مولا مهدی نراقی:(1)
فضیلت آشکارا دادن صدقه واجب
صدقه واجب (زکات) آشکارا و علنی دادنش از پنهان دادن بهتر است؛ البته در صورتی که این کار، مردم را به زکات دادن ترغیب کند و شخص از راه یافتن ریا در امان بماند و فقیر از گرفتن آن شرمگین نشود.
حضرت صادقفرمود: آنچه را که خدا بر تو واجب کرده، آشکار کردنش از پنهان نمودن آن افضل است، و هر گاه فریضه نباشد و مستحب باشد پنهان دادنش از آشکار دادن آن بهتر است و اگر مردی زکات مال خود را آشکارا بر دوش کشد [و به فقیر رساند] نیکو و پسندیده است...
اگر در آشکار کردن آن شائبه ریا باشد یا اگر فقیر در آشکار گرفتن آن شرمنده شود، پنهان دادن آن بهتر است...
پس با در نظر گرفتن بعضی از احوال و اشخاص، علنی دادن بهتر است و با توجه به بعضی دیگر، پنهانی دادن برتر است. از این رو، هر انفاق کننده ای باید حال و موقع را ملاحظه کند و فایده را با محذور برابر نهد و مقایسه کند و افضل را برگزیند.
اموری که سزاوار است عطا کننده مال، رعایت کند:
1 ـ این که عطیّه خود را کوچک شمارد تا در نزد خدا بزرگ باشد، که اگر آن را بزرگ شمارد در نزد خدا کوچک خواهد بود.
از حضرت صادقروایت شده است که فرمود:
«دریافتم که نیکی جز با سه خصلت شایسته نخواهد بود: کوچک شمردن آن، پنهان داشتن آن و شتاب کردن در آن؛ پس اگر آن را کوچک شمردی، در نزد آن کسی که برای او داده ای بزرگش داشته ای و اگر پنهان داری به کمالش رسانده ای و چون در دادنش شتاب کنی گوارایش ساخته ای و اگر غیر از این باشد نابودش کرده ای».(2)
2 ـ بهترین و محبوب ترین و بی شبهه ترین مال را بدهد؛ که خداوند پاک است و جز پاک را نمی پذیرد و جز پست و نامرغوب را انفاق کردن، نسبت به خدای تعالی بی ادبی است؛ زیرا خوب و مرغوب را برای خود و خانواده خود نگاه داشتن و پست را در راه خدا دادن به معنی ترجیح غیر خدا بر خداست.
البته این در صورتی است که به خدا نظر داشته باشد و برای خدا صدقه بدهد بدون انتظار عوض برای خویش در آخرت. اما اگر به خود و ثواب آخرت نظر دارد، شکی نیست که عاقل، دیگری را بر خود ترجیح نمی دهد و از مال جز آنچه از پیش می فرستد بهره ندارد که یا انفاق می کند و برایش باقی می ماند و یا می خورد و از میان می رود.
دلیل بزرگی و اهمیتِ فایده انفاقِ بهترین و محبوب ترین مال، و قبح و زشتیِ انفاقِ چیزِ پست و نامرغوب، این قول خدای تعالی است:
«از پاکیزه ها و خوبهای آنچه به دست آورده اید و آنچه برای شما از زمین بیرون آورده ایم انفاق کنید و پستِ آن را که خودتان جز به کراهت و اغماض نمی گیرید برای انفاق منظور مکنید.»(3)
نیز قول خدای تعالی:
«هرگز به نیکی نمی رسید مگر از آنچه دوست می دارید انفاق کنید.»(4)
در حدیث است که گاه یک درهم از صد هزار درهم پیش افتد. و سبب آن، این است که انسان یک درهم را از مال حلال و خوب خود بدهد و از روی خشنودی و شادی بذل کند؛ و آن صد هزار درهم را از چیزی که دوست ندارد بدهد.
3 ـ سزاوار است که اگر بتواند آنقدر به فقیر بدهد که بی نیاز گردد؛ که در خبر آمده است که وقتی به فقیر چیزی می دهی او را بی نیاز کن و دست خود را بعد از دادن صدقه ببوس؛ که این انفاق، نخست در دست خدای تعالی قرار می گیرد.
از امام علیروایت شده است که فرمود:
چون چیزی به سائل دهید، آن کسی که چیزی داده است دست خود را نزدیک دهان ببرد و ببوسد؛ زیرا خدا صدقات را می گیرد.
4 ـ این که از فقیر التماس دعا کند؛ زیرا دعای فقیر در حق او مستجاب می شود. روایت شده است که هرگاه فقیران را چیزی می دهید، یاد دهید که دعا کنند؛ زیرا دعای ایشان درباره شما مستجاب می شود؛ اگر چه درباره خودشان مستجاب نشود.
5 ـ سزاوار است که صدقات را صرف کسی کند که اجر و پاداش بیش تر ببرد، مانند اهل علم و تقوی و پارسایان و راستگویان و درستکاران و کاملان در ایمان و تشیّع.
رسول خدافرمود: غذای تو را جز اهل تقوی نخورد. و فرمود: کسی را به غذای خود مهمان کن که برای خدا دوستش داری.
ولی بهتر است که از زکات واجب و صدقات ـ که چرکهای اموال است ـ به ایشان ندهد بلکه با هدیه و صِله، ایشان را وسعت دهد.
6 ـ شایسته نیست که انسان زکات و صدقات خود را به کسی دهد که پیوسته چشم به دست مردم می دوزد، بلکه سزاوار است که صرف کسی کند که به مقام توحید رسیده و نعمت را از خدا می داند و به واسطه ها نگاه نمی کند؛ زیرا کسی که درون خود را از توجه به واسطه ها ـ مگر از این جهت که واسطه و اسباب هستند ـ پاک نسازد از نوعی شرک خالی نیست.
از جمله کسانی که بذل و انفاق به ایشان بهتر است کسانی اند که حاجت خود را پنهان می دارند؛ اینان اهل مروت و مردانگی اند. و نزدیکان و خویشان و بستگان فقیر و محتاج، اولی و احقّ از دیگران هستند؛ که انفاق بر آنان هم صدقه است و هم صله رحم و ثواب صله رحم بر کسی پوشیده نیست.
اموری که شایسته است فقرا (گیرندگان زکات) رعایت کنند:
1 ـ آن که بداند خدای تعالی، صرف مال را در مورد او برای این واجب فرموده که در مهمات و ضروریات زندگی خود مصرف کند تا بتواند به عبادت بپردازد و به انجام وظایف مشغول باشد، پس سزاوار است که آماده کار آخرت شود و آن را به غیر مصارف ضروری نرساند.
