بررسی علل و عوامل
بوجودآورنده پدیده های رفتاری مخل عفت عمومی و اخلاق اجتماعی
در خصوص علل و عوامل بوجودآورنده پدیده های رفتاری یادشده که به عفت عمومی و اخلاق اجتماعی لطمه وارد می سازد می توان به علل زیر اشاره نمود:
1ـ تجرد و موانعی که برای ازدواج وجود
دارد و موجب محرومیت جنسی می شود
ازدواج، عامل مؤثری در کاهش میزان رفتارهای غیر اخلاقی، مزاحمت و خشونت است. در شرایط کنونی اشتغال جوانان به تحصیل، فقدان موقعیت شغلی و نبود وضع تثبیت شده ای از نظر اقتصادی و اجتماعی اجازه ازدواج به همه جوانان نمی دهد. جوانی در این زمینه چنین می گوید: جامعه بسته و امکانات مالی ضعیف یا بسیار ضعیف که اجازه ازدواج نمی دهد یک حالت محکومیت برای جوانان به وجود آورده است، و دیگری در ادامه صحبت او می افزاید: البته جوانانی که از نظر خانوادگی دستی در قدرت و ثروت دارند با چنین مشکلات و محکومیتهایی روبه رو نیستند. مضاف بر مشکلات اقتصادی، در جامعه ما هنوز سنتها، انتظارات و ضوابط دست و پا گیر و غیر معقولی که با روح مذهب و دین نیز ناسازگار است ازدواج را برای دختران و پسران به امر مشکلی تبدیل کرده است. اما با وجود اینکه فراهم بودن شرایط ازدواج، عامل اساسی و اولیه برای سلامت اخلاقی جامعه است با این حال باز مشاهده می شود افراد متأهل نیز ایجاد مزاحمت و خشونت می نمایند و ضوابط اخلاقی جامعه را نادیده می گیرند. در اینجا این سؤال مطرح می شود از آنجا که مزاحمت، خشونت و رفتارهایی از این نوع، ناشی از محرومیتها و کمبودهای جنسی است پس چرا از افراد متأهل نیز مزاحمت و فساد سر می زند. در پاسخ می توان گفت: اولاً برای عده ای، بی بند و باری و دنبال هوا و هوس رفتن به صورت عادت در آمده است. ثانیا ازدواج ناموفق و یا عدم ارضای کافی عاطفی و جنسی در محیط خانواده چنین مشکلی را به وجود آورده است. به عبارتی وقتی ازدواج و تشکیل خانواده در عدم بروز مزاحمت، خشونت و فساد اخلاقی مؤثر است که روابط بین زن و شوهر از نظر اخلاقی، عاطفی و جنسی، روابط صحیح و تأمین کننده ای باشد. به عبارتی، هر چه در حوزه های مجاز اجتماعی روابط زن و مرد صحیح تر باشد، در حوزه های غیر مجاز مشکل یا وجود ندارد و یا کمتر است.
2ـ ازدواجهای ناموفق یا به عبارتی
شکست، ناکامی و سرخوردگی در زندگی مشترک زناشویی
زمانی که ازدواج بر اساس توافق فکری و اخلاقی پایه گذاری نشود و علاقه و صمیمیت که لازمه زندگی زناشویی است وجود نداشته باشد؛ یا ازدواج جنبه تحمیلی یا تجارتی داشته و یا به علل مختلف دیگر موفق نباشد، زن و مرد از تأمین عاطفی و جنسی برخوردار نباشند در این صورت انحراف یکی از طرفین، یعنی زن و مرد و یا هر دو احتمال زیادی دارد و در واقع از چنین ازدواجی امید خوشبختی نمی توان داشت. در جامعه ما در چنین شرایطی بیشتر زنان سرخورده از زندگی مشترک به نادیده گرفتن و سرکوب خواستهای خویش تن می دهند و در نتیجه به ناراحتیهای روحی و روانی و دلسردی نسبت به زندگی مشترک خود گرفتار می آیند و برخی نیز دچار انحراف می شوند. اما اکثر مردان وقتی دچار چنین سرخوردگیهایی می شوند سعی می کنند آنچه را که همسرشان نتوانسته به آنها بدهد در وجود دیگری جستجو کنند. در چنین وضعیتی رفتار عده ای از این مردان به ایجاد مزاحمت و خشونت برای دختران و زنان و یا فساد اخلاقی و فحشا منجر می شود.
