ضربالمثل معروفی هست که میگوییم تا چیزی را از دست ندهیم قدر آن را نمیدانیم. شما چند بار مصداق این ضرب المثل بودهاید؟ اگر همه ما به این اصل اعتقاد داریم چرا برای از دست دادن موقعیتهایی که طی آن قدر لحظههای روزمان را بدانیم و از تاسف آتی از دست دادن آن در امان بمانیم کاری نمیکنیم، وقت انجام کار است و چه کاری ارزشمندتر از این که قدر زندگی را بشناسیم.
تاکنون چند بار به علت اینکه دیگران انتظارات و تصورات ایدهآل ما را برآورده نساختهاند، در یاس و غضب فرو رفتهایم؟ به گذشته و دوران طفولیت خود نظر میاندازیم و به یافتن همه آن چیزهایی میپردازیم که میتوانستند برای ما انجام و یا به ما داده بشوند تا ما خوشبختتر میشدیم.
اگر دید و بینش خویش از جهان را به یک تصور ذهنی و رویایی محدود کنیم، زندگی در تمام قواعدش ما را ناامید و مایوس خواهد کرد. اما اگر افق دید و بینش خود را بسط داده و به شناسایی و توجه آنچه که زندگی به ما عطا کرده است، بپردازیم، متوجه خواهیم شد که با دنیایی از درجات والای عنایات و نعمات و حمایتهای بینظیر احاطه شدهایم. قدرشناسی مشروط و منوط به توجه، دید و نگرش به درون خود است. بدون یک توجه واقعی نمیتوان به وجود تعداد بیشماری از رخدادهای تکراری که به نفع ما در جریان است، پی برد و آنها را دید.
قدرشناسی و سلامت روان
روانشناسان در چارچوب تحقیقات «روانکاوی مثبت»، در جستجوی این پرسش که چه شیوههایی، سلامت روانی را حفظ میکنند، اهمیت «قدردانی» را کشف کردهاند و آن را بهعنوان یک منبع نیروی روانی تلقی میکنند. آنچنان که تحقیقات جدید نشان میدهد انسانهای قدردان و سپاسگزار راضیتر، خوشبختتر و اجتماعیتر از افرادی هستند که با دقت تمامی جهات منفی زندگی خود را موشکافی و بایگانی میکنند اما جهات مثبت را نادیده میانگارند.
اینها همچنین کمتر از امراض جسمانی گلهمند بوده و به هنگام وجود مشکلات شخصی به یاری یکدیگر میشتابند و بیشتر از دیگران حمایت احساسی و معنوی خودشان را از یکدیگر ابراز میکنند. همچنین بیشتر در کارهای اجتماعی (و عامالمنفعه و خیریه بدون چشمداشت مالی) شرکت میکنند. انسانهای شکرگزار ارزش کمتری برای مادیات قایلاند. آنها ارزش خویش و دیگران را با داشتن و دارایی، مقام و موفقیت نمیسنجند. آنان حسادت نمیورزند و تقسیم و اشتراک برای آنها قابلقبولتر از دیگر انسانهایی است که با احساس قدردانی غریبهاند.
پرورش قدرشناسی
از اشخاصی که از یک بیماری عصبی عضله رنج میبردند دعوت شد که در مدت سه هفته دلایلی را که برای شکرگزار بودن دارند یادداشت کنند. در پایان آزمایش آنها از خلق و خوی بهتری برخوردار بودند و آنها از روابط محکمتر اجتماعی خودشان، بهبود وضع خواب و خوشبینتر شدنشان گزارش میکردند. قدردانی و سپاسگزاری منوط به موقعیت خوشبخت و بهتر زندگی و همچنین مشروط به یک حساب بانکی پر و پول زیاد هم نیست. انسانهایی که قدر آنچه را که دارند و آنچه را که تجربه میکنند میدانند، خوشبختترند و توانایی غلبه بر رویدادهای منفی زندگی در آنها مانند قدرت برحذر بودن آنها از حسادت، ناراحتی و خشم و افسردگی بیشتر میشود. سپاسگزاری و اعمال متعاقب آن روابط اجتماعی را قویتر کرده و دوستیها را تقویت میکند. این عمل به نوبه خود سلامت روحی و جسمیرا افزایش میدهد.
