفْعَلْ اِنَّ هذا مِنَ التَّبْذیرِ اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ الْفَسادَ»(13)
«این کار را نکن، زیرا دور انداختن هسته ای که می توان آن را مورد استفاده قرار داد، تبذیر است و خداوند فساد را دوست ندارد.»
شاید در نگاه برخی کسان این نوع برخورد، شگفت انگیز باشد. حقیقت این است که کوتاهی در موارد جزیی اسراف و تبذیر، اندک اندک شخص را به بی اعتنایی در موارد دیگر می کشاند تا آن جا که زیاده روی و ریخت و پاش در نعمتهای خداوند به صورت یک عادت و روش در می آید.
کسی که در خرید و مصرف نیازهای زندگی اعتدال و اقتصاد را رعایت نکند، بی گمان نمی تواند به توصیه های اخلاقی در پرهیز از ولخرجی و هدر دادن فرصتها و نعمتها پایبندی داشته باشد.امام صادق ـ علیه السلام ـ اصحاب خویش رااین گونه تعلیم داده و تربیت می کرد تا آنان را از زیاده رویها و ریخت و پاشهای بزرگ و فسادآمیز باز دارد.
3ـ اسراف، عامل وابستگی اقتصادی و سیاسی
استقلال اقتصادی هر کشوری پیش از هر عرصه ای در عرصه فرهنگی، اعتقادی و اخلاقی مردم شکل می گیرد و روابط اقتصادی جامعه بر پایه منش و روش انسانها، جهت گیری تکاملی یا انحطاطی خواهد یافت. ملتی که به خودباوری دست یافته و سعی در خود اتکایی و کسب استقلال همه جانبه دارد، زندگی فردی و جمعی خود را به دور از هر گونه اسراف و تبذیر سامان می بخشد؛ زیرا تجربه تلخ دوران وابستگی اقتصادی و سیاسی را که به تحقیر فرهنگی و ملی اش انجامیده است، هنوز از یاد نبرده است.
بدون تردید، غرب زدگی و مصرف گرایی و گریز از اندیشه و کوشش برای تولید، به تدریج روحیه ستم پذیری و وابستگی به قطبهای اقتصادی و سیاسی جهان صنعتی و استعمارگر را پدید می آورد و رقابت در مصرف کالاهای گوناگون ـ که اقلام قابل توجهی از آن مورد نیاز خانواده ها نیست ـ جایگزین رقابت در عرصه ابتکار و خلاقیت و تولید می گردد.
زمینه ساز اصلیِ وابستگی اقتصادی به بازار و سرمایه و سلطه غرب، همان اسراف و تبذیر است که بسا زشتی و زیانمندی آن بسادگی به چشم نمی آید. هر کس قدرت خرید و مصرفش را نشانه خوشبختی و مدیریت دریافتن راههای درآمد سرشار دانسته و آن همه را به حساب عقل و تدبیر اقتصادی اش می گذارد. اما در نگاهی فراتر از محاسبه های فردی که در آن، مصالح کلان جامعه و کشور مطرح می شود، به روشنی می توان اسراف و مصرف گراییِ بی حدّ را بستر سلطه پذیری و وابستگی اقتصادی نگریست.
اسلام و اسراف ستیزی
مکتب اسلام که بر پایه فطرت و عدالت استوار است و آموزه های فردی و اجتماعی آن ناظر به ابعاد شخصیتی و رفتاری انسان است، همواره او را به نظم و تعقل در معاش و معاد فرا خوانده است. برنامه ریزی به منظور سامان بخشی زندگی مادی و مالی در منظر هر مسلمان یک تکلیف اجتناب ناپذیر است؛ زیرا ایمان و تقوای او در گرو کاربرد درست نعمتهای الهی بوده و این بدون تنظیم امور معیشت روزانه میسر نخواهد شد. بی توجهی به معاش و چگونگی تأمین و بهره برداری از مادیات، بی گمان بر روند رشد معنوی هر کس اثر می گذارد و دانسته یا ندانسته او را در گرایشهای دینی اش به سستی و بی خبری می کشاند.
مسلمانان در صدر اسلام زندگی ساده ای داشته اند و با گرایش به قناعت و اسراف ستیزی
در پرتو تعالیم اسلامی امتی نیرومند و متکی به خود ساخته بودند و در سایه همین عقیده و عمل بود که بر مشرکان و دشمنان خود غلبه کردند و پیروزیهای پیاپی به ارمغان آوردند.
فضیلتِ قناعت مندی و اعتدال ورزی در خرید و مصرف مادی را می باید از رهگذر تعقل و تفکر به دست آورد تا بتوان میانه روی و پرهیز از ولخرجی را بر رفتار اقتصادی خود و خانواده حاکم ساخت. دین در عین حال که انسانها را به کوشش و استفاده از پدیده های طبیعی و دستاوردهای مادی شان دعوت می کند، آنان را در مدیریت مالی به تکاپوی فکری و نظارت دقیق بر امور خرید و مصرف بر می انگیزد.