3ـ سستی ایمان و اعتقادات مذهبی و
بی تفاوتی به مبانی مذهبی و اصول اخلاقی
این امر بویژه «در هتک ناموس، عدم آموزش قیود اخلاقی و اصول مذهبی از عوامل بسیار مؤثر می باشد.»(1)
4ـ رشد معیوب شخصیت و اختلال منش
5ـ عدم برخورداری از تربیت صحیح
خانوادگی و پایین بودن سطح شعور اجتماعی بخصوص زمانی که همراه با محرومیت جنسی نیز باشد.
6ـ اثرات ناشی از بیکاری و
سرخوردگیهای دیگر.
7ـ هوا و هوس
تنوع طلبی در برخی مردان تا مرز هوا و هوس و لذت طلبیهای بی حد و حصر که خود فرد را نیز دچار مشکل جدی می سازد از جمله عوامل یادشده است. به طوری که این گونه احساسات بر فرد استیلا یافته و ناخودآگاه بر دستگاه ادراکی وی مؤثر افتاده و او را به سوی ارضای هوسها و هیجانهای پایان ناپذیری که در او به وجود آمده می کشاند. به طوری که اگر مانعی کامجوییهای وی را مختل سازد، احساس کلافه بودن می کند و حتی ممکن است فکر کند که حافظه و حواس خود را از دست می دهد. طبیعی است وقتی فردی این گونه گرفتار تنوع طلبی و هوا و هوس و هیجانات می شود و به آن عادت می کند؛ به انحاء مختلف در صدد کامجویی برمی آید، که این امر به طور مسلم بر عفت عمومی و اخلاق اجتماعی لطمه وارد می سازد.
8ـ زنانه محسوب شدن عفت
در جامعه، عفت تنها یک کالای زنانه محسوب می شود و تنها از زنان انتظار عفت و پاکدامنی می رود. در حالی که فساد و انحراف دو طرف دارد که در یک سوی آن مردان قرار دارند. این طرز تلقی اگرچه با موازین مذهبی و روح عقاید دینی ناسازگار است و اگر از صاحب نظران اجتماعی و مذهبی در باره آن سؤال شود به نفی این تلقی می پردازند. اما در مقام عمل در جامعه و به عبارتی به اعتبار اخلاق عرفی (که در موارد بسیاری لباس دین پوشیده است) که به ارزشهای غالب در میان مردم تمسک می جوید، این زنان هستند که عفت از آنها انتظار می رود و نقش مردان در سلامت نظام اجتماعی و انضباط در اخلاق جنسی تقریبا به فراموشی سپرده می شود و یا مورد تجاهل قرار می گیرد. بنا به اظهارات دختران و زنان بسیاری، پسرها و مردهای زیادی هستند که به خود اجازه می دهند به نوعی مزاحم دختر یا زنی شوند. برای مثال دختر دانشجویی می گوید: مردان به خودشان اجازه می دهند تا مسافتی دختر و یا زنی را دنبال کنند و یا در حالی که سوار بر خودرو هستند، بوق بزنند و یا با نگه داشتن مصرانه ماشین برای او، اسباب مزاحمت و ناراحتی فراهم آورند. او می افزاید: در حالی که در جامعه همیشه به زنها می گویند، خودتان را حفظ کنید ولی هیچ وقت در عمل، از یک مرد نمی خواهند وقتی به کوچه و خیابان می رود به ناموس مردم نگاه نکند. ممکن است به زبان بگویند، اما واقعا در عمل از او رعایت اصول اخلاقی را نمی خواهند. همچنین توجه به رفتار بعضی از پسرها و مردها در اماکن عمومی مثلاً پارکها که مزاحم دخترها می شوند و حتی گاهی آن چنان خشونت نشان می دهند که بخش قابل توجهی از پارک را تحت الشعاع قرار می دهند این مطلب را تأیید می کند. آنها به واقع این گونه فکر می کنند که این رفتارها از ناحیه آنها زشت نیست بلکه دختران هستند که باید تمام موارد اخلاقی را رعایت کنند. در حالی که همان طور که گفتیم یک سوی انحراف یا عفت، مردان قرار دارند. البته دیدگاهی در بین مردم وجود دارد که می گوید: از آنجا که زنان پرورش دهندگان اصلی نسل هستند، پاکدامنی آنها در محیط خانواده تأثیر اساسی و تعیین کننده ای دارد. این نکته گرچه قابل قبول به نظر می رسد، اما نمی تواند دوطرفه بودن انحراف و فساد اخلاقی که یک طرف آن مردان هستند را انکار کند. از این رو عفت و پاکدامنی در رعایت اصول اخلاق اجتماعی نیز دو طرف دارد؛ زن و مرد. بعلاوه مقاصد سوءاستفاده گرایانه و کامجویانه برخی مردان که گاه آنها را در مقام فریب دختران و زنان نیز قرار می دهد قابل چشم پوشی نیست.
