اشاره
زهد، از جمله ارزش های متعالی مکتب اسلام است که مورد توجه و تاکید زیادائمه(علیهم السلام ) قرار گرفته است. بی شک، زهد و تقوا، دو عنصر مهم و قابل توجه اند که مکمل و متمم هم اند. در معارف اسلامی، پس از مسئله ی تقوا، بر زهد،بیش از سایر معارف تکیه و سفارش شده است.
شک نیست که «گرایش انسان به زهد، ریشه در آزاد منشی او دارد. انسان، بالفطره میل به تصاحب و تملک و بهره مندی از اشیا دارد، ولی آن جا که می بیند اشیا به همان نسبت که در بیرون، او را مقتدر ساخته، در درون، ضعیف و زبون اش کرده ومملوک و برده ی خویش ساخته، در مقابل این بردگی، طغیان می کند و نام این طغیان،زهد است ».(1) در این مقال، ابتدا به «مفهوم زهد» نظر می کنیم، آن گاه «اصول و پایه های زهد در اسلام » را مورد بررسی قرار داده و پس از آن، به «نقش زهد درتکامل انسان » اشاره می کنیم. در بخش بعد، «تفاوت زهد اسلامی با رهبانیت مسیحی » را ذکر کرده و به «تفاوت میان زهد و فقر اقتصادی » نیز نگاهی خواهیم افکند. در ادامه از «زهد حقیقی وانحرافی و آثار هر یک »، سخن خواهیم گفت و بانگاهی به «زهد در زندگی پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع ») بحث را خاتمه خواهیم داد. و همه ی این ها، با عنایت به مطالب استاد شهید مرتضی مطهری ;است.
مفهوم زهد
به عبارت دیگر «زهد، یعنی اعراض و بی میلی » (3) . «بی اعتنایی و بی توجهی، تنها در فکر و اندیشه و احساس وتعلق قلبی نیست و در مرحله ی ضمیر پایان نمی یابد. زاهد، در زندگی عملی خویش نیز، سادگی و قناعت را پیشه می سازد و از تنعم و تجمل و لذت گرایی، پرهیزمی نماید. زندگی زاهدانه، آن نیست که شخص فقط در ناحیه ی اندیشه و ضمیر، وابستگی زیادی به امور مادی نداشته باشد، بلکه این است که زاهد، عملا از تنعم و تجمل ولذت گرایی پرهیز داشته باشد. زهاد جهان آن ها هستند که به حداقل تمتع وبهره گیری از مادیات اکتفا کرده اند. شخص حضرت علی(ع) از آن جهت زاهد است که نه تنها دل به دنیا نداشت، بلکه عملا نیز از تمتع و لذت گرایی ابا داشت و به اصطلاح،تارک دنیا بود». (4) شهید مطهری در جای دیگر در تعریف زهد به سخن حضرت علی (ع)در نهج البلاغه اشاره می کند و می گوید:
زهد در قرآن، در دو جمله خلاصه شده است: «متاسف نشوید بر آن چه (از مادیات دنیا) از شما فوت می شود و شاد نگردید بر آن چه خدا به شما می دهد». (5) هر کس بر گذشته، اندوه نخورد و برای آینده، شادمان نشود، بر هر دو جانب زهد دست یافته است.