2 ـ خدا را بر این احسان سپاس گذارد و از دهنده نیز تشکر کند و او را دعا و ستایش کند؛ با این که نعمت را از خدای سبحان می داند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس از مردم تشکر نکند خدا را شکر نکرده است.
3 ـ شایسته است عیوب عطا کننده را بپوشاند و او را مذمّت و تحقیر نکند و اگر از عطا باز داشته شد وی را مورد سرزنش و نکوهش قرار ندهد و بخشش او را نزد خود و در نزد مردم بزرگ شمارد.
4 ـ از گرفتن مالی که حرام و شبهه ناک باشد اجتناب کند؛ بنابراین از کسی که مالش حلال نیست یا مشتبه است و کسی که بیش تر مال او حرام است چیزی نپذیرد.
5 ـ زیادتر از قدر حاجت قبول نکند.
6 ـ در حضور مردم از کسی که شرم دارد پاسخ ردّ دهد، چیزی نخواهد.
7 ـ عالم و متّقی تا مضطرّ نشود از گرفتن زکات و صدقات خودداری کند تا خود را از چرکهای مال مردم پاک نگه دارد و در صورت ناچاری، گرفتن صدقه را پنهان کند تا مروّت و خویشتن داری او محفوظ باشد و نفس را از خواری و ذلّت مصون دارد.
مولی محسن فیض کاشانی(5)
زکات بدن
کافی به سند خود از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده است که آن حضرت روزی به اصحاب خود فرمود:
«هر مالی که زکاتش داده نشود ملعون است؛ هر بدنی که زکاتش داده نشود ملعون است؛ هر چند در هر چهل روز یک بار.
عرض شد: ای پیامبر خدا! ما زکات مال را دانسته ایم، زکات بدن چیست؟ فرمود: این که دچار آفت شود.
امام علی علیه السلام می فرماید: اصحاب چون این را شنیدند رنگ چهره آنان تغییر کرد. چون پیامبر صلی الله علیه و آله دگرگونی رنگ رخسار آنها را دید، فرمود: آیا می دانید در این سخن منظورم چیست؟ عرض کردند: نه ای پیامبر خدا! فرمود: این که بر انسان خراشی وارد شود، پایش به سنگ خورد، بلغزد، به بیماری دچار شود، خاری در بدنش فرو رود و از این قبیل... تا آنجا که در حدیث خود فرمود: پلکهای چشم بی اختیار به لرزش در آید.»(6)
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
«برای هر جزیی از اجزای تو زکاتی از سوی خداوند بر تو واجب شده، بلکه بر هر رویشگاه موی تو، بلکه بر هر چشم بر هم زدن تو.
زکات چشم، با عبرت نظر کردن و از شهوات و نظایر آنها چشم پوشیدن است؛
زکات گوش، شنیدن علم و حکمت و قرآن و فواید دین و استماع موعظه و نصیحت و آنچه رستگاری تو در آن است می باشد؛ همچنین اعراض از هر چه ضدّ اینهاست اعمّ از دروغ و غیبت و امثال آنها؛
زکات زبان، نصیحت به مسلمانان و بیدار کردن غافلان و کثرت تسبیح و ذکر و جز اینهاست؛
زکات دست، بذل و بخشش به سبب نعمتهایی که خدا بر تو ارزانی داشته و به کار بردن آنها در راه نوشتن علوم و جلب منافعی که مسلمانان در راه اطاعت حق تعالی از آنها بهره مند شوند و بازداشتن دستها از شرّ و بدی است؛
زکات پا، گام برداشتن در راه زیارت صالحان و مجالس ذکر و اصلاح میان مردم و صله رحم و جهاد و آنچه در آن صلاح دل و سلامت دین است؛
اینها را تنها صاحبدلان و پرهیزگاران به کار می بندند و آنچه جز بندگان مقرّب و مخلص خداوند بدان نایل نمی شوند از حدّ شماره بیرون است و تنها آنان صاحبان این اعمالند نه دیگران.»(7)
علامه سیّد محمد حسین طباطبایی(8)
معنای زکات در صدر اسلام(9)
اگر امروزه وقتی زکات گفته می شود، ذهن منصرف به زکات واجب می شود و صدقه به ذهن نمی آید، نه از این جهت است که بر حسب لغت عرب، «صدقه»، زکات نباشد بلکه از این جهت است که در مدت هزار و چند سال گذشته از عمر اسلام، متشرّعه و مسلمین، زکات را در واجب به کار برده اند؛ و گرنه در صدر اسلام زکات به همان معنای لغوی خود بوده است و معنای لغوی زکات، اعم است از معنای مصطلح آن، و صدقه را هم شامل می شود.
در حقیقت زکات در لغت ـ مخصوصا اگر در مقابل نماز قرار بگیرد ـ به معنای انفاق مال در راه خدا و مرادف آن است؛ کما این که همین مطلب از آیاتی که احوال انبیای سلف را حکایت می کنند به خوبی استفاده می شود، مانند این آیه که درباره حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب علیهم السلام می فرماید:
«و أوحَینا الهیم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة.»(10)
«ما وحی کردیم به آنان کارهای نیک و بپا داشتن نماز و زکات دادن را»
درباره حضرت اسماعیل علیه السلام می فرماید:
«و کان یأمُرُ أهلَه بالصّلوة و الزّکوة و کانَ عِند ربّه مرضیّا»(11)
«اسماعیل چنان بود که همواره اهل خود را به نماز و زکات توصیه می کرد و در نزد خداوند پسندیده بود.»
در باره عیسی علیه السلام در گهواره می فرماید:
«و أوصانی بالصّلوة و الزّکوة ما دُمتُ حیّا»(12)
«و خدای من به من دستور داد که تا زنده ام نماز و زکات را ترک نکنم.»
نا گفته پیداست که در شریعت ابراهیم و یعقوب و اسماعیل و عیسی علیهم السلام زکات به آن معنایی که در اسلام است نبوده. نیز می فرماید:
«قد أفلح مَن تَزَکّی و ذکر اسم ربّه فصَلّی»(13)
«به تحقیق رستگاری یافت آن کسی که تزکیه کرد و به یاد خدایش افتاد نماز گزارد.»
و می فرماید:
«الذی یُؤتی ما لَه یتزکّی»(14)
«کسی که با دادن مال خود، می خواهد خود را تزکیه کند.»
و می فرماید:
«الّذین لا یُؤتون الزّکوة و هم بالاخرة هم کافرون»(15)
«آنهایی که زکات نمی دهند و به تحقیق همانان به آخرت کافرند.»
و می فرماید:
«و الّذین هُم للزکوة فاعلون»(16)
«آنهایی که دستور زکات را انجام می دهند.»
