آیات قرآن مجید مملو است از بیان مفاسد استکبار و بدبختی های ناشی از تکبر و مشکلاتی است که در طول تاریخ بشر از این صفت مذموم در جوامع انسانی به وجود آمده، تاثیر این صفت رذیله در پیشرفت و تکامل انسان در جهات معنوی و مادی بر هیچ کس پوشیده نیست و آنچه در آیات بالا آمده در واقع گلچینی از آیات ناظر به این موضوع است.
در آیه اول و دوم سخن از ابلیس و داستان معروف او به میان آمده، در آن هنگام که خداوند به همه فرشتگان دستور داد که به خاطر عظمت آفرینش آدم (ع) سجده کنند - و ابلیس در آن زمان به خاطر مقام والایش در صف فرشتگان جای گرفته بود - همگی سجده کردند جز ابلیس که در برابر این فرمان خدا سرپیچی کرد و استکبار ورزید و از کافران شد، و به دنبال این سرپیچی صریح و آشکار و حتی آمیخته به اعتراض نسبت به اصل فرمان خدا، فرمود از آن مقام و مرتبت فرود آی! تو حق نداری در آن جایگاه تکبر کنی! بیرون رو که از افراد پست و حقیر خواهی بود. (و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس ابی واستکبر و کان من الکافرین... قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین)
[1] در حقیقت این نخستین گناهی است که در جهان به وقوع پیوست، گناهی که سبب شد فردی همچون ابلیس که سالیان دراز - و به تعبیر امیر مؤمنان علی (ع) در خطبه قاصعه شش هزار سال خدا را عبادت کرده بود - به خاطر تکبر یک ساعت تمام اعمال و عبادات او بر باد رفت (و از آن مقام والا که همنشین با فرشتگان و مقام قرب خدا بود یکباره سقوط نمود) .
(اذ احبط عمله الطویل و جهده الجهید، و کان قد عبدالله ستة آلاف سنة... عن کبر ساعة واحدة)
[2] در این داستان عبرت انگیز نکات بسیار مهمی در باره خطرات تکبر نهفته شده و از آن به خوبی استفاده می شود ککه این صفت رذیله ممکن است سرانجام به کفر و بی ایمانی منتهی گردد، چنانکه در آیات بالا آمده بود ابی واستکبر و کان من الکافرین.
[3] همچنین این داستان نشان می دهد که ابلیس به خاطر حجاب خطرناک کبر و غرور از واضحترین مسائل بی خبر ماند، چرا که هنگامی که زبان به اعراض در برابر خداوند سبحان گشود عرض کرد: قال لم اکن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حما مسنون؛ «گفت: من هرگز برای بشری که او را از گل خشکیده ای که از گل بد بویی گرفته شده است آفریده ای، سجده نخواهم کرد» !
[4] در حالی که پر واضح است که شرف آدم به خاطر آفرینش از گل بدبو نبود، بلکه به خاطر همان روح الهی بود که قرآن در سه آیه قبل از آیه فوق به آن اشاره کرده است: فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین؛ «هنگامی که (آفرینش آدم را نظام بخشیدم) و کار او را به پایان بردم و در وی از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگی برای او سجده کنید» .
[5] حتی ابلیس نتوانست برتری خاک را از آتش درک کند، خاکی که منبع تمام برکات و پیدایش حیات و محل زندگی انسانها و انواع معادن و منابع و حتی منبع ذخیره آب و ذخیره مواد آتش زاست، لذا با خیره سری گفت: «خلقتنی من نار و خلقته من طین؛ (من چگونه او را سجده کنم در حالی که) مرا از آتش آفریده ای و او را از خاک» !
اضافه بر این، بسیاری از افراد هستند که گرفتار لغزش و خطا می شوند، ولی هنگامی که به اشتباه خود پی بردند باز می گردند و توبه و اصلاح می کنند، ولی تکبر و استکبار، از اموری است که حتی اجازه بازگشت بعد از بیداری را نیز به انسان نمی دهد، به همین دلیل شیطان هنگامی که متوجه خطای خود شد توبه نکرد، زیرا کبر و غرور به او اجازه نداد سر تسلیم و تعظیم در برابر پدیده بزرگ آفرینش (انسان) فرود آورد، بلکه بر لجاجت
خود افزود و سوگند یاد کرد که همه انسانها را - جز عباد مخلصین خداوند - گمراه سازد و به این نیز بسنده نکرد، از خدا عمر جاویدان خواست تا این برنامه زشت و انحرافی را تا پایان جهان ادامه دهد!
به این ترتیب کبر و خودخواهی و خود برتر بینی مایه لجاجت، حسد، کفر، ناسپاسی در برابر حق و ویرانگری و فساد خلق خدا شد.
و به این ترتیب، شیطان - همان گونه که مولای متقیان امیر مؤمنان علی (ع) در خطبه قاصعه می فرماید - پایه استکبار و تعصب را در زمین گذاشت و با عظمت خداوند به مبارزه برخاست! «فعدو الله امام المتعصبین و سلف المستکبرین الذی وضع اساس العصبیة و نازع الله رداء الجبریة وادرع لباس التعزز، و خلع قناع التذلل؛ این دشمن خدا پیشوای متعصبان و سرسلسله مستکبران جهان است که اساس تعصب را پی ریزی کرد و با خداوند در مقام جبر و تیتش به ستیز و نزاع پرداخت و لباس استکبار را بر تن پوشید و پوشش تواضع و فروتنی را فروگذارد» .
[6] و درست به همین دلیل خدا او را ذلیل و خوار و پست کرد، همان گونه که امیر مؤمنان علی (ع) در ادامه همان خطبه می فرماید: «الا ترون کیف صغره الله بتکبره و وضعه بترفعه فجعله فی الدنیا مدحورا، و اعد له فی الآخرة سعیرا؟ ! ؛ آیا نمی بینید چگونه خداوند او را به خاطر تکبرش، تحقیر کرد و بر اثر بلند پروازی بی دلیلش، وی را پست و خوار نمود، از همین رو او را در دنیا مطرود ساخت و آتش برافروخته دوزخ را در آخرت برای او مهیا نمود»
[7] کوتاه سخن اینکه: هر قدر بیشتر در داستان ابلیس و پیامدهای تکبر او اندیشه می کنیم به نکات مهمتری در باره خطرات تکبر و استکبار دست می یابیم.
[2] نهج البلاغه خطبه 192.
[6] نهج البلاغه، خطبه 192