بدیهی است، وقتی که چیزی کمال مطلوب نبود و یا اساسا مطلوب اصلی نبود، بلکه وسیله بود، مرغ آرزو در اطراف اش پر و بال نمی گشاید و آمدن و رفتن اش شادمانی یااندوه ایجاد نمی کند. (6) علاوه بر آن چه گفته شد، در آثار قلمی استاد مطهری، به تعابیر مختلفی در تعریف زهد برمی خوریم که ذکر اجمالی آن ها، بر روشنایی مفهوم «زهد» خواهد افزود:
«زهد، عملی است منفی; زیرا، عبارت است از اعراض و ترک و دامن چیدن از طیبات دنیا». (7) «زهد، یعنی آزاد زیستن از دنیا و خود را نسبت به نعمت های دنیانفروختن و بنده ی دنیا نبودن ». (8) «زهد، عبارت است از اعراض از مشتهیات دنیاوی ». (9) «زهد، یعنی اعراض و بی میلی، در مقابل رغبت که عبارت است از کشش و میل ». (10) «زهد، یعنی کوتاهی آرزو و سپاس گزاری هنگام نعمت و پارسایی نسبت به نبایستنی ها». (11) «زهد، بی اعتنایی به امور مورد رغبت طبیعی است; یعنی، انسان از امور مورد طبع خودش، به خاطر هدفی دست بردارد». (12) «زهد، حالتی است روحی. زاهد از آن نظر که دلبستگی هایی معنوی و اخروی دارد، به مظاهر زندگی بی اعتنا است ». (13) «زهد، در متن زندگی قرار دارد، کیفیت خاص بخشیدن به زندگی است و از دخالت دادن پاره ای ارزش ها، برای زندگی ناشی می شود». (14)«زهد،خصلتی است برای انسان زاهد. و زاهد کسی است که توجه اش از مادیات دنیا به عنوان کمال مطلوب و بالاترین خواسته، عبور کرده، متوجه چیز دیگری معطوف شده است.
بی رغبتی زاهد، بی رغبتی در ناحیه ی اندیشه و آمال و ایده و آرزو است، نه بی رغبتی در ناحیه ی طبیعت ». (15)اصول و پایه های زهد در اسلام در اسلام، هر عنصر دارای ارزش، مبتنی بر پایه ها و اصولی است که این پایه ها و اصول، ارکان آن عنصر راتشکیل می دهند. استاد مطهری، اصول و پایه های زهد را سه چیز می داند:
1 بهره گیری های مادی از جهان و تمتعات طبیعی و جسمانی، تنها، عامل تامین کننده ی خوشی و بهجت و سعادت انسان نیست. برای انسان، به حکم سرشت خاص، یک سلسله ارزش های معنوی مطرح است که با فقدان آن ها، تمتعات مادی، قادر به تامین بهجت و سعادت نیست.
2 سرنوشت سعادت فرد، از سعادت جامعه جدا نیست. انسان، از آن جهت که انسان است، یک سلسله وابستگی های عاطفی و احساس مسئولیت های انسانی در باره ی جامعه دارد که نمی تواند فارغ از آسایش دیگران، آسایش و آرامش داشته باشد.
3 روح، در عین نوعی اتحاد و یگانگی با بدن، در مقابل بدن اصالت دارد،کانونی است در برابر کانون جسم، منبع مستقلی است برای لذات و آلام. روح نیز به نوبه خود، بلکه بیش از بدن، نیازمند به تغذیه و تهذیب و تقویت و تکمیل است.
روح، از بدن و سلامت آن و نیرومندی آن، بی نیاز نیست، اما بدون شک غرقه شدن درتنعمات مادی و اقبال تمام به لذت گرایی جسمانی، مجال و فراغتی برای بهره برداری از کانون روح و منبع بی پایان ضمیر، باقی نمی گذارد. در حقیقت، نوعی تضاد میان تمتعات روحی و تمتعات مادی اگر به صورت غرقه شدن و محو شدن و فانی شدن درآن ها باشد وجود دارد.
مسئله ی روح و بدن، مسئله ی رنج و لذت نیست; چنین نیست که هر چه مربوط به روح است رنج است، و هر چه مربوط به بدن است، لذت. لذات روحی بسی صاف تر، عمیق تر وبادوام تر از لذات بدنی است. روآوری یک جانبه به تمتعات مادی و لذات جسمانی، ازخوشی و لذت و آسایش واقعی بشر می کاهد. لذا آن گاه که می خواهیم به زندگی روآوریم و از آن بهره بگیریم و بدان رونق و صفا و شکوه و جلال ببخشیم و آن را دل پسند و زیبا سازیم، نمی توانیم از جنبه های روحی صرف نظر کنیم.