و آیات دیگری در سوره های مکّی و خصوصا سوره هایی که در اوایل بعثت نازل شده مانند سوره «حم سجده» و امثال آن؛ چه آنکه این سوره ها وقتی نازل شدند که اصولاً زکات به معنی معروف و مصطلح هنوز واجب نشده بود و لابد مسلمین آن روز از کلمه زکاتی که در این آیات است چیزی می فهمیده اند.
بلکه آیه زکات یعنی خُذ مِن أموالهم صدقةً...(17) دلالت دارد بر این که زکات مصطلح، یکی از مصادیق صدقه است و از این جهت آن را زکات گفته اند که صدقه است؛ و چون صدقه پاک کننده است، زکات هم از تزکیه و به معنای پاک کردن است.
در تفسیر قمی ذیل آیه 59 سوره توبه آمده است که این آیه موقعی نازل گردید که صدقات از اطراف جمع آوری و به مدینه حمل شد.
ثروتمندان همه آمدند به خیال این که از این صدقات سهمی برند، ولی وقتی دیدند رسول خدا همه را به فقرا داد، شروع کردند حرفهای بیهوده زدن و خرده گیری کردن و گفتند: ما سنگینی صحنه های جنگ را به دوش خود تحمّل می کنیم و به همراهی او به جنگ می پردازیم و دین او را تقویت می کنیم و او صدقات را به عده ای فقیر می دهد که نه توانایی یاری اش را دارند و نه دردی از او دوا می کنند. از این رو خداوند این آیه را نازل فرمود:
«و لو أنّهم رَضُوا ما اتیهُمُ اللّهُ و رسولُهُ و قالوا حَسبُنا اللّه سَیُؤتینا اللّه مِن فَضلِه و رسُولُه انّا الی اللّه راغبون.»(18)
آن گاه خود خدای تعالی صدقات را تفسیر کرد و توضیح داد که این صدقات را چه کسانی باید بپردازند و به چه کسانی باید داده شود.(19)
در «الدر المنثور» آمده که علی بن ابی طالب از یمن مقداری طلای مخلوط به خاک برای رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد و آن جناب آن را در میان چهار نفر تقسیم کرد.
قریش و انصار وقتی دیدند رسول خدا همه طلاها را به این چهار نفر داده، به خرده گیری پرداختند که چرا به بزرگان اهل نجد می دهی و به ما نمی دهی! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قصدم این است که دلهای ایشان را به دست آورم.(20)
گفتاری پیرامون زکات و سایر صدقات(21)
اسلام همان طور که برای افراد، حقوقی مقرّر فرموده، برای اجتماع نیز حقوقی مقرّر داشته و سهمی از منافع اموال و درآمد افراد را به عنوان صدقات واجب که همان زکات است و به عنوان خمس و غیره به اجتماع اختصاص داده است.
هر چند قوانین اجتماعی کاملی که اسلام آورد سابقه نداشت و از ابتکارات اسلام بود لیکن اصل آن، ابتکاری و نو ظهور نبود؛ زیرا فطرت بشر به طور اجمال آن را درمی یافت. از این رو، در شرایع قبل از اسلام از قبیل قانون حمورابی و قوانین روم قدیم، کم و بیش، چیزهایی درباره اجتماع دیده می شود.
بلکه می توان گفت هیچ سنت قومی در هیچ عصری، در میان هیچ گروهی جاری نبوده مگر آن که در آن حقوق مالی ای برای اجتماع رعایت می شده؛ بنابراین، جامعه هر جور که بوده در رشد و توسعه اش نیازمند به هزینه مالی بوده است.
اما شریعت اسلام در میان سایر سنّتها و شریعتها در این باره از چند جهت ممتاز است:
اول این که اسلام در تأسیس جهات مالی اجتماع تنها به روز پیدایش و حدوث ملک اکتفا کرده و از آن تجاوز نکرده است.
به عبارت روشن تر، وقتی مالی در ظرفی از ظروف اجتماع به دست آمد ـ مثلاً از زراعت غلّه ای و یا از تجارت کالایی ـ در همان حال به دست آمدنش سهمی را ملک اجتماع دانسته و بقیه سهام را ملک صاحبش؛ یعنی کسی که سرمایه گذاری یا کار کرده وقتی سهم اجتماع را پرداخت دیگر برای همیشه مالک بقیه سهام خواهد بود.
بلکه از امثال آیه «خَلَقَ لکم ما فی الارض جمیعا»(22)؛ «تمامی آنچه در زمین است برای شما آفرید.» و آیه «و لا تُؤتُوا السُّفهاءَ أموالکم الّتی جعل الله لکم قیاما»(23)؛ «اموالتان را که خداوند آن را مایه قوام شما قرار داده به سفیهان ندهید.» استفاده می شود که هر ثروتی که به دست می آید در حال به دست آمدنش ملک اجتماع است؛ آن گاه سهمی از آن به فردی که ما وی را مالک و یا عامل می نامیم اختصاص دارد و مابقی سهام که همان سهم زکات و یا خمس است در ملک جامعه باقی می ماند.
پس یک فرد مالک، ملکیّتش در طول ملکیّت اجتماع است. کوتاه سخن این که، حقوق مالیه ای که شریعت اسلام برای اجتماع وضع کرده نظیر خمس و زکات، حقوقی است که در هر ثروتی در حین پیدایش آن ثروت وضع نموده و اجتماع را با خود شریک کرده و آن گاه فرد را نسبت به آن سهمی که مختص به اوست مالک دانسته و به او حریّت و آزادی داده تا در هر جا که بخواهد به مصرف برساند و حوایج مشروع خود را تأمین کند به طوری که کسی حق هیچ گونه اعتراضی به او نداشته باشد، مگر این که جریان غیر منتظره ای اجتماع را تهدید کند، که در آن صورت باز بر افراد لازم دانسته که برای حفظ حیات خود، چیزی از سرمایه خود را بدهند.
مثلاً اگر دشمنی روی آورده که می خواهد خسارات جانی و مالی به بار آورد و یا قحطی روی آورده و زندگی افراد را تهدید می کند، مردم باید با صرف اموال شخصی خود از آن جلوگیری کنند.
اما وجوهی که معمولاً به عنوان مالیات سرانه و یا مالیات بر درآمد و یا خراج زمین و ده، که در شرایط خاصی گرفته می شود، و یا ده یک (عشریه) ـ که در احوال معینی می گیرند ـ همه اینها را اسلام غیر مشروع و آن را نوعی ظلم و غصب دانسته که باعث محدودیت در مالکیت مالک می شود.(24)
دوم این که اسلام حال افراد را در اموال خصوصی نسبت به اجتماع در نظر گرفته و نظری که به افراد دارد بیش تر از نظری است که به حال اجتماع دارد؛ چون می بینیم که زکات را به هشت سهم تقسیم کرده، و از آن سهام هشتگانه تنها یک سهم را به «سبیل الله» اختصاص داده و بقیه را برای فقرا و مساکین و کارمندان جمع آوری صدقات و دیگران تعیین کرده، همچنین خمس را شش سهم کرده و از آن سهام ششگانه بیش از یک سهم را برای خدا نگذاشته و باقی را برای رسول، ذوی القربای رسول، یتیمها، مساکین و ابن سبیل تعیین نموده است.