برخی عوامل قدرناشناسی و بی سپاسی عبارتاند از: بیتوجهی و تاخیر در سپاسگزاری، فراموشی، تنبلی... و اینکه فرض را بر این میگذاریم که دیگران باید بدانند که چقدر من قدردان و سپاسگزارم... گفتن اینکه این حق من است... آنها فقط وظیفه خود را انجام میدهند... این کار زحمت زیادی نداشته است... یا این شخص بعدها برای من مشکلاتی ایجاد کرده است.
انتخاب با ماست
آیا میخواهیم توجهمان را معطوف به بخش نامطبوع و تاریک زندگی، مشکلات، اشتباهات، فشارها و ناراحتیها کنیم یا خواهان یادگیری آن هستیم که قسمت خوب زندگی را هم نادیده نگرفته و سپاسگزار باشیم؟
آدمیمیتواند برای بسیاری از چیزها متشکر و قدردان باشد. برای یک هدیه، برای یک حرکت دوستانه، برای زیبایی طبیعت، برای سکوت بعد از سروصدا، برای بهدست آوردن دوباره سلامتی، برای نور خورشید و خنده بچهها. هرچه که ما شکرگزارتر باشیم، دلایل بیشتری هم برای شکرگزاری خواهیم یافت.
بنابر تئوری انگیزه مازلو، روانشناس برجسته، هر کسی قادر به شناسایی و فهم نعمات و آسایشی که از آن برخوردار است، نیست. تنها انسانهای خودساخته و آنان که تسلیم خواستهها و نیازهای ناچیز خود نمیشوند، از این توانایی عالی برخوردار هستند که مواهب اساسی و اولیه زندگی را همواره و خستگی ناپذیر با احترام، خوشحالی، ابراز تعجب و تشکر و حتی شور و شعفی بیاندازه قدردان باشند و ارج نهند.
مثبتاندیشی در برابر مشکلات
انسانهای قدرشناس توفیق خواهند داشت که به یک رویداد منفی معنای مثبتی ببخشند. به این ترتیب آنها در از دست دادن کار خود شانس آغاز دوباره را میبینند، به هنگام مرگ عزیزان خویش آگاهانه محبت و صمیمیت و حمایت دوستان خود را تجربه میکنند و در یک بیماری فلسفه و مفهومی را مشاهده میکنند. چنین اشخاصی حتی در یک فاجعه میتوانند نقاط مثبت و خوبیها را کشف کنند.
چگونه قدر شناس باشیم؟
اما چه کنیم اگر هنوز به گروه قدرشناسان تعلق نداریم؟ پژوهشگران معتقدند که قدرشناسی را میتوان آموخت.
بهطور مثال آنها بهعنوان یک روش آموزشی مناسب مدل چهار مرحلهای زیر را توصیه میکنند: شناخت افکار قدرناشناس، فرموله کردن افکار قدرشناس، جانشین ساختن افکار قدرناشناسی با افکار قدرشناسانه و انتقال احساسات درونی به اعمال و رفتار. روش کاربرد دفتر خاطرات در مطالعات ذکر شده در رابطه با قدرشناسی میتواند این پروسه را پشتیبانی کند.
فردی که در انتهای یک روز به این فکر کند که کجا و چه وقت وی با سرنوشت خود یا دیگر انسانها دعوا کرده است یا تجربههای خوب آن روز را به یاد آورد با گذشت زمان خواهد توانست بخش مثبت زندگی خویش را آگاهانه تجربه کند.
منبع: http://www.salamat.com