همچنین از آنجا که اکثر زنان آسیب دیده متعلق به طبقه اجتماعی پایین، در اثر فقر و یا محیط زجرآور و طاقت فرسای خانواده، دچار فساد و فحشا می شوند، عدم انجام اقدامات کافی حکومت یا دولت (و حتی شاید مؤسسات خیر خصوصی) برای زنان آسیب پذیر جامعه (زنان مطلقه و یا بی سرپرست و بیوه به هر علت دیگر، زنان دچار فقر اقتصادی حتی با داشتن سرپرست ـ و دختران و زنانی که در محیط زجرآور و طاقت فرسای خانوادگی از سوی پدر، مادر، نامادری، برادر، شوهر ... مورد ظلم و ستم قرار دارند) و استفاده مردان فرصت طلب از این وضعیت، پاکدامنی و سلامت زندگی، بخشی از این دسته از زنان را مورد تهدید جدی قرار داده است. بعلاوه این زنان آسیب پذیر هستند که مقصر بی عفتی و آثار ناشی از آن قلمداد می شوند. و شرایط حاکم بر زندگی آنها و استفاده مردان (به هر علتی) از این شرایط در تحقق عفت عمومی و سلامت اخلاق اجتماعی و نیز زندگی طبیعی و سالم این دسته از زنان شدیدا مورد اغماض قرار می گیرند.
9ـ تحریکات و انگیزه های خارجی مانند
نمایش سکس از طریق فیلمها و مطبوعات ... و یا طرز لباس پوشیدن و آرایش برخی از خانمها
عوامل و انگیزه های خارجی در پیدایش و گسترش فساد اخلاقی، انحرافات جنسی، مزاحمت و خشونت نسبت به زنان و دختران که گاه منجر به ارتکاب جرم، هتک حرمت یا قتل آنها نیز می گردد نقش مهم و اساسی دارد. مانند نمایش سکس یا فیلمهای تحریک کننده، یا نشریات و نوشته های محرک بی بند و باری جنسی. طبیعی است هر چه این گونه تحریکات و انگیزشهای خارجی بیشتر و شدیدتر باشد، گسترش بی بند و باری جنسی، فساد اخلاقی، انحرافات و خشونت، بیشتر و شدیدتر خواهد بود. در شرایط کنونی در جامعه این گونه فیلمها از طریق برخی فیلمهای ویدئویی و یا ماهواره ای در دسترس است. و هرچه را از ماهواره نتوان دید از طریق برخی فیلمهای ویدئویی می توان مشاهده کرد. این امر، فساد را حتی به داخل خانواده ها نیز می کشاند. وضعیت نامطلوب برنامه های صدا و سیما و نداشتن استراتژی فرهنگی، اجتماعی روزآمد، نو و خلاق برای برنامه سازی و ... بر دامنه مشکلات حاصل از فیلمهای ویدئویی یادشده می افزاید.
10ـ بیگانه بودن با محیط و مردم
فردی که سالها در محیط کوچک و با آداب و رسوم خاص و لازم الرعایه زندگی کرده و هرگز به خود اجازه انجام عمل خلافی را نمی داده است؛ وقتی در محیط بزرگتر و جدیدی قرار گیرد و احساس آزادی عمل بیشتر بکند و همچنین دارای نابهنجاری عاطفی، سستی مبانی اخلاقی و مذهبی و عدم تربیت
صحیح باشد، ممکن است تعادل خویش را از دست داده و مرتکب رفتارهای غیر اخلاقی، فساد اخلاقی و خشونت و یا مرتکب جرم گردد.