این بدان جهت است که فرد یگانه عنصری است که اجتماع را تشکیل می دهد و جز با اصلاح افراد، اجتماع نیرومند پدید نمی آید.
آری، رفع اختلافات طبقاتی که خود از اصول برنامه اسلام است و ایجاد تعادل و توازن در بین نیروهای مختلف و تثبیت اعتدال در سیر اجتماع با ارکان و اجزایش، صورت نمی گیرد مگر با اصلاح حال افراد و نزدیک ساختن زندگی آنان به یکدیگر.
اگر وضع افراد اجتماع سر و سامان نگیرد و زندگیها به هم نزدیک نشود و تفاوت فاحش طبقاتی از میان نرود، هر قدر هم برای اجتماع پول خرج شود، و بر شوکت و تزیینات مملکتی افزوده گردد و کاخهای سر به فلک کشیده بالا رود، روز به روز وضع جامعه وخیم تر می شود و تجربه های طولانی و قطعی نشان داده که کوچک ترین اثر نیکی نمی بخشد.
سوم اسلام به اشخاصی که به اجتماع بدهکار شده اند اجازه داده تا مثلاً زکات خود را به پاره ای از مصارف از قبیل فقرا و مساکین برسانند و محدودشان نکرده به این که حتما بدهی خود را به حکومت و زمامدار مسلمین و یا مأمورین جمع آوری زکات بدهند و این خود نوعی احترام و استقلالی است که شارع اسلام نسبت به افراد مجتمع خود رعایت کرده است.
نظیر احترامی که برای امان دادن یک مسلمان به یک محارب قایل می شود و هیچ فردی از افراد مسلمین نمی توانند آن ذمّه و آن امان را نقض نمایند و با این که او از کفار محارب است همه مجبورند و حتی خود زمامدار نیز محکوم است به این که آن ذمّه را محترم بشمارد.
آری، اگر ولیّ امر و زمامدار مسلمین، در مورد خاصی مصلحت اسلام و مسلمین را در این دید که از دادن چنین ذمّه ای جلوگیری کند می تواند در این صورت نهی کند و بر مسلمین واجب می شود که از آن کار خودداری کنند؛ چون اطاعت ولی امر واجب است.
حضرت آیت اللّه مکارم شیرازی(25)
ویژگیهای زکات اسلامی
زکات ویژگیهایی دارد که شاید بسیاری از آن غافلند و همین عدم توجه به این ویژگیها، سرچشمه ایرادها و گفت گوهایی در این زمینه شده است که با روشن شدن آنها، این گونه ایرادها خود به خود از میان خواهد رفت. این ویژگیها عبارتند از:
1 ـ بخش مهمی از زکات، مالیات بر تولید است. تولید کنندگان کشاورزی و دامی، به هر حال از امکانات حکومت اسلامی و خدمات آن برای وصول به منافع خود بهره فراوان می برند؛ مثل جاده ها، امنیت، فرهنگ، دستگاه قضایی و خدمات دیگر ـ غیر از کمکها و خدمات مستقیمی که در زمان ما معمول شده است که از طریق دولت انجام می گیرد ـ از این رو باید سهمی از بار سنگین محرومان و از کار افتادگان جامعه را بر دوش گیرند.
به همین جهت باید از کل درآمد خود، سهم عادلانه ای به نام زکات بپردازند. جالب این که هر قدر زحمت و هزینه بیش تر برای کار خود متحمل شوند، مالیات کم تری باید بپردازند و هر قدر این زحمت و هزینه کم تر باشد، مالیات بیش تر می شود.
مثلاً در مواردی که زراعت با آب باران یا نهرها سیراب می شود زکات ده درصد محصول است و در آن جا که با آب چاه معمولی یا عمیق و نیمه عمیق و وسایل مشابه آن سیراب می گردد به پنج درصد تنزّل می یابد؛ و اگر به طور مشترک از هر دو استفاده کنند، میزان زکات، هفت و نیم درصد خواهد بود.
تکرار زکات در هر سال
آن جا که زکات به تولیدهای کشاورزی تعلق می گیرد تکلیفش روشن است؛ هر وقت محصول به حدّ نصاب برسد ـ نصاب آن تقریبا 864 کیلو گرم است ـ باید پرداخت شود. اما در دامداری و نیز طلا و نقره راکد، هنگامی که شرایط در آن جمع باشد، همه سال باید زکات آنها را پرداخت.
دامنه گسترده زکات
هنگامی که سخن از مسئله زکات به میان می آید، برخی فورا انگشت روی این مسئله می گذارند که زکات در بیش تر از نُه چیز نیست، و از این نُه چیز، فقط چهار قسمت مربوط به تولیدات کشاورزی است (گندم، جو، خرما، انگور یا کشمش).
بنابر این بقیه تولیدهای کشاورزی از حکم زکات معاف است و این سبب می شود که زکات تنها بخش محدودی از تولیدات کشاورزی را ـ آن هم در مناطق محدودی ـ در بر گیرد که با جهانی بودن آیین اسلام از یک سو، و عمومی بودن مسئله زکات از سوی دیگر سازگار نیست!
ولی گذشته از این که فرآورده های چهار گانه فوق، عظیم ترین بخش تولیدات کشاورزی جهانی محسوب می شود و کم تر نقطه ای را می توان پیدا کرد که یکی از این چند محصول در آن تولید نشود، این ایراد در صورتی وارد است که ما تنها بخش زکات واجب را در نظر بگیریم، در حالی که زکاتهای مستحبی در اسلام وجود دارد که بسیار فراگیر و عمومی است.
این اشتباه بزرگی است هنگامی که کلمه «مستحب» گفته می شود، فورا به ذهن برخی چنین می آید که باید این حکم (استحباب) را به کلی نادیده گرفت.
در فرهنگ اسلامی، «مستحبات» دوش به دوش «واجبات» پیش می روند ـ مخصوصا آن جا که با کیان و موجودیت جامعه اسلامی سر و کار داشته باشند ـ این امر از اهمیت ویژه ای برخوردار خواهد بود. مثلاً «نماز جماعت» در اسلام، مسلّما از مستحبات است و «نماز جمعه» ـ که با این شکوه و عظمت انجام می گیرد ـ «واجب عینی» نیست. هیچ کس مراسم سوگواری و یادبود خاطره شهیدان کربلا را واجب نشمرده است.