با توجه به این سه اصل است که مفهوم زهد اسلامی روشن می شود، و با توجه به این سه اصل است که روشن می گردد چه گونه اسلام، رهبانیت را طرد می کند، اما زهدگرایی را در عین جامعه گرایی و در متن زندگی و در بطن روابط اجتماعی می پذیرد. (16)
نقش زهد در تکامل انسان
زهد، دارای فلسفه های مختلفی است. نخست، برخوردار شدن ازمواهب روحی و معنوی است. استاد مطهری در این باره می فرماید:
اگر کسی، بویی از معنویت برده باشد، می داند که تا انسان از قید هواپرستی آزادنگردد، و تا طفل جان از پستان طبیعت گرفته نشود، و تا مسایل مادی از صورت هدف خارج نشود و به صورت وسیله در نیاید، سرزمین دل، برای رشد و نمو احساسات پاک واندیشه های تابناک و عواطف ملکوتی، آماده نمی گردد. این است که می گویند: «زهد،شرط اصلی معرفت افاضی است و پیوندهای محکم و ناگسستنی با آن دارد».
حق پرستی به معنای واقعی کلمه یعنی شور و محبت و خدمت حق را داشتن، و بایاد او مانوس بودن و از پرستش او لذت بردن، و در حال توجه و حضور و ذکر دایم بودن. [حق پرستی،] با خودپرستی و لذت گرایی و در اسارت زرق و برق مادیات بودن،به هیچ وجه سازگار نیست. نه تنها خداپرستی، مستلزم نوعی زهد است، هر عشق وپرستشی، خواه در مورد وطن یا مسلک و مرام، مستلزم نوعی زهد و بی اعتنایی نسبت به شئون مادی است. پس خانه ی دل را از تعلقات مادی، خالی و فارغ نگه داشتن وبت های سیم و زر را از کعبه ی دل فرود آوردن و شکستن، شرط حصول کمالات معنوی ورشد شخصیت واقعی انسانی است. (17) استاد شهید، در جای دیگر آورده است: «اگرانسان، بخواهد لذت های معنوی و الهی را در این دنیا درک کند، چاره ای ندارد جزاین که از لذت های مادی و جسمانی، کسر بکند».(18) استاد مطهری، از امام علی (ع)به عنوان اولین زاهد جهان، نام می برد که «در عین حال، حساس ترین قلب ها را نسبت به مسئولیت های اجتماعی در سینه داشت، و از طرف دیگر می گفت: علی را با نعمت ولذت ناپایدار چه کار؟». (19) در ادامه، استاد مطهری می گوید:
علی(ع) چون زاهد بی اعتنا و بی طمع بود و از طرف دیگر، قلب اش از عشق الهی مالامال بود و جهان را از کوچک ترین ذره گرفته تا بزرگ ترین ستاره، یک واحدماموریت و مسئولیت می دید. این چنین نسبت به حقوق و حدود اجتماعی حساس بود.
او، اگر فردی لذت گرا و منفعت پرست می بود، محال بود این چنین، شخصیت مسئول ومتعهدی پیدا کند. (20) بنابراین از دو راه، یکی را باید انتخاب کرد: یاخورد و خواب و خشم و شهوت، نه رازی و نه نیازی، نه توجهی و نه نم اشکی و نه انسی و نه روشنایی ای و گامی از حد حیوانیت، فراتر نرفتن، و یا قدمی در وادی انسانیت و استفاده از مواهب خاص الهی که مخصوص دل های پاک و روح های تابناک است [برداشتن] (21) .