به طوری که در شماره های 1 و 2 عوامل بوجودآورنده رفتارهای مخل عفت عمومی و اخلاق اجتماعی ملاحظه کردیم، محرومیت جنسی، علت اصلی مزاحمت، فساد اخلاقی و خشونت نسبت به زنان و دختران است و هر
گونه محرک و انگیزه ای که به این مسأله مربوط می شود یا عوامل و انگیزه های خارجی محرک، در ازدیاد پدیده های رفتاری یادشده مؤثر خواهد بود.
بررسی عوامل یادشده در پیدایش و گسترش رفتارهای غیراخلاقی، مزاحمت، خشونت نسبت به دختران و زنان و فساد اخلاقی، نه تنها ما را به دلایل روانشناسانه بلکه به دلایل جامعه شناسانه یعنی توجه جدی به شرایط اجتماعی حاکم بر زندگی افراد، کمبودها و نقصانهای موجود در زندگی آنها در ارتکاب رفتارهای مذکور آشنا ساخت. بنابراین اگرچه انسانها دارای اراده بوده و بر اساس قوت و ضعف شخصیت و تربیت و التزام به مبانی مذهبی یا اصول اخلاقی می توانند اعمال و رفتار خود را کم و بیش کنترل نمایند، اما آنچه می بایست مورد عنایت جدی قرار بگیرد، این است که اگر فردی از لحاظ شخصیت و تربیت و توجه به اصول اخلاقی ضعیف باشد، این اجتماع است که باید امکانات و برخورداری لازم از آموزش و تربیت صحیح را برای وی به وجود آورد. و دوم اینکه باز هم این دست اندرکاران امور فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه اند که می بایست موارد اقتصادی مورد نیاز افراد را تأمین کنند و مشکلات فرهنگی و سرخوردگیها و معضلاتی را که ریشه در مسایل اجتماعی و فرهنگی جامعه دارند را از طریق کار کارشناسانه حل نمایند. توجه عملی به این نکات، به جز در مورد افراد شرور و خارج از اعتدال و
نکاتی چند در پیشگیری و عدم
گسترش رفتارهای غیراخلاقی مخل عفت عمومی و اخلاق اجتماعی
پس از بررسی و تحلیل عوامل بوجودآورنده پدیده های رفتاری؛ مزاحمت، خشونت نسبت به دختران و زنان و رفتارهای غیراخلاقی مخل اخلاق و عفت عمومی جامعه برای پیشگیری و عدم گسترش آن، با توجه به علل مطرح شده برخی موارد پیشنهاد می گردد:
1ـ به طوری که ملاحظه کردیم، تجرد و موانعی (اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی ...) که برای ازدواج وجود دارد و همچنین ازدواجهای ناموفق یا شکست، ناکامی و سرخوردگی در زندگی مشترک، از آنجا که موجب عدم تأمین روحی، عاطفی و نیز موجب محرومیت جنسی می شود، زمینه ساز پیدایش و گسترش رفتارهایی چون مزاحمت، خشونت و فساد اخلاقی است. در واقع «زندگی خانوادگی بدون عشق متقابل همسران فاقد حرارت روحی و صمیمیت بوده، اغلب شبیه به اغفال خویشتن است.»(2) چنین فضای سرد عاطفی اگر با عدم توافق فکری و اخلاقی یا مشکلات اقتصادی و یا مسایل دیگر توأم باشد، فضای ناسالم خانوادگی و زندگی سخت و غیرقابل تحملی را به وجود می آورد که زمینه ساز انحرافات و معضلات گوناگونی برای اعضاء خانواده از جمله پیدایش مسایل اخلاقی در مرد و زن می شود.
ازدواج قبل از تکمیل کامل رشد جسمی، روحی، عاطفی و پیش از ظهور مشخص رشد اجتماعی، در واقع به نوعی هدر دادن زندگی است. برای کسانی که وارد زندگی مشترک می شوند فراهم بودن مسایل مالی و اقتصادی یکی از شرایط لازم و اساسی است. آمادگی روحی و عاطفی، شناخت و واقع بینی و برخورداری از آموزشهای ضروری در مورد مسایل گوناگون زندگی مشترک از جمله روابط خصوصی زن و مرد در خانواده، از دیگر شرایط لازم و اساسی است که تأمین کننده خوشبختی، سلامت و پایداری مثبت خانواده ها است. زیرا وقتی زن و مرد در محیط خانواده از تأمین عاطفی و جنسی برخوردار باشند، محیط جامعه، محیط کار و فعالیت، از رفتارهای غیراخلاقی، مزاحمت، خشونت و فساد احتمالی بیشتر مصون می ماند.