سلام کردن در اسلام واجب نیست؛ ولی کدام مسلمان است که به خود اجازه دهد این مستحبات یا واجبات تخییری را به کلی ترک کرده و کنار بگذارد. اگر همان معامله ای که با زکات مستحب شده، با نماز جماعت و مستحبات مشابه آن می شد، وضع مسلمانان چگونه بود!
متأسفانه تعلیمات نامطلوبی در میان ما، فاصله واجبات و مستحبات را آن قدر زیاد کرده که در افکار برخی، مرتبه مستحبات را به صفر و چیزی در حدود مباحات رسانده و بسیاری از آنها را به دست فراموشی سپرده است.
به هر حال یکی از زکاتهای مستحب مؤکّد، «زکات مال التجاره» است. از بعضی روایات به خوبی استفاده می شود که مسلمانان صدر اسلام و یاران ائمه علیهم السلام ، مقیّد به پرداختن زکات مال التجاره بودند و عملاً آن را ترک نمی کردند. امام صادق علیه السلام در پاسخ به این سؤال که زکات به چه چیزی تعلق می گیرد، فرمود:
«مال التجاره ای که در دست تو است و برای این نگه داشته ای که سود ببری، باید زکات آن را بپردازی؛ اما اگر فروش آن باعث زیان است زکات به آن تعلق نمی گیرد.»(26)
از روایات دیگر استفاده می شود که در عصر حکومت امام علی علیه السلام از اسب نیز زکات گرفته می شد.(27) از روایات دیگری ـ که فقهای بزرگ ما نیز به آن فتوا داده اند ـ استفاده می شود که همه حبوبات زکات دارند (مثل برنج، نخود، ماش، عدس و امثال آن) بلکه از این بالاتر به تمام محصولات کشاورزی جز موارد خاصی زکات تعلق می گیرد.
در حدیثی آمده است:
«جَعَلَ رسولُ اللّه الصدقة فی کلِّ شی ءٍ أنبَتَت الارضُ الا ما کانَ فی الخُضرِ و البقولِ و کلّ شی ءٍ یفسد مِن یومه»(28)
«رسول خدا در تمام چیزهایی که از زمین می روید زکات قرار داده مگر در سبزیجات و چیزهایی که زود فاسد می شود (مانند خیار، خربزه، هندوانه و امثال آن).»
حتی به عقیده بسیاری از فقها، تمام میوه ها نیز در حکم زکات مستحب داخل است؛ زیرا عموم حدیث فوق شامل آنها نیز می شود.
از اموری که زکات مستحب به آن تعلق می گیرد و دامنه وسیع و گسترده ای دارد، «املاک و زمینها و باغها» یی است که انسان از آنها به عنوان مال التجاره استفاده می کند، و می خواهد با فروش آنها درآمدی پیدا کند که بسیاری از فقها به آن فتوا داده اند، و عموم مال التجاره را شامل آن می دانند.
اگر به راستی فرهنگ اسلامی بر جامعه ما حاکم گردد، و همان گونه که بسیاری از مستحبات را هم چون واجبات، و حتی گاهی مهم تر از آن می شماریم و به آنها عمل می کنیم، برنامه اسلام را در زمینه زکات واجب و مستحب به کار بندیم، خواهیم دید که تأثیر این مالیات اسلامی که برای کم کردن فاصله طبقاتی و حفظ پشتوانه بیت المال تشریع شده، تا چه حد گسترده و کار ساز است.
چرا در حکومت اسلامی دو مالیات باید بپردازیم؟
گاه این سؤال طرح می شود که ما در شرایط کنونی، هم بار مالیاتهای عصر «طاغوت» را بر دوش می کشیم، و هم واجبات و مستحبات دوران «جمهوری اسلامی» را. هم باید خمس و زکات مالمان را بپردازیم و به قول شما حتی زکات مستحب که دامنه گسترده ای دارد را ادا کنیم، و هم اداره دارایی و مأموران وصول مالیات را که معمولاً بر مبنای معیارهای رژیم گذشته اخذ مالیات می کنند از خود راضی کنیم که اگر نکنیم کارمان زار و کلاهمان پس معرکه است.
جواب این ایراد، یک جمله است، و آن این که ما با این سخن موافقیم و یقین داریم که مردم نباید دو مالیات بدهند، ولی این، نه تقصیر اسلام است و نه به گردن جمهوری اسلامی، این خاصیت یک دوران انتقالی است که نظام قانونی گذشته هنوز به کلّی فرو نریخته و نظام اسلامی نیز به قدر کافی رشد و نمو نکرده است.
بدون شک باید کوشید تمام قوانین اسلامی را جایگزین قوانین طاغوتی کرد و قوانین این جامعه نو پا را یکدست ساخت و تکلیف مردم را یکسره کرد؛ ولی می دانیم برای رسیدن به این مرحله، وقت لازم است و کار یک شبه تمام نمی شود.
امام صادق (ع) فرمود:
«لو انّ الناس أدّوا زکاة أموالهم لکانُوا عایشین بخیرٍ»(29)
«اگر مردم زکات مال خود را می پرداختند زندگی خوب و سالمی داشتند».
نقش مؤثر زکات در تطهیر نفوس، پرورش جامعه، شکوفایی اقتصاد، آرامش و امنیت، حفظ اموال مشروع، پاک سازی اجتماع از آلودگیها و... روشن است. با این که دنیای امروز، دنیای صنعت و تکنولوژی است در عین حال تولیدات کشاورزی از اولویت ویژه ای برخوردار است و از یک نظر مهم ترین بخش تولیدی به شمار می رود؛ بلکه بسیاری از صنایع را به خود دعوت کرده است.
از مرحله آماده سازی زمین تا بذر افشانی، آبیاری، سمپاشی، جمع آوری محصول، نگه داری و تحویل آن به بازارهای مصرف، همه به کمک صنایع بزرگ و کوچک صورت می گیرد.
تراکتورها، بذر افشانها، الکترو پمپها، کمباینها، سیلوها و سردخانه ها، همه در خدمت کشاورزی قرار گرفته اند. باید هم چنین باشد؛ چرا که مهم ترین رکن زندگی مادی (مواد غذایی)، مستقیما یا به طور غیر مستقیم از این راه (از طریق صنعت دام و فراورده های دامی) تأمین می گردد.
به علاوه، مواد اولیه بسیاری از صنایع از طریق کشاورزی به دست می آید و با متوقف شدن بخش کشاورزی، بخش عظیمی از صنایع از کار می افتد. منظور این است، آنها که فکر می کنند با ظهور صنایع در میدان زندگی بشر، کشاورزی به دست فراموشی سپرده می شود، یا حتی از اهمیت آن کاسته می گردد، بسیار ساده اندیش و صنعت زده اند.