تفاوت زهد اسلامی با رهبانیت مسیحی
اسلام، دینی جامعه گرا و زندگی گرا است و نه زهدگرا... بعلاوه، تعلیمات جامع وهمه جانبه ی اسلامی در مسایل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، براساس محترم شمردن زندگی و روآوری به آن است، نه پشت کردن به آن. گذشته از همه ی این ها،رهبانیت و اعراض از زندگی، با جهان بینی و فلسفه ی خوش بینانه ی اسلام درباره ی هستی و خلقت، ناسازگار است. اسلام، هرگز مانند برخی کیش ها و فلسفه ها،با بدبینی به هستی و خلقت نمی نگرد و خلقت را به دو بخش زشت و زیبا، روشنایی وتاریکی، حق و باطل، درست و نادرست، به جا و نابه جا تقسیم نمی کند. (22) استاد، در جای دیگر، واضح تر به این تفاوت اشاره دارد. او می نویسد:
زهد اسلامی، غیر از رهبانیت است; رهبانیت، بریدن از مردم و روی آوردن به عبادت است. براساس این اندیشه، «کار دنیا و آخرت از یکدیگر جدا است »، «دو نوع کاربیگانه از هم است [و] از دو کار، یکی را باید انتخاب کرد: یا باید به عبادت وریاضت پرداخت، تا در آن جهان به کار آید، و یا باید متوجه زندگی و معاش بود،تا در این جهان به کار آید.» و این است که رهبانیت، بر ضد زندگی و بر ضدجامعه گرایی است، [و] مستلزم کناره گیری از خلق و بریدن از مردم و سلب هرگونه مسئولیت و تعهد از خود است.
اما زهد در اسلام، آن چیزی نیست که رهبانیت به وجود آورده است. در اسلام،مسئله ی جدا بودن حساب این جهان و آن جهان، مطرح نیست. از نظر اسلام، نه خود آن جهان و این جهان از یکدیگر جدا و بیگانه هستند و نه کار این جهان با آن جهان بیگانه است. ارتباط دو جهان با یکدیگر، از قبیل ارتباط ظاهر و باطن شی ء واحداست، از قبیل پیوستگی دو رویه ی یک پارچه است، از قبیل پیوند روح و بدن است که چیزی است حد وسط میان یگانگی و دو گانگی. کار این جهان با کار آن جهان نیز،عینا همین طور است، بیش تر جنبه ی اختلاف کیفی دارد تا اختلاف ذاتی; یعنی، آن چه بر ضد مصلحت آن جهان است، بر ضد مصلحت این جهان نیز هست، و هر چه بر وفق مصالح عالیه ی زندگی این جهان است بر وفق مصالح عالیه ی آن جهان نیز هست. لهذا، یک کارمعین که بر وفق مصالح عالیه ی این جهان است، اگر از انگیزه های عالی و دیدهای مافوق طبیعی و هدف های ماورای مادی، خالی باشد، آن کار، صرفا دنیایی تلقی می شودو به تعبیر قرآن، به سوی خدا بالا نمی رود، اما اگر جنبه ی انسانی کار، از هدف هاو انگیزه ها و دیدهای برتر و بالاتر زندگی محدود دنیایی بهره مند باشد، همان کار،کار آخرتی شمرده می شود. زهد اسلامی، در متن زندگی قرار دارد، کیفیت خاص بخشیدن به زندگی است و از دخالت دادن پاره ای ارزش ها برای زندگی، ناشی می شود. (23)درادامه، جهت تکمیل بحث، نگاهی داریم به ویژگی های مختلف زاهد و راهب و تفاوت هریک با هم:
زاهد و راهب، هر دو، از تنعم و لذت گرایی دوری می جویند، ولی راهب از جامعه وتعهدات و مسئولیت های اجتماعی می گریزد، اما زاهد، به جامعه و ملاک های آن وایده های آن و مسئولیت ها و تعهدهای آن، روی می آورد.