از آنجا که در جامعه ما زنان و مردان از آمادگیها و آموزشهای لازم یادشده برخوردار نیستند، برنامه ریزی آموزشی، فرهنگی و اجتماعی برای آموزش بموقع دختران و پسران از سوی نهادهای مربوطه تحت نظر کارشناسان امر و نیز آموزشهای لازم برای خانواده در مراکز مشاوره و دیگر مراکز آموزشی و فرهنگی لازم و ضروری به نظر می رسد.
2ـ بالا بردن سطح فکر عمومی و شعور اجتماعی افراد و آشناسازی و حساس نمودن آنها نسبت به مبانی اخلاقی و مذهبی با اجرای برنامه های آموزشی صحیح به طرق گوناگون بر اساس نظرات صاحب نظران و کارشناسان.
به واقع باید در نظر داشت، کاربرد زور و اجبار در الزام مردم به مبانی اخلاقی نه تنها از جنبه کارشناسانه صحیح نیست، بلکه در عمل نیز سودمند واقع نمی شود و زیانهای احتمالی بسیاری را نیز در بر دارد. آنچه درست و اصولی است کوشش در آشناسازی و حساس نمودن مردم از طریق برنامه های آموزشی و فرهنگی نسبت به مبانی اخلاقی است که سلامت جامعه و زندگی افراد آن را تأمین می کند. در واقع «فرهنگ، فشاری است بر غریزه حیوانی انسان که توسط عقل به وجود آمده است.»(3) و به گفته «ف.شیللر» «عقل روشن، احساس اخلاقی را بهتر می سازد و عقل باید راهنمای دل باشد.»(4) بنابراین، آشناسازی و حساس نمودن افراد جامعه به مبانی اخلاقی و بالا بردن سطح فکر و شعور اجتماعی آنها از طریق ابزارهای فرهنگی و عقلانی میسر است نه ابزارهای زور و اجبار.
3ـ کاهش تحریکات محیط با تأکید بر شیوه های عقلانی و فرهنگی
اگر چه کنترل نمایشها و یا ورود فیلمهای تحریک کننده و دیگر محصولات فرهنگی که دارای خاصیت تحریک کنندگی و به عبارتی عامل پیدایش و گسترش رفتارهای غیراخلاقی و فساد و انحراف هستند ضروری به نظر می رسد. اما باید توجه داشت با زور و اجبار و بدون بکارگیری ابزارهای منطقی و کارشناسانه و داشتن برنامه های میان مدت و بلندمدت با استراتژی روشن و مشخص در جهت تولید و تأمین نیازهای گوناگون افراد جامعه به محصولات فرهنگی مختلف نمی توان با برخی محصولات ویدئویی و ماهواره ای مخرب سلامت اخلاق و عفت عمومی برخوردی فعال و مثبت داشت.
در واقع، اصل، داشتن توانایی و قدرت برخورد فعال و مثبت در منزوی ساختن و منفعل کردن عوامل و انگیزه های خارجی مؤثر در پیدایش و گسترش رفتارهای غیراخلاقی، خشونت و فساد است و نظارت و کنترل و استفاده از ابزارهای قانونی در مرحله دوم قرار دارد و موارد آن نیز با توجه به نظر کارشناسان و صاحب نظران و مسؤولان امر می بایست تعیین شود.
همچنین متوجه ساختن بانوان به عدم استفاده از لباسهای نامناسب در جامعه و در محیط کار و فعالیت نیز می بایست با حفظ حرمت و شخصیت آنها و با استفاده از ابزارهای منطقی و فرهنگی صورت گیرد به طوری که پوشیدن لباسهای نامناسب و یا خودآراییهای تحریک کننده و مبتذل، احساس کوچکی در فرد به وجود آورده و او احساس کند که در جامعه جایگاه باارزشی ندارد. حتی اگر کارشناسان و برنامه ریزان در موراد مشخصی، نوعی کنترل و نظارت قانونی را لازم دانستند، در آنجا نیز باید شخصیت و احترام افراد حفظ شود و کنترل لازم نیز در چارچوب عقل و منطق و بدون خشونتهای تخریبی اعمال شود.