نیز به همین دلیل، یکی از مهم ترین مالیاتهای اسلامی (یعنی زکات) عمدتا به تولیدات کشاورزی و دامی تعلق می گیرد.
البته این به آن معنا نیست که تولیدات صنعتی از مالیات اسلامی معافند، تا گفته شود این قوانین به درد دنیای صنعتی نمی خورد و مخصوص عصر کشاورزی بشر است؛ بلکه چنان که خواهیم دید، نوع دیگری از مالیات اسلامی شامل صنایع کوچک و بزرگ می شود که از جهاتی از مالیات زکات سنگین تر است.
فلسفه چشم گیر زکات
اهمیت این مالیات اسلامی تا به آن پایه است که:
1 ـ طبق بعضی از روایات، هر کس کم ترین مقدار زکات را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان: «مَن مَنَعَ قیراطا من الزکاة فلیس بمؤمنٍ و لا مسلم».(30)
2 ـ آنها که از روی گردنکشی فرمان زکات را زیر پا می گذارند، به عنوان «قیام بر ضدّ حکومت اسلامی» و «ارتداد» قابل تعقیب هستند و در صورتی که ارشادها در آنان اثر نکرد، می توان با آنها مبارزه مسلحانه کرد و اگر خونشان ریخته شود هدر است.
چنان که امام صادق (ع) فرمود:
«انّ اللّه عزوجل فَرَضَ للفقراء فی اموالِ الاغنیاء فریضةً لا یحمدون الا بأدائها و هی الزکاة بها حقن دمائهم و بها سمّوا مسلمین»(31)
«خداوند بزرگ برای نیازمندان، در اموال بی نیازان فریضه ای قرار داده که همان زکات است، و خون آنها در سایه آن محفوظ است و نام مسلمان به خاطر آن بر آنها گذاشته می شود.»
3 ـ حتی قبول نماز ـ بزرگ ترین عبادت ـ در گرو پرداخت آن است: «من مَنَعَ الزکاة وقف صلاته حتی یزکی».(32)
4 ـ هر مالی که در دریا و صحرا نابود شود، زکات و حق نیازمندان در آن وجود داشته است: «ما ضاعَ مالٌ فی برٍّ أو بَحر الا بتضییع الزکاة».(33)
روایات اسلامی در کتابهای شیعه و اهل تسنن، از پیامبر اکرمو ائمه اهل بیت علیهم السلام درباره اهمیت این وظیفه بزرگ اسلامی و مجازات شدید ترک کنندگان زکات، بیش از آن است که در این مختصر بگنجد.
در این جا مهم برای ما، بررسی تعبیراتی است که در قرآن و احادیث و کتب معتبر در زمینه فلسفه و علت تشریع زکات وارد شده است که می تواند روشنگر بحثهای آینده باشد.
تعبیرات قرآن و روایات برای زکات
از میان این تعبیرات، چهار تعبیر زیر بسیار قابل توجه است:
1 و 2 ـ زکات سبب تطهیر نفوس و پرورش فرد و جامعه است. قرآن خطاب به پیامبر اسلاممی فرماید:
«خُذ مِن أموالهم صدقةً تطهرهم و تزکیهم بها(34)»
«از اموال آنها زکات بگیر که آنها را به وسیله آن، پاک کرده و پرورش خواهی داد.»
آنان را از صفات زشتی همچون حرص، انحصارطلبی، بخل، امساک و دنیا پرستی پاک می کنی و نهال دوستی و حمایت از محرومان جامعه و سخاوت و ایثار و گذشت را در دل آنها می نشانی.
گذشته از این، آلودگیهای فراوان اجتماعی که از زندگی طبقاتی و محرومیت گروهی از جامعه ـ در حالی که گروه دیگری در نهایت رفاه هستند ـ سر چشمه می گیرد، در پرتو انجام این فریضه الهی تا حدّ زیادی بر طرف می گردد.
بنابراین، زکات، هم پاک کننده روح فرد است و هم قلب جامعه، و هم پرورش دهنده عالی ترین ارزشهای انسانی در فرد و اجتماع می باشد.
به علاوه وجود یک سازمان منظم مالیاتی ـ که مالیات عادلانه حساب شده ای از متمکّنان به نفع محرومان می گیرد ـ می تواند در شکوفا ساختن اقتصاد جامعه و حفظ زحمتکشان کاملاً مؤثر باشد و یکی از معانی تزکیه (رشد و پرورش) می تواند همین معنا باشد.
3 - آرامش و امنیت. در پایان همین آیه می خوانیم:
«و صلِّ علیهم انّ صَلَواتُکَ سکنٌ لهم»
«هنگامی که زکات از آنها می گیری دعایشان کن و بر آنها درود بفرست، که دعای تو مایه آرامش آنان است.»
جمله فوق ضمنا اشاره ای به اثر آرام بخش این فریضه بزرگ در مجتمع انسانی دارد که امروزه بیش از هر زمان دیگر برای ما روشن است؛ چرا که می دانیم بسیاری از جنگهای خانمان سوز و طوفانها و نابسامانیهای اجتماعی، به سبب به هم خوردن تعادل اقتصادی در میان قشرهای جامعه است و پرداخت مالیاتهای عادلانه به سود طبقات محروم، نقش مؤثّری در حفظ تعادل و جلوگیری از تکاثر و طغیان ثروت دارد.
کینه ها، حسادها، عداوتها و موضع گیریهای خصمانه و نفرت انگیز در میان قشرهای جامعه، غالبا از همین رهگذر حاصل می شود، و پرداخت زکات می تواند گامی مؤثر و آرام بخش و امنیت آفرین محسوب شود.
4 ـ حفظ و نگه داری اموال مشروع. از روایات بسیاری این نکته به خوبی اثبات می شود که زکات، نقش «حافظ و نگهبان» را برای اموال مشروع دارد و اصل مالکیت مشروع را «بیمه» می کند. تعبیرات زنده و جالبی در این زمینه در روایات اسلامی وارد شده است.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:
«داووا مَرضاکُم بالصدقة و حَصّنوا أموالکم بالزکاة»(35)
«بیماران خود را به وسیله کمک به نیازمندان درمان و اموال خود را با زکات حفظ کنید»
از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده است:
«سوسوا ایمانکم بالصدقة و حَصّنُوا اموالکم بالزکاة و ادفعوا امواج البلاء بالدعاء»
«ایمان خود را به وسیله کمک به فقرا تقویت کنید و اموال خویش را با أدای زکات حفظ نمایید و امواج بلا را با دعا دفع کنید.»(36)
همچنین از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
«لو انّ الناس أدّوا حقوقهم لکانوا عایشین بخیر».(37)
«اگر مردم حقوقی را که بر ذمه آنها (در اموالشان) گذاشته شده است ادا می کردند، همیشه زندگی خوب و سالمی داشتند.»