زاهد و راهب، هر دو، آخرت گرایند، اما زاهد، آخرت گرای جامعه گرا است و راهب،آخرت گرای جامعه گریز... زاهد و راهب، هر دو، تارک دنیایند، اما دنیایی که زاهد آن را رها می کند، سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات و این امور را کمال مطلوب و نهایت آرزو دانستن است، ولی دنیایی که راهب آن را ترک می کند، کار،فعالیت و تعهد و مسئولیت اجتماعی است. این است که زهد زاهد برخلاف رهبانیت راهب، در متن زندگی و در بطن روابط اجتماعی است. تفاوت راهب و زاهد، از دوجهان بینی مختلف ناشی می شود. از نظر راهب، جهان دنیا و آخرت، دو جهان کاملا ازیکدیگر جدا و بی ارتباط با یکدیگرند، ولی در جهان بینی زاهد، دنیا و آخرت، به یکدیگر پیوسته اند، [و] دنیا مزرعه ی آخرت است.(24) تفاوت زهد و فقر اقتصادی اسلام، طرفدار دو قوت است. این دو قوت، مربوط به مسئله ی زهد و دنیااست. ازناحیه ی روحی، آن قدر باید قوی و نیرومند باشیم که مال و ثروت دنیا نتواند مارا بنده ی خودش قرار بدهد، و از نظر اقتصادی، باید کوشش کنیم مال و ثروت را ازطریق مشروع در اختیار خودمان بگیریم تا بتوانیم از این قدرت مادی و اقتصادی استفاده کنیم. وقتی دانستید، اسلام طرفدار دو قدرت (قدرت اخلاقی و قدرت اقتصادی)است، می بینید ما [متاسفانه به خاطر بی توجهی به تعلیمات اسلام] زاهدهایی هستیم که در هر دو ناحیه، طرفدار ضعف هستیم و ضعف داریم.
ما [عملا] زاهدی هستیم که همیشه از قدرت اقتصادی، از ثروت اقتصادی، دوری گزیده ایم; یعنی، ضعف را انتخاب کرده ایم. مردمی که پول و ثروت نداشته باشند،مسلم است کاری که از اقتصاد ساخته است، نمی توانند انجام بدهند و باید دست دریوزگی پیش دیگران دراز کنند. از نظر روحی هم اتفاقا ضعیف هستیم; چون، وقتی خودمان را به این ترتیب، تربیت کردیم که به وسیله ی دور نگه داشتن خود از مال دنیا، به خیال خودمان زاهد شدیم، یک روز[که] دنیا به همان زاهدها روی می آورد،می بینیم اختیار از کف اش بیرون رفت. می بینیم نه از ناحیه ی روحی قوی هستیم، نه از ناحیه ی اقتصادی. (25) اگر نگاهی به زندگی ائمه (علیهم السلام ) بیندازیم، پی می بریم که آنان زاهدهایی نبودند که دچار فقر اقتصادی باشند، بلکه همواره کار وکوشش می کردند و درآمد اقتصادی داشتند و از طرف دیگر، دل بسته ی به دنیا و زرق وبرق آن هم نبودند. زندگی امام علی (ع) نمونه ی بارز یک زاهد فعال، جامعه گرا ومسئولیت پذیر است که از دست نج خویش، قوت خود را تامین می کند و گاهی، آن رانیز به محتاجی می بخشد. فعالیت اقتصادی انجام می دهد، آن هم نه برای شخص خود واستفاده ی شخصی بردن و در رفاه زندگی کردن، بلکه برای محرومان و مستضعفان جامعه.
زهد حقیقی و زهد انحرافی و آثار آن دو
از آن جایی که انسان می خواهد به کمال برسد، باید ارزش های انسانی را به طورهماهنگ در خود پرورش داده و از هر گونه افراط و تفریط جلوگیری کند. زهد نیز،همانند دیگر ارزش ها، همواره مورد تفریط و افراط قرار گرفته است.
پیامبر اکرم (ص) و سایر ائمه (علیهم السلام ) با زهد انحرافی به مبارزه برخاسته اند تا حد اعتدال آن را در جامعه به وجود بیاورند.