4ـ توجه واقعی به این نکته که فساد و انحراف در جامعه همیشه دو طرف دارد که در یک طرف آن، مردان قرار دارند. بنابراین عفت را باید از هر دو جنس توقع داشت. در واقع عفت، تنها یک کالای زنانه نیست و مردان نیز احتیاج به عفت و پاکی و نزاکت در رابطه با زنان دارند و از این رو در تربیت نسل جوان باید هم در پسرها و هم دخترها پاکی اخلاق و عفت را پرورش داد.
همچنین مردی که در جامعه حصارها یا بایدها و نبایدهای اخلاقی را رعایت نمی کند همان گونه می بایست هنجارشکن و گناهکار تلقی شود که زنی که پا از باید و نبایدهای اخلاقی بیرون می گذارد. یعنی نباید به مردان میدان داد و تنها از زنان انتظار عفت داشت، بلکه باید به نقش دو جنس در سلامت نظام اخلاق اجتماعی و انضباط در اخلاق جنسی توجه نمود.
موارد مختلف دیگری نیز در پیشگیری و عدم گسترش رفتارهای غیراخلاقی مخل اخلاق و عفت عمومی مؤثر است. مانند ایجاد و توسعه مراکز تفریحات سالم خصوصا برای جوانان، وجود علاقه به مسایل فکری ـ هنری و ورزشی و ... همچنین در مواردی فساد اخلاق، معلول رشد معیوب شخصیت، حقارتهای باطنی و عقده های درونی افراد است. در این گونه موارد سالم سازی، کاری بسیار دشوار است که روان شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت، نقش مهمی در این موارد خواهند داشت.
نقد و بررسی طرح «توسعه
فرهنگ عفاف»
در خصوص طرح «توسعه عفاف» که اخیرا از سوی شورای فرهنگی اجتماعی زنان پیشنهاد شده بود در نقاطی در مباحث گذشته به مواردی در زمینه نقد و بررسی طرح اشاره شد و در اینجا به نکاتی در این باره پرداخته می شود.
1ـ رفتارهای تأمین کننده عفت عمومی جامعه و تعلیم رابطه مناسب بین دو جنس مخالف و تربیت نوجوانان و جوانان در این راستا یک مسأله روانی ـ تربیتی است. و از آنجا که این مسأله امری شخصی نیست و در آن دو نفر (زن و مرد) شرکت دارند، دارای جنبه اجتماعی است. در اینجا نفع جامعه مطرح است و وظیفه ای در قبال جامعه بروز پیدا می کند و تحقق آن در گرو رشد شخصیت، قدرت فهم و ارزشهای فرهنگی درونی شده افراد جامعه و نیز تأمین شرایط و امکانات لازم زندگی برای خانواده ها، جوانان و زنان آسیب پذیر ... است. بنابراین، بی توجهی و یا کم توجهی به این گونه زمینه های یادشده در شکل دهی رفتار افراد جامعه و ذکر ناشیانه مطالب خشک اعتقادی و اخلاقی و یا مطالب کلیشه ای و بی روح از تاریخ اسلام و حتی ذکر مرگ و قیامت و ...، آن گونه که در طرح توسعه عفاف پیشنهاد شده است، نتیجه چندانی را در بر ندارد و در شرایط کنونی جامعه ما به دلیل استفاده بیش از حد و گاه کسل کننده رسانه ها، از جمله صدا و سیما، نهادهای آموزشی مانند مدارس و غیره از این شیوه ها، نتیجه مورد نظر به چنگ نمی آید و برعکس، گاه نتیجه معکوس دارد و یا منجر به مقاومت روانی جوانان و دیگر افراد می گردد.