در پایان می گوییم اصولاً از دیدگاه اسلام، اموالی که حقوق دیگران از آن پرداخت نشده، اموالی است نفرین شده و نکبت بار و مایه بدبختی و درد و رنج. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«ملعونٌ ملعونٌ مال لا یزکی... و ما حبس عبد زکاة فزادت ماله»(38)
«اموالی که زکات آن پرداخت نشده ملعون است و ملعون... و ممکن نیست کسی زکات مالش را حبس کند اما مال او فزونی [واقعی پیدا] کند.»
علامه محمد تقی جعفری (ره)(39)
دلایل عدم انحصار زکات بر موارد نه گانه
چیزهایی که باید زکات آنها اخراج و پرداخته شود، بنا بر شهرت قریب به اجماع بدین قرار است:
1 ـ چهار پایان سه گانه (شتر، گاو، گوسفند)؛
2 ـ طلا؛
3 ـ نقره؛
4 ـ غلات چهار گانه (گندم، جو، خرما و مویز).
این نه چیز؛ به طور مشهور «مواد زکات» خوانده می شود.
اما روایات فروانی هست که مواد دیگری را، به خصوص از حبوبات، اضافه کرده است، که زکات این مواد نیز باید تحت شرایط معینی اخراج و پرداخت شود.
بنابر این، زکات به مواد نه گانه منحصر نیست و عموم و شمول حکم آن، بسی بیش تر و دامنه دارتر است.
بر این عدم انحصار دلیلهایی وجود دارد:
اول: در حدود 20 آیه قرآن مجید، اخراج مالی را به عنوان زکات، با بیانات مختلف دستور داده و هیچ یک از این آیات کمیت و کیفیت آن را معین نکرده است.
همچنین تقریبا در 8 جا برای کلمه «صدقه» ـ که به زکات تفسیر شده ـ هیچ گونه مقدار و خصوصیتی ذکر نشده است.
از طرف دیگر، مفهوم انفاق نیز هیچ گونه اندازه و کیفیتی ندارد. از عموم این آیات، چنین استفاده می شود که پرداخت مال به عنوان انفاق و زکات، مانند به جا آوردن دو رکعت نماز صبح (تعینی و تعیینی و مولوی) نیست؛ بلکه هدف، ریشه کن کردن احتیاجات است و مالی که در این راه مصرف می شود، بقیه مال را مشروع و پاک می گرداند.
البته اگر چه قانون اصول می گوید: «هر عمومی قابل تخصیص است» ولی با ملاحظه این که روایاتی که مال زکات را در موارد نه گانه منحصر می کند با روایات فراوانی معارض است؛ لذا آیاتی که دلالت بر عموم لزوم اخراج زکات می نماید قابل تمسّک خواهد بود و مطابق علتی که در روایات معتبره برای زکات گفته شده است (یعنی رفع احتیاجات، بلکه پیش گیری از آنها) بایستی زکات، آن اندازه مقدّر گردد که علت مزبور حاصل شود.
در زکات، روایاتی هست که آن را در شمار احکام منصوص العلة در می آورد؛ یعنی روایاتی درباره زکات وارد شده است که علت وجوب زکات را بیان کرده است.
نکته ای که از این مقدمه به دست می آید، این است که اگر چه زکات را باید به عنوان عمل عبادی و با قصد قربت پرداخت؛ امّا اصل حکم زکات، حکمی مولوی و مجهول العلة نیست؛ یعنی حکمی نیست که فقها گفته باشند: «باید انجام دهید و عبادت است» و دیگر علتی برای آن بیان نشده باشد. بلکه علت روشنی دارد که قابل فهم عموم است و حکم از نظر فقیه، منصوص العلة می باشد.
نمونه ای از روایاتی که علت وجوب زکات را گفته است چنین است:
الف) امام صادق علیه السلام فرمود:
«خداوند، در اموال اغنیا برای فقرا، حقّی معین فرموده است که برای آنان کافی است. اگر کافی نبود خداوند آن حق را اضافه می کرد. پس بینوایی فقیران مربوط به حکم خدایی نیست؛ بلکه از این جاست که اغنیا آنان را از حق خود محروم کرده اند. اگر مردم حقوق واجب را ادا می کردند، فقیران به زندگانی شایسته ای می رسیدند.»(40)
ب) حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود:
«زکات برای زندگی کردن فقرا و برکت یافتن اموال اغنیاست.»(41)
ج) امام صادق علیه السلام فرمود:
«زکات برای آن واجب شده است که توانگران آزمایش شوند و بینوایان زندگی داشته باشند، اگر مردم زکات خود را می پرداختند یک مسلمان بینوا باقی نمی ماند و همه بینوایان با همین حقی که خداوند واجب کرده است بی نیاز می گشتند. مردم، بینوا و نیازمند و گرسنه نمی شوند مگر به جهت تقصیر اغنیا.»(42)
د) امام صادق علیه السلام فرمود:
«خداوند در ثروت اغنیا، برای فقیران و مستمندان به اندازه کفایت، حق قرار داده است. اگر می دانست برای زندگی آنان کافی نیست، بیش تر وضع می کرد.»(43)
دوم: در کتاب «وسایل الشیعه» پس از بیان نه مورد زکات مزبور، این عبارت دیده می شود:
«... و عَفی رسولُ الله (ص) عمّا سِوی ذلک»
«پیامبر خدا (ص)، وجوب اخراج زکات را از غیر موارد نُه گانه، عفو فرموده است.»
روایاتی که این جمله در آنها آمده است(44) همه بر این موضوع دلالت دارند که تعیین موارد نُه گانه، در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، فقط به عنوان صلاحدید و اعمال رویه حکومت وقت بوده و با شرایط اقلیمی و زمانی سنجیده شده است؛ نه این که حکم ابدی خدا باشد.
موضوع عفو، در کتاب «الخراج» تألیف ابو یوسف یعقوب بن ابراهیم نیز آمده است.(45) نتیجه بسیار با اهمیتی که از این دو موضوع به دست می آید این است که: علتی که در وجوب زکات ذکر شده (اداره زندگانی فقرا و بینوایان، بلکه ریشه کن ساختن فقر از سطح اجتماع) تصریح می کند که «زکات» یک قانون صرفا آمرانه مولوی و آزمایش روانی خالص در مقابل دستور خداوندی نیست؛ بلکه تنظیم و تأمین امور معاش آن دسته از افراد جامعه است که نمی توانند کار کنند، یا کارشان برای اداره زندگی شان کافی نیست و همچنین دیگر مصارف اجتماعی از قبیل انتظامات و دفاع در مقابل دشمن و تنظیم اقتصاد اجتماعی و... ، باید از این مالیات تأمین گردد.