به پیغمبر اکرم (ص) خبر دادند که عده ای از اصحاب، غرق در عبادت شده اند. حضرت ناراحت و عصبانی به مسجد تشریف آورد و فریاد کشید: ما بال اقوام؟ چه می شودگروه هایی را؟ چه شان است؟ [...] شنیده ام چنین افرادی در امت من پیدا شده اند.
من که پیغمبر شما هستم، این طور نیستم.
هیچ وقت همه ی شب تا صبح را عبادت نمی کنم، قسمتی از آن را استراحت می کنم،می خوابم; من، به خاندان و همسران خود رسیدگی می کنم; هر روز روزه نمی گیرم، بعضی از روزها روزه می گیرم، روزهای دیگر را حتما افطار می کنم. کسانی که این کارهارا پیش گرفته اند، از سنت من خارج اند. پیغمبر، وقتی احساس می کند یک ارزش ازارزش های اسلامی، سایر ارزش ها را در خود محو می کند; یعنی، جامعه ی اسلامی به یک طرف مد پیدا کرده است، شدیدا با آن مبارزه می کند. (26) آثار زهد حقیقی، عبارت است از: ایثار، همدردی، آزادگی، برخورداری از مواهب روحی و معنوی، جامعه گرایی و مسئولیت پذیری، بی اعتنایی به دنیا، کیفیت خاص بخشیدن به زندگی، پیوسته دانستن دنیا و آخرت، کم خرج بودن و ساده زندگی کردن، تعلق نداشتن به تشریفات زاید و تجمل گرایی و... . آثار زهد انحرافی، عبارت است از: جامعه گریزی،مسئولیت گریزی و سلب هر گونه مسئولیت و تعهد از خود، ضعف و فقر اقتصادی، بریدن از مردم و انجام دادن عبادت های مفرط و طاقت فرسا و... .
نگاهی به زهد در زندگی حضرت رسول (ص) و امام علی (ع)
بی شک، حضرت رسول (ص) و حضرت علی (ع) از جمله زاهدترین مردم عصر خویش بوده اند وزهد آنان فلسفه های مختلفی داشته است. شهید استاد مطهری، زهد را دو گونه تفسیر می کند و زهد آن بزرگواران را از نوع دوم می داند:
یکی این که بگوییم دستور اسلام، به طور مطلق، برای بشر این است که از نعمت ها وخیرهای این جهان محترز باشد. اسلام، همان طوری که به اخلاص در عمل و توحید درعبادت و به صدق و امانت و صفا و محبت دستور می دهد، به احتراز از اعراض ونعمت های دنیا هم دستور می دهد.
همان طوری که آن امور بالذات برای بشر کمال اند و در همه ی زمان ها، مردم بایدموحد باشند، همین طور در همه ی زمان ها و در هر نوع شرایطی لازم است که از نعمت هاو خیرات دنیا احتراز داشته باشند. تفسیر دیگر این که بگوییم، فرق است بین آن امور که مربوط به عقیده و یا اخلاص و یا رابطه ی انسان با خدای خودش است و بین این امر که مربوط به انتخاب معیشت است. این که رسول خدا و علی مرتضی، بر خود درغذا و لباس و مسکن و غیره سخت می گرفتند، نه از این جهت است که توسعه در زندگی،بالذات، زشت و ناپسند است، بلکه مربوط به چیزهای دیگر بوده[است]: یکی مربوطبوده به وضع عصر و زمان شان که برای عموم مردم وسیله فراهم نبود، فقر عمومی زیاد بود، در همچو اوضاعی، مواسات و همدردی اقتضا می کرد که به کم قناعت کنند ومابقی را انفاق کنند. بعلاوه، آن ها در زمان خود زعیم و پیشوا بودند، وظیفه ی زعیم و پیشوا که چشم همه به او است با دیگران فرق دارد». (27) استاد مطهری در جای دیگری در باره ی زهد پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) می گوید:
زهد، همان زهدی است که رسول اکرم (ص) داشت. با این که پیغمبر در اواخر عمر،فوق العاده قدرت داشت، ولی این قدر دل اش زنده بود، این قدر اهل ایثار و گذشت بود که آیه نازل شد:«میانه روی را از دست نده ». یک وقت اصحاب دیدند وجودمقدس پیامبر، موقع نماز نیامد، بعدا معلوم شد که وقت نماز، برهنه ای به منزل ایشان آمده و حضرت چیزی نداشته است، جز این که لباس تن اش را بکند و به او بدهد. (28)
زهد علی (ع)، همدردی بود. همدردی، انسانیت است. او از حق صددرصد مشروع خودش هم استفاده نمی کرد. برای خودش به اندازه ی یک سرباز، فقط از بیت المال،حقوق قایل بود، ولی در همان هم قناعت می کرد [و ] حاضر نبود با شکم سیر بخوابد.