2ـ در خصوص ابزار پیشبرد طرح «توسعه عفاف»، گرچه طرح مذکور به ایجاد تسهیلات و زمینه سازی فرهنگی و اجتماعی در باب ازدواج اشاره نموده است، اما به طور اساسی فاقد زمینه های اجتماعی و روان شناسانه لازم است. و ابزارهای پیشبرد آن نیز چندان اندیشیده به نظر نمی آید و برخی همان طور که اشاره شد، ابزارهایی هستند که در طی سالهای اخیر، تجربه شده اما تقریبا ناکارآمد بوده اند. باید توجه داشت، بایدها و نبایدها، قوانین و منشورها، زمانی کارساز است که زمینه پذیرش و درک آنها مهیا باشد. همچنین باید در نظر داشت کاربرد زور و یا اجبار مردم به مبانی اخلاقی نه تنها از جنبه کارشناسانه صحیح نیست، بلکه در عمل، لااقل در درازمدت سودمند واقع نمی شود و زیانهای احتمالی بسیاری را نیز در بر دارد. حتی اگر کارشناسان و برنامه ریزان در موراد مشخصی، نوعی کنترل و نظارت قانونی را لازم دانستند، در آنجا نیز باید شخصیت و احترام افراد حفظ شود و کنترل لازم نیز در چارچوب عقل و منطق اعمال شود. «برای رفاه اجتماعی در قبال بروز جرایم و اعتلای سطح طرز تفکر و اخلاق و فرهنگ افراد جامعه، اقدامات تأمینی برای پیشگیری پیش از تدوین مجموعه های قوانین کیفری مؤثر است.»(5)
از طرفی مصادیق رفتارهای مخل عفت عمومی نیز در طرح مشخص نشده است. اهمیت مشخص بودن این مصادیق در این است که هر مصداقی با توجه به نوع مخاطبین یا افراد در بر گیرنده آن و نیز به لحاظ ماهیت و دلایل وجودی آن، ابزار و یا شیوه برخورد مناسب خود را می طلبد. مثلاً رابطه دوستی میان یک دختر و پسر در سنین نوجوانی و جوانی اگر چه نوعا زیانهای احتمالی در زمینه عقب افتادگی تحصیلی یا بروز برخی مشکلات اخلاقی و یا مسایل دیگری را برای آن دو در بر دارد، اما این رابطه با برخورد سوءاستفاده گرایانه و یا رفتارهای مخل عفت عمومی از سوی مردی در سنین میانسالی و یا با مسأله فحشا از سوی برخی از مردان و یا زنان تفاوت بسیار دارد. البته با تربیت صحیح و تعلیم رابطه مناسب بین دو جنس مخالف به طوری که در متن مطلب حاضر بدان پرداخته شد، می توان از بروز مشکلات احتمالی برای دختر و پسر و اجتماع جلوگیری کرد. ولی در رابطه با فحشا اقدامات لازم برای زنان آسیب پذیری که گرفتار این مصیبت و مرگ تدریجی می شوند و یا مردانی که اقدام به چنین اعمالی می کنند برخورد دستگاههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی متفاوت خواهد بود ...
3ـ خودداری، مقاومت و پاکدامنی، امری فردی است که البته اهمیت اجتماعی نیز دارد. چطور جامعه می تواند در هر کس یک نگهبان بگمارد. بلکه باید مسایل روانی و تربیتی مد نظر باشد تا در فرد حالت مقاومت ایجاد شود. وقتی تربیت صورت گیرد خود شخص برای خویش مرزبندی می کند. باید در نظر داشت اگر امر تربیتی ناقص، بی تأثیر و غیر کافی باشد هیچ غرور و شرافت و لیاقتی در بین نخواهد بود و در این صورت فرد گرفتار دام فساد گشته و اندیشه مقاومت در برابر عمل نامشروع را به مغز خود راه نمی دهد.
4ـ اگر با بحران بلوغ و غریزه جنسی در نوجوانان و جوانان با پند و اندرز و نصیحت و یا ذکر مطالب اعتقادی به شکلی کلیشه ای و بی روح و یا تنها با منع و مجازات برخورد کنیم حاصل، همین است که امروز مشاهده می کنیم. باید فراموش نکرد که نه منع شدید والدین و جامعه و نه محدودیتهای مذهبی، هیچ کدام به تنهایی مسایل و مشکلات تربیت جنسی نوجوانان و جوانان را پاسخ نگفته و حل نمی کنند. بلکه آنچه ضروری است اصلاح بموقع شخصیت، تأمین مسایل زندگی روزمره و نیازهای نوجوان و جوان در زمینه های گوناگون است تا با مشغولیت سالم از تأثرات و تمایلات درونی بلوغ و بروز احتمالی بلوغ زودرس جنسی و مشکلات احتمالی مصون بماند.