هم بر این اساس است که حضرت علی ـ علیه السلام ـ سودمند بودنِ برنامه ریزی مالی در جهت قناعت و کفاف را یاد آور شده است:
«حُسْنُ التَّقْدیرِ مَعَ الْکَفافِ خَیْرٌ مِنَ السَّعْیِ فِی الاِْسْرافِ»(14)
«برنامه ریزی همراه با کوشش در حد کفاف، بهتر است از زیاده روی»
تاریخ ملتهای مستضعف حاکی از این واقعیت تلخ است که آنان بر اثر اسراف گرایی در برابر فشار و محاصره اقتصادی سلطه گران تاب نیاورده و ناچار از تسلیم و سازش گشته اند؛ زیرا به مصرف بی رویه خو گرفته و تحمل کم و کاستی در خوراک و پوشاک و دیگر مواد مصرفی را نداشته اند.
در روایتی که امام صادق ـ علیه السلام ـ از مولای متقیان ـ علیه السلام ـ در این باره دارد، می توان آفت زدگیِ جامعه مسلمانان را بر اثر حاکمیت روحیه اسراف به دست آورد. آن حضرت تقلید و خودباختگی در نحوه پوشش و خوراک را زمینه ساز ذلت اجتماعی آنان بر می شمارد:
«لاتَزالُ هذِهِ الاُْمَّةُ بِخَیْرٍ ما لَمْ یَلْبَسُوا لِباسَ الْعَجَمِ وَ یَطْعَمُوا طَعامَ الْعَجَمِ فَاِذا فَعَلوُا ذلِکَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بالذُّلِّ.»(15)
«این امت همواره به راه سعادت و خوبی خواهد رفت تا زمانی که به اسراف روی نیاورند؛ مانند بیگانگان لباس نپوشند و مانند آنان غذا نخورند [تا زمانی که مصرف گر نشوند] و هر گاه چنین شوند به خواری و ذلت دچار خواهند شد.»
سخن علی ـ علیه السلام ـ درباره جامعه ای است که پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ نظام الهی و توحیدی را در آن پی افکنده است. آن حضرت چنان که تاریخ صدر اسلام نشان می دهد، با سیره زاهدانه و پارسایانه اش مسلمانان را به قناعت و استقامت سوق داده بود. اما با فتوحات و رویکرد بسیاری از مسلمانان به دنیا و لذّتهای گوناگون ـ که در دست یابی به غنایم و اسیران جنگی ظهور یافته بود ـ آرام آرام امت اسلامی از مدار اعتدال به اسراف گرایید و تبذیر جایگزین قناعت گشت.
مشاهده لباسها و خوراکهای رومی و ایرانی ـ که در چشم اعراب بیابان گرد و محروم از تمدن و شهر نشینی به منزله یک رؤیا بود ـ دل و دین آنان را ربود و زندگی اشرافی را در میان سرداران مسلمان پدید آورد. از آن پس بود که امت اسلام به لحاظ اخلاقی و اجتماعی دچار آفت زدگی شد و از رسالت نجات بخشی خویش که همان توحید و احیای کرامت انسانی بود، غفلت ورزید.
علی ـ علیه السلام ـ وارث حاکمیتی بود که چند دهه از جریان اصیل و متعادل نبوی در دین و سیاست و معیشت فاصله گرفته بود. سفارشهای آن حضرت در دوران خلافت کوتاه مدت خویش ـ که بر محور تقوای الهی بود ـ روشنگر ضرورت بازگشت مسلمانان به سنت حسنه رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ و برنامه زاهدانه مومنان نخستین اسلام در مکه و مدینه است.
یکی از حدیث شناسان معاصر در تحلیل این حدیث به رمز نیرومندی مؤمنان در چیرگی بر باطل اشاره کرده که همان ایمان و گرایش عملی به قناعت و مصرف در حد کفاف و ضرورت بوده که آنان را از سلطه دشمنان رهانیده است:
«مسلمانان در صدر اسلام زندگی ساده ای داشته اند و با گرایش به قناعت و اسراف ستیزی در پرتو تعالیم اسلامی امتی نیرومند و متکی به خود ساخته بودند و در سایه همین عقیده و عمل بود که بر مشرکان و دشمنان خود غلبه کردند و پیروزیهای پیاپی به ارمغان آوردند. اما بی گمان مصرف گرایی و آفت اسراف می توانست آنان را به هلاکت و خواری بکشاند.»(16)
حضرت امام کاظم ـ علیه السلام ـ استمرار نعمتها و امکانات مادی را در گرو قناعت و تعادل گرایی دانسته و مسلمانان را از خطر محرومیت بر اثر اسراف و تبذیر می آگاهاند:
«هر کس در زندگی میانه روی و قناعت را پیشه خود سازد، نعمتهای خدا برای او باقی می ماند، و آن که تبذیر و اسراف کند، نعمتهای پروردگار را از دست می دهد.»(17)
بی گمان این آموزه گران سنگ درباره جوامع نیز محقق است؛ چه آنکه در صورت تمایل به اسراف و تبذیر در نعمتهای خداوندی، آن همه را از کف خواهند داد. وابستگی اقتصادی و سیاسی هر ملت از رهگذر اسراف پدید می آید و آنان را به تدریج بی هویت و از خود بیگانه خواهد ساخت.
|