چرا؟ چون دل و وجدان و قلب زنده اش به او اجازه نمی داد. می فرمود: [...] آیا من با شکم سیر بخوابم [...] در حالی که در اطراف من، شکم گرسنه هست؟ من نمی توانم با شکم سیر بخوابم. (29) علی (ع)، زاهدی نبود که یک گوشه افتاده باشد و اسم انزوا را، زهد بگذارد. علی، مردی بود که بیش از هر کسی وارد اجتماع می شد وفعالیت اجتماعی و تولید ثروت می کرد، ولی ثروت در کف اش قرار نمی گرفت، ثروت رااندوخته و ذخیره نمی کرد. کدام کار تولیدی مشروع است که در آن زمان وجود داشته و علی انجام نداده است؟ اگر تجارت است عمل کرده، اگر زراعت و باغ داری ودرخت کاری است، انجام داده، اگر حفر قنوات است، اگر سربازی کردن است، انجام داده است; (30) و در عین حال وقتی به محتاجی، مسکینی، یتیمی و اسیری برخوردمی کرد، فورا او را بر خودشان مقدم می داشت. این بود معنای زهد علی(ع).
و این گونه است که زهد حقیقی، خود را می نماید و از زهد انحرافی جدا می شود وروشنی می بخشد و روشنی می آفریند و به اجتماع حرکت و جهت می دهد.
جمع بندی و نتیجه گیری آن چه گذشت، نشان می دهد که در دگرگونی های اجتماعی، زهد،به عنوان یک ارزش، می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد. از یک سو، نقش مثبت زهد می تواند جامعه ای را به ارزش های متعالی معنوی نزدیک سازد و آن را به تکامل برساند، و از سوی دیگر، نقش منفی زهد (زهد انحرافی) می تواند اجتماعی را به انحراف و تباهی و سقوط بکشاند و به جای تکامل، تنازل دهد; زیرا، در جامعه ای که به زهد به عنوان یک ارزش حرکت دهنده و جهت دهنده، نگاه شود، دیگر کار و فعالیت اقتصادی، با زهد منافات ندارد. چنین مجموعه ای، برای توسعه ی هر چه بیش تر تلاش می کند، چه در جنبه های مادی و چه در جنبه های معنوی. پول و ثروت فراوان و پست ومقام، افراد را وابسته و دل بسته ی خود نمی سازد، بلکه چنین افرادی، ثروت خود رادر راه ها و هدف های متعالی، چه فردی و چه جمعی، به مصرف می رسانند. اما درجامعه ای که به زهد، به عنوان چنین عامل حرکت زایی نظر نمی شود، آن اجتماع، درسکون و رکود به سر می برد و دیگر کار و فعالیت اقتصادی با زهدورزی و زهدخواهی وزهدگستری، منافات پیدا می کند. چنین است که جامعه، هر لحظه، به جای صعود، سقوطمی کند و نه به رشد اقتصادی و مادی و صنعتی می رسد و نه به رشد روحی و معنوی وفرهنگی. این است که می توان به زهد، به عنوان یکی از شاخص های مثبت و منفی دگرگونی اجتماعی، به طور توام، نظر انداخت.