5ـ از اقدامات تأمینی ضروری برای حفظ اخلاق و عفت عمومی جامعه، نه تنها فراهم سازی شرایط ازدواج و تسهیل آن، بلکه دادن آموزشهای ضروری به دختران و پسران یا زنان و مردان در مورد مسایل گوناگون زندگی مشترک از جمله آمادگیهای روحی و عاطفی لازم و یا آموزش در زمینه روابط خصوصی زن و مرد در خانواده است. زیرا وقتی روابط بین زن و شوهر از نظر اخلاقی، عاطفی و جنسی، روابط صحیح و تأمین کننده ای باشد احتمال بروز مزاحمت، خشونت و فساد اخلاقی از سوی دو جنس لااقل کاهش می یابد. به عبارتی، هرچه در حوزه های مجاز اجتماعی روابط زن و مرد صحیح تر باشد، در حوزه های غیرمجاز مشکل یا وجود ندارد و یا بسیار کمتر است.
6ـ در طرح «توسعه عفاف» در خصوص زمینه های لازم و سیاستهای اجرایی برای ظهور تدریجی فرهنگ عفاف در بند (5 ـ 6) چنین پیشنهاد شده است: «تعیین و تحدید دقیق حدود روابط زن و مرد در کوچه و خیابان و کارخانه و اداره و مدرسه و ... و ترویج و تبلیغ مستقیم و غیرمستقیم آن.»
اول: در عبارت تعیین و تحدید دقیق حدود روابط، کلمه «حدود» اضافی است.
دوم: چنین سیاستی نامعقول و نشدنی است. برای مثال اگر اجتماعات و محیطهای مختلف اجتماعی مانند خانواده، محیط تحصیل، محیط کار، اقوام و خویشان، محیطهای همسایگی را در نظر بگیریم با روابط خانوادگی و روابط خویشاوندی، روابط شغلی و همکار بودن، همکلاسی یا هم دانشگاهی بودن، روابط همسایگی و غیره ... روبه رو هستیم. حالا اگر برای اشکال مختلف این روابط با توجه به زمینه های گسترده اشان و یا مثلاً اگر زن و مردی دارای چند رابطه همسایگی، خویشاوندی، همکار بودن و ... باشند بخواهیم «تعیین و تحدید روابط»، آن هم از نوع «دقیقش» را انجام دهیم دچار چه سرگیجه و احتمالاً مضحکه ای خواهیم شد. به جای این سیاستهای نامعقول و وسواس در مسایل جنسیتی بهتر است تعلیم و تربیت که می تواند مرزبندی توسط خود افراد را به دنبال داشته باشد و نیز تأمین زمینه های اجتماعی و شرایط زندگی سالم، مد نظر باشد. آنچه معقول و شدنی است، مرزبندی روابط از سوی شخص عاقل و تربیت شده در یک محیط اجتماعی نسبتا سالم بر اساس اصول زشت و خوب یا صحیح و ناصحیح و یا به تعبیر دینی حرام یا حلال است.
این طرح با چنین سیاستهایی در سطح نظری با توجه به شرایط زندگی اجتماعی و گستره مسایل گوناگون آن، نامعقول و در مقام عمل نیز عقیم است.
7ـ انقلاب اسلامی از ابتدا در زمینه مسایل مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... و از آن جمله، در خصوص مسایل گوناگون زیست اجتماعی، ادعای جهانی بودن داشته است که حتی اگر از این مسأله نیز صرف نظر کنیم جامعه ایران با هویت دینی به الگویی معقول و قابل عرضه که دارای قابلیت اجرا در زندگی امروز و جهان کنونی باشد، نیاز دارد.
دیدگاه امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نیز بر چنین جداسازی استوار نبود. بلکه بر حضور زنان و همدوشی آنها با مردان در صحنه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و حتی نظامی البته در یک محیط صحیح که همه جهات عفاف در آن محفوظ باشد تأکید داشتند.(6)
در پایان این بحث لازم به توضیح است که مطالب طرح شده در این تحقیق از زبان نوجوانان و جوانان و یا افراد دیگر از گفتگوهای انجام شده با این افراد در محلهایی چون پارک ساعی تهران، خیابان ولیعصر و حدود پارک مزبور و ... و یا در یکی از دانشکده های دانشگاه تهران در پاییز 1376، استخراج شده است.
پایان.