اکنون در این روزگار، ما می بینیم که موارد نه گانه یاد شده و مقداری که به عنوان زکات از آنها اخراج می شود، برای تنظیم و تأمین معاش مستمندان و سامان دادن دیگر امور اجتماعی کافی نیست. علت حکم ـ که بدان تصریح شد ـ می گوید نمی توان دست روی دست گذاشت و منتظر آن بود که اعجازی شود تا امور زندگانی آنان تأمین گردد.
برای این که کاملاً روشن شود که پرداخت مالی، باید به اندازه ای باشد و به مقداری مصرف و هزینه شود تا ریشه فقر کنده شود و دیگر اثری از مستمندی و بینوایی و تنگدستی نماند، به جریان مشاجره ابوذر و عثمان اشاره می کنیم.
روشن است که ابوذر از بزرگ ترین و مهم ترین علما، فقها و صلحای امت و قول او از نظر اسلامی و فقهی و بیان مقاصد دین، حجت و سند است. ابوذر غفاری آیه «کنز» را در مجلس عثمان خواند که از جمع آوری طلا و نقره شدیدا نهی می کند: «الذین یکنزون الذهب...»(46).
عثمان گفت: آیه در حق اهل کتاب است.
ابوذر پاسخ داد: هم درباره آنها و هم درباره ما است.
با این که در همان جلسه درباره انبوه طلا و نقره عبدالرحمان بن عوف گفته شده بود که عبدالرحمان زکات مالش را داده است.(47)
روزی ابوذر به مجلس عثمان آمد. عثمان گفت: آیا کسی که زکات مالش را پرداخته است باز هم حقّی برای دیگران در آن هست؟
کعب الاحبار گفت: نه...
ابوذر مشتی به سینه کعب کوفت و گفت: ای یهودی زاده دروغ می گویی! آن گاه این آیه را خواند:
«لیس البرُّ أن تُوَلّوا وُجُوهَکم قِبَل المشرق و المغرب و لکنّ البرّ مَن آمَنَ بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النّبیین و آتی المال علی حُبّه ذَوی القُربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل»(48)
«نیکوکاری آن نیست که صورتهایتان را به طرف مشرق و مغرب بگردانید، بلکه نیکویی از آن کسی است که ایمان آورد به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب و پیامبران و مال را بر مبنای محبت او به خویشان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان صرف کند.»
سوم: دلیل روشن بر این مطلب، کاری است که شخص امیرمؤمنان علی علیه السلام در دوران زمامداری خود انجام داده است.
محمد بن مسلم و زراره، از هر دو امام (امام باقر و امام صادق) نقل می کنند که امیرمؤمنان علیه السلام برای اسبهایی که به چراگاه می رفتند در هر سال دو دینار زکات وضع کرد. در این باره روایات متعددی وارد شده است.(49)
با اندک توجهی به فقه اسلامی و قوانین آن، این مطلب روشن می شود که اگر مقدار مقرّر، حتمی و ابدی و غیر قابل تغییر بود، (مانند عدد رکعات در نمازها) افزودن ماده دیگری به مواد زکات به وسیله امیرمؤمنان علی علیه السلام بر خلاف اسلام بود.
چهارم: یونس بن عبدالرحمان بنا به نقل کلینی صاحب کتاب کافی، انحصار مواد زکات را در نُه ماده، مخصوص صدر اسلام دانسته و مواد دیگری را به مراحل بعد از صدر اسلام حمل نموده است. یونس می گوید: چنان که نماز هم [موقتا] در اول بعثت دو رکعت بود، سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رکعات بعدی را اضافه کرد.(50)
پنجم: ابو بصیر می گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم آیا برنج زکات دارد؟ فرمود: بلی، سپس فرمود: در آن زمان در مدینه برنج نبود، لذا درباره برنج چیزی گفته نشده است؛ ولی فعلاً برنج کاشته می شود؛ چگونه برنج زکات ندارد در صورتی که عموم مالیات عراق از برنج است؟!(51)
نتیجه کلی بررسی موضوع مزبور این است که: اگر زکات مواد یاد شده، نتوانست احتیاجات جامعه را بر طرف کند، حاکم، قائم مقام او (ولی فقیه) و پیشوای اسلامی است که می تواند مواد دیگری را مشمول مالیات قرار دهد و تعیین مواد و شرایط مربوط به نظر او خواهد بود.
آیت الله جوادی آملی (دام ظله)(52)
بنابر روایت، صورت نورانی که در طرف راست مؤمن در قبر قرار می گیرد باطن نماز است، این حقیقت نماز است؛ و آن صورتی که طرف چپ او است می گوید: «من زکات او هستم».
زکات تنها مربوط به مال نیست بلکه هر نعمتی را که خداوند سبحان به انسان می دهد، انسان موظّف است که زکات آن نعمت را بپردازد.
هیچ نعمتی بی مسئولیت نیست. در روایات ما آمده است که: «زکاة العلم التعلیم»(53) ؛ «زکات علم، یاد دادن است»؛ «زکاة المال الانفاق فی سبیل الله»(54)؛ «زکات مال، انفاق کردن در راه خداست»؛ «زکاة الجمال العفاف»(55)؛ «زکات زیبایی، عفت داشتن و پاکدامنی است»؛ «زکوة الشجاعة الجهاد فی سبیل الله»(56)؛ «زکات شجاعت، جهاد کردن در راه خداست».
هر نعمتی که خدای سبحان مرحمت کند، زکات آن نعمت را متنعّم باید بپردازد. اگر به او علم داد، موظّف است به خاطر خدا به دیگران بیاموزد. اگر به او مال داد باید در راه خدا صرف نماید. اگر به او جمال داد موظف است از دیگران بیش تر پاک دامن باشد؛ همه باید عفیف باشند، اما آن کسی که از جمال متنعّم است وظیفه اش درباره عفت بیش از دیگران است.
همه باید جهاد کنند، اما آن که از خُلق شجاعت برخوردار است، وظیفه اش بیش تر است. اگر خدای سبحان به کسی نعمت شجاعت داد، در برابر این نعمت مسئولیتی هم تعبیه شده است و آن فداکاری در راه خداست.
اینها به عنوان زکات است. اگر زکات آن نعمت را داد، این زکات به صورت نورانی در قبر با او محشور می شود و طرف چپ او می ایستد و نمی گذارد از آن طرف به او آسیبی برسد.
|